❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃
✫⇠ #قسمت_صد_وپنجاه_ویڪم
گذاشتمش زمین و چادری بستم کمرم و چیزی انداختم روی سرم و از پلّه های بلند به سختی پایین آمدم. حیاط شلوغ بود. خواهرم جلو آمد و گفت: «دختر چرا این طوری آمدی بیرون. مثلاً تو زائویی.»
بعد هم چادرش را درآورد و سرم کرد. خوب نمی توانستم راه بروم. آرام آرام خودم را رساندم توی کوچه. مردی داشت از سر کوچه می آمد. لباس سپاه پوشیده بود و کوله ای سر دوشش بود؛ ریشو و خاک آلوده؛ اما صمد نبود. با این حال، تا وسط کوچه رفتم. از دوستان صمد بود. با خجالت سلام و علیکی کردم و احوال صمد را پرسیدم. گفت: «خوب است. فکر نکنم به این زودی ها بیاید. عملیات داریم. من هم آمده ام سری به ننه ام بزنم. پیغام داده اند حالش خیلی بد است. فردا برمی گردم.»
انگار آب سردی سرم ریختند، تنم شروع کرد به لرزیدن. دست ها و پاهایم بی حس شد. به دیوار تکیه دادم و آن قدر ایستادم تا مرد از کوچه عبور کرد و رفت. شینا و خواهرهایم توی کوچه آمده بودند تا از صمد مژدگانی بگیرند. مرا که با آن حال و روز دیدند، زیر بغلم را گرفتند و بردند توی اتاق.
توی رختخواب دراز کشیدم. تمام تنم می لرزید. شینا آب قند برایم درست کرد و لحاف را رویم کشید. سرم را زیر لحاف کشیدم. بغض راه گلویم را بسته بود. خودم را به خواب زدم.
✫ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃
✫⇠ #قسمت_صد_وپنجاه_ودوم
می دانستم شینا هنوز بالای سرم نشسته و دارد ریزریز برایم اشک می ریزد. نمی خواستم گریه کنم. آن روز مهمانی پسرم بود. نباید مهمانی اش را به هم می زدم.
سر ظهر مهمان ها یکی یکی از راه رسیدند. زن ها توی اتاق مهمان خانه نشستند و مردها هم رفتند توی یکی دیگر از اتاق ها. بعد از ناهار خواهرم آمد و بچه را از بغلم گرفت و برد برایش اسم بگذارند. اسمش را حاج ابراهیم آقا، پدربزرگ صمد، گذاشت مهدی. خودش هم اذان و اقامه را در گوش مهدی گفت. بعدازظهر مردها خداحافظی کردند و رفتند. مرداد ماه بود و فصل کشت و کار. اما زن ها تا عصر ماندند. زن برادرها و خواهرها رفتند توی حیاط و ظرف ها را شستند و میوه ها را توی دیس های بزرگ چیدند. مهدی کنارم خوابیده بود. سر تعریف زن ها باز شده بود، من هنوز چشمم به در بود و امیدوار بودم در باز شود و لحظة آخر مهمانی پسرم، صمد از راه برسد.
🔸فصل پانزدهم
مهدی شده بود یک بچة تپل مپل چهل روزه. تازه یاد گرفته بود بخندد. خدیجه و معصومه ساعت ها کنارش می نشستند. با او بازی می کردند و برای خندیدن و دست و پا زدنش شادی می کردند. اما همة ما نگران صمد بودیم. برای هر کسی که حدس می زدیم ممکن است با او در ارتباط باشد، پیغام فرستاده بودیم تا شاید از سلامتی اش باخبر شویم. می گفتند صمد درگیر عملیات است. همین.
✫ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃
✫⇠ #قسمت_صد_وپنجاه_وسوم
شینا وقتی حال و روز مرا می دید، غصه می خورد. می گفت: «این همه شیر غم و غصه به این بچه نده. طفل معصوم را مریض می کنی ها.»
دست خودم نبود. دلم آشوب بود. هر لحظه فکر می کردم الان است خبر بدی بیاورند.
آن روز هم نشسته بودم توی اتاق و داشتم به مهدی شیر می دادم و فکرهای ناجور می کردم که یک دفعه در باز شد و صمد آمد توی اتاق، تا چند لحظه بهت زده نگاهش کردم. فکر می کردم شاید دارم خواب می بینم. اما خودش بود. بچه ها با شادی دویدند و خودشان را انداختند توی بغلش.
صمد سر و صورت خدیجه و معصومه را بوسید و بغلشان کرد. همان طور که بچه ها را می بوسید، به من نگاه می کرد و تندتند احوالم را می پرسید. نمی دانستم باید چه کار کنم و چه رفتاری در آن لحظه با او داشته باشم. توی این مدت، بارها با خودم فکر کرده بودم اگر آمد این حرف را به او می زنم و این کار را می کنم. اما در آن لحظه آن قدر خوشحال بودم که نمی دانستم بهترین رفتار کدام است. کمی بعد به خودم آمدم و با سردی جوابش را دادم.
زد زیر خنده و گفت: «باز قهری!»
خودم هم خنده ام گرفته بود. همیشه همین طور بود. مرا غافلگیر می کرد. گفتم: «نه، چرا باید قهر باشم، پسرت به دنیا آمده.
💟ادامه دارد...
نویسنده: #بهناز_ضرابی_زاده
#دختر_شینا
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
🪐خواندن #آیتالکرسی برای اهل قبور
پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
🔸هرگاه مؤمنی آیت الکرسی را تلاوت کند و ثواب آن را به اهل گورستان بخشد و هدیه ایشان سازد، حق تعالی از برکت آیت الکرسی، چهل نور، در قبر هر مرده ای داخل کند که آن نور،از مشرق تا مغرب بوده باشد
🔸 و قبرهای ایشان را پر نور و فراخ و گشاده سازد و از برای هر مرده ای درجه ای بلند گرداند
🔸و برای خواننده آیت الکرسی، ثواب شصت پیغمبر کرامت فرماید و به عدد هر حرفی از حروف آیت الکرسی، فرشته ای را بیافریند که برای او تا روز قیامت تسبیح کند.
(منهج الصادقین، ج2، ص95-96)
«زیارت اهل قبور»
السَّلامُ عَلَى أَهْلِ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مِنْ أَهْلِ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ یَا أَهْلَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ بِحَقِّ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ کَیْفَ وَجَدْتُمْ قَوْلَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مِنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ یَا لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ بِحَقِّ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ اغْفِرْ لِمَنْ قَالَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَ احْشُرْنَا فِی زُمْرَهِ مَنْ قَالَ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللَّهِ...
شب جمعه است با قرائت یک #فاتحه شاد کنیم روح #شهدا، #امام_شهدا و همه اموات ودرگذشتگان مخصوصا پدران ومادرا آسمانی
#اَللّهُمَّاغفِرلِلمُومِنینَوَالمُومِنَاتِ
╭🌷🕊 ┅────────┅╮
@emamzadeganeshgh
╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
35.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷🕊
رضا برای من نبود، من امانتدار بودم | صحبتهای مادر شهید رضا پناهی در «ماه من»
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#درودبرپدرانومادرانشهدا
╭🌷🕊 ┅────────┅╮
@emamzadeganeshgh
╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
#پنجشنبههاویادشهدا
🍂ما گریهای از جنس بهاران داریم
ما گریه از این دست، فراوان داریم...
🍂ما هرچه سرافرازی و سرسبزی را
از برکت خون این شهیدان داریم...
#شهید_مهدی_زین_الدین: هرکس درشب جمعه شهدا را یاد کند، شهدا هم او را نزد #اباعبدالله یاد می کنند.
شهدای عزیزدرهیاهوی دنیایادتان میکنیم شماهم درهیاهوی محشرودرنزدارباب یادمان کنید😭
💠شادی روح شهدا صلوات
أللَّھُمَصَلِّ؏َلیمُحَمَّدوَآلِمُحَمَّدوَ؏َـجِّلْفَرَجھُمَ
🍃 #پنجشنبه و #یاد_شهدا با ذکر صلوات🍃
╭🌷🕊 ┅────────┅╮
@emamzadeganeshgh
╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥یادی کنیم از افطار امام خمینی با مسئولینِ وقت.
🔹امام برای مراعات روزهداران نه تسبیحات حضرت زهرا رو خوندند و نه نافلهی مستحبی. اما برای حضور آیتالله امام خامنهای در کنارشون، چند دقیقه ایستاده منتظر موندند.
🔹احترامی که برای هیچیک از مسئولین دیده نشده.
#ماه_رمضان
#افطاری
#امام_خمینی
#یادامامباصلوات
أللَّھُمَصَلِّ؏َلیمُحَمَّدوَآلِمُحَمَّدوَ؏َـجِّلْفَرَجھُمَ
╭🌷🕊 ┅────────┅╮
@emamzadeganeshgh
╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب زیارتی ارباب از ته دل به ارباب سلام کنیم❤️🌿
صلے الله علیک یا ابا عبد الله الحسین
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_علیهالسلام
╭🌷🕊 ┅────────┅╮
@emamzadeganeshgh
╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
🌷🕊
السلام علیک یاعلی ابن موسی الرضا علیه السلام
#مناجات_خوانی
#حاج_محمود_کریمی
هم اکنون
سلام وعرض ادب واحترام
به همه همراهان گرامی
درجواربارگاه ملکوتی آقاجانمون علی ابن موسی الرضاعلیه السلام
#نائب_الزیاره ودعاگوی همه اعضای خوب کانال #امامزادگانعشق هستم.
از #امام_رضا جانمون میخوام پابوسی حرمش رابزودی قسمت وروزی همه آرزومندانش کنه
قربون شهدابرم بواسطه عنایت شهدای گرانقدرمونه که من الان اینجام 😭
دامان شهدارورهانکنید ممکنه دیربهتون بدن ولی میدن 😭
اگرقابل باشم برای برآورده شدن حاجات همه شماعزیزان دعامیکنم امیدوارم به واسطه همراهی شهدا امام مهربانمون حاجاتتون رابرآورده کنه. ان شاءالله🤲
#مشهد
#حرم
#امام_رؤوف
╭🌷🕊 ┅────────┅╮
@emamzadeganeshgh
╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
#سلام_امام_زمانم 💚
📖 السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا جَامِعَ الْکَلِمَةِ عَلَی التَّقْوَی...
🌱 سلام بر شادی جمعیت قلبهای ما در سایهی دستهای مبارک تو.
سلام بر آن لحظه ای که پراکندگی های هوا و هوس را به نگاهی آرام می کنی.
📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص۶۱۰.
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#لَـیِّنقَـلبیلِوَلِیِّاَمرِک
#امام_زمان_عج
╭🌷🕊 ┅────────┅╮
@emamzadeganeshgh
╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
#آدینه_های_بدون_سردار💔
رفتی و
دل رُبودی
یك شهر مبتلا را
تا کی کنیم بی تو
صبرۍ کھ نیست ما را ...
#حاج_قاسم
#شهید_قدس
#جان_فدا
╭🌷🕊 ┅────────┅╮
@emamzadeganeshgh
╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
🌷🕊
✋سلام برشما همسنگران و دوستداران شهـــــداء 🍃
روزمان راباسلام و #توسل به شهدا #بیمه کنیم.
سلام برشهداییکه مردانه جنگیدندتاما امروز در آرامش وامنیت کامل زندگی کنیم.
رزقامروزراازاینشهیدبزرگواربگیریم👇
امروزهرچی کارخیراز دستمون برمیاد ازطرف رفیق شهیدمون ﴿#حسینعشقی﴾
برای امام زمان جانمون انجام میدیم
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🌷🕊
#شهید_حسین_عشقی
محل تولد: صومعه سرا- ویشه سرا
تاریخ تولد: ۱۳۴۲/۵/۲
تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۱۱/۱۸
محل شهادت: مهاباد
یگان اعزامی: لشکر 64 ارومیه
گلزار شهید: بقعه آقا سید ذکی صومعه سرا
شهید حسين عشقی در دوم شهريور ماه ۱۳۴۲در بخش خلخال در يک خانواده بسيار فقير ولي مذهبي متولد گرديد حسين در هفت سالگي وارد مدرسه شد به علت فقر مالي تا پنجم ابتدايي بيشتر نتوانست ادامه تحصيل دهد.
پس از ترک تحصيل به کار کردن پرداخت و در يک جوشکاری مشغول کار شد حسين داراي اخلاقي خوش، شخصي صادق و خوش برخورد و به فکر خانواده اش بود با پيروزي انقلا ب و شروع جنگ تحميلي حسين به خدمت مقدس سربازي رفت پس از مراحل آموزشي جهت مقابله با دشمنان داخلي و خارجي عازم کردستان گرديد سرانجام در سحر گاه مورخه ۱۳۶۱/۱۱/۱۸ به دست ضد انقلابيون داخلي به لقاء الله پيوست.
🍃یادش گرامی ونامش جاودان
🍃دسته گلی از صلوات به نیابت از این شهیدوالامقام هدیه می کنیم به حضرت ولیعصرارواحنا فداه
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم
به امید نگاهی از جانب پُر مهرشان
#یادشهداکمترازشهادتنیست
#درودورحمتخداوندبرپدرومادراینشهیدبزرگوار
🤲 دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان ان شاء الله
╭🌷🕊 ┅────────┅╮
@emamzadeganeshgh
╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استاد_شجاعی
نداشتن حالِ صادقانهی دعا برای #ظهور، یکی از علامتهای یخزدگی قلب هست.
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#لَـیِّنقَـلبیلِوَلِیِّاَمرِک
#امام_زمان_عج
╭🌷🕊 ┅────────┅╮
@emamzadeganeshgh
╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯