⭕️ چشم بصیرت
🔹مردی از اهالی عراق، مالی را برای امام زمان (علیه السلام) فرستاد، حضرت مال را برگرداند.
🔹حضرت پیغام داد: که حق پسر عموهایت را که چهارصد درهم است، از آن خارج کن. مزرعهای در دست او بود که پسرعموهایش در آن مزرعه شریک بودند، ولی حق آنها را نمیپرداخت. چون حساب کرد، دید که طلب آنها همان چهارصد درم میشود.
🔹پس از پرداختن آن، باقیمانده را نزد حضرت فرستاد و قبول شد.
📚 اصول کافی، مرحوم کلینی، ج۱ ص۵۱۷
#حکایات_و_تشرفات ٣۶
#امام_زمان♥
【 @emamzaman_12 】
634.6K
عهدنجاتیافتگان..!!🕊
کسیکهمنتظرمصلحِ،خودشباید
صالحباشه.دعاهایامامزمان،دعاهاییِ
کهازخواببایدبزنی...☘👌
#استاد_رائفی_پور
#امام_زمان
【 @emamzaman_12 】
♡مهدیاران♡
#رمان_ادموند #پارت_دوازدهم🌿 از آن جایی که عاشق را نمیتوان به رعایت جوانب احتیاط مجاب کرد و رفتارش
#رمان_ادموند
#پارت_سیزدهم🌿
ویلیام باحالت دلسوزانهای و لبریز از محبت خالصانه یک پدر نسبت به فرزندش دستش را روی صورت پسرش گذاشت و به او نگاه کرد، ادموند هم دستش را روی دست مهربان پدر گذاشت و گفت: پدر عزیزم، من میدونم که شما و مادر بخصوص با وجود اون بیماری مزمن خیلی رنج کشیدید تا من بزرگ شدم و به سرانجام رسیدم و میدونم که الآن هم خیلی نگران آینده من هستید اما به من اعتماد کنید. خواهش میکنم، من حتی اگر قراره زندگی کوتاهی داشته باشم ترجیح میدم در پی حق و حقیقت باشم تا اینکه سالها زندگی کنم اما مانند یک مجسمه بیخاصیت عمرم رو در راه لذتهای مادی به پایان برسونم و بعد از مردنم هیچ اسمی ازم باقی نمونه، مگر بهواسطه نام نیک پدربزرگ و اجدادم! پس خودم چی؟!
- ادموند خواهش میکنم بیشتر از این با این حرفهات قلبم رو آزرده نکن.
- چشم پدر جان ولی خواهش میکنم شما هم به انتخاب من احترام بذارید و اعتماد کنید.
صحبتهای پدر و پسرش تا نیمههای شب طول کشید و بعد از آن هر دو به رختخواب رفتند، بخصوص ادموند که فردا باید سر وقت در محل کارش حاضر میشد.
ویلیام و ماری به لندن آمدند تا آزمایشهای دورهای و معاینات پزشکی منظم ماری را انجام دهند و همچنین اوضاع و احوال ادموند را بعدازآن اتفاقات پیشآمده پیگیری کنند؛ اما اکنون دلشورههای پدر بیشتر شده و میدانست که ادموند بهزودی دست به کار خطرناکی خواهد کشید
بعد از اینکه ملیکا دور شد و ادموند با نگاهش او را بدرقه کرد، دوباره روی سکو نشست. حوصله رفتن به خانه را نداشت. انگار انتظار طولانی قلبش را به درد آورده و محبتش را سرد کرده بود. پدر و مادرش روز جمعه به وینچ فیلد برگشته و پدر باز هم از سر نگرانی به ادموند توصیه کرده بود که مراقب رفتارش باشد و به عواقب کارهایش بیشتر فکر کند. پدر فیلیپ به ادموند نزدیک شد و چند لحظه کنارش ایستاد اما او متوجه حضورش نشد؛ بنابراین پدر دستش را روی سر ادموند گذاشت و با مهربانی موهای او را نوازش کرد تا شاید عصبانیت و غمی که در دل داشت با این محبت کوچک کمی برطرف شود.
پدر فیلیپ ادموند را مانند پسر خودش دوست داشت چون او در کل انسانی بود که کسی نمیتوانست نسبت به او بیتوجه باشد اما از آنجایی که همیشه مهربان و صبور در مقابل دیگران حاضر میشد، دیدن خشم و عصبانیت او کاملاً غیرمنتظره به نظر میرسید. پدر کنارش نشست و به او گفت: پسرم، حالت بهتره؟ تونستی به خودت مسلط بشی؟ اون دختر بیچاره مقصر نبود! شاید این رفتار نشأت گرفته از اتفاقات و حوادثی باشه که تو این مدت برات افتاده!
- نه پدر اینطور نیست! من دقیقاً از دست خود ملیکا عصبانی هستم. این درست نیست که نسبت به احساسات دیگران اینطور بیتوجه باشی و با اونا مثل زیردستت برخورد کنی. حقش بود حداقل یه ایمیل میزد و منو از حال خودش باخبر میکرد یعنی این واقعاً انتظار زیادیه که من ازش داشتم؟!
📚تالیف #آمنه_پازوکی
🌱با رُمان ادموند همراه باشید تا ابعاد جذاب این زندگی عجیب روشن شود..
#رمان_مهدوی
【 @emamzaman_12 】
اۍکھ ِخورشیدِجمالتـپرتوافشانۍکند
عالمۍراجِلوهاتزیبـٰاونورانۍکند ،💫🌸
تـوهماٰنخورشیدتقوائۍکھ ِعرشوفرشرا
ازفروغوجِلوھتـ💛ـوحقچراغـٰانـۍکند..
#شببخیرعزیزعالم✨..
#عاشقانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅السَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ
سلام بر تو ای فرزند امیرالمؤمنین...✋
📆 ۳روز مانده تا میلاد امام زمان
#امام_زمان♥
#روزشمارنیمهشعبان🎊
【 @emamzaman_12 】
آن روز که؛
حکم می دهی مردم را
من را به لقاء خویش شادم گردان🤲❣
#مناجات_شعبانیه
#ماه_شعبان
【 @emamzaman_12 】
هدایت شده از 💠 امام زمان (عج)💠
°•السلام علیڪ یا صاحب الزمان°•♥️
🌸خوشبحال ڪسۍ ڪه امام زمان برایـش دعوت نامـہ بفرستد.😍
✋با عرض سلام و وقت بخیر وتبریڪ سالروز ولادت منجۍ عالم بشریت حضرت بقیةاللهاروحنا فداء💐
👈با دوستان وخانواده هاۍ خود همدل ویڪ صدا میشویم براۍ پایان دادن به روزگار تاریڪ غیبت وفرج آن عزیز سفر کرده...
ومتوسل میشویم به ڪشتۍ نجات اباعبدالله الحسین علیه السلام.♥️
از شماهم دعوت میڪنیم به
🌸چـــــــــله عظیـــــــــم قـــــــــرن🌸
🔗چهل روز زیارت عاشورا و روزانه
40مرتبهذڪر«اللهمعجــللولیڪالفرج»
📌شروع چله:شب نیمہ شعبان المعظم
خاتمہ : شب 24رمضان المبارڪ🌙✨
🌹ارسال این دعوت نامہ براۍ دیگران به منزله یارۍ #امام_زمان عجلالله مۍباشد.😊🌷
【@emamzaman】
⭕️ منجی در هندو
🔹در آیین هندو، موعودِ نجات بخشی به نام «کلکی kalki» در پایان تاریخ، ظهور خواهد کرد.
🔹کلکی یا کلکین (Kalkin - Kalki) سوار بر اسبی سفید و با شمشیر آخته و شهاب گون ظهور می کند تا شرارت و ظلم را از ریشه بر کند و عدالت و فضیلت را برقرار سازد. [اسب سفید، نماد قدرت و فراگیری ست] او بر همهٔ قوای مخالف پیروز می گردد و زمین را از شرّ شاهــان درّنده خو نجات خواهد داد.
📚 منابع:
☄️هفت آسمان، موحدیان، ش۱۲-۱۳
☄️مقالات و بررسی، مقدم، دفتر۷۱، ص۲۹۳
☄️منجی در ادیان، روح الله شاکری، ص۲۱۵
#منجی_در_ادیان۲۲
#امام_زمان♥
【 @emamzaman_12 】
⭕️ مرد صابونی
🔹 در مغازه عطاریم نشسته بودم که دو نفر برای خریدن سِدر و کافور به دکان من وارد شدند. متوجه شدم اهل بصره و مردم عادی نیستند. با پرسش و اصرار متوجه شدم از ملازمان حضرت حجت هستند. با تضرع و زاری از آنها خواستم مرا به ملاقات حضرت ببرند. در نهایت پذیرفتند و به راه افتادیم.
🔹در راه باران گرفت. اتفاقا من در وقت خروج از بصره، صابونی پخته و آن را برای خشک شدن در آفتاب، بر پشت بام گذاشته بودم. وقتی باران را دیدم به یاد صابون ها افتادم و خاطرم پریشان شد. مقداری که رفتیم در دامنه ی بیابان به چادری رسیدیم. یکی از ملازمان گفت حضرت در آن چادر است و برای گرفتن اذن دخول برای من، به داخل رفت.
🔹گفت و گوی آنها را شنیدم که حضرت فرمودند: او را به جای خود برگردانید و دست رد به سینه اش بگذارید، تقاضای او را اجابت نکنید و در شمار ملازمان ما ندانید، زیرا او مردی است صابونی.
📚 کتاب میر مهر، ص ٣٠٨
آل عمران، آیه ٩٢: "لَن تَنَالُوا البِرَّ حَتَّی تُنفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ"
#حکایات_و_تشرفات ٣٧
#امام_زمان♥
【 @emamzaman_12 】