eitaa logo
امام زمانی ام 🇵🇸
375 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
527 ویدیو
8 فایل
﷽ ❄️ألـلَّـھُـمَــ؏َـجِّـلْ‌لِوَلـیِـڪْ‌ألْـفَـرَج❄️ ✅فعالیت این گروه نذرظهورامام زمان است،انشالله بتوانیم امام زمان روبهتربشناسیم وبشناسانیم✅ با به اشتراک گذاشتن لینک کانال «امام زمانی ام»در ثواب نشر مطالب شریک باشید ۩؎ 👌کپی مطالب حلال می‌باشد 👌
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸نامت به عیان و به نهان باید گفت 🌸از شأن تو بسیار گران باید گفت... 🌸یا زینب کبری شب میلاد تو را 🌸تبریک به صاحب الزمان باید گفت... ✨ای اهل عالم! مدینه در شور و نشاط غرق است. خداوند دیوان خلقت را زینت و شکوهی بخشیده است. ✨میلاد عقیله بنی هاشم، سمبل کمال عقل و بردباری علیها السلام را به محضر حضرت بقیه الله الاعظم و شیعیان حضرتش تبریک میگوئیم...💐 ♻️ عضو شوید 👇👇 https://eitaa.com/emamzamaniyamm
♨️ درخواست‌های ساده‌ی امام زمان و ائمه علیهم السلام از شیعیان (۱) 🔸 عجل الله درخواست‌هایی از شیعیانشان دارند که بسیار ساده است و اکثراً هم مربوط به بحث دعا برای ظهورشان میشود مثلاً حضرت در روایتی فرموده‌اند: 🔸به شیعیان و دوستان ما بگویید که خدا را به حقّ عمّه‌ام قسم دهند که فرج را نزدیک گرداند. 📚 شیفتگان مهدی، ج ۱، ص ۲۵۱ 📌حالا ما چند بار خدا را به حق عمه جان امام عصر، زینب کبری قسم داده‌ایم که فرج را برساند؟ وقتی امام دعا برای فرج را اینگونه می‌خواهد حتماً علتی دارد و حتما تاثیر بیشتری دارد که امام اینگونه می‌فرمایند. ♻️ عضو شوید 👇👇 https://eitaa.com/emamzamaniyamm
حضرت مهدی علیه السلام: به شيعيان و دوستان ما بگوييد كه خدا را قسم دهند به حق عمه‏‌ام حضرت زينب سلام الله علیها تا فرج مرا نزديک گرداند. 📚 شيفتگان حضرت مهدى ج ۱، ص ۲۵۱. 🖤
زنی دیدم که در گودال می رفت پریشان خاطر و احوال می رفت💔 گلی گم کرده بود اما بمیرم به هر گل می رسید از حال میرفت...🥀
🖤رجب که به نیمه می‌رسد انگار محتشم دوباره زبان می‌گیرد، انگار کربلا دوباره جان می‌گیرد، انگار زخم‌های دل زینب دوباره سر باز می‌کند. 🖤منتقم خون خدا! قسم به تمام ثانیه‌هایی که زینب شکست ولی برخاست... و زمین خورد اما ایستاد؛ جهان ما آمدنت را کم دارد... فقط به خاطر زینب ظهور کن! 🖤 بحقّ زینب سلام الله علیها... 🖤 اللهم عجّل لولیک الفرج ╭═━⊰🍃🖤🖤🍃⊱━═╮      ♻️ عضو شوید 👇👇 https://eitaa.com/emamzamaniyamm ╰═━⊰🍃🖤🖤🍃⊱━═╯
امام زمانی ام 🇵🇸
تقدیم به مولایی که هنوز غصه‌ی حضرت زینب سلام‌الله‌علیها را در دل دارد! مقدّس اردبیلی می‌فرماید: "با عده‌ای از طلبه‌ها رفتم کربلا، زیارت اربعین! از بس که شلوغ بود، با خودم گفتم: با این طلبه‌ها داخل حرم نرویم، تا مزاحم زوّاری که از راه دور آمده‌اند، نشویم. بهتر است همین گوشه صحن بایستیم و زیارت بخوانیم. طلبه‌ها را دور خودم جمع کردم و با صدای بلند پرسیدم: این آقا طلبه‌ای که در راه، برای ما روضه می‌خواند، کجاست؟ گفتند: نمی‌دانیم کجا رفته است. در این اثناء، دیدم یک عربی مردم را کنار زد و به طرف من آمد و صدا زد: ملّا احمد مقدس اردبیلی او را می‌خواهی چه کنی؟ گفتم: می‌خواهم زیارت اربعین بخوانم. فرمود: بلندتر بخوان من هم گوش کنم. زیارت را بلندتر خواندم، یکی دو جا توجّه‌ام را به نکاتی ادبی داد که بلد نبودم. وقتی که زیارت تمام شد، به طلبه‌ها گفتم: این آقا طلبه پیدایش نشد؟ گفتند: آقا نمی‌دانیم کجا رفته است. یک وقت آن اقای عرب به من فرمود: مقدّس اردبیلی چه می‌خواهی؟ گفتم: یکی از این طلبه‌ها در راه، برای ما گاهی روضه می‌خواند، صدای خوشی دارد. نمی‌دانم کجا رفته، می‌خواستم این‌جا بیاید و برای ما روضه بخواند. آقای عرب به من فرمود: مقدّس اردبیلی می‌خواهی من برایت روضه بخوانم؟ گفتم: آری! آیا روضه خواندن بلدی؟ فرمود: آری! در این اثناء، دیدم عرب رویش را به طرف ضریح حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السّلام کرد و از همان اول با طرز نگاه کردنش به حرم، ما را منقلب کرد، یک وقت صدا زد یا اباعبدالله! نه من و نه این مقدّس اردبیلی و نه این طلبه‌ها هیچ کدام یادمان نمی‌رود، از آن ساعتی که می‌خواستی از خواهرت زینب علیهاالسلام جدا شوی! آن قدر با سوز گفت که من و طلبه‌ها و همه‌ی مردمی که شنیده بودند، به گریه افتادیم. همین دو کلمه کافی بود که مدت زیادی گریه کردیم! واقعا ساعت عجیبی بود! پس از مدتی صدایش را نشنیدم و سر را بالا گرفتم، دیدم کسی نیست. فهمیدم این عرب، مهدی زهرا عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشّریف بوده است. أللَّھُـمَ عجلْ فرجه و سهِّل مخرجه! یا صاحب الزمان! شما هم با ما دعا کنید! شهادت حضرت زینب کبری سلام‌الله‌علیها به پیشگاه حضرت و تمام شیعیان تسلیت باد! ♻️ عضو شوید 👇👇 https://eitaa.com/emamzamaniyamm
🥀 دخیل بسته‌ام به شفای دستانت 🔹 ای پرستارِ زخم‌های به خون‌نشستهٔ کربلا! در وجودم دخترکی نشسته است، خسته و غمگین، بیمار و مجروح... کبودی زخم‌هایش، التیام دست‌های مهربانِ شما را می‌طلبد. در پیچ‌های سخت آخرالزمان راهش را گم کرده است. تشنه است، زمین‌گیر شده است، کم آورده است... 🔅 ای بانویِ نور و باران و بهار! بر او بتاب، بر او ببار، زنده‌اش کن... و آن‌چنان دستش را بگیر که در پس تمام اِنکارها و تمسخرهای آخرالزمان، به جای شکستن، محکم‌تر شود… و آن‌چنان در وجودش بِدَم تا در او زینبی دیگر متولد شود که اگر در مسیر ولایت تیغی هم به پایش نشست، به یاد لبخند امامش، فریاد زند: «ما رَایتُ اِلاّ جَمیلاً...» ؛ 🌸 ولادت باسعادت (سلام الله علیها) و روز پرستار مبارک باد. https://eitaa.com/emamzamaniyamm
چنان عظیمی که حتی... در ظرف چشمان من نمی‌گنجی و چنان سترگ که... از حجم باور من فزون می‌آیی ای دخت نبوت و ولايت! و ای خواهر امامت! ای آبروی شهادت و ای زینت پدر!
تقدیم به مولایی که هنوز غصه‌ی حضرت زینب سلام‌الله‌علیها را در دل دارد! مقدّس اردبیلی می‌فرماید: "با عده‌ای از طلبه‌ها رفتم کربلا، زیارت اربعین! از بس که شلوغ بود، با خودم گفتم: با این طلبه‌ها داخل حرم نرویم، تا مزاحم زوّاری که از راه دور آمده‌اند، نشویم. بهتر است همین گوشه صحن بایستیم و زیارت بخوانیم. طلبه‌ها را دور خودم جمع کردم و با صدای بلند پرسیدم: این آقا طلبه‌ای که در راه، برای ما روضه می‌خواند، کجاست؟ گفتند: نمی‌دانیم کجا رفته است. در این اثناء، دیدم یک عربی مردم را کنار زد و به طرف من آمد و صدا زد: ملّا احمد مقدس اردبیلی او را می‌خواهی چه کنی؟ گفتم: می‌خواهم زیارت اربعین بخوانم. فرمود: بلندتر بخوان من هم گوش کنم. زیارت را بلندتر خواندم، یکی دو جا توجّه‌ام را به نکاتی ادبی داد که بلد نبودم. وقتی که زیارت تمام شد، به طلبه‌ها گفتم: این آقا طلبه پیدایش نشد؟ گفتند: آقا نمی‌دانیم کجا رفته است. یک وقت آن اقای عرب به من فرمود: مقدّس اردبیلی چه می‌خواهی؟ گفتم: یکی از این طلبه‌ها در راه، برای ما گاهی روضه می‌خواند، صدای خوشی دارد. نمی‌دانم کجا رفته، می‌خواستم این‌جا بیاید و برای ما روضه بخواند. آقای عرب به من فرمود: مقدّس اردبیلی می‌خواهی من برایت روضه بخوانم؟ گفتم: آری! آیا روضه خواندن بلدی؟ فرمود: آری! در این اثناء، دیدم عرب رویش را به طرف ضریح حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السّلام کرد و از همان اول با طرز نگاه کردنش به حرم، ما را منقلب کرد، یک وقت صدا زد یا اباعبدالله! نه من و نه این مقدّس اردبیلی و نه این طلبه‌ها هیچ کدام یادمان نمی‌رود، از آن ساعتی که می‌خواستی از خواهرت زینب علیهاالسلام جدا شوی! آن قدر با سوز گفت که من و طلبه‌ها و همه‌ی مردمی که شنیده بودند، به گریه افتادیم. همین دو کلمه کافی بود که مدت زیادی گریه کردیم! واقعا ساعت عجیبی بود! پس از مدتی صدایش را نشنیدم و سر را بالا گرفتم، دیدم کسی نیست. فهمیدم این عرب، مهدی زهرا عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشّریف بوده است. أللَّھُـمَ عجلْ فرجه و سهِّل مخرجه! یا صاحب الزمان! شما هم با ما دعا کنید! کبری سلام‌الله‌علیها به پیشگاه حضرت و تمام شیعیان تسلیت باد! https://eitaa.com/emamzamaniyamm