مرد عرب تا ایشونو میبینه دستاشو باز میکنه و بارویی گشوده اورا دعوت میکنه به داخل شدن. در ادامه دیدارشون مرد عرب به مرد میوه فروش میگن که من میخوام شمارو ببرم زیارت آقا #امام_حسین 💔. خلاصه که ایشون و اهالی منزل باهم به سمت حرم حرکت میکنن وقتی میرسن؛ مرد عرب دست مرد میوه فروش را میگیره و میگه : من میخوام شمارو جایی ببرم که هیچ کسی تا حالا ندیده اون جارو.. وارد یک زیر زمینی میشن و میبینه که کلی شمشیر و نیزه های قدیمی اینجاست با کنجکاوی میپرسه : اینجا کجاست ؟ مرد عرب میگه : اینجا قتلگاست:)💔 جایی که آقا به شهادت رسیدن جایی که بی رحمانه سر آقارو... جایی که با بی رحمی روی جسم بی جان آقا تاختند مرد میوه فروش سردرگم بود فکرش را نمیکرد که الان اون‌جاست ؛ اون جاست و چه فایده که دیگر صدای هَل‌من‌ناصر‌ینصرنی به گوش نمیرسد یاد حرف ان عرب افتاد که گفت : #این‌پول‌را‌به‌من‌نمیدی‌و‌به‌ارباب‌میدی #وحتماارباب‌بی‌جواب‌نمیزارن‌این‌کارتو.. و الان ارباب مزدشو داده بودن:) هی..😔