eitaa logo
امام زمان سلام الله علیه ✨
483 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
409 ویدیو
60 فایل
💠ترویج معارف اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین ..بیان قران کریم و روایات ..پخش زنده توسط اساتید برجسته در مناسبت های مذهبی و دوشنبه شب ها و جمعه بعدازظهرها به نیت تعجیل در فرج و خشنودی امام زمان سلام الله علیه کپی ازاد خادم کانال @Ya_mahde_adrekni
مشاهده در ایتا
دانلود
امام زمان سلام الله علیه ✨
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ 🌹 #داستانهای‌بحارالانوار 💚 #‌داستان‌امروز 💌پیغمبر صلی الله علیه و آله و شبان 🌸رسول
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ 🌹 💚 💌قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود! 🌼پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در یکی از مسافرتها همراه جمعی از اصحاب خود در سرزمین خالی و بی آب و علفی فرود آمدند و به یاران خود فرمودند: هیزم بیاورید تا آتش روشن کنیم. اصحاب عرض کردند: یا رسول الله! اینجا سرزمینی خالی است و هیچ گونه هیزمی در آن وجود ندارد. 🌼پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: بروید هر کس هر مقدار می‌تواند هیزم جمع کند و بیاورد. یاران به صحرا رفتند و هر کدام هر اندازه که توانستند، ریز و درشت، جمع کردند و با خود آوردند. همه را در مقابل پیغمبر صلی الله علیه و آله روی هم ریختند. مقدار زیادی هیزم جمع شد. 🌼در این وقت رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: گناهان کوچک هم مانند این هیزمهای کوچک است. اول به چشم نمی آید، ولی وقتی که روی هم جمع می‌گردند، انبوه عظیمی را تشکیل می‌دهند. آنگاه فرمود: یاران! از گناهان کوچک نیز بپرهیزید. اگر چه گناهان کوچک چندان مهم به نظر نمی آیند؛ هر چیز طالب و جستجو کننده ای دارد. جستجو کنندگان! آن چه را در دوران زندگی انجام داده اید و هر آن چه بعد از مرگ آثارش باقی مانده است، همه را می‌نویسد و روزی می‌بیند که همان گناهان کوچک، انبوه بزرگی را تشکیل داده است. 📘بحار: ج ۷۳، ص ۳۴۹ ┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰شناخت مختصری از زندگانی امام هادی علیه السّلام 💠«امام; ابوالحسن علی النقی الهادی» (علیه السلام) پیشوای دهم شیعیان، در نیمه ذی الحّجه سال ۲۱۲هجری در اطراف مدینه در محلی به نام «صریا» به دنیا آمد. 💠پدرش پیشوای نهم، امام جواد (علیه السلام) و مادرش بانوی گرامی «سمانه» است که کنیزی با فضیلت و تقوا بود. 📘طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص ۳۵۵ 📘شیخ مفید، الإرشاد، ص۳۲۷ 💠مشهورترین القاب امام دهم، «نقی» و «هادی» است و به آن حضرت «ابوالحسن الثالث» نیز می‌گویند. 💠در اصطلاح راویان شیعه، مقصود از ابوالحسن اول، امام موسی بن جعفر (علیه السلام) و مقصود از ابوالحسن ثانی امام هشتم می‌باشد. 💠امام هادی (علیه السلام) در سال ۲۲۰ هجری پس از شهادت پدر گرامیش بر مسند امامت نشست و در این هنگام هشت ساله بود. مدت امامت آن بزرگوار ۳۲ سال و عمر شریفش ۴۱ سال و چند ماه بود و در سال ۲۵۴ در شهر سامرّاء به شهادت رسید و در خانه اش به خاک سپرده شد. 📘طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص ۳۵۵ 🆔 @mohadesin_marefat_110
🔰امام هادی (علیه السلام)، رویاروی فقیهان درباری و حکومتی 🔶با آن که سیاست خلفای عباسی این بود که توجه مردم را به فقهای درباری جلب کنند و آراء و فتاوای آنان را به رسمیت بشناسند، اما در مدت اقامت امام هادی در سامرّاء چندین بار در میان فقهای وابسته به دربار اختلاف فتوا به وجود آمد و ناگزیر برای حل مشکل به امام مراجعه کردند و امام با دانش امامت و استدلال روشن، چنان مسئله را شکافت که فقها در برابر آن ناگزیر به تحسین و تسلیم شدند. اینک دونمونه از این گونه موارد را ذیلاً از نظر می‌گذرانیم: ♦️🔹کیفر مسیحی زناکار 💠روزی یک نفر مسیحی را که با زن مسلمانی زنا کرده بود، نزد متوکل آوردند. متوکل خواست در مورد او حد شرعی اجرا شود، در این هنگام مسیحی اسلام آورد. «یحیی بن اکثم» قاضی القضات گفت: اسلام آوردن او، کفر و عملش را از میان برده و نباید حدّ در مورد او اجرا شود. برخی از فقها گفتند: باید سه بار درمورد او حد جاری شود. برخی دیگر به گونه ای دیگر فتوا دادند. وجود اختلاف آراء و فتاوا، متوکل را مجبور ساخت تا از امام هادی (علیه السلام) استفتا کند مسئله را در محضر امام مطرح کردند. امام پاسخ داد: «آن قدر باید شلاق بخورد تا بمیرد». فتوای امام با مخالفت شدید «یحیی بن اکثم» و سایر فقها رو به رو گردید آنان گفتند: این فتوا در هیچ آیه و روایتی وجود ندارد و از متوکل خواستند نامه ای به امام نوشته مدرک این فتوا را بپرسد. متوکل موضوع را به امام نوشت. امام در پاسخ، پس از بسم الله نوشت: «فَلَمّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنّا بِاللّهِ وَحْدَهُ وَ کَفَرْنا بِما کُنّا بِهِ مُشْرِکِینَ* فَلَمْ یَکُ یَنْفَعُهُمْ اِیْمانُهُمْ لَمّا رَأوا بَأْسَنا سُنَّةَ اللّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِیْ عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْکافِرُونَ». [سوره غافر: ۸۴ ۸۵] «هنگامی که قهر و قدرت ما را دیدند، گفتند: به خدای یگانه ایمان آوردیم و به بتها و عناصری که آن‌ها را شریک خدا قرار داده بودیم، کافر شدیم. ولی ایمانشان به هنگام دیدن قهر و قدرت ما، سودی ندارد. این سنت و حکم الهی است که در میان بندگان وی جاری است و آن جا کافران زیان کار شدند. » متوکل، پاسخ مستدل امام را پذیرفت و دستور داد حد زناکار طبق فتوای امام اجرا شود. امام با ذکر این آیه شریفه، به آنان فهماند: همان طور که ایمان مشرکان، عذاب خدا را از آن‌ها باز نداشت، اسلام آوردن این مسیحی نیز حد را ساقط نمی کند. 📗وسائل الشیعة، ج۱۸، ص ۴۰۸ (باب ۳۶ من أبواب حد الزنا 📗شریف القرشی، باقر، حیاة الإمام الهادی، ص ۲۴۰ ♦️🔹نذر متوکل 💠روزی متوکل بیمار شد و نذر کرد که اگر شفا یابد، تعداد «کثیری» دینار (= سکه زر) در راه خدا صدقه بدهد. هنگامی که بهبود یافت، فقها را گرد آورد و پرسید: چند دینار باید صدقه بدهم که «کثیر» محسوب شود؟ فقها در این باره فتاوای مختلف دادند. متوکل ناگزیر مسئله را از امام هادی سؤال کرد. امام پاسخ داد باید هشتاد و سه دینار بپردازی. فقها از این فتوا تعجب کردند و به متوکل گفتند: از او بپرسید این فتوا را براساس چه مدرکی داده است؟ متوکل موضوع را با امام مطرح کرد. حضرت فرمود: خداوند در قرآن می‌فرماید: «لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ فِیْ مَواطِنَ کَثِیرَة... » [سوره توبه: ۲۵]: «خداوند شما (مسلمانان) را در موارد «کثیر» یاری کرده است... »، و همه خاندان ما روایت کرده اند که جنگ‌ها و سریّه‌های زمان پیامبر اسلام هشتاد و سه جنگ بوده است. 📗سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص ۳۶۰ 📗ابوسعد عبدالکریم تمیمی سمعانی، الأنساب، ج۴، ص ۱۹۶ (ماده عسکری). 🆔 @mohadesin_marefat_110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰فارسی صحبت کردن امام هادی سلام الله علیه ⭕️عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنِ الطَّیِّبِ الْهَادِی علیه السلام قَالَ: دَخَلْتُ عَلَیْهِ فَابْتَدَأَنِی فَکَلَّمَنِی بِالْفَارِسِیَّةِ. 💠علی بن مهزیار می‌گوید: خدمت حضرت امام هادی علیه السّلام رسیدم؛ قبل از اینکه من سخنی بگویم آن جناب به فارسی با من صحبت کرد. 📔بحارالانوار، مجلد ۵۰، صفحه ۱۳۰، حدیث ۱۰ ⭕️رُوِیَ عَنْ أَبِی هَاشِمٍ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلام وَ هُوَ مُجَدَّرٌ فَقُلْتُ لِلْمُتَطَبِّبِ آب گرفت ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَیَّ وَ تَبَسَّمَ وَ قَالَ تَظُنُّ أَنْ لَا یُحْسِنَ الْفَارِسِیَّةَ غَیْرُکَ فَقَالَ لَهُ الْمُتَطَبِّبُ جُعِلْتُ فِدَاکَ تُحْسِنُهَا فَقَالَ أَمَّا فَارِسِیَّةُ هَذَا فَنَعَمْ قَالَ لَکَ احْتَمَلَ الْجُدَرِیُّ مَاءً. 💠ابو هاشم جعفری می‌گوید: خدمت حضرت امام هادی علیه السلام بودم؛ آن جناب آبله گرفته بود. به زبان فارسی به طبیب گفتم «آب گرفته». در این موقع امام علیه السّلام رو به من نموده و تبسم کرده و فرمود: خیال می‌کنی کسی غیر از تو فارسی نمی داند؟ پزشک گفت: فدایت شوم آقا، شما فارسی می‌دانید؟ فرمود: آری فارسی او را می‌دانم؛ او به فارسی به تو گفت: آبله‌ها آب گرفت. 📔بحارالانوار، مجلد ۵۰، صفحه ۱۳۶، حدیث ۱۸ ⭕️رُوِیَ عَنْ أَبِی هَاشِمٍ قَالَ: لِی أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام وَ عَلَی رَأْسِهِ غُلَامٌ کَلِّمِ الْغُلَامَ بِالْفَارِسِیَّةِ وَ أَعْرِبْ لَهُ فِیهَا فَقُلْتُ لِلْغُلَامِ نام تو چیست فَسَکَتَ الْغُلَامُ فَقَالَ لَهُ أَبُو الْحَسَنِ علیه السلام یَسْأَلُکَ مَا اسْمُکَ. 💠ابو هاشم جعفری می‌گوید: من خدمت امام علی النقی علیه السلام بودم و غلامی محضر ایشان بود؛ به من فرمود: با این غلام به فارسی صحبت کن ولی درست و واضح بگو! به غلام گفتم: «نام تو چیست» او چیزی نگفت! حضرت هادی علیه السلام به زبان عربی فرمود: می‌پرسد: نام تو چیست؟ 📔بحارالانوار، مجلد ۵۰، صفحه ۱۳۷، حدیث ۱۹ 🆔 @mohadesin_marefat_110
🔰زینب کذابه در زمان امام هادی سلام الله علیه 💠ابو هاشم جعفری می‌گوید: در زمان متوکل زنی مدعی شد که من زینب دختر فاطمه زهرا علیهما السّلام دختر پیغمبرم! متوکل به او گفت: تو زن جوانی هستی، با اینکه از زمان پیغمبر صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم سالها می‌گذرد. گفت: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دست بر سرم کشیده و دعا کرده است که هر چهل سال یک مرتبه جوانی به من برگردد! من تا کنون خود را به مردم معرفی نکرده بودم اما احتیاج مرا واداشت که خود را معرفی کنم. متوکل گروهی از اولاد علی علیه السّلام و بنی عباس و طایفه قریش را خواست و جریان او را به آنها گفت؛ چند نفر وفات حضرت زینب را در سال فلان روایت کردند. متوکل به او گفت: در مقابل این روایت، تو چه می‌گویی؟ گفت: روایت دروغی است، از خودشان ساخته اند. من از نظر مردم پنهان بوده ام! کسی مرگ و زندگی مرا نمی دانسته. متوکل به آنها گفت، غیر از این روایت دلیل دیگری دارید که این زن را مغلوب کنید؟ گفتند: نه. گفت: من از جدم عباس بیزار باشم اگر او را مانع از ادعایش شوم مگر با دلیل. 💠گفتند: خوب است ابن الرضا (حضرت هادی علیه السلام) را احضار کنی شاید او دلیل دیگری غیر از این روایت داشته باشد! از پی آن جناب فرستاد و جریان آن زن را برایش نقل کرد. امام فرمود: دروغ می‌گوید، حضرت زینب علیها السّلام در فلان ماه و فلان روز از دنیا رفت! متوکل گفت: اینها نیز همین روایت را نقل کردند ولی من قسم یاد کرده‌ام که مانع ادعایش نشوم مگر با دلیل! امام فرمود: چیز مهمی نیست، دلیلی بیاورم که او را ملزم نماید و دیگران نیز بپذیرند. پرسید: چه دلیلی؟ فرمود: گوشت فرزندان فاطمه علیها السّلام بر درندگان حرام است. او را وارد گودال درندگان کن! اگر از فرزندان فاطمه علیها السّلام باشد درندگان به او کاری ندارند. متوکل به آن زن گفت: چه می‌گویی؟ گفت: او مایل است مرا به کشتن دهد، اینجا فرزندان امام حسن و امام حسین زیادند. هر کدام را مایلی پیش درندگان بفرست. در این موقع رنگ از چهره همه پرید. بعضی از دشمنان امام گفتند: می‌خواهد دیگری را با حیله به چنگ درندگان اندازد، چرا خودش نمی رود؟ متوکل نیز به این پیشنهاد اظهار تمایل کرد. چون میل داشت بدین وسیله امام از بین برود بی آنکه او در خونش دخالتی کرده باشد. رو به امام کرده و گفت: چرا خودتان نمی روید؟ فرمود: اگر شما مایل باشید می‌روم. گفت: بفرمایید. نردبانی آوردند و راه وارد شدن به محل درندگان را گشودند. شش شیر در آنجا بود. امام پایین رفت و میان شیرها نشست. آنها اطراف امام علیه السّلام را گرفتند، دست‌های خود را روی زمین پهن کرده، سر بر روی دست خویش نهادند. امام علیه السّلام دستی بر سر یکایک آنها کشید. به هر کدام اشاره می‌نمود که فاصله بگیرد و کنار برود، به سمتی که امام دستور داده بود می‌رفتند و در مقابل امام ایستادند. وزیر متوکل به او گوشزد کرد که این کار بر ضرر تو است، بگو قبل از اینکه جریان منتشر گردد از آنجا خارج شود. متوکل گفت: ما نظر بدی درباره شما نداشتیم، منظورمان این بود که فرمایش شما ثابت شود. اکنون خوب است بالا بیایید. امام از جای حرکت کرد و نزدیک نردبان آمد. شیرها اطرافش را گرفتند و خود را به لباسهای ایشان می‌مالیدند. همین که پای بر اولین پله نردبان گذاشت، اشاره کرد برگردید. همه رفتند. ایشان بالا آمد و فرمود: هر کسی مدعی است فرزند فاطمه زهرا علیها السّلام است میان این درنده‌ها برود. متوکل رو به آن زن کرده گفت: پایین برو. زن شروع به التماس نموده و گفت: من به دروغ گفتم دختر فلان کس هستم! از فقر و تنگدستی این ادعا را کردم. گفت او را میان درنده‌ها بیاندازید ولی مادرش درخواست کرد که آن زن را ببخشد. 📔بحارالانوار، مجلد ۵۰، صفحه ۱۵۰، حدیث ۳۵ 🆔 @mohadesin_marefat_110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا