🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
#هیچ_کس_به_من_نگفت... شماره ۱۸ هیچکس به من نگفت: که در زمان غیبت نباید ازشما دورشوم، جدا شوم ورا
#هیچ_کس_به_من_نگفت
شماره ۱۹
هیچ کس به من نگفت:
که چرا نشستهای در هنگام شنیدن آن نام زیبا که قیام را خاطره آور است.
چه بسیار نامهایت را شنیدم ولی غافل از اینکه وظیفه دارم برخیزم و به احترامت، شما را یاد کنم
به من نگفتند که امام صادق (علیه السلام) وقتی نام زیبایت را شنید
که قرار است بیایی و چه زیبائیها به همراه بیاوری، به روی پا ایستاد و احترام را به نهایت رساند❤️
حتی شنیده ام عالِم پاک دل آیتالله صافی وقتی در مجلسی همه قیام کردند
عذر آورد که من پیرم و پاهایم طاقت ایستادن ندارد مرا ببخشید، اما بعد از لحظهای تا مجری، نام مبارک شما را آورد؛
ناگاه آن عالم بزرگ، با زحمت به روی پا ایستاد
در حالیکه همه مثل من، نشسته بودند و غافل از وظیفه شان😭.
و آن عالم، به خود نگفت که بنشین، وقتی که همه نشستهاند.
نه، اینجا جای نشستن نیست، من باید بگویم که آمادهام
هر وقت و هر جا که بخواهی با سر میآیم وکسی که حاضر نیست فقط ازجایش بلند شودوبنشیند چه طور میخواهد منتظر باشد😔
هر چند آنچه مهم جلوه میکند این است که احترام شما را در عمل به گفتههای نورانی شما، حفظ کنم.🙂
(ان شاءالله)
📗برگرفته از،کتاب هیچکس بمن نگفت
✍نویسنده: #حسن_محمودی
🏴🥀الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🥀🏴
@emamzaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊 #معرفی_یاران_امام_حسین(ع)📜 #یار_پنجاه_و_پنجم🌹 💛 #عبدالله_بن_بشیر💛 او از مشاهیر
🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊
#معرفی_یاران_امام_حسین(ع)📜
#یار_پنجاه_و_هفتم🌹
💚 #حضرت_علی_اکبر(ع)💚
🌺علیاکبر فرزند امام حسین(ع) و لیلی بنت ابی مرة است.او در زمان خلافت عثمان(خلافت: ۲۳ یا ۲۴-۳۵ق) به دنیا آمد.تاریخ دقیق تولد علی اکبر مشخص نیست اما در تقویم جمهوری اسلامی ایران ۱۱ شعبان به عنوان روز ولادتش، روز جوان نامگذاری شده است.برخی محققان سن او را به هنگام شهادت در سال ۶۱ق، ۲۸ سال دانستهاند. بر اساس گفته مذکور، سال تولد او ۳۳ قمری خواهد بود.
💫کنیهاش ابوالحسن است همچنین او را اکبر نام نهادهاند چرا که از بردارش امام سجاد(ع)، امام چهارم شیعیان متمایز شود. هر چند که شیخ مفید لقبش را اصغر گفته و اکبر را لقب امام سجاد(ع) دانسته است.برخی از نسبشناسان و تاریخدانان، علیاکبر را بزرگترین فرزند امام حسین(ع) دانستهاند.
🍃کلینی حدیثی از امام رضا(ع) نقل کرده که حکایت از ازدواج علی اکبر و داشتن فرزندی به نام حسن دارد؛ [نیازمند منبع] در مقابل چنانکه گروهی از نسبشناسان گفتهاند از وی فرزندی نمانده و نسل امام حسین(ع) تنها از طریق امام سجاد(ع) ادامه پیدا کرده است.
#یار_پنجاه_و_هفتم_ادامه_دارد...
📗ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، کتاب الفتوح، تحقیق: علی شیری، دارالأضواء، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.
📕ابن جوزی، عبد الرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، تحقیق: عبدالقادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۹۹۲م/۱۴۱۲ق.
و.....
🏴🥀الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🥀🏴
@emamzaman
🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊 #معرفی_یاران_امام_حسین(ع)📜 #یار_پنجاه_و_هفتم🌹 💚 #حضرت_علی_اکبر(ع)💚 🌺علیاکبر فر
🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊
#معرفی_یاران_امام_حسین(ع)📜
#ادامه_یار_پنجاه_و_هفتم🌹
⚫️علیاکبر (ع)روز عاشورا اولین نفر از بنیهاشم بود که به شهادت رسید. گفته شده اصحاب امام اجازه نمیدادند قبل از آنها بنی هاشم به میدان بروند.[نیازمند منبع] علی اکبر پس از اندکی جنگ با سپاهیان ابن سعد نزد پدرش بازگشت و گفت سنگینی اسلحه مرا آزار میدهد و تشنگی مرا از پای درآورد، امام حسین(ع) فرمود به زودی جدت را ملاقات میکنی و آن حضرت شما را سیراب خواهد کرد که بعد از آن هرگز تشنگی نباشد.»
🔆 علیاکبر به میدان بازگشت، و مُرّةُ بن مُنقذ شمشیری بر فرق او زد سپس دیگران بر او حملهور شدند. علی اکبر در لحظات آخر گفت:«ای پدر! سلام بر تو باد، این جدم رسول خداست، او به جامی لبریز مرا سیراب کرد و میگوید: به سوی ما شتاب کن».
#واکنشامامحسین(ع)💔
🥀امام حسین(ع) پس از شهادت علی اکبر بر بالای جنازه او آمد، و گروهی که او را کشته بودند را نفرین کرد: « قَتَلَ اللّهُ قَوْماً قَتَلوک و فرمود: « عَلَی الدُّنیا بَعْدَک الْعَفا؛ پس از توای پسرم! افّ بر این دنیا باد.»؛
♻️ به گفته برخی منابع امام حسین(ع) مشتی از خون علی را برگرفت و به طرف آسمان پاشید. قطرهای از آن روی زمین نریخت. سپس از به جوانان اهل بیت خواست که جنازه علی اکبر را به کنار خیمهها منتقل کنند.
🔥در زیارت ناحیه مقدسه مرة بن منقذ عبدی به عنوان قاتل حضرت علی اکبر و دیگر کسانی که در قتل او نقش داشتند، لعن شدهاند.
📗ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، کتاب الفتوح، تحقیق: علی شیری، دارالأضواء، بیروت، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م.
📕ابن جوزی، عبد الرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، تحقیق: عبدالقادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۹۹۲م/۱۴۱۲ق.
و.....
🏴🥀الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🥀🏴
@emamzaman
🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️ #فرازی_از_تاریخ⏳ #وقایع_بعد_از_شهادت_امام_حسین(ع) 📜 ⚡️⚡️ #قــیاممــختا
⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️
#فرازی_از_تاریخ⏳
#وقایع_بعد_از_شهادت_امام_حسین(ع) 📜
🥀 #گریهامامسجادعبرایامامحسینعتاآخرعمر🥀
🍃بر اساس نقل سید ابن طاوس، مولف کتاب ( لهوف ) از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: حضرت زین العابدین علیه السلام برای پدرش چهل سال گریست. و این در حالی بود که در این مدت روزها را روزه می گرفت و شبها را به نماز می ایستاد. به موقع افطار غلام برای ایشان غذا و آشامیدنی می آورد و آن را در مقابل حضرت می گذاشت و عرض می کرد: ای مولای من میل بفرمایید.
🥀حضرت می فرمود: فرزند رسول خدا (ص) در حالیکه گرسنه بود کشته شد، فرزند رسول خدا در حالی که تشنه بود کشته شد. پس این جملات را مکرراً می فرمود و گریه می کرد تا غذای حضرت با اشک چشمشان مرطوب می گردید و آشامیدنی ایشان با آن ممزوج می شد. و این حال حضرت بود تا به لقاء خدای متعال واصل شد.
🌿چه اینکه یکی دیگر از غلامان حضرت عرض می کند: که امام سجاد _ علیه السلام _ روزی به صحرا تشریف بردند و من آن حضرت را متابعت نمودم و دیدم ایشان روی سنگی سخت و خشن به سجده مشغول شدند، من صدای بلند گریه ایشان را می شنیدم و شماردم که هزار بار فرمود: «لا اله الا الله حقاً حقاً، لا اله الا الله تعبداً و رقا، لا اله الا الله ایماناً و صدقاً »، سپس سرش را از سجده بلند کرد در حالیکه صورت و محاسنشان از آب چشمانش مملو بود. 😭
💫من عرض کردم: آقای من آیا وقت آن نرسیده که حزن شما تمام شود؟ آیا موقع آن فرا نرسیده که گریه شما کم شود؟ در اینجا حضرت فرمود: وای بر تو! یعقوب پسر اسحاق پسر ابراهیم علیه السلام یک پیامبر بود و فرزند پیامبر هم بوده و دوازده فرزند داشت؛
🌹خدای متعال یکی از فرزندان را غائب کرده از جلوی چشم او پنهان نمود. در این ارتباط موهای حضرت یعقوب سفید شده و پشت او از غم خم گردیده است. و به خاطر گریه نور چشمش از دست رفت و این در حالی بود که آن فرزند هنوز زنده بود و در دار دنیا به سر می برد.
⚫️ولی من پدرم را و برادرم را و هفده نوع از اهل بیتم را از دست دادم در حالیکه همه قطعه قطعه شده بودند و سر به بدن نداشتند، پس چگونه حزن من تمام شود و گریه ام رو به کاهش گذارد؟!!
💠در همین ارتباط در (امالی شیخ صدوق ) آمده است که امام صادق علیه السلام فرمودند: گریه کنندگان پنج نفر هستند: حضرت آدم، و یعقوب و یوسف و فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله و سلم و علی بن الحسین _ علیه السلام _ (بعد تک تک را توضیح می دهند و در آخر می فرمایند: ).
امام علی بن الحسین _ علیه السلام؛ پس بر امام حسین به مدت بیست سال یا چهل سال گریست و هیچوقت طعامی خدمت حضرت نگذاشتند مگر اینکه گریست، تا اینکه یکی از غلام های حضرت به ایشان عرض کرد: یا ابن رسول الله فدای شما گردم، می ترسم از هلاک شدگان باشید !!
💚حضرت فرمود: حزن و اندوه خود را به خداوند شکوه می برم و من از خدا چیزی می دانم که شما نمی دانید. من هرگاه جریان قطعه قطعه شدن فرزندان فاطمه را یاد می کنم اشکم سرازیر می شود.
🔰به هرحال در مورد وضعیت زین العابدین علیه السلام در زمینه شهادت پدر بزرگوارش و سایر وابستگان عزیزش نکات و قطعه های زیادی در تاریخ ثبت شده است که از آنها به دست می آید: این خود دیگر رویه ای برای حضرت شده بود و از این طریق با این شیوه یاد و خاطره عظیم حادثه عاشورا را در جامعه زنده می داشت.
#پایان
📕بحارالانوار، ج 45، ص 149 و ج 46، ص 63، 108، 109 ------ به نقل از امالی شیخ صدوق
#امیدکهبتونیمعبرتیبگیریموامامزمانموننروتنهانزاریمبهقولاستادرائفیپوراصلابرایامامحسیناشکمیریزیکهمردمامامزمانشانراتنهاگزاشتندیادبگیریامامزمانتراتنهانزاری
🏴🥀الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🥀🏴
@emamzaman
⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️●⚫️
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
#رمان_مردی_در_آینه📝 💟 #قسمت_صد_يازده 🎀چشم های بینا نمي دونستم چي بايد بگم ... علي رغم اينکه حالا
#رمان_مردی_در_آینه📝
💟 #قسمت_صد_دوازده
🎀دانه های تسبیح
اين سوال، جواب واضحي داشت ...
انسان هايي که قابليت دارن در مسير اشتباه شرطي بشن ... هر چند نسل ها تغيير مي کنن ... و جاشون رو به نسل هاي بعد ميدن ... اما کسي که اونها رو شرطي مي کنه در تمام قرن ها ثابت بوده ... خودش، هدف و شيوه اش ...
کسي که چون بعد مادي و حيواني نداره ... پس در دايره شرطي شدن قرار نمي گيره ... شيطان که ظهور آخرين امام براش حکم نابودي و پايان رو داره ...
فکر مي کردم از شروع صحبت زمان زيادي گذشته باشه ... اما زماني که اون براي نماز از من خداحافظي کرد و جدا شد ... درک تازه اي نسبت به مفهوم زمان هم در من شکل گرفت ... گاهي زمان، در عین سرعت، قدرت ثابت شدن داشت ...
اون مي رفت و من فقط بهش نگاه مي کردم ... مي خواستم آخرين ملاقات مون رو با همه وجود توي ذهن و حافظه ثبت کنم ...
بين جمعيت که از مقابل چشمانم ناپديد شد ... سرم رو پايين انداختم ...
به روي زمين نشستن عادت نداشتم ... پاهام خشک شده بود ... اما دلم نمی خواست حرکت کنم ...
تک تک اون حرف ها و جملات رو چند بار ديگه توي سرم تکرار کردم ... و در انتهاي هر کدوم، دوباره سوال بي جوابش توي ذهنم نقش مي بست ...
ـ دوباره ازت سوال مي کنم ... چرا مي خواي آخرين امام رو پيدا کني؟ ...
و بارها اون سوال رو از خودم پرسيدم ...
حالا مي تونستم وسط تاريکي شب، به روشني روز حقيقت رو ببينم ... اما بار سنگين سوالش روي شونه هاي من قرار گرفته بود ... اون زماني اين سوال رو ازم کرد که جواب سوال هاي من رو داده بود ... و اين سوال، مفهومي عميق تر از کلمات به ظاهر ساده اش داشت ...
بلند شدم و راه افتادم ... آرام، تمام مسير رو برگشتم ... غرق در فکر ...
به محل قرار که رسيدم، ماشين مرتضي ديگه اونجا نبود ... چند لحظه به اطراف نگاه کردم و دوباره راه افتادم ... شايد اينطوري بهتر بود ... در خلوت و سکوت زمان بيشتري براي فکر کردن داشتم ...
هوا گرگ و ميش بود و شعاع نورخورشيد کم کم داشت اطراف رو روشن مي کرد ...
عده اي مثل من پياده ... گاهي براي ماشين هاي در حال برگشت دست تکان مي دادن ... به زحمت و فشرده سوار مي شدن ...
چند لحظه نگاه مي کردم و به راهم ادامه مي دادم ... نمي دونستم کسي بين اونها هست که بتونم باهاش صحبت کنم يا نه ...
تقريبا انتهاي اون مسير مستقيم بود ... براي چند لحظه ايستادم و به خیابون خیره شدم ... موقع اومدن اونقدر سرم به احوال آشفته خودم مشغول بود که حالا ديگه يادم نمي اومد از کدوم سمت اومده بوديم ... فايده نداشت حافظه ام کلا تعطيل شده بود ...
دست کردم توي جيبم و آدرس رو در آوردم ... و گرفتم جلوي اولين نفري که داشت از کنارم رد مي شد ... يه مرد جوان با همسر و دو تا بچه کوچيک ... يه دختر کوچیک با موهاي خرگوشي، توي بغلش خواب بود ... با يه پسربچه گندم گون که نهايتا 3 سال بزرگ تر از خواهرش به نظر مي رسيد ... دست توي دست مادري که به زحمت، دو تا چشمش ديده مي شد ...
ـ ببخشيد چطور مي تونم برم به اين آدرس؟ ...
چند لحظه به من و آدرس خيره شد ... از توي چشم هاش مشخص بود فهميده ازش چي مي پرسم اما انگليسي بلد نيست يا نمي دونه چطور راهنماييم کنه ... به اطراف نگاه کرد و چند جمله فارسي رو بلند گفت ... اونهاي ديگه بهش نگاهي کردن و سري تکان دادن ... معلوم شد بین اون جمع هم کسی نیست بتونه کمکم کنه ...
کاغذ رو از دستش گرفتم و با سر تشکر کردم ... اومدم برم که مچم رو گرفت و اشاره کرد بايست ... بچه رو داد بغل همسرش و سريع رفت کنار جاده ... هر چند لحظه يه ماشين رد مي شد و اون براش دست بلند مي کرد ... تا اينکه يکي شون ايستاد ... يه زن و شوهر جلو، يه پسر نوجوان عقب ...
رفت سمت شيشه و با راننده صحبت کرد ... و بعد کاغذ رو داد دستش ... نگاهي به من کرد و در ماشين رو برام باز کرد ... اشاره کرد که سوار بشم ...
#ادامه_دارد
✍نویسنده: #شهید_سیدطاها_ایمانی
🏴🥀الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🥀🏴
@emamzaman
🍃
🌸
🎉🌺🍃
✨🌸
🌸
#آرامبخش
چند وقتی است گنجی پیدا کرده ام
گنجی که . . . .
آرامم میکند . . .
...
چند کلمه بیش تر نسیت ولی کولاک میکند
بیا با من بگو
الا بذکر الله تطمئن القلوب
🌤اَلسَّلامُ عَلَیْکــَ یٰاصٰاحِبــَ الْاَمْرْ🌤
@emamzaman
🌸
✨🌸
☔️🌞☔️
🌞☔️
☔️
⚡️#مهم_خودسازی_از_درونه👌
🍃وقتی همه برای #ریا کار میکنن تو برای خدا کارکن
🔆اکثر مردم ظاهر خودشون رو می سازن اما تو باطنت رو بساز
⚠️که ظاهر سازی جز برای دنیا و فریب فایده ای نداره
✔️اما خودسازی از درون ، تورو به خدا نزدیکتر و عاقبت بخیرت میکنه🌷
#حتماااابخونید👆👆👆
🌤اَلسَّلامُ عَلَیْکــَ یٰاصٰاحِبــَ الْاَمْرْ🌤
@emamzaman
☔️
🌞☔️
☔️🌞☔️
✨🍃🌤
🍃🌤
🌤
#تشرفات_به_محضر_امام_زمان(عج)📜
✔️مردِ ارزنی
🔻سید مرتضی نجفی نقل کرده: روزی با گروهی در مسجد کوفه بودیم و یکی از علمای معروف در میان ما بود. وقت نماز شد. در وسط مسجد كوفه، اندك آبى از قناتی وجود داشت و راه رسیدن به آن بسیار تنگ بود و گنجایش بیش از یک نفر را نداشت.
🔺 به آن جا رفتم كه وضو بگيرم. ديدم شخص جليلى با لباس اعراب بر لب آب نشسته و در نهايت طمأنينه و وقار وضو میگیرد. اندکی صبر کردم. چون صدای اقامهی نماز بلند شد، گفتم: انگار نمیخواهی با شیخ نماز بخوانی. فرمود: نه! زیرا او شیخی ارزنی است.
⚪️ بعد از نماز پیش شیخ رفتم و ماجرا را برایش نقل کردم. حال شیخ دگرگون شد و گفت: تو حضرت حجت را ملاقات کردهای. من امسال ارزن زراعت کرده بودم. روزی به نماز ایستاده بودم و از ترس این که اعراب بادیه نشین بیایند و زراعتم را بدزدند، به فکر زراعت خود افتادم و آن حالت مرا از نماز بازداشت.
📚 العبقری الحسان، ج۴، ص۴۲۷
خداوندا! به خاطر نمازهایمان، ما را ببخش...
🌤اَلسَّلامُ عَلَیْکــَ یٰاصٰاحِبــَ الْاَمْرْ🌤
@emamzaman
🍃
🌤🍃
✨🌤🍃
#حرفهایی_که_باید_با_طلا_نوشت
✅غصههای بدونمنشا سبب آمرزش گناهان
✍آیت الله فاطمی نيا:
♨️ گاهی اوقات ما يك غصه هائی داريم كه منشاء آن معلوم نيست و فرد نمیداند كه چه اتفاقی افتاده است كه دلش گرفته است. در اين مواقع بايد گفت: ان شاءالله كه خير است
✔️گاهی دل گرفتنی هايی است كه هيچ منشأيی ندارد وفردبه سبب آنهاغصه میخورد، در حديث داريم كه اين غصه خوردن های بدون منشأ سبب آمرزش گناهان میشود.
🌤اَلسَّلامُ عَلَیْکــَ یٰاصٰاحِبــَ الْاَمْرْ🌤
@emamzaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
☀️🌸☀️ 🌸☀️ ☀️ #مهارتهای_کنترل_خشم ۳۰ 👈وقتی عصـ😡ـبانی شدی؛ همه پُل های پشت سرت رو خراب نکن! ⭕️یه
🍃🌞
🌞
#مهارتهای_کنترل_خشم ۳۱
💢دو تا عامل که باطن آدمو مشخص میکنه؛
👈گذشت زمان
👈هنگام خشم
مراقب ایندو باشید!
که دشمن عزت شما هستند!
💠با خودسازی هم نزدخدا محبوب باشین
هم بندگان خدا
#خودسازی کنید قبل از اینکه خشـ😡ـم عزت شما را نزد دیگران نابود کند
#استاد_شجاعی ✍
🌤اَلسَّلامُ عَلَیْکــَ یٰاصٰاحِبــَ الْاَمْرْ🌤
@emamzaman
🌞
🍃🌞
🌹🌼🌹
🌼🌹
🌹
#تلنگر⚠️
💠اگر دلتنگی و ترس واضطراب تمام قلـ❤️ـب و جانت را دربرگرفته‼️
🌀درهیچ جای جهان نباید به دنبال آن بگردی بلکه دلیلش تنها آن گنـ🔥ـاهانی است که انجامش دادی و امروز دلیل دلتنگی ات شده است
🔥گناهانی که امروز دعاهایت را درخود حبس کرده اند و اجابتشان را از تو دور کرده است
🔔تازنده ای خودت رو دریاب که خیلی زود دیر میشه...
✔️آرامش سهم قلبیست که در تصرف #خداست❤️
🏴🥀الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🥀🏴
@emamzaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
#هیچ_کس_به_من_نگفت شماره ۱۹ هیچ کس به من نگفت: که چرا نشستهای در هنگام شنیدن آن نام زیبا که قیا
#هیچ_کس_به_من_نگفت
شماره ۲۰
هیچ کس به من نگفت:
که خواستههای شما را بر خواستههای خودم،مقدم بدارم تا موردمحبت بیشتر شما قرار گیرم💖.
چه حیف شد که از همان دوران نوجوانی دنبال هوای نفس رفتم و هوای شما را در سر نداشتم
و خواستههای نفسانی خویش را بر خواسته های شما
ـ که همان خواست خداوند است ـ
مقدم داشتم و حالا خسارتش را ـ که دوری از شماست ـ
مشاهده میکنم و چه بهای سنگینی میپردازم😭.
من تازه شنیده ام که جدّ گرامیت، امام صادق (ع) به این خاطر سلمان فارسی را خیلی دوست میداشت که سلمان، مسلمان گونه
خواستههای امامش حضرت علی (ع) را بر خواستههای خودش مقدم میداشت و همین امر او را سلمان کرد که از اهل بیت شد و سلمان محمدی لقب گرفت.🍃🌸
و من اکنون در فکر خواستههای شما هستم تا خود را عادت دهم که هر کاری پیش آمد
قبلش اندیشه کنم آیا مورد رضایت شما هست یا خیر؟
که اگر آن کار به رضایت شمابود، محکم و استوار انجام دهم که میدانم کاری که بامعیار رضایت شماسنجیده شودقدمی است به سمت خدا.😍
📕برگرفته از کتاب هیچکس بمن نگفت
✍نویسنده: #حسن_محمودی
🏴🥀الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🥀🏴
@emamzaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊 #معرفی_یاران_امام_حسین(ع)📜 #ادامه_یار_پنجاه_و_هفتم🌹 ⚫️علیاکبر (ع)روز عاشورا او
🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊
#معرفی_یاران_امام_حسین(ع)📜
#یار_پنجاه_و_هشتم🌹
💙 #عبدالله_بن_يزيد_بن_نبيط (ثبيط) عبدى💙
🌿او و برادرش عبيدالله، همراه پدرشان يزيد بن نبيط، پس از آن كه اهل بصره نامه كمك خواهى سيدالشهدا علیه السلام را دريافت كردند، از بصره به كمك امام حسين علیه السلام رفتند تا به رسالت «نصرت امام » قيام كنند. به نقلى در حمله اول در روز عاشورا شهيد شدند.نام او و برادرش عبيدالله در زيارت ناحيه مقدسه آمده است.
📗انصار الحسین ، ص 85
📒جواد محدثی، فرهنگ عاشورا.
📘عبدالله بن يزيد بن نبيط (ثبيط) عبدي ،پایگاه جامع عاشورا، بازیابی: 11 اسفند 1392.
———🍃———🍃———🍃———🍃
#یار_پنجاه_و_نهم🌹
🧡 #عمر_بن_ضبیعه_بن_قیس🧡
🌱سوارکاری دلاور و بنام بود که به محضر رسول خدا نیز رسیده بود. او به همراه لشگر عمر بن سعد از کوفه به کربلا رفت ولی بعد به زمره یاران امام حسین علیه السلام در آمد و در حمله اول سپاه دشمن به شهادت رسید.
📕ابصار العین، ص 113.
📘قصه کربلا، ص 286.
🏴🥀الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🥀🏴
@emamzaman
🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊●●🕊
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
#رمان_مردی_در_آینه📝 💟 #قسمت_صد_دوازده 🎀دانه های تسبیح اين سوال، جواب واضحي داشت ... انسان هايي
#رمان_مردی_در_آینه📝
💟 #قسمت_صد_سيزده
🎀گمگشته
هنوز مبهوت بودم که ماشين راه افتاد ... نمي تونستم چشم از اون خانواده بردارم ... تا اينکه از کنارشون رد شديم ...
ـ به ايران خيلي خوش آمديد ...
سرم رو بالا آوردم ... داشت از توي آينه وسط به من نگاه مي کرد ... تشکر کردم و چند جمله اي گفتم ... مشخص شد اونها هم زبان من رو بلد نيستن ... پسرشون سعي کرد چند کلمه اي باهام صحبت کنه ... دست و پا شکسته ... منم از کوتاه ترين و ساده ترين عباراتي که به نظرم مي رسيد استفاده مي کردم ...
سکوت که برقرار شد دوباره تصوير اون مرد و خانواده اش مقابل نظرم نقش بست ... مي تونست خودش سوار بشه ... شايد بهتر بود بگم حق خودش بود که سوار بشه ... اما سختي رو تحمل کرد تا من رو از غربت و بي هم زباني ... و ترس گم شدن توی یه کشور غریب، نجات بده ...
هنوز تسبيحش توي دستم بود ... دونه هاي خاکي اي که مشخص بود دست خورده است و باهاشون ذکر گفته ... بي اختيار لبخند خاصي روي لبم نقش بست ... و از پنجره به بيرون و آدم ها خيره شدم ...
مسير برگشت، خيلي کوتاه تر از رفت به نظر مي رسيد ... جلوي هتل که ايستاد، دستم رو کردم توي جيبم و تمام پولم رو در آوردم و گرفتم سمتش تا خودش هر چقدر مي خواد برداره ... نمي دونستم چقدر بايد بهش پول بدم يا اينکه اگه بپرسم مي تونه جوابم رو بده يا نه ...
تمام شرط هاي ذهنم درباره مسلمانان رو شکستم ... و براي اولين بار تصميم گرفتم به مسلماني که نمي شناسم اعتماد کنم ...
با حالت متعجبي خنديد و بدون اينکه پولي برداره، انگشت هام رو بست ...
ـ سفر خوبي داشته باشيد ...
چند جمله ديگه هم به انگليسي گفت که از بين شون فقط همين رو متوجه شدم ...
واقعا روز عجيبي بود ... ديگه از مواجهه با چيزهاي عجيب متعجب نمي شدم ... ايران عجيب بود يا مسلمان ها؟ ...
هر چي بود، اون روز تمام شرط هاي ذهني من درباره مسلمان ها شکسته شد ...
از در ورودي که وارد لابي شدم سریع چشمم افتاد به مرتضي ... با فاصله درست جايي نشسته بود که روي در ورودي احاطه کامل داشت ... با ديدنم سريع بلند شد و اومد سمتم ... معلوم نبود از چه ساعتي، تنهايي، چشم انتظار بازگشتم بود ... چیزی به روی خودش نمی آورد اما همين که ديد صحيح و سالم برگشتم، چهره اش آرام شد ...
بدون اينکه از اون همه انتظار و خستگي شکايت کنه ... فقط به سلام و خوش آمد بسنده کرد ... و من که هنوز توي شوک بودم، با انرژی تمام، هیجان ذهنی خودم رو تخلیه کردم ...
ـ اوني که من رو آورد حتي يه دلارم ازم نگرفت ...
اصلا حواسم نبود خيلي وقته پول ها رو تبديل کردیم و به جاي دلار بايد از لفظ ريال استفاده مي کردم ...
مرتضي به حالت من خنديد و زد روي شونه ام ...
ـ اصلا خسته به نظر نمياي ... از اين همه انرژي معلومه دست خالي برنگشتي ... پس پيداش کردي ...
چند لحظه سکوت کردم ... براي لحظاتي، لبخند و هيجانِ بازگشت ... جاي خودش رو به تامل داد و حالم، در افکار گذشته فرو رفت ...
دوباره به چهره مرتضي نگاه کردم که حالا غرق در سوال و حيرت شده بود ... براي اولين بار بود که از صميم قلب به چهره يه مسلمان لبخند مي زدم ...
ـ نه ... اون مرد بود که من رو پيدا کرد ...
#ادامه_دارد...
✍نویسنده : #شهید_سیدطاها_ایمانی
🏴🥀الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🥀🏴
@emamzaman
🍃
🌸
🎉🌺🍃
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
🍃🌞 🌞 #مهارتهای_کنترل_خشم ۳۱ 💢دو تا عامل که باطن آدمو مشخص میکنه؛ 👈گذشت زمان 👈هنگام خشم مراقب ا
🔻💠
💠
#مهارتهای_کنترل_خشم ۳۲
👈صورت باطنیِ بدزبانی، یه صورتِ بسیار زشته!
دین ما، کلّاً فحاشی رو، منع کرده⛔️
حتی به کفار
💢برای داشتن کلامی سالم
اول بایددایره لغاتت رو از ناسزا خالی کنی!
⚠️فحش و ناسزا شکل باطنت رو وحشتناک میکنه!
یکی یکی ترکشون کن😊
#استاد_شجاعی ✍
🌤اَلسَّلامُ عَلَیْکــَ یٰاصٰاحِبــَ الْاَمْرْ🌤
@emamzaman
💠
🔺💠
🌸🌿🌸
🌿🌸
🌸
#معرفی_اعمال_خیر🌹
💛پیامبر اکرم صلی الله علیه واله فرمود: هفت چیز برای بنده بعد از مرگ در جریان است:
✅❶ دانشی که بیاموزد که دیگران از آن بهره مند شوند؛
✅❷ رودی به جریان اندازد تا همه مردم به خصوص طبقه کشاورزان و باغداران و دیگر اصناف از آن استفاده نمایند؛
✅❸ چاهی را حفر کند که دیگران از آن آب بهره برداری کنند؛
✅❹ درخت خرما ( و سایر درختان ) بنشاند که از میوه ها و سایۀ آن بهره مند گردند؛
✅❺ مسجدی بنا کند ( که با اقامۀ نماز در آن و رفع مشکلات جامعه و نیز با برگزاری جلسات مذهبی جهت تعالی معارف اسلام از آن به کار گیرند )؛
✅❻ قرآن ( و متون و کتب دینی دیگری ) را به ارث گذارد؛
✅❼ فرزندی صالح از او بماند که برای او طلب مغفرت نماید
📗 نهج الفصاحه، ص ۳۶۶
🌤اَلسَّلامُ عَلَیْکــَ یٰاصٰاحِبــَ الْاَمْرْ🌤
@emamzaman
🌸
🌿🌸
🌸🌿🌸
🌱🌻🌱
🌻🌱
🌱
⚠️ #تلنگر
🔻دوام بیــاور ...
حتی اگر طنابِ طاقتت به باریک ترین رشته اش رسید
🔻حتی اگر از زمین و زمانه بریدی
حتی اگر به بدترین شکلِ ممکن ، کم آوردی .
🔻در ذهنت مــرور کن ؛
تمامِ آرزوهایِ محال دیروز را که امروز ، زیرِ دست و پایِ روزمرگی ات
جولان می دهند
🔻تمامِ آن ثانیه هایی که مطمئن بودی نمی شود ، اما شد !
تمامِ آن لحظه هایی که فکر می کردی پایانِ راه است ، اما نبود !
می بینی ؟! خـــدا حواسش به همه چیز هست
#امیدت_به_خدا_باشه❤️
🌤اَلسَّلامُ عَلَیْکــَ یٰاصٰاحِبــَ الْاَمْرْ🌤
@emamzaman
🌱
🌻🌱
🌱🌻🌱
#حرفهایی_که_باید_با_طلا_نوشت
✅غصه های دنیا را به کسی نگو!
✍مرحوم اسماعیل دولابی:
🍃 مؤمن اگر ابتلائات دنیا را به خاطر ایمان تحمل کند و طاقت بیاورد قوی میشود و هنگام بادهای تند حوادث، هر چه هم که حوادث سختی مثل زلزله و سیل و قحطی و گرانی و ... بیاید، خودش ذرهای تکان نمیخورد و آرام مینشیند و دیگران به او پناه میبرند و آرامش مییابند.
🍃غصههای دنیا را به کسی نگو. با بزرگان بنشین غصهات از بین میرود. در مجلس عزای امام حسین «علیه السلام» بنشین غصهات زایل میشود.
📚مصباح الهدی، ص۶۴
🌤اَلسَّلامُ عَلَیْکــَ یٰاصٰاحِبــَ الْاَمْرْ🌤
@emamzaman
🌸✨🌸
✨🌸
🌸
#خانواده👨👩👧👦 #همسرداری💞
جملهسازی عاشقانه❤️
💛 زمانی که شریک زندگیتان اشتباهی مرتکب میشود، نباید آن را تبدیل به دعوا و مشاجره کنید.
💛 گاه کلماتی که در این شرایط به زبان میآورید، تاثیری همیشگی دارند.
💛 به عنوان مثال بگویید:
_تو در هر شرایطی برایم عزیزی
_اعصابتو خرد نکن
_ بهت حق میدم
_نبینم غصه بخوری
💛 معنای واقعی این جملات این است:
«با وجود اشتباهاتی که مرتکب شدهای، من هنوز هم دوستت دارم»
🌤السلام علیک یاصاحب الامر🌤
@emamzaman
#بخوان_دعاے_فرج
#دعا_اثر_دارد 🙏
📖←اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ
❣وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ
وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ
❣الْمُشْتَکى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ
فِى الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ
❣اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد
❣اُولِى الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ
❣مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ
❣اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِىُّ یا عَلِىُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانى
❣فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانى فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِب
❣الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى اَدْرِکْنى
❣السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ
❣یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ.
#به_امید_ظهور
#اللهم_عجل_ولیک_الفرج
@emamzaman