🛑 داستان #مبعث پیامبر!
🌸پیامبر اکرم قبل از بعثت با اینکه در محیط بت پرستی بود ولی به بت ها تعظیم نکرد و پیوسته خدای یگانه را می پرستید.
🍀 او در طول سال یک ماه را به غار حرا می رفت و با خدای یکتا راز و نیاز می نمود تا این که در #27_رجب المرجب و هنگامی که چهل سال داشت در غار حراء به پیامبری رسید.
❤️یک روز که پیامبر در غار حراء مشغول عبادت بود، جبرئیل آمد و گفت؛
ای محمّد بخوان!
پیامبر در جواب فرمود:چه بخوانم؟
جبرئیل او را در آغوش گرفت و فشرد.
بار دیگر جبرئیل گفت؛ بخوان!
پیامبر صلی الله علیه و آله همان جواب را تکرار کرد
و باز نیز جبرئیل او را در آغوش گرفت.در بار سوم گفت:
«إقرأ باسم ربک الذی خلق» این جمله را گفت و از دیده پیامبر صلی الله علیه و آله پنهان شد.
❤️رسول خدا که با دریافت نخستین اشعه وحی سخت خسته شده بود به سراغ حضرت خدیجه آمد و فرمود: مرا بپوشان و جامه ای بر روی من بینداز تا استراحت کنم.
🍀بعد از آنکه کمی استراحت کرد، ماجرا را برای خدیجه همسرش تعریف نمود. همسر با وفای پیامبر با شنیدن این سخنان رو به پیامبر کرد و گفت:
بشارت باد تو را و دل خوش دار و ثابت قدم باش، سوگند به کسی که جان خدیجه در دست اوست، من ایمان و باور راسخ دارم که تو پیامبر این امت هستی...
📕منتهی الامال، شیخ عباس قمی، ص 69؛ قصه های قرآن، رضوی، ص 555 و 556.1 - الغدیر، ج 3، ص 237؛ قصه های قرآن، رضوی، ص 557
🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃🌸🌹🍃
@emamzamaniha