eitaa logo
🌼امـام زمـانـےها🌼
691 دنبال‌کننده
5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
50 فایل
🌼ڪانال امـام زمـانـےها🌼 #یا_اباصالـح_المهدے_ادرڪنی کپی به نیت ظهور آقا امام زمان با ذکر صلوات آزاد🌿 ڪانال امـام زمـانـےها با مطالـب ناب مهـدوے و مذهبـی
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ▫️جگرش می سوخت در آتش اشتیاق. به هر دری زده بود، به امید نشانی از آن محبوب. وکیل خاص امام را که پیدا کرد، ملازمش شد و دست به دامانش! از او اصرار و از وکیل امام انکار که نمی شود؛ آنقدر التماس کرد تا شنید: فردا صبح بیا! صبح فردا، پیشاپیش وکیل امام، جوانی دید؛ ماهتر از ماه. خورشیدتر از خورشید. شمیمش، شمیم بهشت. فهمید که به آرزویش رسیده. نزدیک رفت و شرفیاب محضرش شد. هر چه خواست پرسید و پاسخ شنید. لحظه آخر، صاحب زمین و آسمان به او فرمود: «دور از رحمت خداست، هر که تاخیر اندازد،نماز مغربش را تا وقت ظاهر شدن ستاره ها، و هر که تاخیر اندازد نماز صبحش را، تا وقت ناپدید شدن ستارگان». 📚غیبت طوسی، ص271. 🆔 @emam_zamaniha
‍ ▫️‍از آسمان فرود خواهد آمد. درست وقتي كه مردم، صف هاي نماز صبح شان را بسته باشند. بعد، همه ي نمازگزاران، زيبايي صحنه اي را خواهند ديد كه وعده اش را امیر اهل ایمان فرموده: مسیح اذان خواهد گفت و نمازش را به امام عصر علیه السلام اقتدا خواهد کرد... 📚 الزام الناصب، صفحه 202. ✨ میلاد با سعادت پیامبر عظیم الشان الهی، حضرت عیسی مسیح علیه السلام بر همه منتظران حضرت منجی، مبارک باد! 🙏 به امید بازگشت هر چه زودتر آن عزیز در رکاب منجی عالم بشریت، حضرت مهدی علیه السلام... 🆔 @emamzamaniha
▪️همسرش را جواب کرده بودند، همه، حتی حاذق ترین پزشک ها. باید برمی گشتند اصفهان. قصدش را فقط با یک آشنا در میان گذاشت. مخفیانه عازم جمکران شد. قامت بست برای نماز استغاثه به حضرت زهرا سلام الله علیها. ذکرهای سجده را می گفت و اشک می ریخت: پانصد و ده مرتبه یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی! بانوی دو عالم را قسم داد به همسر و فرزندان مطهرش. ملتمسانه گفت: طاقت ندارم خانم! مرگ همسر و یتیمی کودکانم را. بعد از نماز، متوسل شد به صاحب مسجد جمکران. عهد بست که بست نشین باشد، تا شفای کامل همسرش. نه آبی بنوشد و نه غذایی بخورد. شبی را همانجا ماند. صبح فردا، همان آشنای با خبر کنارش بود، با خبری خوش. با مژده ی شفا. همسرش خواب دیده بود، خواب چند بانوی گرامی. فرموده بودند: شفایت را گرفته ایم! رؤیای زن حقیقت داشت. با پای خودش آمده بود جمکران، بیمار جواب کرده ی دیروز آمده بود برای عرض تشکر، از حضرت زهرا و حضرت صاحب الزمان (سلام الله علیهما). 📚خاطرات زهرایی، ص139. 🆔 @emamzamaniha
‍ ▫️شکایتش را آورده بود پیش امام. گفت: دلم چاک چاک است از این همه اختلاف میان شیعیان! از شکافنده دانشها، امام باقر علیه السلام شنید: جابر! بارها برایت گفته ام ریشه این اختلاف را؛ منکر صاحب دوران، مثل منکر رسول خداست! این حدیث را بشنو و تا می توانی به گوش همه برسان: «هفت روز پس از رفتن رسول خدا، پس از جمع کردن قرآن، خطبه خواند برای مردم، جدّم امیرالمومنین علیه السلام: «... ای مردم، منم آن قرآنی که مهجور شده! ... این امت، بعد پیامبرش، به چشم بهم زدنی به عقب بازگشت... ولی به زودی آیندگان خواهند دید سرانجام چیزی را که آنها پایه گذاشتند!... چه سزایی دارند آنها که با حجتش مخالفت کردند و سراب را به جای آب برگزیدند؟!... پس یقین کنند به وعده عذاب خدا، آن روزی که ندایی از آسمان بیاید و روز خروج (قیام کننده ما) فرا رسد...» 📚کافی ج8 ص18، خطبه وسیله امیرالمومنین علیه السلام. 👈🏻 امروز، آن قرآنی که مهجور شده و فردای قیامت به درگاه خدا شکایت می برد امام زمان سلام الله علیه است! @emamzamaniha
‍ ▫️به مناسبت سالروز تاسیس مسجد مقدس جمکران به امر امام عصر علیه السلام (17 رمضان) بازسازی مسجد تازه شروع شده بود. برای بنایی، آب را از قم می آوردند. سخت بود. قرار شد به حفر چاه. رفت تهران. با یک شرکت حفّاری صحبت کرد. چک داد تا بیایند و چاه حفر کنند. جایی از زمین جمکران، برای حفر چاه انتخاب شد. قرار شد از شنبه شروع کنند. شب جمعه، در صحن مسجد، مشغول راز و نیاز بود که دستی بر شانه اش نشست. قاصدی بود از طرف صاحب مسجد؛ حضرت، پیغام داده بودند که: «آنجا نه! آنجا بعدها بخشی از مسجد میشود. به آب هم نخواهد رسید!» قاصد حجت خدا، جای دیگری را برای حفر چاه نشانش داد. صبح شنبه شد. از مهندسان حفاری انکار که جای تازه مناسب نیست. از او اصرار که فقط همین جا! تعهد داد و مسئولیت همه چیز را بر عهده گرفت. چند روز بعد، مهندس ها آمدند سراغش؛ خوشحال و حیرت زده! آسانتر از همیشه به آب رسیده بودند. آب که جاری شد، ماند تامین مبلغ چک. متوسل شد به صاحب جمکران! روز قبل از موعد چک، اتفاقی افتاد. صاحب شرکت حفاری و پسرش آمدند مسجد. مشتاق اینکه بدانند کار چه کسی بوده، جانمایی تازه چاه. از حاج آقای لطیفی نسب شنیدند که: «این مسجد صاحب دارد.» گفتند: پس این چاه هم هدیه ما به مسجد جمکران. چک را پس دادند و گره،گشوده شد. 📚 راه وصال، ص119. @emamzamaniha