eitaa logo
♡مهدیاران♡
1.6هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
4.3هزار ویدیو
16 فایل
دل💔پر زخم زمین🌍 گفته کسی می آید ... ⁦ -فعالیت تخصصی درزمینه #مهدویت درقالب ارائه متن،کلیپ،صوت،کتاب،عکس نوشته... 📞پاسخگویی : @Majnonehosain 🌐کانال مرجع: @emamzaman 📱اینستاگرام: Www.instagram.com/emamzaman.12 همراه ما باشید
مشاهده در ایتا
دانلود
دلنوشته مهدوے... به نام نامی‌ات دفتر هفته‌ام را می گشایم و به تبرک اسم دلربایت روزم را آغاز می‌کنم و به برکت یاد بهشتی‌ات در آسمان زندگی، بال می‌گشایم ... که تو تمام برکتی، تمام گشایشی، تمام امیدی، تمام موفقیتی، تمام رزقی ... خدا سایه‌ات را برسرم نگه دارد ای مایه‌ی حیاتم 🌱 ♥ 【 @emamzaman_12
نماهنگ جسین جانم.mp3
6.96M
به‌اشک‌توبه‌رسول‌تون به‌هردلی‌که‌تو‌عزات‌شکست..💔 🥀 【 @emamzaman_12
♡مهدیاران♡
📌تاانقلاب‌مهدی... بدانیم که ظهور ولی عصر همان طوری که با این انقلاب ما یک قدم نزدیک شد، با همین ان
📌آب... همگی می‌ریزن دوره اش میکنن.نمی تونست وایسه بچنگه! نه! دستور نبرد نداشت. دستور چی داشت؟ آب ؛ فقط همین..💎✨ «۲۷» @emamzaman_12
4_5848156125978953068.mp3
4.51M
🖲 اموری که با چشم دیده نمیشه اما انرژی آن روی تمام زندگی ما اثر میگذاره @emamzaman_12
🌱خودسازی... ⭕️بخش معرفی و آثار دروغ... موضوع پست: ۲ چند نوع دروغ داریم.؟🤨 دروغ یکی از مذموم ترین گناهان اخلاقی در قرآن و روایات ازش یاد شده است . مجاز و مصلحتی وغیره هم نداریم مطلقا حرام هست .چرا که ویران کننده ایمان هست. 🌱محمدبن مسلم از امام باقر (ع) روایت می کند که فرمود: براستی ک خدای _عزّوجل_ برای شر و فساد قفل هایی قرار داده و کلید آن قفل ها شراب و باده نوشی است.و[ بدانید که]دروغ از شراب خوری بدتر است. ⭕️دروغ چه آثاری ب دنبال دارد؟🧐 ❌شرّوفساد ❌ویران کننده ایمان ❌نابودی شکوه ❌کلید پلیدی ها ❌سیاهی چهره ❌هرزگی و گناه ‌و..... @emamzaman_12
🔸انگیزه ای برای شناخت مهدی 🔰در کتاب مهدویت در دایره المعارف های غربی به پنج مورد از انگیزه ها و اهداف اندیشمندان.... ۳۵ ♥ 【 @emamzaman_12
enc_16247360568704457375780.mp3
4.15M
فراق‌کرب‌و‌بلا،خیلی‌سخته منو‌نبردی‌حرم،خیلی‌وقته..😔🥀 🌱 【 @emamzaman_12
♡مهدیاران♡
#فرار‌از‌جهنم🔥 #رمان📚 #پارت_دهم روز قدس بود … صبح عین همیشه رفتم سر کار … گوشی روی گوش، مشفول گوش د
🔥 📚 چند کلمه عربی رو می گفت و من ادامه می دادم … کلمات عربی با لهجه غلیظ انگلیسی … همه در حالی که می خندیدند با صدای بلند ماشاء الله می گفتند … . .آخرین بخش رو که خوندم، داور گفت: احسنت … لطف می کنی معنی این آیه رو بگی …؟ -من معنی قرآن رو بلد نیستم … با تعجب پرسید … یعنی نمی دونی این آیه ای که از حفظ خوندی چه معنایی داشت؟ … تعجبم بیشتر شد … آیه چیه؟ … با شنیدن این سوالم جمع بهم ریخت … اصلا نمی دونستم هر مسلمانی این چیزها رو می دونه … از توی نگاه شون فهمیدم به دروغم پی بردن… خیلی حالم گرفته شده بود … به خودم گفتم تمام شد استنلی … دیگه نمیزارن پات رو اینجا بزاری … از جایگاه بلند شدم … هنوز به وسط سن نرسیده بودم که روحانی مسجد، بلندگو رو از داور گرفت … استنلی، می دونی یه نابغه ای که توی این مدت تونستی قرآن رو بدون اینکه بفهمی حفظ کنی؟ … . بعد رو کرد به جمع و با لبخند گفت: می خندید؟ …. شماها همه با حروف و لغت های عربی آشنایی دارید … حالا بیاید تصور کنید که می خواید یه کتاب ۶۰۰ صفحه ای چینی رو فقط با شنیدنش حفظ کنید … چند نفرتون می تونید؟ … . همه ساکت شده بودن و فقط نگاه می کردند … یهو سعید از اون طرف سالن داد زد: من توی حفظ کردن کتاب های دانشگاهم هم مشکل دارم … حالا میشه این ترم چینی نخونیم؟ … و همه بلند خندیدن … حاج آقا، نیم رخ چرخید سمت من … نمی خواید یه کف حسابی براش بزنید؟ … . و تمام سالن برام دست می زدند … به زحمت جلوی بغضم رو گرفته بودم .... به خودم گفتم تمام شد استنلی … دیگه نمیزارن پات رو اینجا بزاری … از جایگاه بلند شدم … هنوز به وسط سن نرسیده بودم که روحانی مسجد، بلندگو رو از داور گرفت … استنلی، می دونی یه نابغه ای که توی این مدت تونستی قرآن رو بدون اینکه بفهمی حفظ کنی؟ … . بعد رو کرد به جمع و با لبخند گفت: می خندید؟ …. شماها همه با حروف و لغت های عربی آشنایی دارید … حالا بیاید تصور کنید که می خواید یه کتاب ۶۰۰ صفحه ای چینی رو فقط با شنیدنش حفظ کنید … چند نفرتون می تونید؟ … . همه ساکت شده بودن و فقط نگاه می کردند … یهو سعید از اون طرف سالن داد زد: من توی حفظ کردن کتاب های دانشگاهم هم مشکل دارم … حالا میشه این ترم چینی نخونیم؟ … و همه بلند خندیدن … حاج آقا، نیم رخ چرخید سمت من … نمی خواید یه کف حسابی براش بزنید؟ … . و تمام سالن برام دست می زدند … به زحمت جلوی بغضم رو گرفته بودم خدای مرده همه رفتن … بچه ها داشتن وسایل رو جمع و مسجد رو مرتب می کردن … . یه گوشه ایستاده بودم … حاج آقا که تنها شد، آستین بالا زد تا به بقیه کمک کنه … رفتم جلو … سرم رو پایین انداختم و گفتم: من مسلمان نیستم … همون طور که سرش پایین بود و داشت آشغال ها رو توی پلاستیک می ریخت گفت: می دونم … شوکه شدم … با تعجب دو قدم دنبالش رفتم … برگشت سمتم … همون اوایل که دیدم اصلا حواست به نجس و پاکی نیست فهمیدم … بعد هم با خنده گفت: اون دفعه از دست تو مجبور شدم کل فرش های مسجد رو بشورم … آخه پسر من، آدم با کفش از دستشویی میاد روی فرش؟ … مگه ندیده بودی بچه ها دم در کفش هاشون رو در می آوردن … خدا رحم کرد دیدم و الا جای نجس نمیشه نماز خوند … سرم رو بیشتر پایین انداختم. خیلی خجالت کشیده بودم … اون روز ده تا فرش بزرگ رو تنهایی شست … هر چی همه پرسیدن؛ چرا؟ … جواب نداد … . من سرایدار بودم و باید می شستم اما از نجس و پاکی چیزی نمی دونستم … از دید من، فقط یه شستن عادی بود … برای اینکه من جلو نرم و من رو لو نده … به هیچ کس دیگه ای هم اجازه نداد کمکش کنه … ولی من فقط به خاطر دوباره شستن اون فرش های تمییز، توی دلم سرزنشش کردم … خیلی خجالت کشیدم … در واقع، برای اولین بار توی عمرم خجالت کشیدم … همین طور که غرق فکر بودم، حاج آقا یهو گفت: راستی حیف تو نیست؟ … اینقدر خوب قرآن رو حفظی اما نمی دونی معنیش چیه … تا حالا بهش فکر نکردی که بری ترجمه اش رو بخونی ببینی خدا چی گفته؟ … برام مهم نیست یه خدای مرده، چی گفته … ترجیح میدم فکر کنم خدایی وجود نداره تا اینکه خدایی رو بپرستم که مسبب نکبت و بدبختی های زندگی منه ... 📚رمان‌واقعی‌به‌نویسندگی‌ شهیدمدافع‌حرم‌‌سیدطاها‌ایمانی ... 【 @emamzaman_12
✍دلنوشته مهدوے... قطعه‌ی گمشده‌ای از پر پرواز کم است یازده بار شمردیم، یکی باز کم است این همه آب که جاری است نه اقیانوس است عرق شرم زمین است که سرباز کم است. 🌱 ♥ 【 @emamzaman_12
dozd-aghebat-be-kheir-saber-khorasani.mp3
4.5M
دزدعاقبت‌بخیر.. بخداازهمه‌فقیرتراست،آنکه‌عشق‌تو رافروخت‌به‌نان💎... 👌 @emamzaman_12
♡مهدیاران♡
📌آب... همگی می‌ریزن دوره اش میکنن.نمی تونست وایسه بچنگه! نه! دستور نبرد نداشت. دستور چی داشت؟ آب
📌مضطر‌میدونی‌یعنی‌چی؟. مدل دعا های امام زمان اینه که باید از خواب بیدار شی: دعای ندبه، عهد... یعنی تو خوابی. یعنی بفهمیم بی پدریم...🍃🥀 «۲۸» @emamzaman_12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️هشدار‌عجیب‌آیت‌الله‌ناصری: ⇦از‌برخی‌بزرگان‌شنیدم‌به‌زودی‌اتفاقاتی می‌افتد،برخود‌لازم‌دانستم‌بگویم‌هراتفاقی افتادازمقام‌رهبری‌جدا‌نشويد ➣ @emamzaman_12
وقتی امام زمان خود را نشناسید... فرقی نمیکند... کربلا باشد یا هرجا که هستید! قُربةً اِلَی الله، او را خواهید کشت! @emamzaman_12
🔸ایران مهدی باور، خطرناڪتر از داعش! 🔰 توافق هسته ای صورت گرفته با ایران در یک سال پیش ،ممکن است خطر بمب اتمی ایران را کمی... ۳۶ ♥ 【 @emamzaman_12
🌱خودسازی... ⭕️راه های درمان اخلاق ناپسند... موضوع پست: ۳ : دروغ روچطور میشه درمان کرد؟🤨 ✔️پرهیز از دروغ وشناخت و توجه ب آثار بد دروغ گویی و پیامد آن ✔️تأمل در قرآن و روایات ✔️دیدار و مصاحفه با مومن ✔️توبه و استغفار ۱. مستدرک الوسائل،ج۹، ص۸۵، حدیث ۱۰۲۸۴. @emamzaman_12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🤍🌿 آنڪہ از شرمِ گُنَہ باید ڪند غیبت، منم تو چرا جور گُنَہ ڪارانِ عالم میڪشے؟💔 🦋 【 @emamzaman_12
https___vesal.co_FTP_files_tracks_27_track_ViSEOkmpEorVXgKBgW1uoMCej0v0q5_320.mp3
7.52M
توزنده‌کردی‌تودلم‌محبت‌وشکوه‌ انسانیت‌و،چجوری‌جبـران‌کنم‌ این‌عنایت‌و...💔🥀 @emamzaman_12
♡مهدیاران♡
#فرار‌از‌جهنم🔥 #رمان📚 #پارت_یازدهم چند کلمه عربی رو می گفت و من ادامه می دادم … کلمات عربی با لهجه
🔥 📚 هنوز چند قدم ازش دور نشده بودم که بلند وسط مسجد داد… هی گاو … همه برگشتن سمت ما … جا خورده بودم … رفتم جلو و گفتم: با من بودی؟ … باور نمی کردم آدمی مثل حاج آقا، چنین حرفی بزنه … بله با شما بودم … چی شده؟ … بهت برخورد؟هنوز توی شوک بودم … . چرا بهت برخورد؟ … مگه گاو چه اشکالی داره؟ دیگه داشتم عصبانی می شدم … خیله خوب فهمیدم، چون به خدات این حرف رو زدم داری بهم اهانت می کنی … اصلا فکرش رو هم نمی کردم چنین آدمی باشه بدجور توی ذوقم خورده بود … به خودم گفتم تو یه احمقی استنلی … چطور باهاش همراه شده بودی؟ … در حالی که با تحقیر بهش نگاه می کردم ازش جدا شدم … مگه فرق تو با گاو چیه که اینقدر ناراحت شدی؟ … دیگه کنترلم رو از دست دادم … رفتم توی صورتش … ببین مرد، به الانم نگاه نکن که یه آدم آرومم … سرم رو می اندازم پایین، میام و میرم و هر کی هر چی میگه میگم چشم … من یه عوضیم پس سر به سر من نزار … تا اینجاشم فقط به خاطر گذشته خوب مون با هم، کاری بهت ندارم … بچه ها کم کم داشتن سر حساب می شدن بین ما یه خبری هست … از دور چشم شون به من و حاجی بود … گاو حیوون مفیدیه … گوشت و پوستش قابل استفاده است… زمین شخم می زنه … دیگه قاطی کردم … پریدم یقه اش رو گرفتم،زورشم از تو بیشتره … . زل زدم تو چشم هاش … فکر نکن وسط مسجدی و اینها مراقبت … بیشتر از این با اعصاب من بازی نکن … حواسشون به ما بود با دیدن این صحنه دویدن جلو صورتش رو چرخوند طرف شون برید بیرون، قاطی نشید یه کم به هم نگاه کردن مگه نمیگم از مسجد برید بیرون؟ دل دل کنان و با تردید رفتن بیرون زل زد توی چشم هام تو می فهمی، شعور داری، فکر می کنی درست یا غلط تصمیم می گیری اختیار داری الان این وسط من رو خفه کنی یا لباسم رو ول کنی ولی اون گاو ؛ نه هر چقدر هم مفید باشه با غریزه زندگی می کنه بدون عقل بدون اختیار اگر شعور و اختیار رو ازت بگیرن، فکر می کنی کی بهتر و مفیدتره تو یا گاو؟ هم می فهمیدم چی میگه هم نمی فهمیدم من نمی دونم چی بهت گذشته و چه سرنوشتی داشتی اما می دونم؛ ما این دنیا رو با انتخاب های غلط به گند کشیدیم ما تصمیم گرفتیم که غلط باشیم پس جواب ها و رفتارهامون غلط میشه و گند می زنیم به دنیایی که سهم دیگران هم هست مکث عمیقی کرد حالا انتخاب تو چیه؟ یقه اش رو ول کردم خم شد، کت کتانم رو از روی زمین براشت، داد دستم و گفت به سلامت من از در رفتم بیرون و بچه ها با حالت نگران و مضطرب دویدن داخل برگشتم خونه خیلی به هم ریخته و کلافه بودم ولا شدم روی تخت تمام روز همون طور داشتم به حرف هاش فکر می کردم به اینکه اگر مادرم، انتخاب دیگه ای داشته هیچ وقت کاری برای من نکردی؟ چرا هیچ وقت کمکم نکردی؟ جایی قرار دارم که هیچ حرفی رو باور نمی کنم اگر واقعا زنده ای؛ خودت رو به من نشون بده اگر با چشم هام ببینمت قسم می خورم بهت ایمان میارم … اون شب دیگه قرآن گوش نکردم تا وضعیت مشخص بشه نه تنها اون شب، بلکه فردا، پس فردا و مسجد هم نرفتم و ارتباطم رو با همه قطع کردم .یک هفته ۱۰ روز و یک ماه گذشت اما از خدا خبری نشد… هر بار که از خونه بیرون می رفتم یا برمی گشتم؛ منتظر خدا یا نشانه از اون بودم برای خودم هم عجیب بود؛ واقعا منتظر دیدنش بودم اون شب برگشتم خونه چشمم به Mp3 player افتاد تمام مدت این یه ماه روی دراور بود چند لحظه بهش نگاه کردم نگه داشتنش چه ارزشی داشت؟ حرف های یک خدای مرده با ناراحتی برش داشتم و بدون فکر انداختمش توی سطل زباله نهار نخورده بودم برای همین خودم رو به خوردن همبرگر دعوت کردم بعد هم رفتم بار اعصابم خورد بود حس می کردم یه ضربه روحی شدید بهم وارد شده انگار یکی بهم خیانت کرده بود بی حوصله، تنها و عصبی بودم تمام حالت های قدیم داشت برمی گشت سراغم انگار رفته بودم سر نقطه اول ↻ دو سالی می شد که به هیچی لب نزده بودم چند ساعت بعد داشتم بدون تعادل توی خیابون راه می رفتم بی دلیل می خندیدم و عربده می کشیدم دیگه چیزی رو به خاطر ندارم اولین صحنه بعد از به هوش اومدنم توی بیمارستان بود سرم داشت می ترکید و تمام بدنم درد می کرد کوچک ترین شعاع نور، چشم هام رو آزار می داد سر که چرخوندم، از پنجره اتاق بیمارستان، یه افسر پلیس رو توی راهرو دیدم اومدم به خودم تکانی بدم که دستم به تخت دستبند زده شده بود اوه نه استنلی این امکان نداره دوباره بی رمق افتادم روی تخت نمی تونستم چیزی رو که می دیدم، باور کنم .… 📚رمان‌واقعی‌به‌نویسندگی‌ شهیدمدافع‌حرم‌‌سیدطاها‌ایمانی ... 【 @emamzaman_12
⁠ ✍دلنوشته مهدوے... فرقى نميكنه كجاى عالمى چه پست و مقام و جايگاهى دارى چشماتو كه باز كنى مى بينى كه دنيا چقدر نيازمنده به يك نفر؛ يك نفرِ پر قدرت يك نفرِ بزرگ يك نفرِ الهى به مهدى عجل الله فرقى نميكنه كجاى عالمى چه پست و مقام و جايگاهى دارى دست ها تو كه بالا بيارى و براى اومدنش دعا كنى مى بينى كه چه ساده باهاش رفيق شدى… حالا وقتشه كه عهد كنى عهد كنيم: دعا براى اومدنش رو اول و آخر و وسط همه ى دعاهامون قرار بديم. عهد كنيم: براى اومدنش كارى كنيم كارى كه خودش ازمون خواسته: واكثروا الدعا به تعجيل الفرج "براى تعجيل در فرج بسيار دعا كنيد، كه گشايش شما در آن است" 🌱 ♥ 【 @emamzaman_12
nafasam-helali.mp3
4.94M
نـ‌فـ‌س‌ـم.. دیگہ‌ـدرنمیاد‌نفسم.. شده‌فاصـله‌ـهاقفسم... چجورۍـبـہ‌حرم‌ـبـرسم..😔🥀 @emamzaman_12
♡مهدیاران♡
📌مضطر‌میدونی‌یعنی‌چی؟. مدل دعا های امام زمان اینه که باید از خواب بیدار شی: دعای ندبه، عهد... یعنی
📌واسه‌امام‌زمانت‌چی‌کار‌کردی؟. حواسمون باشه، حواسمون باشه؛ من و شما مسئولیم؛ به خدا قسم باید جواب بدیم در مورد حق امام وقت؛...✨ «۲۹» @emamzaman_12