امامزادگان حمیده خاتون و رشیده خاتون درچه
🌾 #اسفند_عجب_ماهی_است! ❣شهادت #حمید_باکری: ۶ اسفندماه ❣شهادت #حسین_خرازی: ۸ اسفندماه ❣شهادت #امیرح
🕊 #شهیدانــہ 🕊
🗓یکم آذر ۱۳۳۴، در شهرستان #میاندوآب چشم به جهان گشود. پدرش فیض اله و مادرش اقدس نام داشت که وقتی حمید یک سالش بود، در اثر سانحه رانندگی فوت کرد. وی تا پایان دوره متوسطه تحصیل کرد و موفق به اخذ #دیپلم شد.
🗓سال ۱۳۵۸ ازدواج کرد💍که ثمره آن یک #پسر و یک #دختر بود. با آغاز جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران🇮🇷، همگام و همراه با برادر بزرگوارش #مهدی، به عنوان پاسدار عازم میدان نبرد حق علیه باطل گشت و جانفشانیهای بسیاری از خود به نمایش گذارد تا اینکه #ششم_اسفند سال ۱۳۶۲ با سمت معاون لشکر ۳۱ عاشورا در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش به #شهادت رسید🌷
💢اما تاکنون اثری از #پیکر مطهر ایشان به دست نیامده است.
🌹 #شهید_حمید_باکرے
🌹 #سالروز_شهادت
iD ➠ @emamzade_dorche
امامزادگان حمیده خاتون و رشیده خاتون درچه
🕊 #شهیدانــہ 🕊 🗓یکم آذر ۱۳۳۴، در شهرستان #میاندوآب چشم به جهان گشود. پدرش فیض اله و مادرش اقدس نام
#خاطرات_شهدا 🌷
💠نحوه ی شهادت
❤️✨ #عملیات این طور شروع شد که ما باید از چند کیلومتر آب عبور میکردیم، هور را پشت سر گذاشته، وارد جزیره میشدیم، میجنگیدیم عبور میکردیم و میرفتیم طرف #نشوه و طرف هدفهایی که مشخص شده بود.
❤️✨بیشتر این نیروها را باید در شب اول وارد #جزیره میکردیم تا بروند برای پاکسازی. بخشی از این نیرو باید با قایق میآمد و بخشی دیگر در روزی که شبش #عملیات میشد و بخشی هم اول تاریکی شب که این بخش آخر باید با هلیکوپترها هلیبرد میشدند.
❤️✨آن پل باید گرفته میشد تا #عراقیها نتوانند وارد جزیره بشوند #حمید سریع به هدف هایش رسید و از آنجا مدام گزارش میداد. ما وارد جزیره شدیم. با حمید تماس گرفتیم گفت #پل_شیتات دستش است. گفت: «اگر میخواهید #نیرو بیاورید مشکلی نیست. بردارید بیاورید.»
❤️✨با حمید تماس گرفتم گفتم آماده باشد برای #هدفهای بعدی. خبر رسید #طلایه با مشکل جدی مواجه شده و عملیات نتوانسته در آنجا پیش برود. حالا ما باید توقف میکردیم تا وضع #جبهه سمت چپمان مشخص شود. شب شد. سر و سامانی به امکانات دادیم و استراحتی هم به بچه ها.
❤️✨مجبور شدیم برویم #پشت طلایه، نزدیک آن پلهایی که عراقیها طلایه را از آنجا پشتیبانی تدارکاتی میکردند. بیشتر قوای #عراق آن طرف پل بود. ما ماندیم و جزایر و فردا صبح، که جنگ #اصلی توی جزیره ها شروع شد.
❤️✨روز اول پاتک آنها شکست خورد دنیای آتش روی #جزیره متمرکز بود و ما دست بسته و تنها جزیره منتهی میشد به چند جا. اطراف جزیره آب بود و وسطش #باتلاق و همه مجبور بودند از جاده عبور کنند و جاده هم بلند بود و هر کس، چه پیاده چه سواره، از آنجا میگذشت هدف تیر مستقیم تانک قرار میگرفت.
❤️✨نزدیک صبح هنوز مشغول درگیری بودیم که خبر رسید عراق رفته #پل_حمید را پشت سر گذاشته، دارد می آید توی جزیره. #مهدی سریع یکی از مسئولان لشکر را (شهید مرتضی یاغچیان معاون دوم لشکر عاشورا) فرستاد برود پیش #حمید. که تا رفت خبر آوردند توی جاده، دویست متر جلوتر از ما، #شهید_شده🕊
🌹 #شهید_حمید_باکرے
🌹 #سالروز_شهادت
🕊 #شادی_ارواح_طیبہ_شهداء_صلوات🕊
iD ➠ @emamzade_dorche
🕊 #شهیــداݩہ
🌹 #خاطرات_شهید
▫️به حمید التماس می کردم که مرا هم با ماشین اداری ببرد به جایی که محل کار هر دویمان بود. من توی بسیج بودم. خانه ما جایی بود که باید بیست دقیقه پیاده می رفتیم تا به جاده برسیم.
▫️حمید فقط مرا تا ایستگاه می رساند و خیلی جدی می گفت: #پیاده_شو فاطمه با ماشین راه بیا! می گفتم: من که از بسیج حقوق نمی گیرم؛ فکر کن روزی یک تومان به من حقوق می دهی. این یک تومان را بگذار به حساب کرایه ماشین.
▫️می گفت: ما نباید باعث شویم مردم به غیبت و تهمت بیفتند. آدم عاقل هیچ وقت اجازه نمی دهد کسی به او تهمت بزند. ما هم ناسلامتی انسان عاقليم ديگر. نيستيم؟
✍ به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_حمید_باکری🌷
#سالــروز_شهــادت 🕊
#یادشهداءباصلـواتــــــ
🔰 پایگاه مقاومت بسیج شهداے امامزاده
@emamzade_dorche