فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠اهمیت استغفار در ماه رجب به روایت "آقا مجبتی تهرانی رحمت الله علیه"
التماس دعا ازشماهمراهان محترم
#ماه_رجب
#استغفار
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭🌷🕊 ┅────────┅╮
@emamzadeganeshgh
╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
🌷🕊
خداوندا مرا بپذیر، پاکیزه بپذیر. آنچنان بپذیر که شایسته دیدارت شوم. جز دیدار تو را نمیخواهم، بهشت من جوار توست، یا الله!
🔺️ بخشی از وصیتنامه حاج قاسم سلیمانی
خداوندابه آبروی حضرت زینب سلام الله علیهاماراهم اینگونه بپذیر 🤲
#حضرت_زینب س
#ماه_رجب
#اعتکاف
#شبتون_درپناه_خدا
╭🌷🕊 ┅────────┅╮
@emamzadeganeshgh
╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
دلم خوش است به سلامی که جوابش واجب است!
#سلام_امام_زمانم
✳️ (السَّلاَمُ عَلَى) الْمُؤْتَمَنِ عَلَى السِّرِّ وَ الْوَلِیِّ لِلْأَمْرِ
سلام بر آنکه امین است بر سر حق و ولى امر است
سلام بر آقایی که هر صبح، به شوق دیدن رویش شما چشم باز میکنم و چشم به راه ظهورش هستم...
📚 مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان سلام الله علیه به نقل از سید بن طاووس
لذت شعر به آن است که والا باشد
هدف شعر ظهور گل زهـــــرا باشد
جان ناقابل ما نذر شما مهدی جان
علت هستی ما حضرت مـولا باشد
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#لَـیِّنقَـلبیلِوَلِیِّاَمرِک
╭🌷🕊 ┅────────┅╮
@emamzadeganeshgh
╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
🌷🕊
#رجب بهانهای است
برای #دوستیباخدا ؛
لحظههایتان سرشار از
این دوستی باد ....
#ماه_رجب
#ماه_استغفار
#التماس_دعا
╭🌷🕊 ┅────────┅╮
@emamzadeganeshgh
╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
🌷🕊
دوستانی که تازه وارد کانال شدید
خوش آمدید😍
حتما از مطالب سنجاق شده استفاده کنید.
کرامات شهدا،اولین قسمت مباحثی مثل مستندشنود،مباحت استادشجاعی و...
همه در بالاسنجاق شده
امیدوارم که همراه همیشگی مابمانید.
راستی #رماندخترشینا هم درحال بارگذاریه اولین قسمتش سنجاق شده😊
حضورتک تک اعضا موجب دلگرمی ماست😌
🌷🕊
May 11
🌷🕊
ازشمامخاطبین عزیزمیخواهیم اگر درفامیل،دوستان،محله، شهیدگرانقدری رامیشناسید
که کمترازوی یادشده نام وی همراه باعکس و بیوگرافی کوتاه ازشهید برایمان بفرستید تادرکانال از ایشان یادکنیم.
اگرکوچه یاخیابانتان به اسم شهیدی مزین است درباره ایشان تحقیق بفرمایید وبرای مابفرستید
اجرتان باشهدا
🌷🕊
🌷🕊
آنچه روشن کند روزهای مرا،لبخندزیبای شماست.
✋سلام برشما همسنگران و دوستداران شهـــــداء 🍃
روزمان راباسلام وتوسل به شهدابیمه کنیم.
سلام برشهداییکه مردانه جنگیدندتاما امروز در آرامش وامنیت کامل زندگی کنیم.
امروزهرچی کارخیراز دستت برمیاد ازطرف رفیق شهیدمون ﴿#شهیدسجادطاهرنیا﴾
برای امام زمانت انجام بده،
باشه؟؟
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🔺 شهیدےکه حضرت زهرا(س)سیرابش کرد
جاے شهید طاهرنیاخالے که مادرش میگفت:
به گوشم رساندن که سجاد لب تشنه شهید شده
وقتی تیر خورده بود از همرزمانش آب طلب میکند اما دوستانش به سجاد اب نمیدند و میگویند الان نمیتونیم بهت آب بدیم چون آب برای بدنت ضرر داره و سریع شهید میشی
لحظاتی بعد سجاد تشنه به شهادت میرسد
این موضوع خیلی منو ناراحت کرده بود هی با خودم میگفتم کاش به پسرم آب میدادن
تا اینکه یه شب تو خواب دیدم سجادم پایین کوه افتاده و من دارم میرم بهش اب بدم اما بانویی رو دیدم که عصا بدست(ان بانو حضرت زهرا(ع) بود) رفت و به سجاد اب داد و برایم دست تکان میداد منظورش این بود خیالت راحت به پسرت آب دادم
الان مطمئنم که سجاد سیراب به شهادت رسیده است.
شهید سجاد طاهرنیا به تاریخ ۲۳ مرداد ۱۳۶۴ شمسی، در خانهی پاسداری از اهالی رشت متولد شد. در سال ۱۳۹۴ شمسی، توانست با اصرار فراوان، خود را به یگانهای مدافع حرم در سوریه ملحق کند و سرانجام، در اول آبان ماه سال ۹۴، مصادف با تاسوعای حسینی، در نبرد با مزدوران سعودی و پیروان اسلام آمریکایی بال در بال ملائک گشود.
#مدافع_حرم
#کرامات_شهدا
🍃یادش گرامی ونامش جاودان
🍃دسته گلی از صلوات به نیابت از این شهیدوالامقام هدیه می کنیم به حضرت ولیعصرارواحنا فداه
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم
به امید نگاهی از جانب پُر مهرشان
#یادشهداکمترازشهادتنیست
#درودورحمتخداوندبرپدرومادراینشهیدبزرگوار
🤲 دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان ان شاء الله
╭🌷🕊 ┅────────┅╮
@emamzadeganeshgh
╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
🌷🕊
✍بخشی ازوصیتنامه #شهیدسجادطاهرنیا:
«با سلام به امام زمان (عج) و نائب بر حقش خامنه ای عزیز.
یک روز مانده به محرم 94 و آغاز عملیات (در استان حلب سوریه).
به نام آن که عشق را آفرید تا ارباب عاشقان حسین شود.
دو توصیه از دو پدر شهید:
چند سال پیش دو بزرگی که پدر شهید بودند، به من توصیه کردند که دو چیز را هرگز فراموش نکنم:
1- هر روز خواندن زیارت عاشورا.
2- قناعت کردن در تمامی کارها...
...از خط ولایت جدا نشوید و چادر، این هدیه حضرت زهرا (ص) را که امانتی دست شما هست را پاسداری کنید...»
بیاییدهمچونشهدازندگیکنیم
#زندگی_بهسبک_شهدا
╭🌷🕊 ┅────────┅╮
@emamzadeganeshgh
╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
🌷🕊
#زندگی_بهسبک_شهدا
دَستش توی عملیات قطع شـده بود.
یه روز که اومدم خونه دیدم لباس کثیف
رو شسته، بهش گفتم: مادر برات بمیره!
چطور با یک دست اینها رو شستی؟
گفت: مادر! اگه دو تا دستم رو هم نداشتم
باز وجدانم راضی نمیشد کـه من خونه باشم
و شما زحمت شستن لباسها رو بکشی...
#شهیدعلیآقاماهانی🌷
╭🌷🕊 ┅────────┅╮
@emamzadeganeshgh
╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
#تلنگر⚠️
میدونۍبدترینجاۍزندگۍڪجاست؟
اونجاکہبہخاطریہفیلم،نمازتوسریعمیخونۍ
یااصلانمیخونۍتابہاونفیلمبرسۍ!💔
فقط،فڪرنمیکنۍروزقیامتاونۍکہ
بہدادتمیرسہنمازه،نہدیدنفیلم🙂•
#نمازاولوقت
╭🌷🕊 ┅────────┅╮
@emamzadeganeshgh
╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
30.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷🕊
🌷روایت حاج قاسم از شهیدی که از ماندن خودش خجالت می کشید.
🔷️ سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در شرح عملیات آبی و خاکی کربلای پنج درباره سردار شهید علی عابدینی که یک ترکش به سرش خورده و پهلویش هم شکافته شده بود و با پلاستیک جلوی روده هایش را گرفته بودند ؛ می گوید:
◇ وقتی می خواستم به شهید عابدینی بگویم که در عملیات حضور نداشته باش، یک خجالت عجیبی در ماندن او دیدم.
#شهید_علی_عابدینی
#یادشهداباصلوات
#حاج_قاسم
#شهید_قدس
╭🌷🕊 ┅────────┅╮
@emamzadeganeshgh
╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃
✫⇠ #قسمت_سی_وپنجم
عاقبت پدرش از دستش عصبانی شد و گفت: «چرا. بیا بنشین. تو را کم داریم.»
دیزی ها را که آوردند، مانده بودم چطور پیش صمد و پدرش غذا بخورم. از طرفی هم، خیلی گرسنه بودم. چاره ای نداشتم. وقتی همه مشغول غذا خوردن شدند، چادرم را روی صورتم کشیدم و بدون اینکه سرم را بالا بگیرم، غذا را تا آخر خوردم. آبگوشت خوشمزه ای بود. بعد از ناهار سوار مینی بوس شدیم تا به روستا برگردیم. صمد به من اشاره کرد بروم کنارش بنشینم. آهسته به پدرم گفتم: «حاج آقا من می خواهم پیش شما بنشینم.»
رفتم کنار پنجره نشستم. پدرم هم کنارم نشست. می دانستم صمد از دستم ناراحت شده، به همین خاطر تا به روستا برسیم، یک بار هم برنگشتم به او، که هم ردیف ما نشسته بود، نگاه کنم.
به قایش که رسیدیم، همه منتظرمان بودند. خواهرها، زن برادرها و فامیل به خانه ما آمده بودند. تا من را دیدند، به طرفم دویدند. تبریک می گفتند و دیده بوسی می کردند. صمد و پدرش تا جلوی در خانه با ما آمدند. از آنجا خداحافظی کردند و رفتند.
با رفتن صمد، تازه فهمیدم در این یک روزی که با هم بودیم چقدر به او دل بسته ام. دوست داشتم بود و کنارم می ماند. تا شب چشمم به در بود. منتظر بودم تا هر لحظه در باز شود و او به خانه ما بیاید، اما نیامد.
✫ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃
✫⇠ #قسمت_سی_وششم
فردا صبح موقع خوردن صبحانه، حس بدی داشتم. از پدرم خجالت می کشیدم. منی که از بچگی روی پای او یا کنار او نشسته و صبحانه خورده بودم، حالا حس می کردم فاصله ای عمیق بین من و او ایجاد شده. پدرم توی فکر بود، سرش را پایین انداخته و بدون اینکه چیزی بگوید، مشغول خوردن صبحانه اش بود.
کمی بعد پدرم از خانه بیرون رفت. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که صدای مادرم را شنیدم. از توی حیاط صدایم می کرد: «قدم! بیا آقا صمد آمده.»
نفهمیدم چطور پله ها را دو تا یکی کردم و با دمپایی لنگه به لنگه خودم را به حیاط رساندم. صمد لباس سربازی پوشیده بود. ساکش هم دستش بود. برای اولین بار زودتر از او سلام دادم. خنده اش گرفت.
گفت: «خوبی؟!»
خوب نبودم. دلم به همین زودی برایش تنگ شده بود. گفت: «من دارم می روم پایگاه. مرخصی هایم تمام شده. فکر کنم تا عروسی دیگر همدیگر را نبینیم. مواظب خودت باش.»
گریه ام گرفته بود. وقتی که رفت، تازه متوجه دانه های اشکی شدم که بی اختیار سُر می خورد روی گونه هایم. صورتم خیس شده بود. بغض ته گلویم را چنگ می زد. دلم نمی خواست کسی من را با آن حال و روز ببیند.
💟ادامه دارد...✒️
نویسنده: #بهناز_ضرابی_زاده
#دختر_شینا
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
🌷🕊
ای کاش ما هم میتوانستیم
مثل ِ شهید چمران
خودمان را از تعلقات و وابستگی دنیا
رها کنیم و خدمت ِخداوند عرض کنیم:
"من قید و بندها را پاره کرده ام
دنیا و ما فیها را سه طلاقه گفتهام"
کاش مثل شهید همت میتوانستیم بگوییم
"زندگی را دوست دارم اما نه آنقدر که آلوده اش شوم
و خویشتن را گم و فراموش کنم."
خدایا!
نذار این قلب، بدون شهادت از کار بیفته....
#شهید
#امام_زمان
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
╭🌷🕊 ┅────────┅╮
@emamzadeganeshgh
╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯