❕ حواس جمعی!
رهبر معظم انقلاب:
امر به معروف یعنی شما همه مسئولید که معروف و نیکی را گسترش بدهید؛ امر کنید به آن. نهی از منکر [یعنی] زشتی و بدی و پلشتی را نهی کنید؛ جلوی آن را بگیرید با شیوه های مختلف. این مسئولیت در قبال سلامت عمومی جامعه است. همه مسئولند؛ من مسئولم، شما مسئولید، آن یکی مسئول است. ۶ /۹ /۹۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر روز زائر امام حسین(ع) باشیم
حجت الاسلام عالی
4_5780815801896404992.pdf
2.84M
📜 مقاله دوازده امام در تورات
✔️ اشاره به پیامبر اسلام و ۱۲ امام و اعتراف علمای بزرگ یهودی و مسیحی به آن
📤 اندیشکده مطالعات یهود
8.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❓انگلیسی ها کدام دسته از شیعیان را قبول دارند؟
❗️ساخت حسینیه در لندن با پول خاندان سلطنتی!
💢روایتی از تشیع انگلیسی که توسط شیرازیها اداره میشود و از کاخ ملکه خط میگیرد...
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
💓🕊💓🕊💓🕊💓🕊💓🕊💓🕊💓🕊💓 #چله_ترک_گناه(چهل پله تا خدا)😍 #بیست_و_شش_قدم_مانده(۲۷ روز تا اربعین)⏳ 📽 دانلود #
8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊💕🕊💕🕊💕🕊💕🕊💕🕊💕🕊💕
#چله_ترک_گناه(چهل پلہ ٺا خدا)😍
#بیست_و_پنج_قدم_مانده(۲۶ روز تا اربعین)⏳
📽 دانلود #کلیپ
📝 موضوع : #چگونه_گناه_نکنیم ؟ « قسمت هشتم »
📌خلاصه سخنرانی استاد #رائفی_پور در #رمضان ١٣٩٣
🌤اَلسَّلامُ عَلَیْکــَ یٰاصٰاحِبــَ الْاَمْرْ🌤
@emamzaman
🕊💕🕊💕🕊💕🕊💕🕊💕🕊💕🕊
May 11
#چله_ترک_گناه (چهل پلہ ٺا خدا)😍
#بیست_و_پنج_قدم_مانده(۲۶ روز تا اربعین)⏳
❗️⚠️ #مواظب_چشمهایت_باش⚠️❗️
✳️یک نهر آب🌊 وقتی شتابان به باغ می رسد، و تمام باغ را سبز و خرم می کند که میانه راه جوی های فرعی سر راهش سبز نشوند.
وگرنه هر کدام قسمتی از آن را با خود می برند
🔥در نتیجه هرچه پیشتر می رود، رمق و شتابش کم و کمتر می شودو دیگر یا به باغ نمی رسدویا هم اگر برسد، نمی تواندهمه را پوشش داده و سبز و شاداب نگه دارد.
🔰می خواهم بگویم یک جوان مثال همان نهر خروشان را داردو زنان کوچه و بازارحکایت همان بیراهه های فرعی،
📛و زن و زندگی و خانه و کاشانه مثال باغ و گلستان را دارد.
✅و اگر دین می گوید؛ چشمهایترا مراقب باش ، نمی خواهد تو را از لذائذ زندگی محروم کرده باشد،
می خواهدخانه و کاشانه ات سبز و شاداب بماند.
✔️می خواهدبخاطر یک لذت حرام از لذت های پاک دیگر محروم نباشی.
💕می خواهد لذت های بیشتری را تجربه کنی.👌
🚫پس چشمــ👀ـهایت را.........🚫
🌤اَلسَّلامُ عَلَیْکــَ یٰاصٰاحِبــَ الْاَمْرْ🌤
@emamzamanaj
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
#رمان_مردی_در_آینه📝 💟 #قسمت_هشتاد_پنج 🎀من هم بیایم؟ ... کمي توي در جا به جا شد ... انتظار داشتم ا
#رمان_مردی_در_آینه 📝
💟 #قسمت_هشتاد_ششم
🎀حمله اگرها ...
همه چيز به طرز عجيبي مهيا شد ... تمام موانعي که توي سرم چيده بودم يکي پس از دیگري بدون هيچ مشکلي رفع شد ... به حدي کارها بدون مشکل پيش رفت که گاهي ترس وجودم رو پر مي کرد ...
انگار از قبل، يک نفر ترتيب همه چيز رو داده بود ... مثل يه سناريوي نوشته شده ... و کارگرداني که همه چيز رو براي نقش هاي اول مهيا کرده ...
چند بار حس کردم دارم وسط سراب قدم برمي دارم ... هيچ چيز حقيقي نيست ... چطور مي تونست حقيقي باشه؟ ...
از مقدمات سفر ... تا تمديد مرخصي ... و احدي از من نپرسيد کجا ميري ... و چرا مي خواي مرخصيت رو تمديد کني؟ ...
گاهي شک و ترس عميقي درونم شکل می گرفت و موج مي زد ... و چيزي توي مغزم مي گفت ...
- برگرد توماس ... پيدا کردن اون مرد ارزش اين ريسک بزرگ رو نداره ... اونها مسلمانن و ممکنه توي ايران واسشون اتفاقي نيوفته ... اما تو چي؟ ... اگه از اين سفر زنده برنگردي چي؟ ... اگه ... اگه ... اگه ...
هنوز دير نشده ... بري توي هواپيما ديگه برگشتي نيست ... همين الان تا فرصت هست برگرد ...
روي صندلي ... توي سالن انتظار فرودگاه تورنتو ... دوباره اين افکار با تمام اين اگرها ... به قوي ترين شکل ممکن به سمتم حمله کرد ...
نفس عميقي کشيدم و براي لحظاتي چشم هام رو بستم ... اراده من براي رفتن قوي تر از اين بود که اجازه بدم اين ترس و وحشت بهم غلبه کنه ...
دست کوچيکش رو گذاشت روي دستم ...
- خوابي؟ ...
چشم هام رو باز کردم و براي چند لحظه بهش نگاه کردم ...
- پدر و مادرت کجان؟ ...
خودش رو کشيد بالاي صندلي و نشست کنارم ...
- مامان رو نمي دونم ... ولي بابا داره اونجا با تلفن حرف ميزنه ...
روی صندلی ايستاد و با انگشت سمت پدرش اشاره کرد ...
نه مي تونستم بهش نگاه کنم ... نه مي تونستم ازش چشم بردارم ... ولي نمي فهميدم دنيل چطور بهم اعتماد کرده بود و به هواي حضور من از بچه اش فاصله گرفته بود؟ ...
دوباره نشست کنارم ...
- اسم عروسکم ساراست ... براش چند تا لباس آوردم که اگه کثيف کرد عوض شون کنم ...
نفس عميقي کشيدم و نگاهم برگشت سمت ساندرز ... هنوز داشت پاي تلفن حرف مي زد ...
بايد عادت مي کردم ... به تحمل کردن نورا ...
به نظرم بچه ها فقط از دور دوست داشتي بودن و مراقبت ازشون چيزي بود که حتي فکرش، من رو به وحشت مي انداخت ... اما نه اينقدر ...
ولی ماجراي نورا فرق داشت ... هر بار که سمتم مي اومد ... هر بار که چشمم بهش مي افتاد ... و هر بار که حرف مي زد ... تمام لحظات اون شب زنده مي شد ... دوباره حس سرماي اسلحه بين انگشت هام زنده می شد ... و وحشتي که تا پايان عمر در کنار من باقي خواهد موند ..
#ادامه_دارد....
✍نویسنده: #شهید_سیدطاها_ایمانی
🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤
🍃 @emamzaman
🍃
🌺
🎉🌸🍃
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊 #معرفی_یاران_امام_حسین(ع)📜 #یار_بیست_و_دوم🌹 و #یار_بیست_و_سوم🌹 💚 #عبدالله_بن_عروه
●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊
#معرفی_یاران_امام_حسین(ع)📜
#یار_بیست_و_چهارم🌹
💛 #سوید_بن_عمرو💛
💫مردى شریف و كثیر الصلاة بود و در میدان جنگ همانند شیر خشمگین مبارزه مىكرد و در رویاروئى با بلاها و سختیها بسیار مقاوم بود و او آخرین نفر از اصحاب امام علیه السلام است كه شهید شده است.
✍نوشته اند: او جراحات زیادى برداشته و در میان كشتگان افتاده بود، بعد از زمانى كه به هوش آمد و شنید كه مىگویند: حسین علیه السلام كشته شده است، در خود قوتى یافت بپاخاست و با خنجرى كه به همراه داشت ساعتى با دشمن مبارزه كرد تا او را عروة بن بكار و زید بن ورقأ شهید كردند.
#ادامه_دارد....
📗 ابصار العین، 101؛ و در كامل ابن اثیر، 4/79 به جاى عروة بن بكار و زید بن ورقأ كشندگان سوید بن عمرو، عروة بن بطان تغلبى و زید بن رقاد الجهنى ذكر شده اند.
📕قصّه كربلا- به ضمیمه قصّه انتقام، على نظرى منفرد
🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤
🍃 @emamzaman
●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️ #فرازی_از_تاریخ⏳ #وقایع_بعد_شهادت_امام_حسین(ع)📜 #فرستادن_سرهای_شهدا_به_کو
⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️
#فرازی_از_تاریخ⏳
#وقایع_بعد_از_شهادت_امام_حسین(ع)📜
🌒شام غریبان کربلا #نخستین شب عزا خاندان پیامبر پس از شهادت سید الشهداء (ع) است...
🥀 دیشب چه سالاری داشتند؟دیشب چه کسی از خیمه ها محافظت می کرد؟امروز اما بدن مبارکشان بدون سر روی زمین است!
🌺چه شبی بود آن شب و چه حالی داشت دختر امیر المؤمنین (ع)...
💫شب یازدهم شبی است که سر مطهر امام حسین (ع) در تنور منزل خولی بود در حالی که نورانیت آن سر فضا را روشن نموده بود.
🔥 عمر سعد ملعون روز یازدهم تا وقت ظهر در کربلا ماند،
و بر کشتگان خود نماز گذارد و آنان را به خاک سپرد.
وقتی روز از نیمه گذشت فرمان داد تا دختران پیامبر (ص) رابر شتران بی جهاز سوار کردند .
و امام سجاد( ع) را نیز با غل و زنحیر⛓⛓🔒 بر شتر سوار کردند.
💔هنگامی که آنان را از قتلگاه عبور دادند و نظر بانوان بر جسم مبارک امام حسین (ع) افتاد ، لطمه ها بر صورت زدند و صدا به ندبه برداشتند...
☄عمر ســ👿ـعد به کوفه آمد .ابن زیـ👹ـاد اذن عمومی داد تا مردم در مجلس حاضر شوند.
⚫️سپس سر مطهر امام حسین (ع) را نزد او گذاشتند و او نگاه می کرد و تبسم می نمود و با چوبی که در دست داشت جسارت می نمود.
⚫️عصر روز یازدهم اهل بیت (ع) را با حالت اسارت به طرف کوفه بردند. نزدیک غروب حرکت کردند و شبانه به کوفه رسیدند.
💔لذا آن بزرگواران داغدیده را تا صبح پشت دروازه های کوفه نگه داشتند.
هنگام صبح عـ👿ـمر سعد ملعون از کوفه خارج شد،و بسان فرمانده ای که از فتوحات خویش خوشحال است همراه اسراء وارد کوفه شد...
#ادامه_دارد....
📗ارشاد شیخ مفید ،ج2
📒در کربلا چه گذشت،شیخ عباس قمی
🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤
🍃 @emamzaman