eitaa logo
🇮🇷 امام‌ زمان (عج) 🇵🇸
11.8هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
6.9هزار ویدیو
1.4هزار فایل
📞پاسخگویی: @Majnonehosain 💞مهدیاران: @emamzaman_12 🌷عطرشهدا: @atre_shohada 📱اینستاگرام: Www.instagram.com/emamzaman.12 👥گروه: https://eitaa.com/joinchat/2504065134Cf1f1d7366b 💕گروه‌مهرمهدوی: @mehr_mahdavi12
مشاهده در ایتا
دانلود
#ذکر_روز_سه شنبه 💞اللهم عجل لولیک الفرج 💞 @emamzaman
#هر_روز_یک_صفحه_از_قرآن ⭐️ صفحه_97_سوره_ نسا 💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐 🆔 @emamzaman
🌷از امام صادق (ع) روايت شده : هركه چهل صبحگاه اين عهد را بخواند، از قائم ما باشد، و اگـــــر پيش از ظهور آن حـضـرت از دنــيا برود ، خدا او را از قــبـر بيرون آورد! كه در خدمت آن حضرت باشد،و حق تعالى بر هر كــــلمه هزار حسنه به او كرامت فرمايد،و هزار گناه از او محو سازد،و آن عــهـــد اين است: 🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸 ✨اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.✨ ✨اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.✨ ✨اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ،✨ ✨وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.✨ 🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ 🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ 🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ 📿 ❤️کانال امام زمانی ها ❤️ 🌙💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَــرَج💖🌙 🍀🌷 @EmamZaman 🌷🍀
دعای ماه رمضانـ🌙 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اَللّهُمَّ غَشِّنى فیهِ بِالرَّحْمَةِ وَارْزُقْنى فیهِ التَّوْفیقَ خدایا فراگیر مرا در این ماه به مهر خود و روزیم کن در آن به توفیق وَالْعِصْمَةَ وَطَهِّرْ قَلْبى مِنْ غَیاهِبِ التُّهَمَةِ یا رَحیماً بِعِبادِهِ الْمُؤْمِنینَ و خودنگهدارى و پاک کن دلم را از تیرگیهاى تهمت اى مهربان نسبت به بندگان مؤمن خود. ‌ ☺️ 💕🌙الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌙💕 💟 @emamzaman
🇮🇷 امام‌ زمان (عج) 🇵🇸
🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸 🌼🌸 🌸 📝 #رمان_عاشقانه_مذهبی_جانم_میرود #قسمت_صد_و_هفتاد_و_سوم مهیا چشمانش ر
🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸 🌼🌸 🌸 📝 ــ پس فردا. مهیا نالید ـــ چرا اینقدر زود؟؟ ــ زود نیست.بقیه زودتر از من برگشتن. ــ پس آقا آرش چرا مونده؟؟ ــ آرش به خاطر ماموریتی برگشت ایران؛ تا مهیا میخواست دوباره بهانه بیاورد، شهاب پیش دستی کرد؛ ــ چقدر غر میزنی دختر ــ غر نمیزنم اما خب دلم برات تنگ میشه شهاب لبخندی زد و سعی کرد فضای غمگین به وجود آمده را عوض کند؛ ــ خانمی توجه کردی دستامونو باهم ست کردیم؟؟؟ مهیا نگاهی به دست گچیش انداخت و نگاهش را به دست پانسمان شده ی شهاب سوق داد لبخند غمگینی زد و زمزمه کرد: ــ چقدر بد،چرا باید تو اینطور چیزایی ست کنیم قلب شهاب از ناراحتی و غمگین شدن مهیا به درد آمد اما کاری نمیتوانست بکند مهیا به چهره ی خسته شهاب نگاهی انداخت ؛ ــ پس تو برو استراحت کن ،گفتی مراسم فردا ست؟؟ ــ آره ساعت ۶ عصر ــ خیلی هم عالی.پس فردا میبینمت شهاب از جایش برخاست و با چشم های سرخ از خستگی لبخندی زد و گفت: ــ ان شاء الله مهیا تا در شهاب را بدرقه کرد و سریع به اتاق برگشت . ** * * مهیا منتظر شهاب رو به روی آینه نشسته بود نگاهی به لباسش انداخت تا از مرتب بودن تیپش مطمئن شود با اینکه با سختی توانست لباس تن کند اما از تیپش راضی بود. اینبار حساسیت بیشتری به پوشش خود داد زیرا اولین بار است به عنوان همسر پاسدار شهاب مهدوی به مراسم می رفت و کمی استرس داشت . با صدای آیفون کیفش را برداشت و به پایین رفت با دیدن شهاب سریع سوار ماشین شد و سلام کرد . ــ سلام به روی ماهت خانومی . مهیا لبخند نگرانی زد ــ چیزی شده مهیا؟دستت درد میکنه؟ ــ نه چیزی نیست. ــ مهیا رنگت پریده،بعد میگی چیزی نیست!! ــ نمیدونم شهاب استرس دارم،همش حس میکنم قراره اتفاقی بیفته! ــ چیزی شده؟کسی حرفی زده؟ ــ نه اصلا،ولی نمیدونم چم شده! ــ صلوات بفرست،چیزی نیست. مهیا صلواتی زیر لب زمزمه کرد. .... ✍نویسنده: 💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐 🆔 @EmamZaman 🌸 🌼🌸 🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸🌼🌸
🇮🇷 امام‌ زمان (عج) 🇵🇸
🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸 🌼🌸 🌸 📝 #رمان_عاشقانه_مذهبی_جانم_میرود #قسمت_صد_و_هفتاد_و_چهارم ــ پس فردا.
🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸 🌼🌸 🌸 📝 تا رسیدن به دانشگاه مهیا حرفی نزد و سعی کرد با تماشای مردم و پاساژها ذهن خودش را از این موضوع منحرف کند که چندان موفق نبود. دست در دست شهاب وارد دانشگاه شدند،آقایون و خانم هایی که هم شهاب و هم مهیا را می شناختند اما نه به عنوان دو همسر،با دیدن آن ها و دستان در هم گره خوردنشان برای چند ثانیه شوکه می شدند اما سریع تبریک می گفتند . بعد از سلام و احوالپرسی با دوستان،به سمت سالن آمفی تئاتر رفتند،قسمت مخصوص خانواد روی دو صندلی نشتستند که آرش و نامزدش هم کنار آن ها جای گرفتند . مراسم با شکوهی بود زحمات شبانه روزی بچه ها جواب داده بود ،و مهیا چقدر دوست داشت تا آخر پا به پای شهاب و بقیه می ماند و کار می کرد ولی همان زمان نسبتا طولانی که حضور داشت بیشتر کارهای مهم را انجام داد بود . با صدای مجری که از بزرگان مجلس درخواست کرده بود به روی جایگاه بیایند تا از افردا تقدیر کنند به خودشان آمدند،مهیا دست شهاب را فشرد،شهاب گوشش را به مهیانزدیک کرد که مهیا آرام زمزمه کرد ــ شانس بیاری صدام نکنن،و الا از همین پله ها میفتم .اولا تو این وضعیت هم باید بیخیال آبروت بشی چون آبرو برات نمیمونه.دوما باید ببریم پامو گچ بزنن. شهاب ریز ریز میخندید که مهیا نیشگونی از دستش گرفت ؛ ــ نخند با صدای مجری دیگر شهاب نتوانست حرفی بزند . ــ از زوج فرهنگی و جهادی که برای این برنامه زحمت زیادی کشیدند دعوت میکنم که به روی جایگاه بیایند.سید شهاب مهدوی و بانو خانم مهیا رضایی. با صدای صلوات مهیا و شهاب دوشا دوش به سمت جایگاه رفتند و با گرفتن لوح تقدیر به جای خود برگشتند **** هوا تاریک شده بود ومراسم به پایان رسیده و شهاب و مهیا بعد از خداحافظی به طرف ماشین رفتند به محض سوار شدن مهیا شروع کرد: ــ وای شهاب باورم نمیشه!! شهاب ماشین را راه انداخت و گفت: ــ چیو باورت نمیشه خانمی ؟؟ ــ اینکه نیفتادم شهاب بلند خندید😀 ــ شانس آوردی والله دیگه شوهر خوبی مثل منو از دست میدادی. مهیا با حرص محکم به بازویش کوبید که خنده شهاب بلندتر شد تا رسیدن به خانه، شهاب دست از حرص دادن مهیا نکشید.به محض پیاده شدن از ماشین مهیا با تعجب به در باز خانه نگاهی انداخت ،شهاب به سمتش آمد و با هم وارد خانه شدند . با دیدن مادر زهرا که در آغوش شهین خانم گریه می کرد و مریم لیوان آب قند را هم میزد با ترس زمزمه کرد: ـــ دیدی شهاب،دیدی گفتم،استرسم الکی نبود . شهاب دستان سرد مهیا را در دست گرفت و فشرد؛ ــ آروم باش بریم ببینیم چی شده!! مادر زهرا با دیدن مهیا زجه زد و فریاد زد ؛ ــمهیا دیدی زهرا بدبخت شد ؟؟دیدی این نازی بدبختش کرد . با آمدن اسم نازی مهیا احساس کرد دیگر توان ایستادن روی پاهایش را ندارد اتفاقات آن روز شوم مانند فیلم از کنار چشمش در حال عبور بودند شهاب سریع متوجه حال بد مهیا شد سریع کمکش کرد تا روی تخت بشیند مهیا با چشمان اشکی به شهاب زل زدو با ترس زمزمه کرد: ــ شهاب ،نازی برگشته. .... ✍نویسنده: 💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐 🆔 @EmamZaman 🌸 🌼🌸 🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸🌼🌸
🇮🇷 امام‌ زمان (عج) 🇵🇸
🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸 🌼🌸 🌸 📝 #رمان_عاشقانه_مذهبی_جانم_میرود #قسمت_صد_و_هفتاد_و_پنجم تا رسیدن به
🌼🌸🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸 🌼🌸 🌸 📝 ـــ تو آروم باش لطفا ،بزار ببینم چی شده؟؟ مریم به سمتشان آمد و آرام شروع کرد به تعریف ماجرا: ــ از کلانتری زنگ زدن مثل اینکه زهرا و دوستش نازی با چند تا پسر تو یه پارتی گرفتن اونم با وضعیت خیلی بد مهیا محکم روی صورتش کوبید؛ ـــ یا فاطمة الزهرا شهاب با اخم دستانش را از صورتش جدا کرد ؛ ـــ نزن روی صورتت این هزار بار مادر زهرا به سمت شهاب آمد و با.التماس روبه شهاب گفت: ــ مادر تو نظامی هستی،میتونی به دخترم کمک کنی،جان عزیزت ــ قسم نده مادر جان هرکاری از دستم بر بیاد انجام میدم . اما مادر زهرا بیخیال نشد و ادامه داد؛ ــ مادر خیر از جوونیت ببینی این بچه است زود گول میخوره،اصلا فک کن برا مهیا همچین اتفاقی افتاده. اون دوست مهیا است کمکش کن . مادر زهرا از نگرانی تسلطی روی حرف زدنش نداشت و متوجه نمی شد که چه می گوید فقط سعی داشت شهاب را راضی کند که به دخترِ ساده اش کمک کند ونمی دانست که حرفش چه آتشی به جان شهاب کشید . ــ قسمت میدم به مهیا کمکش کن. شهاب چشمانش را فشرد شهین خانم سریع مادر زهرا را به داخل خانه برد. شهاب رویه مریم گفت: ــ مواظب مهیا باش . تا خواست برود مهیا به سمتش دوید . ــ کجا میری شهاب ؟ ــ برم ببینم این دختره کجاست. ــ منم بات میام . شهاب اخمی کرد و غرید؛ ــ کجا میخوای بیای تو ــ هرجا بری اینجا بمونم دق میکنم ــ مهیا،تو همین جا میمونی ــ ولی کمی صدایش را بالا برد؛ ــ همینجا میمونی،خبری شد خبرت میکنم. و سریع به سمت ماشینش رفت. .... ✍نویسنده: 💐💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖💐 🆔 @EmamZaman 🌸 🌼🌸 🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸🌼🌸
⚫️ سالروز رحلت رهبرکبیر انقلاب، امام خمینی قدس سره تسلیت باد. آنکه سیاست و عرفان را به هم آمیخت و با نور عرفان عالم سیاست را رنگ توحید و زیبائی بخشید. روحش شاد و راهش پر رهرو باد
Ostad Basiti4_5841327673439159497.mp3
زمان: حجم: 2.5M
💫 فضیلت و اجر و ثواب روزه‌ی روزِ بیست و نهم ماه مبارک رمضان 🎙 استاد بسیطی
استشمام عطر خوش بوی عید فطر از پنجره ملکوتی رمضان گوارای وجود پاکتان باد🌺🌺 این عید فرخنده را به همگی شما عاشقان و دلدادگان صیام تبریک و تهنیت عرض می‌نماییم💐💐  @EmamZaman
ﺧﺪﺍﯾﺎ ! ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﻣﺎﻩ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﻣﻘﺎﺭﻥ ﺑﺎ ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﮔﻨﺎﻫﺎﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻩ... ﺍﻟﻬﯽ ﻧﺼﯿﺮﻣﺎﻥ ﺑﺎﺵ ﺗﺎ ﺑﺼﯿﺮ ﮔﺮﺩﯾﻢ، ﺑﺼﯿﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺮ ﺑﺮﻧﮕﺮﺩﯾﻢ. ﺍﻟﻬﯽ ﮐﯿﻨﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎ ﯾﻤﺎﻥ ﺑﺰﺩﺍﯼ، ﺯﺑﺎﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻍ ﻭ ﺗﻬﻤﺖ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ ﺍﮔﺮ ﻧﻌﻤﺘﻤﺎﻥ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ ﺷﺎﮐﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ، ﺍﮔﺮ ﺑﻼ ﺍﻓﮑﻨﺪﯼ ﺻﺎﺑﺮﻣﺎﻥ ﮐﻦ ﻭ کانال سیبﺍﮔﺮ ﺁﺯﻣﻮﺩﯼ ﭘﯿﺮﻭﺯﻣﺎﻥ ﮐﻦ . "ﺁﻣﯿﻦ یارب العالمین" عید سعید فطر مبـارک باد 🎀🍥 .¸¸.•°˚˚°❃🍥 .¸¸.•🌟 _,💚.*,🌙,💜 ,💛.*,.🌙,⭐. _,💜.*,.🌙,💙. ,💖.*,🌙,🌟. _,💙.*,🌙,💛. ,❤.*,🌙,🌟. 💚.*,🌙💖. 💛.*,🌙,🌟. 💜.*,🌙💙. 💖.*,🌙,🌟. 💙.*,🌙,💚. .❤.*🌙,🌟. _,💚.*🌙,.💜 ,💛.*🌙,🌟. ____,💜.*🌙,❤. ,💖.*🌙,🌟. ___,💙.*🌙,💖. ____,❤.*🌙`,💜. ____,💚.*🌙.*🌟 طاعات و عباداتتون قبول درگاه حق تعالی🙏 @EmamZaman
💕💕💕💕 💕💕💕 💕💕 💕 #دعای_فرج #بخوانیم_به_نیت_ظهور❤️ ناز از تو و نیاز و تمنا به روی چشم منت کشی ز یوسف زهرا به روی چشم گفتی گنه نکن بخدا سعی میکنم قدری نما تو مدارا به روی چشم قدری تو دور کن ز دلم حُب نفس را مردن بعشق حضرت زهرا به روی چشم 🌙💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖🌙 🆔 @EmamZaman ‌ 💕 💕💕 💕💕💕 💕💕💕💕