♡مهدیاران♡
#بخشی_از_کتاب_تقاص📕 #با_کسب_اجازه_از_ناشر✔️ #قسمت_دهم نمی دانید به خاطر این قضاوت نابجا چقدر استغف
#بخشی_از_کتاب_تقاص📕
#با_کسب_اجازه_از_ناشر✔️
#قسمت_یازدهم
«از آن روز دیگر زیارت عاشورا نخواندم»
از جوانی یاد گرفته بودم، هر روز با خواندن زیارت عاشورا به آقا امام حسین ع سلام بدهم. این عادت را آنقدر ادامه دادم که بعضی روزها بیش از سه بار زیارت عاشورا می خواندم. مثلا وقتی به سمت محل کار می رفتم يا " وقتی نمازم تمام می شد و ... از اين سلام خيلي لذت می بردم. آرزوی زیارت امام حسين را داشتم اما توانایی مالی نداشتم که به این سفر نورانی بروم. من به معانی این زیارت توجه می کردم و متوجه بودم که معصومین ما، مولا را با این زیارت سلام می دادند.
این زیارت عاشورا خواندنم ادامه داشت تا وقتی که با فردی به ظاهر مذهبي شريک شدم و کار اقتصادی شروع کردیم . شریکم مرا برای خواندن زیارت عاشورا تشویقم می کرد. اما بعد از مدتی با کلاهبرداری، هر آنچه از این شراکت جمع کرده بودم را به یغما برد.از آن روز دیگر زیارت عاشورا نخواندم؛ با اینکه اشتباه خودم بود که به او بيش از حد اعتماد کردم، اما هر چه بود زیارت عاشورا را ترک کردم. زمانی که بررسی اعمالم تمام شد، دایی شهیدم که کنارم ایستاده بود، بعد از گفتن ماجرای مادر گفت: چرا زیارت عاشورا را ترک کردی ? نمی دانی چه مقاماتی برايت ايجاد شده ، سعی کن زیارت عاشورا را ادامه بدهی . بعد گفت: بیا با هم برویم. پرسیدم: کجا؟ گفت : به زیارت او که هر روز از راه دور زیارتش می کردی . چه حالی داشتم. به تعبير دنيايی در پوست خودم نمی گنجیدم. آن دو ملک عقب رفتند و من همراه با دایی از آن اتاق بیرون آمدم نمیدانم چطور توصیف کنم و درباره ی آنجا چه بگویم! من وارد مکانی شدم که تصور آن از ذهن من بيرون بود. آنجا هر چه بود نور ، زیبایی، طراوت و معنویت بود . يكباره آقا امام حسین را مقابلم ديدم. خیلی خیلی زیبا و نورانی بودند، مرا به اسم صدا کردند و مورد محبت قرار دادند.
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
#ادامهدارد...
【 @emamzaman_12 】
7.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱قرائت هرشب دعای فرج به نیت ظهور... 🤲
#امام_زمان♥
#قرار_عاشقی🦋
«اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ»
✍دلنوشته مهدوے...
به انتظار لبخندی
نشسته ایم که عطرش دنیـا را
بهشت می کند.🌸
پای هر گلی که میرسیم
عطر نگاهت را بو می کشیم
هیچ گلی اما...
عطر نگـاهِ تو را نداشت
و ندارد و نخواهد داشت..🍃
#عشق_نویس🌱
#امام_زمان♥
【 @emamzaman_12 】
♡مهدیاران♡
📌خصوصیات یاوران ظهور 🔘موانع و پابندهای یاوری امام زمان 👈 قرض و بدهی و تعهد ✔️این مورد که آخرین پا
📌خصوصیات یاوران ظهور
🔘موانع و پابندهای یاوری امام زمان
👈 با پابندهایمان چه کنیم⁉️
✔️ با توضیحاتی که در چند بخش ارائه شد روشن شد که در طول زندگی پابندهایی به انسان اضافه شده که اگر برای آنها چاره ای نکند و یا به عبارتی یک نوع بازنگری ای در زندگی و اموال و اعمال و عادت ها انجام ندهد نمی تواند در صف یاوران امام زمان علیه السلام قرار گیرد.
فکر می کنید در جریان واقعه ی کربلا چه کسانی در مقابل امام حسین علیه السلام جنگیدند مگر آنها افرادی نبودند که برای امام زمانشان نامه نوشته بودند و از ایشان دعوت کرده بودند؟
چه چیز باعث شد که آنها دست از یاوری امام زمانشان بردارند؟
آیا غیر از همین پابندها، دلیل دیگری می توان برای آن یافت؟
یک کسی بخاطر ترس از جان و مال، دیگری بخاطر پست و مقام و ... به امام زمانشان، به مثل اعلای پروردگار پشت کردند و به زندگی چند روزه دنیا راضی شدند.
#امام_زمان♥
#قسمت_سی_و_نهم
【 @emamzaman_12 】
19.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌حکایت شنیدنی از شفا یافتن محیی الدین اربلی به دست امام زمان عجل الله...
#استادعالی
#کلیپمهدوی💫
#امام_زمان♥
【 @emamzaman_12 】
202030_290170848.mp3
2.59M
💠تمام حرف عاشـورا...
🍃همراه با کلام دلنشـیـن حاج قاسم عزیز
#استادرائفیپور
#پادکستزیبا🎼
#امام_زمان♥
【 @emamzaman_12 】
💥مهمترین استعدادهایی که باید شکوفاشود
🌎 زندگی فرآیند شکوفا شدن استعدادهاست .
🌐 مهمترین استعدادهایی که باید شکوفا شود استعدادهای مورد نیاز برای زندگی در "عالم آخرت" است .
💢 اگر خود را صرف استعدادهایی کنیم که تنها در این دنیا به کار میآید ، در اواخر عمر افسرده میشویم .
💞 عبادت ، راه خوبی برای شکوفایی استعدادهای مورد نیاز آخرت است .
#پیام_معنوی ۳۳
#استاد_پناهیان🌱
【 @emamzaman_12 】
♡مهدیاران♡
#بخشی_از_کتاب_تقاص📕 #با_کسب_اجازه_از_ناشر✔️ #قسمت_یازدهم «از آن روز دیگر زیارت عاشورا نخواندم» ا
#بخشی_از_کتاب_تقاص📕
#با_کسب_اجازه_از_ناشر✔️
#قسمت_دوازدهم
آنجا هر چه بود نور ، زیبایی، طراوت و معنویت بود . يكباره آقا امام حسين را مقابلم ديدم. " خیلی خیلی زیبا و نورانی بودند ، مرا به اسم صدا کردند و مورد محبت قرار دادند. أن لحظات را چطور توصیف کنم.. ایشان بعد از صحبت هایی به من فرمودند : شما به دنيا بر می گردی، به چیزی که نشنیدی و دستور گرفتی عمل کن. به زودی در دنیا به زیارت ما خواهی آمد.. زمانی که آقا امام حسين فرمودند شما به دنيا برمی گردی و صحبت ایشان تمام شد، همراه دایی از محضر ایشان مرخص شديم یکدفعه ديدم آن دو ملک در کنارم هستند. ملک مهربان دستم را گرفت و آن یکی با کمی فاصله ایستاده بود . ملک دوم به مهربانی ملک اول نبود، در آن لحظه اشاره کرد که من باید برگردم .
«به دنیا برگشتم»
به محض گفتن جمله ی : او باید برود یکدفعه به سوی بدنم کشیده شدم. دست و پا می زدم، میخواستم بلند شوم اما نمی توانستم .' انگار بسته شده بودم. صدای فریاد يکنفر را شنیدم که با ترس از من دور شد! لحظاتی بعد چند پزشک و پرستار بالای سرم آمدند و مرا آرام کردند. آنجا فهمیدم کنار بقیه ی اموات در سردخانه بيمارستان هستم؛ مأمور نظافت بيمارستان در حال تمیز کردن سردخانه متوجه می شود یکی از جنازهها داخل کاور تکان می خورد! با ترس فریاد می زند، تیم پزشکی را مرا به اورژانس بیمارستان بردند. آنجا فهمیدم نزدیک به دو ساعت در سردخانه بوده ام و همه منتظر بودند تا گواهی فوت و بقیه تشريفات مرگ ، برای من صادر شود .از آنجا خیلی سریع مرا به بخش مراقبت های ویژه ی بيمارستان امام حسين تهران بردند. لگنم شکسته بود ، کبد و کلیه ها آسیب دیده بود. سر و صورتم همينطور ... شش ماه طول کشید تا به شرایط قبل برگردم .شش ماهي در بيمارستان بودم، تمام چیزهایی که در آن یکی دو ساعت ديده بودم را مرور کردم، اما جرات نگردم حتى به نزدیکترین بستگانم حرفی بزنم
شش ماهی در بیمارستان بودم، تمام چیزهایی که در آن یکی دو ساعت ديده بودم را مرور کردم، اما جرأت نکردم حتى به نزدیکترین بستگانم حرفی بزنم. يقين داشتم و شاهد بودم که آنها به من می خندند و می گویند که هذيان مي گويد. أما وقتی دیدم که ماجرای دایی ام و پیامش برای مادرم واقعیت دارد، فهمیدم چیزهایی که دیدم خواب و خیال نبوده ، بعد پیگیر آن دو خانواده يتيم شدم. و بعد از مرخص شدن از بیمارستان ایکبار برای دوستم، قسمتی از ماجرا را تعریف کردم او تشويقم کرد هر چه از این ماجرا یادم می آید را بنویسم.. بعد کتاب هایی مثل سه دقيقه در قیامت را برایم آورد و آنها را خواندم. لا با اصرار دوستانم تصمیم گرفتم، هر چه ديده و شنيده ام را تعریف کنم. شاید با اینکار بتوانم در ایمان و معنویت مردم مؤثر باشم.
«من آن روزها بهشت روی زمین را زیارت کردم»
قبل از اینکه خاطراتم را بنويسم با خانواده به سفر مشهد رفتيم. در این سفر، به این فکر می کردم که اگر ماجرای دیدارم با اباعبدالله و در آن لحظات درست باشد، باید به زودی توفیق زیارت کربلا نصيبم شود. بعد از آن دیدار، تمام تصاویری که از امام حسين و در فضای مجازی بود را جستجو کردم اما هیچکدام به زیبایی و دلربایی چهره ای که از ایشان دیدم نبود.) مشهد که بودیم فرزندم در سامانه ای که برای زائرين است ثبت ناممان کرد، تا شاید بتوانیم غذای حضرتی بگیریم. روز بعد خاله ام به من زنگ زد و گفت : کجایی؟ گفتم : مشهد. گفت: دیشب خواب ديدم يكنفر به شما نامه ای داد که مربوط به کربلد بود و گفت شما برای زیارت کربلا دعوت شديد. شب بعد، خودم خواب دیدم که به محضر سيدالشهدا شرفياب شدم.
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
#ادامهدارد...
【 @emamzaman_12 】
🌱قرائت هرشب دعای فرج به نیت ظهور #امام_زمان..🤲
#دعای_فرج🕊
#قرار_عاشقی🦋
«اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ»
✍دلنوشته مهدوے...
خود خودِ عشق
نمی دانم چه خطابت کنم⁉️
بهار، حضور، وعده عشق، پایان انتظار، قائم زمان ...
یا اصلاً خود خودِ عشق؛
پس سلام، سلامی با یک دنیا انتظار و نیاز
یک بغل احساس پاک با تو بودن.
سلام بر تو ای عشق جاودان
سلام بر تو که هم امامی و هم تمامی.
امام عشق ما و تمام عشق ما.
پاک و ساده بگویم:
در انتظارم، در انتظار حضورت، ورودت و عبورت.
می دانم؛ می دانم که تو اینجایی؛ تو غایب از نظر و حاضر در دلی...
پس ای غایب از نظر ادرکنی
#عشق_نویس🌱
#امام_زمان♥
【 @emamzaman_12 】