🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
🦋قصص الانبیا🦋 #قصه_دهم #هبة_الله: 🍃آدم به دستور خداوند قابیل را لعنت کرد.1 اما داغ هابیل آتشی نبو
🦋قصص الانبیا🦋
#قصه_یازدهم
#عروج_پدر:
حضرت آدم هرآنچه را که باید،به فرزندان خود فرمود و آخرین رسالت خود را به اتمام رساند.اینک حضرت پدر با تنی خسته از پستی و بلندی های روزگار،بی تاب لحظه دیدار با معشوق بود.لحظه بازگشت به وطن.
شیث علیه السلام در کنار بستر پدر نشسته بود و به چشمان مهربانش مینگریست. حضرت به او فرمود:ای نور دیده،از تو میخواهم نزد برادرم جبرئیل بروی و از او برایم میوه ای بهشتی(زیتون)بیاوری.حضرت شیث در نیمه راه بود که جبرئیل بر او نازل شد و خبر وفات پدر را به او رساند.1
کسی چه میداند؟!شاید داغ دیدن لحظه فوت پدر،سنگین تر از طاقت فرزند بود.هر چه باشد این اولین داغ از دست دادن پدر است که فرزند آدم آن را به دوش می کشد.
ملائکه دسته دسته برای عرض تسلیت نزد شیث آمدند،در حالی که پیشاپیش ایشان جبرئیل ایستاده بود.آنها از بهشت با خود کافور و کفن آوردند و با آن آدم را غسل داده و کفن کردند.
شیث بر پدر نمازگزارد در حالی که جبرئیل و هفتادهزار ملک بر او اقتدا کردند.سپس پدر را در قبری که جبرئیل حفر کرده بود نهاد و دو قطعه نخل که از بهشت با او هبوط کرده بود،در قبرش قرار داد و مزار را با زمین هم سطح کرد.2
آدم در روز جمعه،مطابق با یازدهم محرم الحرام،دقیقا در همان لحظه ای که خلق شده بود،دنیا را بدرود گفت و به دیدار معشوق شتافت.3
مدفن او کوه ابي قبيس رو به روی مکه مکرمه بود و وصيت نمود که هنگام طوفان،نوح(ع) جنازه اش را از آنجا برگيرد و با خود ببرد.نوح(ع)به این وصیت عمل کرد و پس از طوفان بدن مطهر را در پشت کوفه به خاک سپرد تا محلي باشد برای مزار سه پدر:آدم،نوح و علي ابن ابي طالب(علیهم السلام).4
حضرت حوا نیز یک سال پس از فوت حضرت آدم دنیا را بدرود گفت.5
درود خداوند و جمیع اولیا و انبیاء و ملائکه بر ایشان باد و سپاس میگوییم لطف و کرم حضرت حق را که ما را از نسل اینچنین پدر و مادری قرار داد.
📚منابع:
1)بیگدلی،عروج مشرقی،ص297و298(توضیح کامل قصه ی عروج حضرت آدم(ع))راوندی،قصص الانبياء،ج1،ص222.
#ادامهدارد...
【@emamzaman】
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
🦋قصص الانبیا🦋 #قصه_یازدهم #عروج_پدر: حضرت آدم هرآنچه را که باید،به فرزندان خود فرمود و آخرین رسالت
🦋قصص الانبیا🦋
#قصه_دوازدهم
#عروج_پدر
وقتی شیطان و قابیل از فوت حضرت آدم آگاه شدند به رقص و پایکوبی و لهو و لعب پرداختند.1
ابلیس پایان یکتاپرستی را جشن میگرفت و قابیل حکومت بی رغیب خود بر جهان.
از دید آنها کار تمام بود.قابیلیان بسیار پر تعداد تر از شیثیان بودند.طبق برخی از روایات،شیث علیه السلام پنجاه و یک سال بعد از شهادت هابیل(ع)بدنیا آمد و این یعنی شیث(ع)باید هم سن نتیجه های قابیل باشد.پس قطعا در صورت درگیری شیثیان نمی توانستند جان سالم به در ببرند.
قابیل عزم بازگشت به وطن کرد.او ارثیه پدرش را میخواست.اسم اعظم،علوم غریبه و هرآنچه از علوم الهی و نبوت را که احتمال می داد حالا باید در دست شیث باشد.
قابیل و قبیله اش منازل شیثیان را محاصره کردند.دو برادر با هم رو به رو شدند.
نیاز به معرفی نبود.این چشمان سرخ سرشار از کینه و نفرت تنها میتوانست ازآن قابیل باشد.
پیرمرد با کمر خمیده جلو آمد و یقه شیث را در دست گرفت و گفت:
بدان که خلافت و جانشینی آدم از ابتدا ازآن من بود و بدان همان قدر از تو نفرت دارم که از برادرت هابیل متنفر بودم.پس اگر میخواهی به سرنوشتی چون سرنوشت او دچار نشوی،هر آنچه را آدم به تو داد به من تسلیم کن تا جانت را به تو ببخشم.2
📚منابع:
1)مجلسي،بحارالانوار،ج11،ص260
2)مجلسي،بحارالانوار241,228؛ راوندی، قصص الانبياء،ج1،ص211
#ادامهدارد...
【@emamzaman】