eitaa logo
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
10.9هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
6.3هزار ویدیو
1.2هزار فایل
📞پاسخگویی: @Majnonehosain 💞مهدیاران: @emamzaman_12 🌷عطرشهدا: @atre_shohada 📱اینستاگرام: Www.instagram.com/emamzaman.12 👥گروه: https://eitaa.com/joinchat/2504065134Cf1f1d7366b 💕گروه‌مهرمهدوی: @mehr_mahdavi12
مشاهده در ایتا
دانلود
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
💠مسيحی و زره علی (ع) در زمان خلافت علي عليه السلام در كوفه، زره آن حضرت گم شد. پس از چندي در نزديك
💠خیر و صلاح پادشاه و وزیر سالهای بسیار دور پادشاهی زندگی میکرد که وزیری داشت . وزیر همواره میگفت: هر اتفاقی که رخ میدهد به صلاح ماست . روزی پادشاه برای پوست کندن میوه کارد تیزی طلب کرد اما در حین بریدن میوه انگشتش را برید،وزیر که در آنجا بود گفت: نگران نباشید تمام چیزهایی که رخ میدهد در جهت خیر و صلاح شماست ! پادشاه از این سخن وزیر برآشفت و از رفتار او در برابر این اتفاق آزرده خاطر شد و دستور زندانی کردن وزیر را داد چند روز بعد پادشاه با ملازمانش برای شکار به نزدیکی جنگلی رفتند. پادشاه در حالی که مشغول اسب سواری بود راه را گم کرد و وارد جنگل انبوهی شد و از ملازمان خود دور افتاد،در حالی که پادشاه به دنبال راه بازگشت بود به محل سکونت قبیلهای رسیدکه مردم آن در حال تدارک مراسم قربانی برای خدایانشان بودند، زمانی که مردم پادشاه خوش سیما را دیدند خوشحال شدند زیرا تصور کردند وی بهترین قربانی برای تقدیم به خدای آنهاست ! آنها پادشاه را در برابر تندیس الهه خود بستند تا وی را بکشند، اما ناگهان یکی از مردان قبیله فریاد کشید : چگونه میتوانید این مرد را برای قربانی کردن انتخاب کنید در حالی که وی بدنی ناقص دارد، به انگشت او نگاه کنید ! به همین دلیل وی را قربانی نکردند و آزاد شد . پادشاه که به قصر رسید وزیر را فراخواند و گفت:اکنون فهمیدم منظور تو از اینکه میگفتی هر چه رخ میدهد به صلاح شماست چه بوده زیرا بریده شدن انگشتم موجب شد زندگیام نجات یابد اما در مورد تو چی؟ تو به زندان افتادی این امر چه خیر و صلاحی برای تو داشت؟! وزیر پاسخ داد: پادشاه عزیز مگر نمیبینید،اگر من به زندان نمیافتادم مانند همیشه در جنگل به همراه شما بودم در آنجا زمانی که شما را قربانی نکردند مردم قبیله مرا برای قربانی کردن انتخاب میکردند، بنابراین میبینید که حبس شدن نیز برای من مفید بود! 📚 【@emamzaman
soleimani.mp3
8.7M
قرائت‌هرشب‌دعای‌فرج‌به‌نیت‌ظهور چله«زیارت عاشورا»و چهل مرتبه ذڪر«اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج» به نیت ظهور منجۍ♥️ @emamzaman
صفحه-024.jpg
442.2K
{قرائت هروز یک صفحه قرآن بانیت }
تحدیر%2F_جزء_بیست_و_چهارم_قرآن_کریم_.mp3
3.94M
تندخوانی جزء- بیست و چهارم تحدیر(تندخوانی) قران ڪریم با تلاوت استادمعتز اقائی 🌱ثواب قرائت هر جزء هدیه میڪنیم به مولا و سرورمان حجت بن الحسن🌱 🕊 🌙 【@emamzaman
هرچـہ شمردنی است تمـــام شــدنــی است و هرچہ انتظارش راکشند، خواهد آمد :)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠رمضان ماه توبه: 🍃در ماه رمضان، در جلسات دعا، در جلسات قرآن، در جلسات ذکر ، این اشک های که در توجه به پروردگار بر چهره هامی غلتید و فرو می‌ریزید.... @emamzaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
💠خیر و صلاح پادشاه و وزیر سالهای بسیار دور پادشاهی زندگی میکرد که وزیری داشت . وزیر همواره میگفت: ه
💠احسن القصص ✍روا نباشد که پدر را عذاب کنیم در حالی که پسرش به یاد ما باشد... 📜روایت نموده اند که رسول خدا (ص) روزی از قبرستان گذر می نمودند نزدیک قبری رسیدند به اصحاب خویش فرمودند: عجله کنید و بگذرید اصحاب تعجیل کردند و از آنجا گذشتند و در وقت مراجعت چون به قبرستان و آن قبر رسیدند خواستند زود بگذرند. حضرت فرمودند: عجله نکنید. اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! چرا در وقت رفتن امر به عجله کردن فرمودید؟!حضرت فرمودند: صاحب این قبر را عذاب می کردند و من طاقت شنیدن ناله و فریاد او را نداشتم. اکنون خدای تعالی رحمتش را شامل حال او کرد گفتند: یا رسول الله! سبب عذاب و رحمت به او چه بود؟ حضرت فرمودند: این مرد، مرد فاسقی بود که به سبب فسقش تا این ساعت در اینجا معذب بود کودکی از وی باقی مانده بود در این وقت او را به مکتب بردند و معلم به این فرزند《بسم الله الرحمن الرحیم》را تعلیم نمود و کودک آن را بر زبان جاری نمود، در این هنگام به فرشتگان عذاب خطاب رسید که: 💥 دست از این بنده فاسق بردارید و او را عذاب نکنید روا نباشد که پدر را عذاب کنیم در حالی که پسرش به یاد ما باشد💥 📚 【@emamzaman
soleimani.mp3
8.7M
قرائت‌هرشب‌دعای‌فرج‌به‌نیت‌ظهور چله«زیارت عاشورا»و چهل مرتبه ذڪر«اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج» به نیت ظهور منجۍ♥️ @emamzaman
صفحه-025.jpg
436.6K
{قرائت هروز یک صفحه قرآن بانیت }
تحدیر%2F_جزء_بیست_و_پنجم_قرآن_کریم_.mp3
4.01M
تندخوانی جزء- بیست و پنجم تحدیر(تندخوانی) قران ڪریم با تلاوت استادمعتز اقائی 🌱ثواب قرائت هر جزء هدیه میڪنیم به مولا و سرورمان حجت بن الحسن🌱 🕊 🌙 【@emamzaman
ببین امام زمان نیاز به کسی نداره که پروفایلش مذهبی باشه... این نوع دین داری و امام زمانی بودن واقعا هیچ فایده ای نداره...امام زمان به کسی که بخاطرش از گناه بگذره نیاز داره...امام زمان به کسی که مثل حضرت‌عباس عفیف و با حیا باشه نیاز داره... پروفایل و تیپت مذهبی باشه ولی با اعمالت دل امام زمانتو به درد بیاری چه فایده⁉️😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 رمضان ماه افتادگی: 🍃آدم بخواهد به خدا وصل بشه در ماه رمضان یک آموزشگاهی است یک دوره فشرده ای است یک مغناطیس مستحکمی است که اگر کسی با معرفت وارد ماه مبارک رمضان بشود.... @emamzaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
💠احسن القصص ✍روا نباشد که پدر را عذاب کنیم در حالی که پسرش به یاد ما باشد... 📜روایت نموده اند که ر
پند لقمان حکیم✨ روزی لقمان به فرزند خود گفت: 💠فرزند ارجمندم، دل خود را مقید به تحصیل رضای مردم مگردان، زیرا این موضوع از برای تو حاصل نمی شود، التفات به این کار نکن، بلکه خود را مشغول به کسب رضای خداوند گردان. برای اینکه این درس و پند ارزنده همیشه در نظر فرزندش بماند، درازگوش خود را حاضر کرد و گفت: فرزندم سوار شو تا به شهری برویم. فرزند سوار شد و پدر پیاده به دنبال او روان گشت، مسافتی را که طی کردند، به جماعتی رسیدند، جماعت رو به پسر لقمان کرده و گفتند: ای پسر بی ادب! پدر تو پیاده و تو جوان و نیرومند سوار شده ای؟! آیا این احترام به پدر است؟》 فرزند پیاده شد و پدر سوار گشت، مقداری راه پیمودند، به گروهی برخورد کردند، آنان پدر را مخاطب ساخته و گفتند: ای پیرمرد تن پرور! آیا فرزند داری چنین است؟ پسر جوان کم تجربه زحمت ندیده را پیاده به دنبال خود می دوانی و خود که کار آزموده ای، سوار می شوی؟آیا این است طریقه تربیت اولاد؟ لقمان پیاده شد، آن حیوان را به جلو انداختند و خود و فرزندش به دنبال آن پیاده رهسپار شدند، به جمعی رسیدند؛ آنان گفتند: شما مردم نادان و بی خردی هستید! که الاغ بدون بار در جلو شما می رود و خودتان پیاده می روید. بار چهارم هر دو سوار شدند و قدری که راه رفتند به دریایی رسیدند که جلو آن را سد بسته بودند، جمعی در آنجا بودند، وقتی ایشان را به آن صورت دیدند گفتند: مگر خدا رحم در دل شما نیافریده؟ شما دو نفر بر یک حیوان زبان بسته سوار شده اید، مگر انصاف و مروت ندارید؟ در این هنگام لقمان به پسرش گفت: ای فرزندم! حالا فهمیدی که هر اندازه به میل مردم رفتار کنی، باز نمی توانی رضایت آنان را به دست آوری؟ سپس اشاره به طرف دریا کرد و گفت: 《 جلو دریا را می توان بست، اما دهن مردم رانمی توان بست 》 و همین جمله ضرب المثل گردید. 📚 @emamzaman
قرائت‌ هرشب ‌دعای ‌فرج ‌به ‌نیت‌ ظهور 🕊 ♥️ 【@emamzaman
صفحه-026.jpg
444.7K
{قرائت هروز یک صفحه قرآن بانیت }
تحدیر%2F_جزء_بیست_و_ششم_قرآن_کریم_.mp3
3.99M
تندخوانی جزء- بیست و ششم تحدیر(تندخوانی) قران ڪریم با تلاوت استادمعتز اقائی 🌱ثواب قرائت هر جزء هدیه میڪنیم به مولا و سرورمان حجت بن الحسن🌱 🕊 🌙 【@emamzaman
طولانے ترین خیابان را به نامت ڪردیم .. تا شهر بیشتر رنگ و بویت را بگیرد .. امّا نفهمیدیم خودمان جاده انتظار را طولانے ڪرده ایم .. 💔
12.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠رمضان ماه مهمانی خدا: 🍃ماه رمضان ما را دعوت کرده خدای تبارک تعالی به مهمانی خودش ، همون‌ طور که می‌بینید مهمانی خدا «صوم»است مثل مهمانی ماها نیست که اونجور تشریفات رو داشته باشند ....... @emamzaman
🍃‏دستش رو شبیه یک دایره کرد گفت: اگر دنیا مثل این کره باشد ‎ امام_زمان اجل الله تعالی فرجه شریف مانند این دست های من به کل دنیا احاطه دارد... 🦋 ♥️🌸 【@emamzaman
enc_16384615166379579767096.mp3
4.01M
هوا دلگیره ازبس نبودی میاد بارون ویاد تو میافتم... 🥀 【@emamzaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
پند لقمان حکیم✨ روزی لقمان به فرزند خود گفت: 💠فرزند ارجمندم، دل خود را مقید به تحصیل رضای مردم مگر
💠حکایت طبیب و قصاب قصابی در حال کوبیدن ساطور بر استخوان گوسفند بود که تراشه ای از استخوان پرید گوشه چشمش. ساطور را گذاشت و ران گوشت را برداشت و به نزد طبیب رفت و ران گوشت را به او داد و خواست که چشمش را مداوا کند. 👨‍⚕طبیب ران گوشت را دید طمع او را برداشت و فکر کرد حالا که یکی به او محتاج شده باید بیشتر از پهلوی او بخورد بنابراین مرهمی روی زخم گذاشت و استخوان را نکشید. زخم موقتا آرام شد. قصاب به خانه رفت. فردا مجددا درد شروع شد به ناچار ران گوشتی برداشت و نزد طبیب رفت. باز هم طبیب ران گوشت را گرفت و همان کار دیروز را کرد تا چندین روز به همین منوال گذشت تا یک روز که قصاب به مطب مراجعه کرد طبیب نبود اما شاگرد طبیب در دکان بود قصاب مدتی منتظر شد اما طبیب نیامد. بالاخره موضوع را با شاگرد بیان کرد. شاگرد طبیب بعد از معاینه کوتاهی متوجه استخوان شد و با دو ناخن خود استخوان را از لای زخم کشید و مرهم گذاشت و قصاب رفت. بعد از مدتی طبیب آمد از شاگرد پرسید، کسی مراجعه نکرد. گفت چرا قصاب باشی آمد طبیب گفت تو چه کردی شاگرد هم موضوع کشیدن استخوان را گفت طبیب دو دستی بر سرش زد و گفت: ای نادان آن زخم برای من نان داشت تو چطور استخوان را دیدی نان را ندیدی. گرچه لای زخم بودی استخوان لیک ای جان در کنارش بود نان 📚 【@emamzaman
قرائت‌ هرشب ‌دعای ‌فرج ‌به ‌نیت‌ ظهور 🕊 ♥️ 【@emamzaman
صفحه-027.jpg
448.9K
{قرائت هروز یک صفحه قرآن بانیت }