eitaa logo
💠 امام زمان (عج)💠
11.3هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
1.3هزار فایل
📞پاسخگویی: @Majnonehosain 💞مهدیاران: @emamzaman_12 🌷عطرشهدا: @atre_shohada 📱اینستاگرام: Www.instagram.com/emamzaman.12 👥گروه: https://eitaa.com/joinchat/2504065134Cf1f1d7366b 💕گروه‌مهرمهدوی: @mehr_mahdavi12
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 امام زمان (عج)💠
❤️❤️❤️ ❤️❤️ ❤️ #رمان_زندگینامه_شهید_سید_علی_حسینی_و_دخترشان_زینب_السادات #قسمت_پنجاه_و_یک_داستان_دن
❤️❤️❤️ ❤️❤️ ❤️ : * شعله های جنگ* آستین لباس کوتاه بود . یقه هفت . ورودی اتاق عمل هم برای شستن دست ها و پوشیدن لباس اصلی یکی... چند لحظه توی ورودی ایستادم و به سالن و راهروهای داخلی که در اتاق های عمل بهش باز می شد نگاه کردم. حتی پرستار اتاق عمل و شخصی که لباس رو تن پزشک می کرد مرد بود. برگشتم داخل و نشستم روی صندلی رختکن .حضور شیطان و نزدیک شدنش رو بهم حس می کردم. _اونها که مسلمان نیستن . تو یه پزشکی . این حرف ها و فکرها چیه؟ برای چی تردید کردی؟ حالا مگه چه اتفاقی می افته . اگر بد بود که پدرت، تو رو به اینجا نمی فرستاد .خواست خدا این بوده که بیای اینجا . اگر خدا نمی خواست شرایط رو طور دیگه ای ترتیب می داد . خدا که می دونست تو یه پزشکی . ولی اگر الان نری توی اتاق عمل می دونی چی میشه؟ چه عواقبی در برداره؟ این موقعیتی رو که پدر شهیدت برات مهیا کرده، سر یه چیز بی ارزش از دست نده... شیطان با همه قوا بهم حمله کرده بود . حس می کردم دارم زیر فشارش له میشم . سرم رو پایین انداختم و دستم رو گرفتم توی صورتم. _بابا ... من رو کجا فرستادی؟ تو یه مسلمان شهید. دختر مسلمان محجبه ات رو... آتش جنگ عظیمی که در وجودم شکل گرفته بود وحشتناک شعله می کشید . چشم هام رو بستم ... _خدایا! توکل به خودت . یازهرا ... دستم رو بگیر... از جا بلند شدم و رفتم بیرون . از تلفن بیرون اتاق عمل تماس گرفتم. پرستار از داخل گوشی رو برداشت . از جراح اصلی عذرخواهی کردم و گفتم شرایط برای ورود یه خانم مسلمان به اتاق عمل، مناسب نیست و از دید همه، این یه حرکت مسخره و احمقانه بود . اما من آدمی نبودم که حتی برای یه هدف درست از راه غلط جلو برم . حتی اگر تمام دنیا در برابرم صف بکشن . مهم نبود به چه قیمتی چیزهای باارزش تری در قلب من وجود داشت.... ... نویسنده : ✨💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💖✨ 🆔 @emamzaman ❤️ ❤️❤️ ❤️❤️❤️