🍃اگر بدانید امام زمان ارواحنافداه
چقدر مشتاق هستند که بین شما باشند...!😍
وقتی شما، چه باتوجّه و چه بیتوجّه در
خانهات نشستهای و به یاد امام زمان
ارواحنافداه میافتی،
امام زمان ارواحنافداه به یادت میافتد.☺️
یعنی آقا خواسته و به یادت بوده، تو هم
قلبت متوجّه شده و یکدفعه به آن مغناطیس
بزرگی کشیده شده که همهی عالم را جذب
کرده است.قلبت یکدفعه به یاد امام زمان
ارواحنافداه میافتد.🌱
میگویی: آقاجان!
میفرماید: جانم!
حالا تو نمیشنوی و گوش تو سنگین
است و عیب دارد.😔💔
#امام_زمان
【@emamzaman】
🍃حضرت فاطمه ام البنین سلام الله علیها...🕊
تمامِ هَمش، امام زمانش بود!
تمام فرزندانش را امام زمانی تربیت کرد...👌
هر چه داشت در راه حجت زمانش ایثار کرد
اگر امروز بود
مهدیِ حسین علیه السلام را یاری میکرد..😊
و تمام پیام ام البنین سلام الله علیها به ما این است،
فرزندانتان را برای یاری امام زمان تربیت کنید که عبادت و افتخاری از این بالاتر در عالم هستی نیست.😍👌
#امام_زمان
#امالبنین
【@emamzaman】
💠طرح آموزشی برای کودکان💠
مفهوم یاری امام راباانجام کارهای خوبی مثل احترام به بزرگترها
درس خواندن
کـمک به همنوع
پیوندبزنید.😊😍
#امام_زمان
#چگونهکودکمراامامزمانیکنم
【@emamzaman】
🍃بیبی أمالبنین گفتن بھ ابوتراب:
میشھ من روفاطمہ صدا نکنین⁉️
ابوتراب دلیل روجویا شدن؛!
بیبیگفتن:آخھ وقتے من رو فاطمہ صدا میکنین ،بچہها یادِ مادرشون میفتن و
اشك میریزن ...🥀
و از آن بھ بعد "أمالبنین" شدۍ ،
« مـادرِمـــآه 🌙 »
#امالبنین🥀
【@emamzaman】
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای مردی
که ازامام رضا(ع)پول طلب کرد
امام رضا درجواب انگور به او تعارف کرد
#پیشنهاد_ویژه
#استاد_عالی
【@emamzaman】
داستان #دایرکتی_ها 📵
قسمت۵
کم کم داشتم بهش عادت میکردم
مدام برام نحوه استفاده داروهای گیاهی رو میفرستاد..
اوایل با اکراه قبول میکردم
اما بعدش با شوق و ذوق استقبال میکردم..
دیر اومدن های کیوان هم تقریبا دائمی شده بود
چند باری باهاش بحث کردم..
گفتم خسته شدم از این وضعیت؛
تنهایی کلافه ام میکنه...
اونم مدام میگفت خب چیکار کنم تو این اوضاع بیکاری و اقتصاد خراب..
توقع داری کارمو از دست بدم بیام بشینم تو خونه کنار تو؟!
صد بار بهت گفتم بچه دار بشیم قبول نکردی..
گفتم چرا هر چی میشه پای بچه رو میکشی وسط؟!
مگه برا فرار از تنهایی باید مادر بشم!!!
همین بحثای بیخود و بی جهت من با کیوان،جرقه راحت حرف زدن با افشین رو روشن و روشن تر کرد!
انگار مجوز درد و دل با افشین برام امضا شد!
بحثایی که بین من و کیوان پیش میومد؛همه رو برا افشین تعریف میکردم
اونم با حوصله تمام گوش میکرد..
و با حرفاش آرومم میکرد!
این اولین بار بود با جنس مخالف به غیر از همسرم صحبت میکردم و انقدر راحت سبک میشدم!
نه بحثی در کار بود..
نه تشری..
نه حرف بچه ای که من بهش آلرژی پیدا کرده بودم!
متاسفانه ارتباطمون بیشتر شد..
ساعت ورود و خروج کیوان رو بهش گفته بودم،تا توی اون زمان پیام نده..!
اونم زمانی که سرکار بود و بیرون از خونه بهم پی ام میداد..
همه چت ها رو هم قبل اومدن کیوان پاک میکردم.
پیام خاصی بینمون نبود،اما خودم خوب میدونستم که کارم اشتباهه!
برا همین چندین بار از ترسم چک میکردم تا خیالم راحت باشه که پیاما پاک شده..!
رفته رفته پیامهای افشین از درد و دل و کمک فراتر رفت..
ادامه دارد...
📝 نویسنده: فاطمه_قاف
【@emamzaman】