eitaa logo
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
11.2هزار دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
6.4هزار ویدیو
1.3هزار فایل
📞پاسخگویی: @Majnonehosain 💞مهدیاران: @emamzaman_12 🌷عطرشهدا: @atre_shohada 📱اینستاگرام: Www.instagram.com/emamzaman.12 👥گروه: https://eitaa.com/joinchat/2504065134Cf1f1d7366b 💕گروه‌مهرمهدوی: @mehr_mahdavi12
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🌸🌸 🍃🌸 🌸 ❓سوال: بانک مسکن جمهوری اسلامی وامهایی را برای خرید یا ساخت و یا تعمیر خانه به مردم می‌دهد و بعد از پایان خرید یا ساخت یا تعمیر خانه، وام را به‌صورت اقساط پس می‌گیرد، ولی مجموع قسطهای دریافتی بیشتر از مبلغی است که به وام گیرنده داده شده است، آیا این مبلغ اضافی وجه شرعی دارد یا خیر؟ ✅جواب: پولهایی که بانک مسکن به‌منظور خرید یا ساخت خانه می‌دهد، عنوان قرض ندارد؛ بلکه آن را طبق یکی از عقود صحیح شرعی مانند شرکت یا جعاله یا اجاره و امثال آن پرداخت می‌کنند که اگر شرایط شرعی آن عقود را رعایت نمایند، اشکالی در صحّت آن نیست. ❤️💚حضرت آیت الله خامنه ای💚❤️ ✨🏴الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🏴✨ 🆔 @emamzaman 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸🌸🌸
هر شب با 🏴الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🏴 🆔 @emamzaman
6.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
راز ناشناخته ی اربعین (قسمت پنجم) بسیار بسیار شنیدنی شما متوجه این راز شدی؟ سری بسیار عجیب 🆔 @emamzaman
#ذکر_روز_پنجشنبه ✨🏴اللهم عجل لولیک الفرج🏴✨ 🆔 @emamzaman
#هر_روز_یک_صفحه_از_قرآن ⭐️ صفحه ۴۹۱_سوره ی زخرف ✨🏴الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🏴✨ 🆔 @emamzaman
هرروز با #دعای_عهد ✍بخوان دعای عهدراکه #فرج_نزدیک_است💚🙏 ✨🏴الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🏴✨ 🆔 @emamzaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
🌸🌼🌸🌸🌸🌸 🌼🌸 🌸 #رمان_ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ_ﺯﯾﺒﺎﯼ_ﻣﻦ #ﻗﺴﻤﺖ_ﺳﯽ_و_ﻧﻪ : * ﺧﻤﯿﻨﯽ * ﻧﺸﺴﺘﯿﻢ ﺭﻭﯼ ﺻﻨﺪﻟﯽ ﻫﺎ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺷ
🌸🌼🌸🌸🌸🌸 🌼🌸 🌸 : * ﺑﻪ ﺳﻔﯿﺪﯼ ﺑﺮﻑ * ﻫﻤﻮﻥ ﭼﻬﺮﻩ ﺟﺪﯼ، ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﺗﻮﯼ ﻓﮑﺮ ﻏﺮﻕ ﺷﺪ . ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺍﺻﻼ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﺴﺘﻢ ﺣﺪﺱ ﺑﺰﻧﻢ، ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻪ ﭼﯽ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ . ﻧﻤﯽ ﺷﺪ ﻋﻤﻖ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺭﻭ ﺩﺭﮎ ﮐﺮﺩ . ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﺧﻨﺪﯾﺪﻥ ﺑﻬﺘﺮ ﺑﻮﺩ . ﻣﻦ ﺭﻭ ﭘﺬﯾﺮﺵ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﺭﺍﻫﯽ ﺧﻮﺍﺑﮕﺎﻩ ﺷﺪﯾﻢ . ﻓﻀﺎﯼ ﺑﺰﺭﮒ، ﺳﺎﺩﻩ ﻭ تمیزی ﺑﻮﺩ . ﻓﻘﻂ ﺍﺯﺷﻮﻥ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﺮﺩﻡ، ﻣﻦ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺳﯿﺎﻩ ﭘﻮﺳﺖ ﻫﺎ ﻫﻢ ﺍﺗﺎﻕ ﮐﻨﻦ . ﺑﺮﺍﻡ ﻓﺮﻗﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﮐﺪﻭﻡ ﮐﺸﻮﺭ ﺑﺎﺷﻪ ﺍﻣﺎ ﺩﻟﻢ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺣﺘﯽ ﺑﺎ ﯾﻪ ﮔﻨﺪﻡ ﮔﻮﻥ، ﺗﻮﯼ ﯾﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﺎﺷﻢ . ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻗﺎﯾﻮﻥ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﺎ ﺭﺍﻩ ﺭﻭ ﻧﺸﻮﻧﻢ ﺑﺪﻩ . ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻕ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻬﺖ ﺯﺩﻩ ﺷﺪﻡ . ﺗﺎ ﻭﺳﻂ ﺳﺮﻡ ﺳﻮﺧﺖ . ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺩﺭ، ﯾﻪ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﯽ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺳﻔﯿﺪ ﺑﺎ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﯼ ﺭﻭﺷﻦ ﻭ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯼ ﻋﺴﻠﯽ ﺟﻠﻮﯼ ﭘﺎﯼ ﻣﻦ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ … . ﻣﺜﻞ ﻣﯿﺦ، ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﺧﺸﮏ ﺷﺪﻡ . ﻫﻤﺮﺍﻫﻢ ﺑﻪ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺖ .ﺟﻮﺍﻥ ﻫﻢ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺟﻠﻮ ﺍﻭﻣﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺳﻼﻡ ﻭ ﺧﻮﺵ ﺁﻣﺪﮔﻮﯾﯽ ﮐﺮﺩ. ﭼﻨﺪ ﻟﺤﻈﻪ ﻃﻮﻝ ﮐﺸﯿﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﯿﺎﻡ . ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ، ﭼﺸﻢ ﻫﺎﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺣﺪﻗﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ ﺯﺩ . ﺩﺳﺘﺶ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺟﻠﻮ ﺁﻭﺭﺩ، ﯾﻪ ﻗﺪﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﻋﻘﺐ . ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺳﺎﮐﻢ، ﺳﺮﯾﻊ ﺩﻭﯾﯿﺪﻡ ﭘﺎﯾﯿﻦ . ﻣﻦ ﺭﻓﺘﻢ . ﺭﻓﺘﻢ ﺳﺮﺍﻍ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﻣﺴﻦ .. _ﻣﻦ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺗﻮﯼ ﺧﻮﺍﺑﮕﺎﻩ، ﻃﻠﺒﻪ ﺳﯿﺎﻩ ﭘﻮﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﺪ؟ ﺷﻤﺎ ﮔﻔﺘﯿﺪ ﺑﻠﻪ ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯﺗﻮﻥ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ، ﻣﻦ ﺭﻭ ﺗﻮﯼ ﺍﺗﺎﻕ ﺍﻭﻧﻬﺎ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ . ﺣﺎﻻ ﯾﻪ ﮔﻨﺪﻡ ﮔﻮﻥ ﻫﻢ، ﻧﻪ ﺍﺻﻼ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺟﻮﺍﻥ، ﺳﻔﯿﺪﺗﺮ ﮐﺴﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺭﻭ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﺗﻮﯼ ﯾﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ؟ . ﻧﮕﺎﻩ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﺑﻬﻢ ﮐﺮﺩ. _ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻡ میخوای خمینی بشی. هیچ جوابی ندادم. _تو میخوای با فکر تبعیض نژادی مبارزه کنی و برای همین مسلمان شدی اما نمیتونی یه سفید پوست رو تحمل کنی.پس چطور میخوای این تفکر رو از بین ببری و به مردم یاد بدی همه در برابر خدا برابرن؟ خون خودنم رو میخورد.از خشم،صدای سائیده شدن دندان هام بهم بلند شده بود....یعنی من حق نداشتم حتی شب ها رو با آرامش بخوابم؟ چند لحظه بهم نگاه کرد . _اگر نمی خوای میتونی برگردی استرالیا.خمینی شدن به حرف و شعار و راحت و الکی نیست. ... نویسنده : ✨💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💖✨ 🆔 @emamzaman 🌸 🌼🌸 🌸🌼🌸🌸🌸🌸
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
🌸🌼🌸🌸🌸🌸 🌼🌸 🌸 #رمان_ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ_ﺯﯾﺒﺎﯼ_ﻣﻦ #ﻗﺴﻤﺖ_ﭼﻬﻞ : * ﺑﻪ ﺳﻔﯿﺪﯼ ﺑﺮﻑ * ﻫﻤﻮﻥ ﭼﻬﺮﻩ ﺟﺪﯼ، ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﺗﻮﯼ ﻓﮑﺮ ﻏﺮﻕ
🌸🌼🌸🌸🌸🌸 🌼🌸 🌸 : * ﻗﻠﻤﺮﻭ * ﺧﻮﻥ، ﺧﻮﻧﻢ ﺭﻭ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ. ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﻣﯽ ﺷﺪﻡ . ﯾﻌﻨﯽ ﻣﻦ ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﺗﻮﯼ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﻮﺩﻡ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ؟ ﺩﺭ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻮ . ﺣﺘﯽ ﺩﻟﻢ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﻬﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﻢ . ﺳﺎﮐﻢ ﺭﻭ ﺑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺩﺍﺧﻞ . ﭼﻨﺪ ﻟﺤﻈﻪ ﺯﯾﺮﭼﺸﻤﯽ ﺑﻬﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ . ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺯ ﺟﺎﺵ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ ﺍﻭﻣﺪ ﺳﻤﺘﻢ . ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺟﻠﻮ ﺁﻭﺭﺩ. ﻭ ﺍﻭﻣﺪ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻭ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﮐﻨﻪ … ﻣﺤﮑﻢ ﺗﻮﯼ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﺵ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﭘﺮﯾﺪﻡ ﻭﺳﻂ ﺣﺮﻓﺶ . _ﺍﺻﻼ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﺳﻤﺖ ﭼﯿﻪ ﯾﺎ ﺍﺯ ﮐﺪﻭﻡ ﮐﺸﻮﺭ ﺳﻔﯿﺪ ﺍﯾﻨﺠﺎﯾﯽ . ﺑﯿﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺗﯽ ﺭﻭ ﮐﻪ ﻣﺠﺒﻮﺭﯾﻢ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﯿﻢ، ﺑﺎ ﻫﻢ ﻣﺴﺎﻟﻤﺖ ﺁﻣﯿﺰ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﯿﻢ . ﺍﺗﺎﻕ ﺭﻭ ﻧﺼﻒ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﻫﯿﭻ ﮐﺪﻭﻡ ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﺍﺯ ﺧﻂ ﺭﺩ ﺷﯿﻢ. ﻭ ﺳﺎﮐﻢ ﺭﻭ ﻫﻞ ﺩﺍﺩﻡ ﺳﻤﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺗﺎﻕ. ﺩﺳﺘﺶ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﻫﻮﺍ ﺧﺸﮏ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ؛ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩ . ﻣﺸﺨﺺ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﻡ ﺟﺎ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﻩ . ﺍﻣﺎ ﺍﺻﻼ ﻭﺍﺳﻢ ﻣﻬﻢ ﻧﺒﻮﺩ . ﺗﻤﺎﻡ ﻋﻤﺮﻡ، ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺟﻠﻮﯼ ﺳﻔﯿﺪﻫﺎ ﺧﻢ ﺑﺸﻢ ، ﻫﻢ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ، ﻫﻢ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻭﮐﯿﻞ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ . ﺣﺘﯽ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﻣﻮﮐﻞ ﻫﺎﯼ ﺳﻔﯿﺪﻡ ﺑﻬﻢ ﺍﻫﺎﻧﺖ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺯﺟﺮ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ .ﺣﺎﻻ ﺍﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﺑﻬﺶ ﺑﺮﺑﺨﻮﺭﻩ ﯾﺎ ﻧﻪ، ﺍﺻﻼ ﻭﺍﺳﻢ ﻣﻬﻢ ﻧﺒﻮﺩ . ﭼﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﮑﻨﻪ؟ ﺩﯾﮕﻪ ﺗﻮﯼ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﻮﺩﻡ، ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﺮﺩﻩ ﯾﻪ ﺳﻔﯿﺪ ﺑﺎﺷﻢ . ﻫﯿﭽﯽ ﻧﮕﻔﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺳﻤﺖ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺗﺎﻕ . ﺣﺲ ﺷﯿﺮﯼ ﺭﻭ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﻗﻠﻤﺮﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻭ ﻣﺸﺨﺺ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺣﺲ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻗﺎﺑﻞ ﻭﺻﻒ ﻧﺒﻮﺩ . ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺣﺲ ﻗﺪﺭﺕ ﺭﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ . ﮐﻼﺱ ﻫﺎﯼ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺷﺮﻭﻉ ﺷﺪ . ﺻﺒﺢ ﻫﺎ ﺗﺎ ﻇﻬﺮ ﮐﻼﺱ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻇﻬﺮ ﺭﻭ ﺗﻤﺮﯾﻦ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ . ﺍﺧﺒﺎﺭ ﮔﻮﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ . ﺗﻮﯼ ﺳﺎﯾﺖ ﻫﺎﯼ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﺯﺑﺎﻥ ﻣﯽ ﭼﺮﺧﯿﺪﻡ ﻭ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﺭﻭ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩﻡ . ﺳﺨﺖ ﺗﻼﺵ ﮐﺮﺩﻥ، ﺧﺼﻠﺖ ﻭ ﻋﺎﺩﺕ ﻣﻦ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ . ﺗﻨﻬﺎ ﺳﺨﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﺯﻣﺎﻥ، ﻫﻢ ﺍﺗﺎﻗﯽ ﺳﻔﯿﺪﻡ ﺑﻮﺩ . ﺷﺎﯾﺪ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺷﺘﯿﻢ ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﯾﻪ ﺳﯿﺎﻩ ﭘﻮﺳﺖ ﺑﻮﺩ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﺴﺘﯿﻢ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺸﯿﻢ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺳﻮﺍﻟﯽ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﺴﺘﻢ ﺍﺯﺵ ﺑﭙﺮﺳﻢ . ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ، ﭼﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﻧﺒﻮﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻋﺎﺩﺕ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ... ... نویسنده : ✨💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💖✨ 🆔 @emamzaman 🌸 🌼🌸 🌸🌼🌸🌸🌸🌸
🌸🍃🌸🌸🌸 🍃🌸 🌸 آیه ۵۹ – ۶۰ سوره احزاب چنین است : 💐” « یا ایها النبی قل لازواجک و بناتک و نساء المؤمنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنی ان یعرفن فلا یؤذین و کان الله غفورا رحیما ( ۵۹ ) لئن لم ینته المنافقون و الذین فی قلوبهم مرض و المرجفون فی المدینة لنغرینک بهم ثم لا یجاورونک فیها الا قلیلا (۶۰) »] . 💐ای پیغمبر به همسران و دخترانت و به زنان مؤمنین بگو که جلبابهای ( روسریها ) خویش را به خود نزدیک سازند . این کار برای اینکه شناخته شوند و مورد اذیت قرار نگیرند نزدیکتر است و خدا آمرزنده و مهربان است .اگر منافقان و بیمار دلان و کسانی که در شهر نگرانی به وجود میآورند ، از کارهای خود دست بر ندارند ما ترا علیه ایشان خواهیم برانگیخت . در آنوقت فقط مدت کمی در مجاورت تو خواهند زیست. مطلبی که از این آیه استفاده میشود و یک حقیقت جاودانی است اینست که زن مسلمان باید آنچنان در میان مردم رفت و آمد کند که علائم عفاف و وقار و سنگینی و پاکی از آن هویدا باشد و با این صفت شناخته شود ، و در اینوقت است که بیمار دلان که دنبال شکار میگردند از آنها مأیوس میگردند و فکر بهره کشی از آنها در مخیله شان خطور نمیکند . میبینیم که جوانان ولگرد همیشه متعرض زنان جلف و سبک و لخت و عریان میگردند . وقتی که به آنها اعتراض میشود که چرا مزاحم میشوی ؟ میگویند اگر دلش این چیزها را نخواهد با این وضع بیرون نمیآید . 🆔 @emamzaman 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸🌸🌸
هر شب با 🏴الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🏴 🆔 @emamzaman