eitaa logo
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
10.9هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
6.2هزار ویدیو
1.2هزار فایل
📞پاسخگویی: @Majnonehosain 💞مهدیاران: @emamzaman_12 🌷عطرشهدا: @atre_shohada 📱اینستاگرام: Www.instagram.com/emamzaman.12 👥گروه: https://eitaa.com/joinchat/2504065134Cf1f1d7366b 💕گروه‌مهرمهدوی: @mehr_mahdavi12
مشاهده در ایتا
دانلود
😃 صحبت از شهادت و جدایی بود و اینکه بعضی جنازه‌ها زیر آتش 🔥 می‌مانند و یا به نحوی شهید می‌شوند که قابل شناسایی نیستند. هر کس از خود نشانه‌ای می‌داد تا شناسایی جنازه ممکن باشد. یکی می‌گفت: «دست راست من این انگشتری است.» 💍 دیگری می‌گفت: «من تسبیحم را دور گردنم می‌اندازم.» 📿 نشانه‌ای که یکی از بچه‌ها داد برای ما بسیار جالب بود. او می‌گفت: «من در خواب خُر و پُف می‌کنم، پس اگر شهیدی را دیدید که خُر و پُف می‌کند، شک نکنید که خودم هست.»😆🤣🤣 اگه لذت‌بردید‌یه‌صلوات بفرستید🤲 ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ «قیام کننده» ❓ چرا حضرت علیه‌السلام به نامی که از ماده «قیام» گرفته شده خوانده می‌شوند؟ ➕ویژگی های حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) 👤 شهید ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
امام حسین علیه السلام: هر کس کار زشتی را تحسین و تایید کند، در(عِقاب) آن شریک است. (بحارالانوار ج۷۵ ص۸۲) ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
❗️موانع انسان در حرکت به سوی ارزش ها و کمالات ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
❀ #رمان #عشق_با_طعم_سادگی #پارت_چهاردهم عطیه ناراحت و پشیمون از حرف و بحث پیش اومده با خودش زیرلب
نگاه امیر علی زیر چشمی و متعجب چرخید روی دستهامون و من چه ذوقی کردم چون نگاه عمواحمد و عمو اکبر روی ماست نمیتونه دستش رو از زیر دستم بکشه بیرون! بازم قلبم فرمان دادو من فشار آرومی به انگشتهاش دادم،امیر علی سریع سر چرخوند و نگاهش به نگاهم قفل شد و دستش زیر انگشتهام مشت! لبخند محزونی نشست روی لبم و آروم به امیر علی که منتظر بود دستم رو بردارم گفتم: _ نامحرم که نیستم. هستم؟؟ بازم اخم کردو با دلخوری گفت: _محیااا ! حالاحواس هیچ کس به ما نبود و همه گرم صحبت باهمدیگه بودند، نگاهم رو دوختم به دستهامون. آرزو داشتم این لحظه ها رو! نوازش گونه، انگشتهام رو کشیدم روی دست مشت شده اش و قلبم رو بی تاب تر کردم!! _دستمو برمیدارم، بازکن اون اخم هاتو یادم افتاد ازمن متنفری!! نمیدونم صدام لرزید یا نه ولی حس کردم دوباره چرخیدن نگاه امیرعلی رو, روی صورتم. ولی من جرئت نکردم سربلند کنم،قلب بی تاب و فشرده ام هشدار میداد چشمهام آماده باریدنه! عمو احمد دوباره سوئیچ پرایدی رو که تازه خریده بود به جای اون پیکان قدیمی بامزه اش که من خیلی دوستش داشتم وکلی خاطره, داد به امیر علی و رو به من گفت: _ محیا جان خونه ما نمیای دخترم؟؟ مثل بچه ها داشتم عقب جلو میشدم و کنار عطیه وایستاده بودم: _ نه مرسی عمو جون دیگه دیر وقته میرم خونه. عمه نزدیکم اومد و گفت: _خب بیا بریم شب خونه ما بمون عمه جون، من خودم به هادی زنگ میزنم!! نمیدونم چرا خجالت کشیدم و لپهام گل انداخت ،عطیه بلند خندید: _ اوه چه خجالتی هم میکشه، حالا خوبه یک شب درمیون خونه ما می خوابیدی ها، حالا که بهتره دیونه دیگه نامحرمم نداری!! حس کردم همه صورتم داغ شدو همزمان با عمه به عطیه چشم غره رفتم، راست میگفت شبهای زیادی خونه عمه میموندم به خصوص تابستونها، یا عطیه میومد خونمون یا من میرفتم اونجا ولی حالا حس غریبی داشتم!! عمه از من طرفداری کرد: _خب حالا بچه ام با حیاست تو خجالت بکش!! عطیه بامزه خنده اش رو جمع کردو چشمکی به امیر علی که درست روبه رومون بود زد. تازه فهمیدم امیرعلی هم حسابی کلافه شده از این حرف نامربوط عطیه و تعارف عمه! عمه محکم بغلم کرد: _پس من فردا ظهر نهار منتظرتم! پوف کشیدن آروم امیر علی رو شنیدم چون همه فکر ذهنم شده بود عکس العملهاش. انگاردیدن من اونم دو وعده پشت سر هم واقعا دیگه ته ته عذاب بود براش! اومدم مخالفت کنم که عمه یک بوسه محکم کاشت روی گونه ام: _نه نیار عمه یک ماه عقد کردین این قدر درگیر مراسم خونه بابا و روضه بودیم که نشده درست عروسم و پا گشا کنم! فردا منتظرتم دخترم. خنده ام گرفت یک دفعه عمه برام شد مادرشوهر، و انگار عطیه هم همفکر من شده بود که گفت: _این یکی رو دیگه نمی تونی ناز کنی، این دعوت شخص شخیصه مادرشوهره! عمو احمد بلند خندید و عمه همدم باز به عطیه چشم غره رفت: _این قدر اذیت نکن دخترمو، مادرشوهر چیه؟! من برای محیا همیشه عمه ام!! عطیه با خنده ابرو بالا مینداخت باز نگاهش به امیر علی بود: _بیا تحویل بگیر،مامانت طرف عروسشه، ولی غصه نخور داداش من هستم، یک خواهر شوهر بازی دربیارم براش کیف کنه! معلوم بود امیر علی خنده اش گرفته از این تخس بازیهای عطیه ولی سعی میکرد نخنده: _بس کن عطیه نصفه شبه. اجبارا نگاهش چرخید روی من: _بریم محیا؟؟ بازهم من خوشحال شدم از این اجبار به خاطره بقیه، لبخندی به صورتش پاشیدم: _ بریم. ادامه دارد... ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
❀ #رمان #عشق_با_طعم_سادگی #پارت_پانزدهم نگاه امیر علی زیر چشمی و متعجب چرخید روی دستهامون و من چه
امیرعلی آرنجش رو به لبه شیشه تکیه داده بودو سرش رو به دستش، نگاه متفکرش هم به روبه رو بود. لب چیدم و صدام کمی بچگانه کردم: _قهری؟؟ جوابم فقط یک نیم نگاه بود،لحنم رو تغییر ندادم: _الان داری نقشه میکشی چطوری فردا از دستم فرار کنی؟ آررره؟ صاف شدو دستش حلقه شد دور فرمون و فقط یک کلمه: _نه!! _اگه خیلی از من متنفری حداقل دوتا داد سرم بزن دلت خنک بشه!! نگاه جدیش چرخید روی صورتم: _این جمله چیه تکرار می کنی؟! من کی همچین حرفی زدم؟! نگاهم رو از چشمهاش که بی تابم میکرد گرفتم و دوختم به انگشتهام که توی هم میپیچوندمشون: _لازم نیست بگی، اخم همیشگی پیشونیت وقتی بامنی، خواسته ات برای نه گفتنم، رفتارت همه اینارو نشون میده! پوزخندی زد: _وقتی ازت متنفر بودم دلیلی نداشت بیام خواستگاری! _شاید تو به خاطر حرمت بزرگ ترها اومدی! دنده رو عوض کرد: _خب آره به خاطر حرمتها اومدم ولی دلیل نمیشه برای نفرت داشتن ازتو، اگه اینجوری بود میتونستم یک کلمه بگم تو رو نمی خوام و خلاص! براق شدم بهش و با حرص گفتم: _ خب چرا؟ چرا خودت نگفتی و اومدی خواستگاری و از من خواستی بگم نه. وقتی که همه چی جدی شده بود؟! کلافه و خسته از سوالهای تکراری من پوفی کشید: _چون اگه می گفتم تو رو نمی خوام مامان یکی دیگه رو کاندید می کردو من فکر کردم تو رو راحت تر میتونم راضی کنم بگی نه! _آخه چرا... پرید وسط حرفم و با عصبانیت گفت: _گفتم نپرس چرایی رو، که حالا دیگه مفهمومی نداره! _اونوقت اگه من میگفتم نه، دیگه عمه بیخیال ازدواج کردنت میشد؟؟ _باالخره آره لحنم رو مظلوم کردم: _بهم بگو چرا، خواهش میکنم ازت! سرم رو بالا آوردم و سر امیر علی هم چرخید رو به من. نگاهش! وای به نگاهش که قلبم رو ازجا کند،بدون اخم بود، جدی نبود، ولی سریع دزدید از من این نگاهو. ای کاش میدونست چقدر بیتاب نگاه کردنشم، ای کاش میتونستم حرفای دلم رو به زبون بیارم ، ای کاش سهم بیشتری از اون نگاه بی اخمش داشتم که هربار دلمو زیرورو میکرد.. آروم گفت: _زود پشیمون میشی دختر دایی مطمئنم! قلبم خیلی بی تابی میکرد با توقف ماشین باصدای نا آروم و لرزونی گفتم: _ولی من مطمئنم پشیمون نمیشم،مطمئن تر از تو ! بازم نگاه دیوونه کنندش چرخید رو به من، ولی دیگه جرئت نکردم سر بلند کنم و با یک خداحافظی زیر لبی تقریبا از ماشین فرار کردم و اصلا نفهمیدم که جواب خداحافظیم رو شنیدم یانه؟! ادامه دارد... ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
⓵قرآنو ختم کنیدباخوندن۳بارسوره توحید ⇪ ⓶پیامبرانوشفیع‌خودتون‌کنید‌باذکریک صلوات⇩ ⦅اَللهُمَ صَّلِ عَلےِمُحَمَدوآلِ مُحَمَدوعَجِل فَرَجَهُم‌اَللهُمَ صَلِ عَلےٰجَمیعِ الاَنبیاءوَالمُرسَلین⦆ ⓷مومنین‌رو‌ازخودتون‌راضےنگه‌داریدباذکر⇩ ⦅اَللهُمَ اغْفِرلِلمومنین وَالمومِنات⦆ ⓸یه‌حج‌و‌سه‌عمره‌به‌جابیاریدباگفتن⇩ ⦅سُبحانَ اللهِ وَالحَمدُالله وَلااِلهَ اِله الله وَاللهُ اَکبر⦆ ⓹خوندن‌هزاررکعت‌نمازبا³بارگفتن‌ذکر⇩ ⦅یَفعَلُ اللهُ مایَشاءُبِقُدرَتِه‌وَیَحکُمُ‌مایُریدُبِعِزَتِه...⦆ ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
مــن❣ در روزگار ما تو بیابان نشین شدی خاڪم به سر از اینڪه دل ما حیا نڪرد 🌸🍃 🌙🌼⭐️ ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
☀️بسم خداے مهدی آفرین💫
1_324271782.mp3
1.78M
🌸امام خمینی (ره): اگر هرروز (بعد از نماز صبح) خواندی،مقدراتت عوض میشود....⚡️ ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
💖 💚 سلام حضرت خورشید مهربان چه خبر؟ سلام مابه تویا صاحب الزمان چه خبر؟ من از زبان همه حرف میزنم باتو زمین مان شده ویران ازآسمان چه خبر؟ ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
🔴 رشته توئیت مهم خانم دکتر شیخی سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی در موضوع واردات واکسن خارجی خطرناک : 1⃣ آوریل ۲۰۲۰ رویدادی توسط مکرون، بیل گیتس و دبیر کل who برای ایجاد شتاب در درمان کووید_19 برگزار شد. 2⃣ نتیجه این رویداد، ایجاد ساز و کار بین المللی واکسن به نام زیر نظر who و بنیاد بیل گیتس شد. 3⃣ بیل گیتس: با واکسن می خواهم تا ۱۵ درصد جمعیت جهان را کاهش دهم. 4⃣ مکرون رئیس جمهور فرانسه، وارد کننده خون های آلوده و توهین به پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم و who مروج سقط جنین 5⃣ جهانپور سخنگوی سازمان غذا و دارو: ایران به عضویت اتحادیه درآمد. 6⃣ نمکی وزیر بهداشت : تلاش برای واردات واکسن از طریق نشرحداکثری ┄┅┅❅💠❅┅┅┄ ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
🍃🕊 زمستان سال 56 که یک خواب جمشید را به آنچه لایقش بود پیوند داد. شب از نیمه گذشته بود، جمشید با گونه های خیس در حال نماز و دعا بود، صدای در حیاط اورا به خود اورد. در را که باز کرد، موجی از نور او را به عقب راند، و چشمهایش به سمت کانون نور خیره شد. از کانون نور طنین صدایی گرم ، به دلهره اش پایان داد: «آرام باش فرزندم، من...» خواست خودش را به زمین بیندازد تا پای آقا را ببوسد، که دست گرم آقا بر شانه هایش نشست:‌ « آرام باش فرزندم، من علی (ع) هستم، از امروز نام تو مهدی است. تو از سربازان اسلام خواهی بود و به زودی در قیامی بزرگ شریک خواهی شد.» حیرت زده و مضطرب از خواب برخاست، خیس عرق بود. بوی عجیبی در فضای اتاق حس میکرد... از خود بیخود شده بود. صدای گریه اش همه اهل خانه را بیدار کرد و او به نام مهدی می اندیشید.. 💐🍂 ☘🌺☘ ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
🌹امام صادق(علیه السلام): هر کس با احمق دوستی کند، اخلاق او را به خود می‌گیرد. 📙امالی:۲۷۰ ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
🌸 حضرت زهرا سلام الله علیها: آن لحظه‌ای که زن در خانه خود می‌ماند و به امور زندگی و تربیت فرزند می‌پردازد، به خدا نزدیک‌تر است. 📗بحارالانوار، ج۴۳ ص۹۲ ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
بہ خوبا سَر مےزنے‌ مَگہ ما بَدا دِل نَداریم؟! :")😔 ... ♥️ ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
❀ #تشرفات #دیدار_آیت_الله_محمدتقی_بافقی_با_امام_زمان(عج) (قسمت اول) مرحوم حجه الاسلام ملا اسدالله ب
با_امام_زمان(عج) (قسمت دوم،پایانی) نزدیک او رفتم و او سلام کرد و فرمود:« محمدتقی آنجا جای تو نیست.» من زیر آن درخت رفتم ،دیدم،در حریم این درخت، هوا ملایم است و کاملا میتوان با استراحت در آنجا ماند و حتی زمین زیر درخت ، خشک و بدون رطوبت است، ولی بقیه صحرا پراز برف است و سرمای کُشنده ای دارد. به هرحال شب را خدمت حضرت ولی عصر(عج) که با قرائتی متوجه شدم او حضرت بقیه الله(عج) است بیتوته کردم و آنچه لیاقت داشتم استفاده کنم از آن وجود مقدس استفاده کردم. صبح که طالع شد و نماز صبح را با آن حضرت خواندم ، آقا فرمودند:« هوا روشن شدبرویم» من گفتم:«اجازه بفرمایید من در خدمتتان همیشه باشم و با شما بیایم.» حضرت فرمودند:«تو نمیتوانی با من بیایی.» گفتم:«پس بعد از این کجا خدمتتان برسم؟؟» حضرت فرمودند:«من در این سفر دوبار تو را خواهم دید و من نزد تو می ایم. بار اول قم خواهد بود و مرتبه دوم نزدیک سبزوار تورا ملاقات میکنم.» ناگهان ان حضرت از نظرم غایب شد. من به شوق دیدار ان حضرت، تا قم سر از پا نشناختم و به راه ادامه دادم،تا آنکه پس از چندروز وارد قم شدم و سه روز برای زیارت حضرت معصومه(س) و وعده تشرف به محضر این حضرت در قم ماندم،ولی خدمت آن حضرت نرسیدم. از قم حرکت کردم و فوق العاده از این بی توفیقی و کم سعادتی متاثر بودم،تا آنکه پس از یکماه به نزدیک شهر سبزوار رسیدم. همینکه شهر سبزوار از دور معلوم شد باخود گفتم:«چرا خُلف وعده شد؟! منکه در قم آن حضرت را ندیدم،این هم شهر سبزوار باز هم خدمتش نرسیدم.» در همین فکرها بودم،که صدای پای اسبی شنیدم،برگشتم دیدم حضرت ولی عصر(عج) سوار بر اسبی هستند و بطرف من تشریف می اورند و به مجرد آنکه به ایشان چشمم افتاد ایستادند و بمن سلام کردند و من به ایشان عرض ارادت و ادب نمودم. گفتم آقا جان:«وعده فرموده بودید که در قم هم خدمتتان برسم،ولی موفق نشدم!» حضرت فرمود«محمدتقی! ما در فلان ساعت و فلان شب نزد تو امدیم، تو از حرم عمه ام حضرت معصومه(س) بیرون آمده بودی،زنی از اهل تهران از تو مسئله ای میپرسید،تو سرت را پایین انداخته بودی و جواب اورا میدادی،من در کنارت ایستاده بودم و تو به من توجه نکردی، من رفتم.» از منبع گنجینه دانشمندان پ.ن: امان از لحظه های غفلتی که مشغول گناهیم و آقا کنارمونه و بی توجهیم.😔💔 ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
🌱💚🌱 🌱اے آنڪه عزیـزے و مرا جانـی و جانـان 🍂صد یوسف مصرے ز غمٺ، سر بہ بیابان 🌱اے ڪـاش بـیـایـی و بـگویـند ڪـه آمد 🍂بر مصـر وجـود من قـحطـی زده، باران اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج_الساعة 💚 ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
خدا چند گناه را به سختي مي بخشد كه يكي از آنها آبرو بردن است. حدیثی از امام باقر(علیه السلام) است که حضرت می‌فرمایند : کسی که از ریختن آبرو و حیثیت مردم چشم‌پوشی کرده و آبروی آن‌ها را نریزد، خداوند در روز قیامت از گناهان او صرف‌نظر خواهد كرد. روایت داریم که می‌فرماید اغلب جهنمی‌ها، جهنمی زبان هستند! فکر نکنید همه شراب می‌خورند و از دیوار مردم بالا می‌روند. یک مشت مؤمن مقدس را می‌آورند جهنم به سبب اينكه آبرو مي برده اند! اسلام می‌خواهد آبروی فرد حفظ شود. ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄
📡 دلسوزیهای ماهواره ای ❓ اونایی که توی خونه شون ماهواره ای دارن می دونن جواب این سوالا چیه؟ 1️⃣ کشورهای غربی برای مردم کدوم کشور اینقدر شبکه رایگان ماهواره ای راه انداخته اند که برای ایرانی ها راه انداخته اند؟! 2️⃣ چرا کشورهای غربی از بین این همه آدم توی دنیا، تصمیم گرفته اند برای ایرانی ها دلسوزی بکنند؟! 3️⃣ واقعا این کشورهایی که اینقدر ایرانی ها رو تحریم می کنند، چی شده که اینجا حاضر شدن این همه هزینه بکنند و شبکه های فارسی زبان و برنامه های به ظاهر سرگرم کننده برای ایرانی ها درست کنند ؟! 4️⃣ بنظر شما این شبکه های فارسی زبان قراره چه دستاورد با ارزشی برای اونها داشته باشه که اینقدر دارن براش هزینه می کنند؟! 5️⃣ این ها همونهایی نیستن که 8 سال همه جوره از صدام حمایت کردند تا ایران رو نابود کنه!! یعنی حالا قصدشون غیر از نابود کردن ایران و ایرانیه؟! 6️⃣ چرا BBC با فروش حق اشتراک برنامه هاش، از مردم کشور خودش پول میگیره اما بصورت کاملا مجانی در خدمت ایرانی هاست؟! ⁉️بهتر نیست در مورد بعضی چیزا بیشتر فکر کنیم؟ ❀[ @EmamZaman ]❀ ┄┅═✧❁✧═┅┄