eitaa logo
♡مهدیاران♡
1.5هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
17 فایل
دل💔پر زخم زمین🌍 گفته کسی می آید ... ⁦ -فعالیت تخصصی درزمینه #مهدویت درقالب ارائه متن،کلیپ،صوت،کتاب،عکس نوشته... 📞پاسخگویی : @Majnonehosain 🌐کانال مرجع: @emamzaman 📱اینستاگرام: Www.instagram.com/emamzaman.12 همراه ما باشید
مشاهده در ایتا
دانلود
♡مهدیاران♡
#او_می_آید #داستان_زندگی_امام_مهدی_عج📚 #پارت_نهم «من دختر قیصرم ۲» دختر پاسخ می دهد: «شتاب مکن. آن
📚 «من دختر قیصرم ۳» از همان شبی که در تالار عروسی، حادثه ای اتفاق افتاد و زمین لرزید، آغاز می کند. ماجرای خواب های دلچسب و خوشی را که دیده بود، برای او بیان می دارد و در ادامه سخن، می گوید: -آخرین شب هایی را که در سرزمین خود بودم، هیچ گاه فراموش نمی کنم. مدّتی بود که در خواب نمی دیدمش. اما همیشه به یادش بودم و آرزو می کردم که در عالم رویا، باز هم او را ببینم ولی خبری نمی شد. سرانجام، انتظارم به پایان رسید و در یکی از شب ها، قلبم روشنی یافت و دلم آرام گرفت. او را دیدم که به خوابم آمد و خبری بسیار خوشگوار و جانبخش برایم آورد: «جد تو، در همین روزها سپاهی را که آماده ساخته است، به جنگ مسلمانان خواهد فرستاد. خود او نیز همراه سپاهش می شود. وقتی چنین شد تو هم اصرار کن که در کنار جدّ خویش و همراه این سپاه باشی! در این جنگ مسلمانان پیروز خواهند شد. در هنگام عقب نشینی سپاه روم، تو از سپاه عقب خواهی ماند،و در پایان کار، به عنوان یک غنیمت جنگی به چنگ سپاه اسلام درخواهی آمد. مسلمانان که هیچ کدام از اسیران را نمی شناسند، تو را نیز همچون زنان اسیر دیگر، در اختیار برده فروشان قرار می دهند، تا در بازار بغداد به فروش برسی... بشر انصاری، پس از شنیدن ماجرای شنیدنی و حیرت آور نرجس، خود را خدمتگزار او معرفی کرده و در حالیکه حالت خضوع و احترام از رفتارش نمایان ساخته است، او را خدمت امام هادی (علیه السلام) می برد. امام هادی (علیه السلام) پس از مشاهده نرجس، کسی را به طلب خواهرش می فرستد. حکیمه خاتون -خواهر امام دهم- نزد برادر می آید. امام در حالیکه شادمان و مسرور می باشد، به خواهر می گوید: -آن زن شایسته ای را که در انتظار دیدارش بودی، ببین! حکیمه برخاسته و نرجس را به سینه می گیرد و سر و رویش را بوسه باران می کند. نرجس نیز شتاب و اشتیاق فراوانی دارد، تا مهر و محبت خویش را نثار حکیمه خاتون نماید. آنگاه که هیجان عاطفه، در وجود این دو زن، اندکی فروکش می کند، امام دهم به خواهر خویش می گوید: -او را به خانه ببر و تعالیم مذهبی را برایش بازگو تا بیاموزد. او همسر تنها فرزندم و مادر مهدی قائم آل محمد(ص) خواهد بود... 📚برگرفته از کتاب او می آید/ رضا شیرازی/انتشارات پیام آزادی ... 【 @emamzaman_12
دلنوشته مهدوے... چه جایش خالی‌ست اینجا کنار بی‌کسی‌هایم... چه ظهرِ گرم تابستان چه هر تاریخی از هفته بدون او هوا سرد و تمام روزها جمعه‌ست... و من همه‌ی بی‌کسی‌هایم را در آغوش کشیده‌ام، و می‌نویسم برایش از این حجمِ عظیمِ تنهایی‌هایم، بیا ای آرامش وجودم... 🌱 ♥ 【 @emamzaman_12
پاس به بغلی...⚽️ 🌱گاهی وقتا گذشت کردن در فوتبال، باعث فراهم اومدن موقعیت بهتر برای هم تیمی ما شده و باعث گل زدن و جلو افتادن تیم میشه. منتظران هم، الگوی کامل ایثار در صحنه های نبرد با باطل و گريزون از منفعت جویی و شهرت طلبی هستن و فقط به پیروزی جبهه حق می اندیشن. ۱۳🏆 ♥ 【 @emamzaman_12
@emamzaman_12مهربان ترین پدر_14.mp3
زمان: حجم: 6.39M
💠اگر شیعیان در وفا کردن به عهد ما همدل بودند، مبارکی ملاقات ما از آنها به تاخیر نمی افتاد. ۱۴ ♥ 【 @emamzaman_12
یاد اهلبیت 📿 💓 یکی از راه‌های ←خودشناسی→ ذکر و ارتباط دائم با "اهل بیت" است . 🌱هر کسی یاد اهلبیت و ارتباط با آنان را بیشتر دوست داشته باشد ، روح سالم‌تری دارد . 🌱علاقه به زیارت حرم اهلبیت علامت مؤمن اعلام شده است و این علاقه می‌تواند آنقدر زیاد شود که به دوست داشتن دوستداران ائمه هدی هم برسد. ۴۶ 🌱 【 @emamzaman_12
ماه من رخ بنما؛ صحرا دگر جای تونیست... ♥️ 【 @emamzaman_12
♡مهدیاران♡
#او_می_آید #داستان_زندگی_امام_مهدی_عج📚 #پارت_دهم «من دختر قیصرم ۳» از همان شبی که در تالار عروسی،
📚 «تولد منجی» ماه، تمام و کامل می تابد. قرص سیمگون ماه، آنچنان پرنور و درخشان است، که خورشید سحرگاهان را به خاطر می آورد. این چراغ فروزان شب، دامن کشان و نرم نرم، خود را بر حریر آبی و خوش نقش آسمان می لغزاند و پیش می رود. پستی و بلندی دیوارهای تازه ساز و محکم خانه ها، در بارش نور ماه، زیبا و تماشایی به نظر می آیند. آمد و شد مردم سامرا که از ساعتی قبل فروکش کرده است، جای خود را به سکوتی وهم آلود و گنگ داده است. نور خوشرنگ مهتابف خویشتن را بر سیاهی شب تحمیل کرده و انگار همه زمین را یکپارچه نور ساخته است. امشب شب پانزدهم شعبان است؛ نیمه شعبان. حکیمه - عمه امام حسن عسکری(علیه السلام)- به خانه امام آمده تا اقوام خویش را دیدار نماید. هنگامی که قصد مراجعت می کند، امام یازدهم به او می گوید: -ای عمه! امشب را نزد ما باش. حکیمه که پیروی از فرمان امام خویش دارد، اگر پرسشی را نیز بر زبان می آورد، برای بیشتر دانستن است: -امشب؟ ای بزرگوار به اندازه کافی به شما زحمت داده ام، پس... امام حسن عسکری(علیه السلام) وقتی تامل حکیمه را می بیند، می گوید: -امشب، فرزندی از ما متولد می شود که خداوند، زمین را به علم و ایمان و هدایت او روشن می سازد، بعد از آنکه ظلم و جور، همه جای را فرا گرفته باشد! حکیمه هر چند که قبلاً بشارت و مژده چنین فرزندی را از زبان امام عسکری(علیه السلام) شنیده است و می داند که این فرزند باید از نرجس زاده شود؛ اما در آن لحظات نمی تواند شعف آمیخته با حیرت خویش را از کلامش محو نماید: -این مولود خجسته، از نرجس خواهد بود؟! امام پاسخ می دهد: - آری؛ از نرجس است. 📚برگرفته از کتاب او می آید/ رضا شیرازی/انتشارات پیام آزادی ... 【 @emamzaman_12
دلنوشته مهدوے... زمستان باشد یا تابستان؛ شب باشد یا روز؛ فرقی نمی کند... جاده یِ زندگی مرا به قدم زدن در هوایت می‌کشاند هر جایِ دنیا که باشی مقصدِ من همان جاست... 🌱 ♥ 【 @emamzaman_12