eitaa logo
♡مهدیاران♡
1.6هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
4.3هزار ویدیو
16 فایل
دل💔پر زخم زمین🌍 گفته کسی می آید ... ⁦ -فعالیت تخصصی درزمینه #مهدویت درقالب ارائه متن،کلیپ،صوت،کتاب،عکس نوشته... 📞پاسخگویی : @Majnonehosain 🌐کانال مرجع: @emamzaman 📱اینستاگرام: Www.instagram.com/emamzaman.12 همراه ما باشید
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣تفاوت یاران امام حسین عليه‌السلام با یاران امام زمان عَجَّلَ اللهُ تَعَالَی فَرَجَهُ چیست؟ 🌹میلاد سراسر خیر و برکت امام حسین عليه‌السلام بر شما منتظران مبارک باد. 🌱 🌸 💥 【 @emamzaman_12
⭕️ به مسخره گرفتن منتظران! 🔹در رساله دوم پطرسی آمده: «در آن زمان، اعتقاد به رجعتِ مجددِ مسیح را به تمسخر خواهند گرفت!»۱ 🔹در انجیل متی می‌گوید: «هنگامی که من؛ مسیح موعود، با شکوه و جلال خود و همراه با تمام فرشتگانم بیایم، آن گاه بر تخت با شکوه خود خواهم نشست. سپس تمام ملت های روی زمین در مقابل من خواهند ایستاد و من ایشان را از هم جدا خواهم نمود، همان طور که یک چوپان، گوسفندان را از بزها جدا می کند...»۲ 📚 ۱-باب۳، آیه۳و۴ 📚 ۲-متی، باب۲۵، آیات۳۱و۳۳ ۱۳ ♥ 【 @emamzaman_12
⭕️ ملاقات امام زمان با دلاک 🔹 سید محمد موسوی رضوی نجفی از شیخ باقر بن شیخ هادی کاظمی نقل کرد: شخص صادقی که دلاک بود و پدر پیری داشت که در خدمتگزاری به او کوتاهی نمیکرد. حتی آنکه برای پدر آب در مستراح حاضر میکرد و منتظر می ایستاد که او بیرون آید و به مکانش برساند. همیشه مواظب خدمت او بود مگر در شب چهارشنبه که به مسجد سهله میرفت. 🔹 تا اینکه مسجد رفتن را ترک نمود. علت ترک کردن مسجد را از او جویا شدم. گفت: چهل شب چهارشنبه به مسجد رفتم، چون چهارشنبه ی دیگر شد بخاطر خدمت به پدر میسر نشد به مسجد بروم تا اینکه شب شد، عازم مسجد شدم، در راه شخص اعرابی را دیدم که بر اسبی سوار است، چون نزدیکم رسید رو به من کرد و از مقصد من پرسید.گفتم: مسجد سهله. 🍃فرمود: "اوصیک بالعود اوصیک بالعود" (یعنی: وصیت میکنم تو را به پدر پیرت) 🔹 و آن را سه مرتبه تکرار کرد. آنگاه از نظرم غایب شد. دانستم که او مهدی است و آن جناب راضی نیست به جدا شدن من از پدرم، حتی در شب چهارشنبه. پس دیگر به مسجد نرفتم... 📚 منتهی الامال، باب۱۴، ص۱۳۵۸ ۲۸ ♥ 【 @emamzaman_12
ای اهل حرم میر و علمدار خوش آمد... سقای حسین سید و سالار خوش آمد :)🙂🌱♥️ 🌙 🎉 【 @emamzaman_12
12-sardaran-6.mp3
11.59M
سلام‌امیرعشق‌،دلاورحرم ماه‌هاشمی،صاحب‌عَلم..🌺🎊 🍃 @emamzaman_12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آلاله‌نو‌دمیده‌چیدن‌دارد آوازفرشتگان‌شنیدن‌دارد..🎉 میلادحسین‌است‌وابوالفضل‌وعلی یک‌ماه‌ودوآفتاب‌دیدن‌دارد زیراکه‌گل‌بوتراب،عباس‌آمد..😍💐 ✨...
💠 حکمت های نهج البلاغه 📋موضوع:روش درمان دردها 🌸امام علی علیه السلام فرمودند: با درد خود بساز، چندان كه با تو سازگار است. ۲۷ 【 @emamzaman_12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نام‌معشوق‌مبر،‌ نزد‌من‌از؏‌شق‌مگو! ؏شق‌دیریسٺ‌کھ‌درپیچ‌ وخم‌عباس‌است♥️🍃 @emamzaman_12
آرزوهای امام زمان.mp3
2.67M
🌱آرزوهاتون رو در مسیر آرزو‌های امام زمان قرار بدید... ♥️ @emamzaman_12
امروز هم روز توست سردار دلها ❤️ هم دستت را دادی، هم سرت را🌿✨ روزت مبارک علمدار سیدعلی🇮🇷😞🌻 💐 @emamzaman_12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردی که علیه السلام خادمِ اوست... 👌بسیار زیباست 👈حتما ببینید و نشر دهید. @emamzaman_12
⭕️ حوادث پس از ظهور مسیح 🔹یوحَنّا اصرار دارد «تمام پیشگویی ها در عصر ظهور مسیح محقق خواهد شد» تا منطبق بشود با آنچه در زبور داوود آمده. در کتاب مکاشفه یوحَنّا مشاهده میشود: ۱. آمدن مسیح با مقدّسان (قدّیسان) ۲. جنگ به نام چاه مجدان یا چار مجدان ۳. بسته شدن شیطان ۴. قدّیسان حکومت خواهند کرد ۵. آزاد شدن شیطان پس از هزار سال (ولی دیگر نمی تواند کسی را وسوسه کند) ۶. داوری بر تخت سفید (قیامت کبری) ۷. پایان عالم؛ پایان حیات جسمانی عالم و جاودان شدن مسیح و پیروانش و لذا دوباره به خدا ملحق می شویم. (ما می گوییم بهشت، آنان می گویند حیات جاودانه و زندگی ابدی) 📚 مزامیر داوود، ب۲۵، آیه ۳-۸ 📚 مکاشفه یوحنا، باب۱۹ آیه ۱۱ و ب۲ آ۱۵ ۱۴ ♥ 【 @emamzaman_12
⭕️ چه خوش است صوت قرآن... 🍃عالم ربّانی، ملّا زین العابدین سلماسی، می گوید: «روزی جناب علاّمه بحرالعلوم وارد حرم امیرالمؤمنین شد و این بیت را می خواند: 📝 « چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن » 🔹از علاّمه در مورد خواندن این بیت سؤال کردم. ایشان فرمود: «وقتی وارد حرم امیرالمؤمنین شدم، دیدم حضرت مهدی را که با صدای بلند در بالای سر، قرآن تلاوت میفرمود وقتی صدای آن بزرگوار را شنیدم، آن بیت را خواندم. وقتی وارد حرم شدم، آن حضرت قرائت قرآن را قطع کرد و از حرم بیرون رفتند. 📚 کتاب نجم الثّاقب ۲۹ ♥ 【 @emamzaman_12
مادَرتـــ شُد عَروس زَهراءُ اِفتخارَش؛ نَصيب ايـــران شـُد😍♥️ خوش اومدی؛نورِ چشمِ زهرا(س)💐 (ع)‌‌‌مبارڪـباد🌸 @emamzaman_12
Mirdamad01.mp3
1.43M
امشب‌ڪہ‌شب‌میـلادبهاره یه‌آسمون‌مـاه‌وستـاره میباره‌ازعرش‌خـدا..😍💫🎉 💐 @emamzaman_12
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡مهدیاران♡
#رمان_ادموند #پارت_پنجم❄️ آن شب بالای پل لندن تصمیم مهمی گرفت و باعجله خود را به خانه رساند. پله‌ها
🦋 در طول پرواز آرتور دائم در فکر خوش‌گذرانی و شب‌نشینی‌های طولانی در هامبورگ، مشغول رؤیاپردازی بود و از همه نقشه‌هایش برای ادموند صحبت می‌کرد. برخلاف ادموند که تمایلی به این قبیل نشست و برخاست‌های مبتذل نداشت و برایش جذاب نبود فقط با لبخند به صحبت‌های او در ظاهر گوش می‌کرد اما در باطن با افکار خودش درگیر بود. بعد از مدتی که از پرچانگی‌های آرتور گذشت، ادموند گفت: آرتورِ عزیزم، بهتر نیست به‌جای اینکه همش در فکر گشت‌وگذار و انتخاب باشگاه‌های معروف برای خوش‌گذرانی باشی، یه کم به این فکر کنی که چطوری قراره از این دختر حرف بکشیم؟! آرتور با دلخوری نگاهی به دوستش انداخت و گفت: یعنی از تو ضد حال تر آدم ندیدم! خب بگو ببینم مشکلت چیه؟! من اون روز به تو گفتم حرف کشیدن از دختره رو بذار به عهده من، دیگه چرا این‌قدر حرف بیخود می‌زنی، ضد حال؟ - اِ...! این چه حرفیه؟! خب ما اومدیم این سفر تا پسرعمه لوگان رو پیدا کنیم، ولی تو همش داری برای کارهای غیر ضروری برنامه‌ریزی می‌کنی! - خب تو احمقی دیگه، این چیزها رو نمی‌فهمی. همش سرت تو کار و کتابه، به هیچ‌چیز دیگه هم فکر نمی‌کنی، زندگی رو عشق است، آدم مگه چند سال زنده است؟! باید بهت تو این دنیا خوش بگذره! آرتور در حال قهقهه زدن بود که کسی به در اتاق زد. نیم‌نگاهی گذرا به هم انداختند و یک‌صدا اجازه ورود دادند اما به‌محض وارد شدن شخص، ادموند از جا پرید. وعده محقق شده و ملیکا حسینی، دختر محجبه و مسلمان دانشگاه برای دیدار او آمده بود. هر دو نفر تا حدودی دست‌پاچه شدند چون با وجود اینکه انتظار آمدن او را می‌کشیدند چند لحظه‌ای را به‌غفلت گذرانده بودند. با لهجه خاصی که کاملاً نشان میداد خارجی است پرسید: آقای ادموند پارکر! قبل از هر چیز می‌خوام مراتب سپاسگزاری صمیمانه خودم رو بابت نجات جونم بهتون اعلام کنم، من زندگیم رو مدیون شما و دوستتون هستم و دوم اینکه باید باهاتون خصوصی در مورد موضوع مهمی صحبت کنم؛ و نگاهش را از او برداشت. از حرکات و رفتار ملیکا هم میشد فهمید که دست‌پاچه و نگران است اما خیلی زود ظاهرش را حفظ کرد. آرتور هم متوجه شد که باید زودتر اتاق را ترک کند، بعد از کمی من‌من کردن گفت: یه پروژه‌ای هست که باید برم کتابخانه مرکزی دانشگاه، بهتره من زودتر برم، پس فعلاً تنهاتون میذارم. (ادامه دارد...) 📚تالیف : 🌱با ادموند همراه باشید تا ابعاد جدید و جذاب این زندگی عجیب روشن‌ شود... @emamzaman_12
پیشاٰنی‌آفتاٰب‌داٰرى،‌آرے در‌دیده‏ےجاٰ‌ن‌گلاٰب‌داٰرى،آرے..🌱 گُل‌نغمہ‌ےنور،از‌کلاٰمتــ‌جارےاستــ سجاٰدےوعشق‌ناٰب‌دارى،آرے..🎉💐 ✨...
💠 حکمت های نهج البلاغه 📋موضوع:برترين پارسايى 🌸امام علی علیه السلام فرمودند: برترین نوع پارسایى مخفى داشتن پارسایى است. ۲۸ 【 @emamzaman_12