eitaa logo
امامزادگان حمیده خاتون و رشیده خاتون درچه
1.2هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
57 فایل
°•﷽•° ‌🔰 کانال رسمی آستان مقدسه امامزادگان حمیده خاتون و رشیده خاتون (علیهما‌السلام) شهر درچه-اصفهان ‌‌‌🔰 پایگاه مقاومت بسیج شهدای امامزاده 🔰 هیئت حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) @h_hazrat_zeinab ادمین کانال جهت انتقادات و پیشنهادات شما: @Ebrahimi_313_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
امامزادگان حمیده خاتون و رشیده خاتون درچه
🌾 #اسفند_عجب_ماهی_است! ❣شهادت #حمید_باکری: ۶ اسفندماه ❣شهادت #حسین_خرازی: ۸ اسفندماه ❣شهادت #امیرح
🕊 🕊 🗓یکم آذر ۱۳۳۴، در شهرستان چشم به جهان گشود. پدرش فیض اله و مادرش اقدس نام داشت که وقتی حمید یک سالش بود، در اثر سانحه رانندگی فوت کرد. وی تا پایان دوره متوسطه تحصیل کرد و موفق به اخذ شد. 🗓سال ۱۳۵۸ ازدواج کرد💍که ثمره آن یک و یک بود. با آغاز جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران🇮🇷، همگام و همراه با برادر بزرگوارش ، به عنوان پاسدار عازم میدان نبرد حق علیه باطل گشت و جانفشانیهای بسیاری از خود به نمایش گذارد تا اینکه سال ۱۳۶۲ با سمت معاون لشکر ۳۱ عاشورا در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به رسید🌷 💢اما تاکنون اثری از مطهر ایشان به دست نیامده است. 🌹 🌹 iD ➠ @emamzade_dorche
امامزادگان حمیده خاتون و رشیده خاتون درچه
🕊 #شهیدانــہ 🕊 🗓یکم آذر ۱۳۳۴، در شهرستان #میاندوآب چشم به جهان گشود. پدرش فیض اله و مادرش اقدس نام
🌷 💠نحوه ی شهادت ❤️✨ این طور شروع شد که ما باید از چند کیلومتر آب عبور میکردیم، هور را پشت سر گذاشته، وارد جزیره میشدیم، میجنگیدیم عبور میکردیم و میرفتیم طرف و طرف هدفهایی که مشخص شده بود. ❤️✨بیشتر این نیروها را باید در شب اول وارد میکردیم تا بروند برای پاکسازی. بخشی از این نیرو باید با قایق میآمد و بخشی دیگر در روزی که شبش میشد و بخشی هم اول تاریکی شب که این بخش آخر باید با هلیکوپترها هلیبرد میشدند. ❤️✨آن پل باید گرفته میشد تا نتوانند وارد جزیره بشوند سریع به هدف هایش رسید و از آنجا مدام گزارش میداد. ما وارد جزیره شدیم. با حمید تماس گرفتیم گفت دستش است. گفت: «اگر میخواهید بیاورید مشکلی نیست. بردارید بیاورید.» ❤️✨با حمید تماس گرفتم گفتم آماده باشد برای بعدی. خبر رسید با مشکل جدی مواجه شده و عملیات نتوانسته در آنجا پیش برود. حالا ما باید توقف میکردیم تا وضع سمت چپمان مشخص شود. شب شد. سر و سامانی به امکانات دادیم و استراحتی هم به بچه ها. ❤️✨مجبور شدیم برویم طلایه، نزدیک آن پلهایی که عراقیها طلایه را از آنجا پشتیبانی تدارکاتی میکردند. بیشتر قوای آن طرف پل بود. ما ماندیم و جزایر و فردا صبح، که جنگ توی جزیره ها شروع شد. ❤️✨روز اول پاتک آنها شکست خورد دنیای آتش روی متمرکز بود و ما دست بسته و تنها جزیره منتهی میشد به چند جا. اطراف جزیره آب بود و وسطش و همه مجبور بودند از جاده عبور کنند و جاده هم بلند بود و هر کس، چه پیاده چه سواره، از آنجا میگذشت هدف تیر مستقیم تانک قرار میگرفت. ❤️✨نزدیک صبح هنوز مشغول درگیری بودیم که خبر رسید عراق رفته را پشت سر گذاشته، دارد می آید توی جزیره. سریع یکی از مسئولان لشکر را (شهید مرتضی یاغچیان معاون دوم لشکر عاشورا) فرستاد برود پیش . که تا رفت خبر آوردند توی جاده، دویست متر جلوتر از ما، 🕊 🌹 🌹 🕊 🕊 iD ➠ @emamzade_dorche
🕊 🌹 ▫️به حمید التماس می کردم که مرا هم با ماشین اداری ببرد به جایی که محل کار هر دویمان بود. من توی بسیج بودم. خانه ما جایی بود که باید بیست دقیقه پیاده می رفتیم تا به جاده برسیم. ▫️حمید فقط مرا تا ایستگاه می رساند و خیلی جدی می گفت: فاطمه با ماشین راه بیا! می گفتم: من که از بسیج حقوق نمی گیرم؛ فکر کن روزی یک تومان به من حقوق می دهی. این یک تومان را بگذار به حساب کرایه ماشین. ▫️می گفت: ما نباید باعث شویم مردم به غیبت و تهمت بیفتند. آدم عاقل هیچ وقت اجازه نمی دهد کسی به او تهمت بزند. ما هم ناسلامتی انسان عاقليم ديگر. نيستيم؟ ✍ به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 🕊 🔰 پایگاه مقاومت بسیج شهداے امامزاده @emamzade_dorche