eitaa logo
امامزادگان عشق 🌷
4.9هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
2.5هزار ویدیو
2 فایل
رزقت‌روازشهدابگیر😍شمابه‌مهمانی‌لاله‌هادعوت شدی ازقافله‌ی‌شهداجانمونی‌رفیق🙂اینجادورهمیم برای شهیدانه زیستن ادمین @Sadat_Yas کپی مطالب فقط برای کسانی که عضوکانال هستندجایزاست اونم باصلوات برای سلامتی امام زمان عج‌ ودعای خیر کپی بنروریپ ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🕊 یادت باشه .... شهادت‌اتفاقی‌نیست! ╭🌷🕊 ┅────────┅╮ @emamzadeganeshgh ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
🌷🕊 زندگینامه حاج یونس زنگی آبادی: حاج یونس به روایت همسرش قسمت هفتم مصطفی که به دنیا آمد ،حاج یونس تا روز یازدھم تولد مصطفی ماند و بعد به جبھه رفت .فاطمه را که خدا به ما داد ،حاج یونس به شدت زخمی شده و در بیمارستان بود .در این دوران وقتی حاج یونس در خانه بود ،نمی گذاشت که مادر من یا مادر حاج یونس لباس ھای من یا لباس ھای بچه را بشوید ولباسھای خودش را ھم قایم می کرد و شبھا موقعی که ھمه خوابیده بودند ،می شست .صبح ھم که بلند می‌شدیم ،می‌دیدیم که لباسھا روی بند پھن شده است .وقتی ھم که مادرم ناراحت می شد ؛با مھربانی به مادرم می‌گفت : -خاله جان ،وظیفه من است .زن من است .این بچه من است .شما چرا بایداذیت شوید ؟! صبح زود و بعد از نماز ھم مشغول شستن ظرفھا می شد .یک بار مادرم از او خواھش کرد که این کار را نکند ؛اما حاج یونس جواب داد: خاله جان ؛من که ھیچ وقت نیستم .لا اقل بگذارید این چند روزی که می آیم ؛کمی کمک کنم . وقتی که به مرخصی می آمد ،تمام امکاناتی را که ما احتیاج داشتیم ؛تھیه می کرد می گفت ،من که نیستم ،زن من یک کیلو گوشت ھم نمی گیرد که بچھ ھا بخورند .خودش می رفت و چیزھایی که لازم داشتیم ،تھیه می کرد و می آورد . روز تولد مصطفی که حاج یونس می خواست به جبھه برود ؛گفت :مصطفی را آماده کن که باید برویم . پرسیدم :کجا ؟ گفت : با خودم عھد کرده ام که مصطفی را قبل از ھر جایی به زیارت ببرم ! به ھمین خاطر ،برای زیارت امامزاده حسین به جوپار رفتیم . پس از زیارت امامزاده حسین ،حاج یونس خیلی خوشحال بود و با شور و نشاط عجیبی می گفت : حالا خیال من راحت شد . کاری را که باید انجام می دادم؛ الحمد الله انجام دادم .در اولین روزھای زندگی مصطفی ؛او را به زیارت بردیم ک ان‌شا االله مھر و محبت اھل بیت در دلش جا بگیرد . حاج یونس خودش ھم عاشق زیارت بود .از ھر موقعیتی که به دست می آورد و امکان زیارت وجود داشت ،استفاده می کرد . یک بار که به مرخصی آمده بود گفت :من پنج روز مرخصی دارم .می خواھم برای زیارت به مشھد بروم .اگر شما می آیید که با ھم می رویم ؛اگر نمی آیید ،من ٢یا ٣خانواده شھید بر می دارم و برای زیارت می برم . من دیدم کھ ھمین پنج روز ھم از دست می رود و حاج یونس به جبھه بر می گردد ،گفتم چرا نیاییم ؟حتما می آییم ! آن شب کھ در کاظم آباد مھمان بودیم ،صاحبخانه آمد و گفت: یالا بلند شوید که می خواھیم برویم مشھد ؛حاج یونس باسید محمد تھامی برنامه ریزی کرده بودند . من فاطمه را برداشتم و بیرون آمدم .جلوی در دیدم که سید محمد تھامی برای آماده کردن خانواده اش به زرند می رود . حاج یونس ھم گفت :ما ھم به زنگی آباد می رویم و آماده می شویم . اتفاقا من دندانم را کشیده بودم و جایش خیلی درد می کرد .به حاج یونس گفتم : حاجی ،من جای دندانم خیلی درد می کند .دو تا بچه کوچک را چطور در این سرما بر داریم و برویم ؟ حاج یونس گفت اگر نمی خواھی نیا من می روم و ٢یا ٣ خانواده شھید بر می دارم و می رویم . بناچار راه افتادم.؛وسایل لازم را خیلی تند آماده کردم . و ساعت نه از جاده زنگی آباد به مقصد مشھد به راه افتادیم . از شب تا صبح ،ھمین طور حرکت می کرد ،از درد درعذاب بودم .وقتی به فردوس رسیدیم ؛حاج یونس گفت : - عیال من دندانش درد می کند .امروز تا عصر در مسجد می مانیم تا دندانش خوب شود ؛بعد به مشھد می رویم .بعد رفت و چند دقیقه بعد با ظرفی که ده پانزده کیلو شیر گاو داشت ،برگشت .تا عصر شیر را می جوشاند و به من اصرار می کرد که آن را بخورم . خدا شاھد است وقتی به مشھد رسیدیم ،دیگر دردی نداشتم و جای دندانی که کشیدم کاملاخوب شده بود. پنج روزی که در مشھد بودیم ،توفیق داشتیم که ھر روز به زیارت برویم. حاج یونس،مصطفی را که کوچک بود ،روی شانه اش می گذاشت و مرتب با او بازی می کرد و حرف می زد .ما ھم بطور کامل به زیارت می رفتیم . در سالھای زندگی مشترکمان ،من ھیچ گاه از حاج یونس نشنیدم که از موقعیت خودش در جنگ بگوید .یک بار از او پرسیدم : حاج یونس ،تودر لشکر چکاره ای ؟از من که می پرسند حاج یونس چکاره است ،من خودم ھم نمی دانم چه جوابی بدھم ؟ حاج یونس گفت : - بگو شوھر من سرباز امام زمان است. ھیچ وقت من ازخودش نشنیدم که اواز فرماندھان لشکر است . البته وقتی که زخمی می شد و در بیمارستان بستری بود ،از افرادی که برای ملاقات او می آمدند ،می توانستم بفھمم که او ھم نقش مھمی درجنگ دارد ؛اما معمولا برای اینکه توجه ما را از مجروحیت خود دور کند ،شوخی می کرد و سعی می کرد مسئله را خیلی کوچک جلو دھد . وقتی که زخمی می شد ،میگفت: «به من برسید که زودترخوب بشوم و به جبھه برگردم .» یک بار که زخمی شده بود حاج قاسم سلیمانی برای عیادتش آمده بود. حاج یونس ھم تا حاج قاسم را دید ،شروع به اعتراض کرد و گفت:.. ادامه دارد... ╭🌷🕊 ┅────────┅╮ @emamzadeganeshgh ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
🌷🕊 هر گاه دلم رفت تا محبت ڪسی را به دل بگیرد ، تو او را خراب ڪردی ... خدایا ، به هر ڪه و به هر چه دل بستم ، تو دلم را شڪستی . عشق هر ڪسی را ڪه به دل گرفتم ، تو قرار از من گرفتی . تو اینچنین ڪردی ڪه غیر از تو محبوبی نگیرم و جز تو آرزویی نداشته باشم و به جز تو به چیزی یا ڪسی دل نبندم . شب وعاقبتتون شهدایی ╭🌷🕊 ┅────────┅╮ @emamzadeganeshgh ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 السَّلامُ عَلی الْمُدَّخَرِ لِکَرامَةِ اَوْلِیآءِ اللَّهِ وَ بَوارِ اَعْدآئِهِ... 🌱سلام بر مولایی که با آمدنش دوستان خدا سربلند می شوند و دشمنان خدا سر به نیست. 🌱سلام بر او و بر روزی که خدا در انتظار آن است. 📚 بحار الأنوار، ج‏۹۹ بدون عشق دلسردم، کمی آقا نگاهم کن سرا پا غصه و دردم، کمی آقا نگاهم کن درختی بی‌ثمر هستم، برایت دردسر هستم خزانم... شاخه‌ای زردم، کمی آقا نگاهم کن ╭🌷🕊 ┅────────┅╮ @emamzadeganeshgh ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
20.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷🕊 روایت مادرانه از سردار سرلشکر شهید علی هاشمی زیباست حتما ببینید.🥺 ╭🌷🕊 ┅────────┅╮ @emamzadeganeshgh ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱حاجت ها رو از شهدا طلب کنید ، مرام و معرفتشون زیاده حتما دستگیرمون میشن هر کسی با هر شهیدی خو گرفت روز محشر آبرو از او گرفت ✋سلام برشما همسنگران و دوستداران شهـــــداء ☘ امروزازطرف رفیق شهیدمون علی هاشمی چه هدیه ای برای امام زمانت درنظر گرفتی؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇
🌷🕊 شهیدسردارسرلشکرعلی هاشمی سردارهور 🌷 تولد: ۱۰ دی ۱۳۴۰ در اهواز 🕊شهادت: ۴ تیر ۱۳۶۷ در جزیره مجنون 🌷 اویکی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران، در جنگ ایران و عراق محسوب می‌شد. او به دلیل آشنایی با مناطق عملیاتی، نقش مهمی در میان فرماندهان سپاه پاسداران در خلال جنگ ایران و عراق داشت. از وی بعنوان طراح اصلی عملیات خیبر و عملیات بدر یاد می‌شود. 🕊درعملیات تک دشمن در سال ۱۳۶۷ نیروهای دشمن قصد هلی‌برن داشتند به همین دلیل با بالگرد روی جاده نشستند و نیروهایشان را پیاده کردند تا بتوانند راه را ببندند. شهید علی هاشمی براساس همان منطق «هیهات من الذله» با ماشین به این بالگرد عراقی زد و آنها را به هلاکت رساند. 🌷این صحنه نشان می‌دهد که وی برای این که به اسارت در نیاید، این عملیات شجاعانه و شهادت طلبانه را انجام داده است. 🕊شهید علی هاشمی و یارانش سال‌ها در گمنامی ماندند؛ خانواده و همرزمانشان در کوچه‌های غربت پی یارانشان می‌گشتند تا این که در اردیبهشت ۸۹ این بزرگواران پرده پنهانی را کنار زدند و پس از ۲۲سال به آغوش خانواده بازگشتند و بهشتی دیگر آفریدند. 🍃یادش گرامی ونامش جاودان 🍃دسته گلی از صلوات به نیابت از این شهیدوالامقام هدیه می کنیم به حضرت ولیعصرارواحنا فداه 🌷الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم به امید نگاهی از جانب پُر مهرشان 🤲 دعای این شهید عزیز بدرقه امروزتان ان شاء الله ╭🌷🕊 ┅────────┅╮ @emamzadeganeshgh ╰ ┅ ───────── ┅ ┅ ╯