eitaa logo
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
11.1هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
6.4هزار ویدیو
1.2هزار فایل
📞پاسخگویی: @Majnonehosain 💞مهدیاران: @emamzaman_12 🌷عطرشهدا: @atre_shohada 📱اینستاگرام: Www.instagram.com/emamzaman.12 👥گروه: https://eitaa.com/joinchat/2504065134Cf1f1d7366b 💕گروه‌مهرمهدوی: @mehr_mahdavi12
مشاهده در ایتا
دانلود
هر شب با 🏴الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🏴 🆔 @emamzaman
مادربزرگ شب‌ها برایم قصه می‌خواند تا بخوابم و من همیشه می‌ترسیدم که نکند آخر قصه‌ها خوابم ببرد! و او همیشه آرام درِ گوشم آخرِ ماجرا را زمزمه می‌کرد: او خواهد آمد... شب بخیر! ✨🏴اللهم عجل لولیک الفرج🏴✨ 🆔 @Emamzaman
#ذکر_روز_دوشنبه ✨🏴اللهم عجل لولیک الفرج🏴✨
⭐️ صفحه۴۴۷_سوره ی صافات⭐️ ✨🏴 الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج 🏴✨ 🆔 @emamzaman
#دعای_عهد #هرروز ✨🏴الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🏴✨ 🆔 @emamzaman
دوازده سیزده چهارده . . عددها را روی ساعت اضافه می‌کنم تا روزها طولانی‌تر شوند، یک روز انتقام تو را از همه عقربه‌ها می‌گیرم سلام حضرت دوازده ✨🏴الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🏴✨ 🆔 @emamzam
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
❤️❤️❤️ ❤️❤️ ❤️ #رمان_زندگینامه_شهید_سید_علی_حسینی_و_دخترشان_زینب_السادات #قسمت_سی_ام_داستان_دنباله_
❤️❤️❤️ ❤️❤️ ❤️ : * مهمانی بزرگ* بعد از مدت ها پدر و مادرم قرار بود بیان خونه مون . علی هم تازه راه افتاده بود و دیگه می تونست بدون کمک دیگران راه بره .اما نمی تونست بیکار توی خونه بشینه .منم برای اینکه مجبورش کنم استراحت کنه نه می گذاشتم دست به چیزی بزنه و نه جایی بره. بالاخره با هزار بهانه زد بیرون و رفت سپاه دیدن دوستاش . قول داد تا پدر و مادرم نیومدن برگرده . همه چیز تا این بخشش خوب بود .اما هم پدر و مادرم زودتر اومدن ، هم ناغافلی سر و کله چند تا از رفقای جبهه اش پیدا شد. پدرم که دل چندان خوشی از علی و اون بچه ها نداشت ، زینب و مریم هم که دو تا دختر بچه شیطون و بازیگوش ... دیگه نمی دونستم باید حواسم به کی و کجا باشه ، مراقب پدرم و دوست های علی باشم ، یا مراقب بچه ها که مشکلی پیش نیاد. یه لحظه، دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم و زینب و مریم رو دعوا کردم و یکی محکم زدم پشت دست مریم. نازدونه های علی، بار اولشون بود دعوا می شدن .قهر کردن و رفتن توی اتاق و دیگه نیومدن بیرون. توی همین حال و هوا و عذاب وجدان بودم هنوز نیم ساعت نگذشته بود که علی اومد .قولش قول بود .راس ساعت زنگ خونه رو زد . بچه ها با هم دویدن دم در و هنوز سلام نکرده گفتن: _بابا ... بابا ... مامان، مریم رو زد... ... نویسنده : ✨💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💖✨ 🆔 @emamzaman ❤️ ❤️❤️ ❤️❤️❤️
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
❤️❤️❤️ ❤️❤️ ❤️ #رمان_زندگینامه_شهید_سید_علی_حسینی_و_دخترشان_زینب_السادات #قسمت_سی_و_یکم_داستان_دنبا
❤️❤️❤️ ❤️❤️ ❤️ : *تنبیه عمومی* علی به ندرت حرفی رو با حالت جدی می زد . اما یه بار خیلی جدی ازم خواسته بود، دست روی بچه ها بلند نکنم. به شدت با دعوا کردن و زدن بچه مخالف بود . خودش هم همیشه کارش رو با صبر و زیرکی پیش می برد. تنها اشکال این بود که بچه ها هم این رو فهمیده بودن .اون هم جلوی مهمون ها . و از همه بدتر، پدرم . علی با شنیدن حرف بچه ها، زیر چشمی نگاهی بهم انداخت .نیم خیز جلوی بچه ها نشست و با حالت جدی و کودکانه ای گفت: _جدی؟ واقعا مامان، مریم رو زد؟ بچه ها با ذوق، بالا و پایین می پریدن و با هیجان، داستان مظلومیت خودشون رو تعریف می کردن و علی بدون توجه به مهمون ها و حتی اینکه کوچک ترین نگاهی به اونها بکنه غرق داستان جنایی بچه ها شده بود. داستان شون که تموم شد، با همون حالت ذوق و هیجان خود بچه ها گفت: _خب بگید ببینم مامان دقیقا با کدوم دستش مریم رو زد؟ و اونها هم مثل اینکه فتح الفتوح کرده باشن و با ذوق تمام گفتن با دست چپ... علی بی درنگ از حالت نیم خیز، بلند شد و اومد طرف من خم شد جلوی همه دست چپم رو بوسید و لبخند ملیحی زد _خسته نباشی خانم من از طرف بچه ها از شما معذرت می خوام. و بدون مکث، با همون خنده برای سلام و خوشامدگویی رفت سمت مهمون ها هم من، هم مهمون ها خشک مون زده بود. بچه ها دویدن توی اتاق و تا آخر مهمونی بیرون نیومدن . منم دلم می خواست آب بشم برم توی زمین از همه دیدنی تر، قیافه پدرم بود . چشم هاش داشت از حدقه بیرون می زد.😳 اون روز علی با اون کارش همه رو با هم تنبیه کرد. این، اولین و آخرین بار وروجک ها شد و اولین و آخرین بار من. ... نویسنده : ✨💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💖✨ 🆔 @emamzaman ❤️ ❤️❤️ ❤️❤️❤️
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
محب المهدی: ◀حدیث شماره ۳۱ 💌امام حسين عليه السلام: چيزى را بر زبان نياوريد كه از ارزش شما بكاهد لاتَقولُوا بِألسِنَتِكُم ما يَنقُصُ عَن قَدرِ كُم 📙جلاءالعيون، ج، ص ۲۰۵ ✨🏴الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🏴✨ 🆔 @emamzaman