eitaa logo
دانلود
آینه‌کاری‌های آینه‌کاری، یه هنر قشنگه که از حدود قرن دهم، وارد ایران شد در حرم امام (ع) برای اولین‌ بار در در دوره‌ی سلطان حسین صفوی بود که آیینه‌کاری‌ انجام شد 🔆 آینه‌ها که فضا رو روشن‌تر و زیباتر می‌کنن، گاهی با رنگ‌های سنتی، مثل شنگرف نقاشی می‌شن، 🎨 تا رنگ خاصی به فضا بدن مثل محوطه دور ضریح که آیینه‌های طلایی و سبزش معنویت فضا رو بیشتر و قشنگتر کرده 🍀 اگه به آیینه‌کاری‌های حرم توجه کنی می‌بینی که آیینه‌های کوچیک نقوش‌ مختلفی ایجاد کردند؛ مثلا: متن یه آیه قرآن رو نشون میدن یا کنار هم 🌙طرح‌های اسلیمی دارن 👈 جالبه بدونی نسبت به مصالح دیگه، مثل کاشی، این آینه‌ها هزینه‌ ی نسبتا کمتری میبره و برای ، نظافتشون هم راحتتره ... 🌸🍃
✨﷽✨ ✅مطلبی که امام (ع) به آیت الله بهجت (ره) فرمودند! ✍️آیت‌الله فِهری زنجانی که ساکن سوریه بودند، در تهران برایم گفت: «در مشهد، آیت‌الله بهجت را دیدار کردم.» پرسیدم: «یادتان هست پنجاه و پنج سال قبل، نجف با هم در مدرسۀ سید بودیم؟» دوست بودیم، اگرچه هم‌درس نبودیم.شما پرواز کردید و ما را جا گذاشتید.ما که سید بودیم. چه می‌شد دست ما را هم می‌گرفتید؟! اکنون که مهمان شما هستم، تا عنایت خاصی از امام رضا علیه‌السلام برای من نگویید، از اینجا نمی‌روم!» سرشان را پایین انداختند. ناراحتی در ایشان ندیدم. سر را بالا آورد و گفت: «یک‌بار که به مشرّف شدم، حضرت مرا به داخل روضه نزدشان بردند؛ ده مطلب فرمودند. یکی این بود: «مگر می‌شود، مگر می‌شود، مگر ممکن است کسی به ما پناه آورد و ما او را پناه ندهیم؟!» در سخنرانی مجلس روضه که با حضور آقا برگزار می‌شد، این خاطره را تعریف کردم؛ و گفتم: «اگر کم ‌و زیاد دارد، آیت‌الله بهجت تذکر دهند.» پایان سخنرانی خدمتشان رسیدم، اما تذکری ندادند... 📚این بهشت، آن بهشت، ص۶٨و۶٩؛ بر اساس خاطرۀ حجت‌الاسلام والمسلمین صدیقی
قرار ما توست یا امام (ع) امید ما کرم توست یا امام (ع) خوشا به حال دل عاشقی که در هر حال کبوتر توست یاامام (ع) 💐السلام یا علی بن موسی الرضا 💐 @emamrezaeehaesf
مهمون (ع) ♥️ خادم حرم# امام (ع) میگفت: وقتی ماها يه حاجتی رو از آقا طلب می کنيم غذای خودمونو ميدیم به يکی از زوار. اومدم تو صحن. لباس خادمی به تنم بود و ظرف غذا تو دستم. ديدم يه پيرزنی داره ميره داخل حرم. دويدم ولی بهش نرسيدم. نگاه کردم سمت در. ديدم يه آقايی با بچه اش داره ميره بيرون از . به دلم افتاد غذا رو بدم به بچه اش. خودمو رسوندم بهش. سلام کردم. جواب داد. گفتم اين غذای امام رضاست. مال شما. همون جا روی زمين نشست و بلند بلند گريه ميکرد. گفتم چي شده؟ گفت الان کنار ضريح داشتم زيارتنامه میخوندم. بچه ام گفت من گرسنمه. گفتم صبرکن ميريم هتل غذا می خوريم. ديدم خيلی بی تابی می کنه... گفتم باباجان ما مهمون . اينجاهم خونه . از امام رضا بخواه. بچه رو کرد به ضريح گفت من غذا می خوام. الان شما غذای حضرتو آوردی دادی به اين بچه... اگه با خوندن این متن کبوتر دل شما هم مثل من پر زده سمت (ع) و حرمش، شک نکنید شما هم الان، تو همین ثانیه، مهمون (ع)هستید... شاید دوریم...اما دلمون که نزدیکه. همین که گیر کنیم اول میگیم خدایا بعد (ع) را صداش میکنیم! (ع)، تو مهربونی... ضامن آهویی... ضامن دل ما هم باش ♥️ @emamrezaeehaesf
✨﷽✨ ✅ماجرای دستگيري امام هشتم عليهم السلام از زائران در راه مانده ✍محدث نوري رضوان الله عليه نقل مي‌كند: يكي از خدمتگزاران حرم مطهر حضرت عليه السلام گفت: در شبي كه نوبت خدمت من بود، در رواقي كه به دارالحفاظ معروف است، خوابيده بودم. ناگاه در خواب ديدم كه در حرم مطهر باز شد خود حضرت عليه السلام از بيرون آمدند و به من فرمودند: « برخيز و بگو مشعلي فروزان بالاي گلدسته ببرند، زيرا جماعتي از اعراب بحرين به زيارت من مي‌آيند و اكنون در اطراف « طرق » ( هشت كيلومتري مشهد ) بر اثر بارش برف راه را گم كرده‌اند برو به ميرزا شاه نقي متولي بگو مشعلها را روشن كند و با گروهي از خادمان جهت نجات و راهنمايي آنان حركت كنند.» آن خادم مي‌گويد: از خواب پريدم و فوري از جا برخاستم و مسؤول خدام را از خواب بيدار كرده و ماجرا را برايش گفتم او نيز با شگفتي برخاست و با يكديگر بيرون آمديم در حالي كه برف به شدت مي باريد مشعلدار را خبر كرديم و او به سرعت مشعلي روي گلدسته روشن كرد آنگاه با عده‌اي از خدام حرم به خانه‌ي متولي رفتيم و ماجرا را برايش شرح داديم سپس با گروهي مشعلدار به طرف طرق حركت كرديم نزديك طرق به زوار رسيديم . آنان در هواي سرد و برفي ميان بيابان گويي منتظر ما بودند. از چگونگي حالشان جويا شديم گفتند: ما به قصد زيارت حضرت عليه السلام از بحرين بيرون آمديم امشب گرفتار برف و سرما شده و از راه خارج گشتيم و ديگر نمي‌توانستيم مسير حركت را تشخيص دهيم تا اينكه از شدت سرما دست و پاي ما از كار افتاد و خود را آماده‌ي مرگ نموديم. از مركب‌ها فرود آمديم و همه يك جا جمع شديم. فرش‌هايمان را روي خود انداختم و شروع به گريستن كرديم و به حضرت عليه السلام متوسل شديم . در ميان مسافران مردي صالح و اهل علم بود . همين كه چشمش به خواب رفت، حضرت عليه السلام را در خواب زيارت نمود، كه به او فرمود: 🔘«برخيز! كه دستور داده‌ام چراغ‌ها را بالاي مناره‌ها روشن كنند. شما به طرف چراغ‌ها حركت كنيد .» همه برخاستيم و به طرف چراغ‌ها حركت كرديم كه ناگاه شما را ديديم. 📚منبع: دارالسلام ، ج 1/267 【السلام علیک یا (ع)】 @emamrezaeehaesf