eitaa logo
🇮🇷 امام‌ زمان (عج) 🇵🇸
11.8هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
6.9هزار ویدیو
1.4هزار فایل
📞پاسخگویی: @Majnonehosain 💞مهدیاران: @emamzaman_12 🌷عطرشهدا: @atre_shohada 📱اینستاگرام: Www.instagram.com/emamzaman.12 👥گروه: https://eitaa.com/joinchat/2504065134Cf1f1d7366b 💕گروه‌مهرمهدوی: @mehr_mahdavi12
مشاهده در ایتا
دانلود
رهبر معظم انقلاب: یکی از خصوصیات دوران امام زمان اینست که آن دوران مبارزه با قدرتهاست. ایشان اکتفا نمیکنند که یک جامعه ای داشته باشند و حصاری به دور آن بکشند. امام زمان با هر حرکت ظالمانه ای در دنیا مقابله میکنند؛ یعنی عدل او ، یک عدل جهانیست. 💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐 🆔 @EmamZaman
#دعا_فرج #بخوانیم_به_رسم_هر_شب_انتظار آسمان چـــشــم ما بی تـو ندارد رونقی ای فـــروغ چشم عالم ✨یابن الـزهــرا الــعــجل✨ 🆔 @EmamZaman
#آغوش_درمانی۲۰ 👈بگذارید فرزندانتان ببینند که والدین و عزیزانشان ، مرتب یکدیگر را در آغوش میگیرند. در غیر این صورت ، با این تصور غلط بزرگ میشوند که آغوش گیری فقط مختص عشاق است و فقط کسانی که قصد معاشقه دارند ، باید یکدیگر را در آغوش بگیرند. @emamzaman
بالاخره روز حساب رسید همان روزی که خیلی ها اون روز رو انکار می کردند... تقریبا چیزی برای ارائه ندارم ولی یه چیزی هست که بهش امیدوارم همون چیزی که امام صادق گفته اگر نماز رو حتی سبک بشماری بدستش نمیاری همون چیزی که تو زیارت نامه ها و زیارت عاشورا از اهل بیت می خواستیم شفاعت ناگهان خانم خوش سیمایی وارد می شود و ناگهان چشمان همه بسته می شود و چیزی جز صدای لطیفی نمی شنوم کمی بعد متوجه می شوم او همان مادر حسین و حسن و زینب است او کسی است که عمری در فاطمیه نوکری اش را کردیم همانی که همسر امیر مومنان است همانی که جانش را فدای امام زمانش کرد او فاطمه دردانه پیامبر است.چیزی که برایم عجیب است شفاعت از هیچ یک از پیامبران یا امامان اغاز نشد ولی با فاطمه زهرا اغاز شد... در صحبت های خانم می شنوم که همش دستان پسر خود را برای شفاعت پیشکش می کند ولی هرچه فکر می کنم نه حسن نه حسین دستان بریده ای داشتند. نکند منظور او عباس پسر ناتنی اش است؟ ولی چطور نه سر بریده ی حسین یا جگر حسنش را نیاورده؟... حالا فهمیدم که هر که پیرو امام زمانش باشد فرزند فاطمه است یعنی چه... حالا فهمیدم چرا شخصی که عاشق اهل بیت بود وقتی به دیدار مقبره ی عباس نرسید و فقط بارگاه حسین را زیارت کرد چرا فاطمه ی زهرا در خواب از او روی گردان شد و به او گفت چرا فرزندم عباس را زیارت نکردی؟! خدا را شاکرم که لطف بی بی شامل حالم شد و مرا شفاعت می کند... برگرفته از مولد العباس بن على(ع) 🏴الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🏴 🆔 @EmamZaman
#ذکر_روز_پنجشنبه 💞اللهم عجل لولیک الفرج 💞 @emamzaman
#هر_روز_یک_صفحه_از_قرآن ⭐️ صفحه۵۷۱_سوره_نوح 💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐 🆔 @emamzaman
هرروز با #دعای_عهد ✍بخوان دعای عهدراکه #فرج_نزدیک_است💚🙏 🏴الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🏴 🆔 @EmamZaman
#صبحت_بخیر حضرت موعود! امروز ...حال من...حال ما... حال همه ی روزگار خوب خوب خوبه! با خودم فکر می کنم: روزی که تو بیایی هم حال همه ی مان خوب است! چه روزی بشود؛ آن روز! صبحت بخیر حضرت موعود! 🆔 @emamzaman
🇮🇷 امام‌ زمان (عج) 🇵🇸
🎊🎊🎊 🎊🎊 🎊 #معرفی_امامان #امام_ششم 🌸امام ششم ما شیعیان حضرت امام جعفر صادق علیه السلام 🌸 📝خلاصه زند
🎊🎊🎊 🎊🎊 🎊 🌸امام ششم ما شیعیان حضرت امام جعفر صادق علیه السلام 🌸 📝خلاصه زندگینامه حضرت امام جعفر صادق علیه السلام از ولادت تا شهادت وصیت حضرت امام صادق(ع)❤️ بنابر احادیث، امام صادق(ع) بارها امام کاظم(ع) را به عنوان امام بعد از خود به اصحاب خاصش معرفی کرده بود؛ اما به جهت سخت‌گیری‌های عباسیان و به منظور حفظ جان امام کاظم(ع)، پنج نفر، از جمله خلیفه عباسی را وصی خود معرفی کرد. ازاین‌رو برخی از اصحاب برجسته امام صادق(ع) مانند مؤمن طاق و هشام بن سالم نیز درباره جانشین امام صادق(ع) مردد بودند. آنان ابتدا سراغ عبدالله افطح رفتند و از او سؤالاتی پرسیدند؛ اما پاسخ‌های عبدالله آنها را قانع نکرد. سپس با موسی بن جعفر (ع) ملاقات کردند و با پاسخ‌های وی قانع‌ شدند و امامت او را پذیرفتند. 🔹انشعاب در شیعه پس از شهادت امام صادق(ع) فرقه‌های مختلفی در شیعه به وجود آمد. گروهی از شیعیان، مرگ اسماعیل پسر امام صادق(ع) را انکار کرده، او را امام می‌دانستند. شماری از این گروه، که از حیات اسماعیل مأیوس شدند، پسر اسماعیل، محمد را امام دانستند. این گروه به اسماعیلیه شهرت یافتند. برخی دیگر عبدالله اَفْطَح را امام دانسته، به فَطَحیه مشهور شدند؛ اما پس از مرگ او که حدود ۷۰ روز پس از شهادت امام صادق(ع) رخ داد، به امامت موسی بن جعفر معتقد شدند. شماری نیز به پیروی از شخصی به نام ناووس در امامت حضرت صادق(ع) توقف کردند و فرقه ناووسیه را به وجود آوردند. عده‌ای هم به امامت محمد دیباج معتقد شدند. ... 📚منابع: اشعری، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، تصحیح محمدجواد مشکور، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۶۰ش. «القاب الرسول و عترته»، ضمن المجموعة النفيسة، قم، ۱۴۰۶ق. و....... 🏴الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🏴 🆔 @EmamZaman 🎊 🎊🎊 🎊🎊🎊
🇮🇷 امام‌ زمان (عج) 🇵🇸
💐💐💐 💐💐 💐 #ازدواج_و_خــانواده #همــسرداری #آیین_همسرداری_اسلامی(برگرفته از احادیث) قسمت سیزدهم ♻️د
💐💐💐 💐💐 💐 (برگرفته از احادیث) قـسـمـت چـهـاردهم ♻️رحمت خدا از آن كدبانويان است 36- امام صادق (ع) از پيامبر عزيز خدا (ص) روايت مي كند: «ايما امراة دفعت من بيت زوجها شيئا من موضع الي موضع تريد به صلاحا نظر الله اليها ومن نظر الله اليه لم يعذبه (37) ; هر زني كه در خانه شوهرش چيزي را براي سامان دادن وضع خانه جابه جا كند، خداوند نظر [رحمت] به او مي كند . و هر كس مورد نظر [رحمت] خدا قرار گيرد، خدا عذابش نمي كند .» ♻️خوشبوترين عطر، زيباترين لباس👗، نيكوترين زينت💍💄💇♀ 37- پيامبر عزيز خدا (ص)درباره حق شوهر بر زن مي فرمايند: «عليها ان تطيب باطيب طيبها وتلبس احسن ثيابها وتزين باحسن زينتها (38) ; بر زن است كه [براي شوهرش ] خوشبوترين عطرهايش را بزند و قشنگترين لباس هايش را بپوشد، و از زيباترين زينت هايش استفاده كند .» ♻️هنر آشپزي 38- امام صادق عليه السلام مي فرمايند: «خير نسآءكم الطيبة الريح الطيبة الطبيخ التي اذا انفقت انفقت بمعروف وان امسكت امسكت بمعروف فتلك عامل من عمال الله وعامل الله لايخيب ولايندم (39) ; بهترين زنان شما زني است كه داراي بويي خوش و دست پختي خوب باشد . هنگامي كه خرج مي كند، بجا خرج كند، و هنگامي كه خرج نمي كند بجا از خرج كردن خودداري ورزد . چنين زني كارگزاري از كارگزاران خداست و كارگزار خدا نه نااميد مي شود و نه پشيمان .» ... 📚منابع: 37) وسائل الشیعة، ج 15، ص 175 . 38) الکافی، ج 5، ص 508 . 39) وسائل الشیعة، ج 14، ص 15 . 🏴الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🏴 🆔 @EmamZaman 💐 💐💐 💐💐💐
در زمان دبستان ناظمی داشتیم که گاهی برخی را که تنبیه می‌کرد، به آن‌ها فرصت عذرخواهی نمی‌داد و می‌گفت برو و خودت را اصلاح کن. انسان بسیار شریفی بود ولی حکمت این کارش همیشه برای من جای سوال بود. بعدها که بزرگ‌تر شدم روزی در اتوبوس همسفر شدیم، علت را جویا شدم دلیل بسیار خوبی گفت، گفت: وقتی کسی چندین بار خطایی می‌کرد و تذکر مرا گوش نمی‌داد، تنبیه‌اش می‌کردم. چون این‌بار قصدم نبخشیدن او به‌خاطر اشتباهش بود و می‌دانستم وقتی برای عذرخواهی پیش من بیاید، اشک در چشمانش حلقه خواهد زد، من هرگز نمی‌توانستم کسی که به‌خاطر خطایش گریه می‌کند را نبخشم، پس چاره‌ای جز صحبت نکردن با او نداشتم. یکی از نا‌م‌های حضرت حق ❀یا راحم العبرات❀ است. یعنی کسی که بر اشک چشم، رحم می‌کند. حتی در حدیثی از نبی اکرم (ص) داریم که می‌فرماید، دوست وظیفه دارد بر اشک چشم دوست رحم کند. پس نتیجه می‌شود گرفت، خداوند نیز یا بنده را به درگاهش راه نمی‌دهد و اگر راه داد و قطره اشکی بر چشم اوجاری ساخت بی‌گمان بر آن اشک رحم می‌کند و او را می‌بخشد. دعای او را مستجاب و توبه او را می‌پذیرد. ☘قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ 🌼 بگو اى بندگانم كه زياده بر خويشتن ستم روا داشتهايد، از رحمت الهى نوميد مباشيد، چرا كه خداوند همه گناهان را مىبخشد، كه او آمرزگار مهربان است (زمر/۵۳) @emamzaman
🇮🇷 امام‌ زمان (عج) 🇵🇸
💓💓💓 💓💓 💓 #رمــان_ســلــام_بـر_ابـراهـیـم 📜"زندگینامه و خاطرات پهلوان بی مزار #شهید_ابراهیم_هادی"
💓💓💓 💓💓 💓 📜"زندگینامه و خاطرات پهلوان بی مزار " (بخش اول) * شروع جنگ* ✔️ راوی : تقی مسگرها 🔸صبح روز دوشنبه سي و يكم شهريور 1359 بود. و برادرش را ديدم. مشغول اثاث كشي بودند. سلام كردم وگفتم: امروز عصر قاسم با يک ماشين تداركات ميره كردستان ما هم همراهش هستيم. با تعجب پرسيد: خبريه؟! گفتم: ممكنه دوباره درگيري بشه. جواب داد: باشه اگر شد من هم ميام. 🔸ظهر همان روز با حمله هواپيماهاي عراق جنگ شروع شد. همه در خيابان به سمت آسمان نگاه ميكردند. ساعت 4 عصر، سر خيابان بوديم. قاسم تشكري با يك جيپ آهو، پر از وسايل تداركاتي آمد. علي خرّمدل هم بود. من هم سوار شدم. موقع حركت ابراهيم هم رسيد و سوار شد. گفتم: داش ابرام مگه اثاث كشي نداشتيد؟! گفت: اثاثها رو گذاشتيم خونه جديد و اومدم. روز دوم جنگ بود. قبل از ظهر با سختي بسيار و عبور از چندين جاده خاكي رسيديم سرپل ذهاب. هيچكس نميتوانست آنچه را ميبيند باور كند. مردم دسته دسته از شهر فرار ميكردند.از داخل شهر صداي گلوله هاي توپ و خمپاره شنيده ميشد. 🔸مانده بوديم چه كنيم. در ورودي شهر از يک گردنه رد شديم. از دور بچه هاي را ديديم كه دست تكان ميدادند! گفتم: قاسم، بچه ها اشاره ميكنند كه سريعتر بياييد! يكدفعه ابراهيم گفت: اونجا رو! بعد سمت مقابل را نشان داد. 🔸از پشت تپه تانكهاي عراقي كاملاً پيدا بود. مرتب شليک ميكردند. چند گلوله به اطراف ماشين اصابت كرد. ولي خدا را شكر به خير گذشت. از گردنه رد شديم. يكي از بچه هاي سپاه جلو آمد و گفت: شما كي هستيد!؟ من مرتب اشاره ميكردم كه نياييد، اما شما گاز ميداديد! قاسم پرسيد: اينجا چه خبره؟ فرمانده كيه؟! آن هم جواب داد: آقاي بروجردي تو شهر پيش بچه هاست. امروز صبح عراقيها بيشتر شهر را گرفته بودند. اما با حمله بچه ها عقب رفتند. 🔸حركت كرديم و رفتيم داخل شهر، در يك جاي امن ماشين را پارک كرديم. قاسم، همان جا دو ركعت خواند! ابراهيم جلو رفت و باتعجب پرسيد: قاسم، اين نماز چي بود؟! قاسم هم خيلي با آرامش گفت: تو كردستان هميشه از ميخواستم كه وقتي با دشمنان و انقلاب ميجنگم اسير يا معلول نشم. اما اين دفعه از خدا خواستم كه رو نصيبم كنه! ديگه تحمل رو ندارم! 🔸ابراهيم خيلي دقيق به حرفهاي او گوش ميكرد. بعد با هم رفتيم پيش محمد بروجردي، ايشان از قبل قاسم را ميشناخت. خيلي خوشحال شد. بعد از كمي صحبت، جائي را به ما نشان داد و گفت: دو گردان سرباز آنطرف رفتند و فرمانده ندارند. قاسم جان، برو ببين ميتوني اونها رو بياري تو شهر. 🔸با هم رفتيم. آنجا پر از سرباز بود. همه مسلح و آماده، ولي خيلي ترسيده بودند. اصلاً آمادگي چنين حمله اي را از طرف عراق نداشتند.قاسم و ابراهيم جلو رفتند و شروع به صحبت كردند. طوري با آنها حرف زدند كه خيلي از آنها غيرتي شدند. آخر صحبتها هم گفتند: هر كي مَرده و داره و نميخواد دست اين بعثيها به ناموسش برسه با ما بياد. 🔸سخنان آنها باعث شد كه تقريباً همه سربازها حركت كردند.قاسم نيروها را آرايش داد و وارد شهر شديم. شروع كرديم به سنگربندي. چند نفر از سربازها گفتند: ما توپ 106 هم داريم. قاسم هم منطقه خوبي را پيدا كرد و نشان داد. توپها را به آنجا انتقال دادند و شروع به شليك کردند. با شليك چند گلوله توپ، تانكهاي عراقي عقب رفتند و پشت مواضع مستقر شدند. بچه هاي ما خيلي روحيه گرفتند. 🔸غروب روز دوم جنگ بود. قاسم خانه اي را به عنوان مقر انتخاب كرد كه به سنگر سربازها نزديكتر باشد. بعد به من گفت: برو به ابراهيم بگو بيا دعاي توسل بخوانيم. شب چهارشنبه بود. من راه افتادم و قاسم مشغول نماز مغرب شد. هنوز زياد دور نشده بودم كه يك گلوله جلوي درب همان خانه منفجر شد. گفتم: خدا رو شكر قاسم رفت تو اتاق. اما با اين حال برگشتم. ابراهيم هم كه صداي انفجار را شنيده بود سريع به طرف ما آمد. 🔸وارد اتاق شديم. چيزي كه ميديديم باورمان نميشد. يك تركش به اندازه دانه عدس از پنجره رد شده و به سينه خورده بود. قاسم در حال نماز به آرزويش رسيد! محمد بروجردي با شنيدن اين خبر خيلي ناراحت شد. آن شب كنار پيكر قاسم، دعاي را خوانديم. .... 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 🏴الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🏴 🆔 @EmamZaman 💓 💓💓 💓💓💓