امام زمان سلام الله علیه ✨
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ 🌹 #داستانهایبحارالانوار 💚 #داستانامروز 💌جاذبه امام حسن علیه السلام 🌺مردی از اهل
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
🌹 #داستانهایبحارالانوار
💚 #داستانامروز
💌شرایط دریافت کمک مالی
🍂روزی عثمان در آستانه مسجد نشسته بود. شخص فقیری به نزدش آمد و از او کمک مالی خواست. عثمان دستور داد. پنج درهم به او بخشیدند. فقیر گفت: این مبلغ برایم کافی نیست. مرا به کسی راهنمایی کن که مبلغ بیشتری به من کمک کند. عثمان گفت: برو پیش آن جوانان که میبینی و با دست خود اشاره به گوشه ای از مسجد کرد که حضرت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام و عبدالله بن جعفر در آنجا نشسته بودند.
🍂مرد فقیر پیش آنها رفت. سلام داد و اظهار حاجت نمود. امام حسن علیه السلام به خاطر اینکه از رحمتهای اسلام سوء استفاده نشود، پیش از آنکه به او کمک کند فرمود: ای مرد! از دیگران درخواست کمک مالی فقط در سه مورد جایز است: ۱- دیه ای که انسان بر ذمه دارد و از پرداخت آن عاجز است. ۲- بدهی کمرشکن داشته باشد و از پرداخت آن ناتوان باشد. ۳- مسکین و درمانده گردد و دستش به جایی نرسد. کدام یک از این سه مورد برای تو پیش آمده است؟
🍂فقیر گفت: اتفاقا گرفتاری من در یکی از این سه مورد است امام حسن علیه السلام پنجاه دینار و امام حسین علیه السلام چهل و نه دینار و عبداله بن جعفر چهل و هشت دینار به او دادند. مرد فقیر برگشت و از کنار عثمان خواست بگذرد. عثمان پرسید: چه کردی؟ فقیر پاسخ داد: پیش تو آمدم و پول خواستم. تو هم مبلغی به من دادی و از من نپرسیدی این پولها را برای چه میخواهی؟ ولی نزد آن سه نفر که رفتم وقتی کمک خواستم، یکی از آنان (امام حسن) پرسید: برای چه منظوری پول درخواست میکنی؟ و فرمود: تنها در سه مورد میتوان از دیگران کمک مالی درخواست نمود. (دیه عاجز کننده، بدهی کمرشکن و فقر زمین گیر کننده). من هم گفتم گرفتاریم یکی از آن سه مورد است. آن گاه یکی پنجاه دینار و دومی چهل و نه دینار و سومی چهل و هشت دینار به من دادند. عثمان گفت: هرگز نظیر این جوانان را نخواهی یافت! آنان کانون دانش و حکمت و سرچشمه کرامت و فضیلتند.
📘بحار: ج ۴۳، ص ۳۳۳
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
امام زمان سلام الله علیه ✨
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ 🌹 #داستانهایبحارالانوار 💚 #داستانامروز 💌شرایط دریافت کمک مالی 🍂روزی عثمان در آس
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
🌹 #داستانهایبحارالانوار
💚 #داستانامروز
💌ازدواج امام حسین علیه السلام
🌼هنگامی که اسیران فارس را به مدینه آوردند، از یک سو عمر قصد داشت که زنان اسیر را بفروشد و مردان آنها را غلام عرب قرار دهد و از سوی دیگر این فکر را نیز در سر داشت که اسیران فارس، افراد علیل و ضعیف و پیران عرب را در موقع طواف کعبه به دوش بگیرند و طواف دهند ولی علی علیه السلام به او متذکر شدند که پیغمبر بزرگوار فرموده است: (افراد شریف و بزرگوار هر ملتی را محترم بدارید، اگر چه با شما یک سو نباشند). فارس (ایرانیها) مردمانی دانا و بزرگوارند، بنابراین سهم خود و سهم بنی هاشم را که از این اسیران داریم در راه خدا آزاد میکنیم. سپس مهاجرین و انصار گفتند: ای برادر رسول خدا! ما نیز سهم خود را به تو بخشیدیم. علی علیه السلام عرض کرد: پروردگارا! اینان سهم خود را بخشیدند و من هم قبول کردم و اسیران را آزاد کردم. عمر گفت: علی بن ابی طالب علیه السلام پیشی گرفت و تصمیمی که درباره مردم عجم داشتم در هم شکست. بعضی از آن جمع هم بر آن شدند که با دختران پادشاهان که اسیر شده بودند. ازدواج نمایند. حضرت علی علیه السلام در این رابطه به عمر فرمود: این دختران شاهان را در ازدواج آزاد بگذار و آنان را مجبور نکن.
🌼یکی از بزرگان عرب به شهربانو دختر یزدگرد (پادشاه ایران) اشاره کرد ولی او صورت خود را پوشاند و نپذیرفت. به شهربانو گفتند: تو کدام یک از این خواستگاران را انتخاب میکنی؟ آیا راضی هستی ازدواج کنی؟ آن بانو سکوت اختیار کرد. امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: او به ازدواج راضی است و بعدا همسر انتخاب خواهد کرد زیرا سکوت وی علامت رضایت اوست. وقتی که بار دیگر پیشنهاد کردند شهربانو گفت: اگر در ازدواج آزاد باشم، غیر از حسین که چون نوری است پرتو افکن و مهتابی است درخشان، کسی را انتخاب نمی کنم. حضرت علی علیه السلام فرمود: تو چه کسی را برای انجام کارهایت به وکالت میپذیری؟ شهربانو آن حضرت را وکیل قرار داد. امیر المؤمنین علیه السلام به حذیفه یمانی دستور داد خطبه نکاح را بخواند. او نیز خطبه را خواند. بدین طریق شهربانو به ازدواج امام حسین درآمد و امام زین العابدین علیه السلام از این بانوی مکرمه متولد شد و نسل امام حسین علیه السلام بوسیله او ادامه یافت.
📘بحار: ج ۴۹، ص ۱۵
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
امام زمان سلام الله علیه ✨
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ 🌹 #داستانهایبحارالانوار 💚 #داستانامروز 💌ازدواج امام حسین علیه السلام 🌼هنگامی که
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
🌹 #داستانهایبحارالانوار
💚 #داستانامروز
💌پاداش علم و آگاهی
🌸مرد عربی نزد امام حسین علیه السلام آمد و عرض کرد: ای فرزند پیغمبر! من خونبهایی را ضامن شدهام و از پرداخت آن ناتوانم. با خود گفتم خوب است آن را از شریفترین مردم درخواست کنم و شریفتر از خاندان پیغمبر صلی الله علیه و آله به نظرم نرسید. حضرت فرمود: ای برادر عرب من سه مسأله از تو میپرسم، اگر یکی را پاسخ دادی یک سوم بدهی تو را میدهم و اگر دو سؤال را پاسخ دادی دو سوم آن را میدهم و چنانچه همه را پاسخ دادی، همه بدهی تو را پرداخت میکنم. مرد عرب گفت: (أمثلک یسئل عن مثلی). پسر پیغمبر آیا شخصی مانند شما که اهل علم و شرفی از همچو منی که عرب بیابانی هستم، مسأله میپرسد؟
🌸امام علیه السلام فرمود: بلی! چون از جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که میفرمود: (ألمعروف بقدر المعرفة). خوبی و احسان را به اندازه شناخت و آگاهی باید انجام داد. مرد عرب گفت: اگر چنین است، هر چه میخواهی سؤال کن. اگر دانستم جواب میدهم و گرنه از شما یاد میگیرم. (و لاقوة الا بالله). حضرت فرمود: کدام عمل از تمامی اعمال برتر و بالاتر است؟ عرب عرض کرد: ایمان به خدا. فرمود: چه چیز انسان را از هلاکت نجات میدهد؟ عرض کرد: توکل و اعتماد به خدا. فرمود: آنچه آدمی را زینت دهد چیست؟ عرب عرض کرد: علم و دانش که با آن عمل باشد. امام علیه السلام فرمود: این را ندانسته باشد؟ عرب گفت: ثروتی که جوانمردی و مروت همراه آن باشد. امام علیه السلام فرمود: اگر آن نبود؟ عرض کرد: فقری که با آن صبر و شکیبایی باشد. فرمود: اگر آن را نداشته باشد؟ عرض کرد: در این صورت آتش از آسمان فرود آید و چنین آدمی بسوزاند که او شایسته این گونه عذاب است. آن گاه امام علیه السلام خندید و کیسه ای را که هزار دینار طلا در آن بود به او مرحمت کرد و انگشتر خود را نیز که نگینش دویست ارزش داشت به او داد و فرمود: این دینارهای طلا را به طلبکارانت بده و این انگشتر را نیز به مصرف خرج زندگی خود برسان. مرد عرب آنها را گرفت و این آیه شریفه را خواند: (ألله یعلم حیث یجعل رسالته). یعنی خداوند میداند رسالتش را در کجا قرار دهد.
📘بحار: ج ۴۳، ص ۱۹۹
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
امام زمان سلام الله علیه ✨
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ 🌹 #داستانهایبحارالانوار 💚 #داستانامروز 💌پاداش علم و آگاهی 🌸مرد عربی نزد امام حس
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
🌹 #داستانهایبحارالانوار
💚 #داستانامروز
💌مشتی از خاک کربلا
🥀حرثمه میگوید: چون از جنگ صفین همراه علی علیه السلام برگشتیم، آن حضرت وارد کربلا شد. در آن سرزمین نماز خواند. و آن گاه مشتی از خاک کربلا برداشت و آن را بویید و سپس فرمود: آه! ای خاک! حقا که از تو مردمانی برانگیخته شوند که بدون حساب داخل بهشت گردند. وقتی حرثمه به نزد همسرش که از شیعیان علی علیه السلام بود بازگشت ماجرایی که در کربلا پیش آمده بود برای وی نقل کرد و با تعجب پرسید: این قضیه را علی علیه السلام از کجا و چگونه میداند؟
🥀حرثمه میگوید: مدتی از ماجرا گذشت. آن روز که عبیدالله بن زیاد لشکر به جنگ امام حسین علیه السلام فرستاد، من هم در آن لشکر بودم. هنگامی که به سرزمین کربلا رسیدم، ناگهان همان مکانی را که علی علیه السلام در آنجا نماز خواند و از خاک آن برداشت و بویید دیده و شناختم و سخنان علی علیه السلام به یادم افتاد. لذا از آمدنم پشیمان شده، اسب خود را سوار شدم و به محضر امام حسین علیه السلام رسیدم و بر آن حضرت سلام کردم و آنچه را که در آن محل از پدرش علی علیه السلام شنیده بودم، برایش نقل کردم. امام حسین علیه السلام فرمود: آیا به کمک ما آمده ای یا به جنگ ما؟ گفتم: ای فرزند رسول خدا! من به یاری شما آمدهام نه به جنگ شما. اما زن و بچهام را گذاردهام و از جانب ابن زیاد برایشان بیمناکم. حسین علیه السلام این سخن را که شنید فرمود: حال که چنین است از این سرزمین بگریز که قتلگاه ما را نبینی و صدای ما را نشنوی. به خدا سوگند! هر کس امروز صدای مظلومیت ما را بشنود و به یاری ما نشتابد، داخل آتش جهنم خواهد شد.
📘بحار: ج ۴۳، ص ۲۵۵
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
امام زمان سلام الله علیه ✨
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ 🌹 #داستانهایبحارالانوار 💚 #داستانامروز 💌مشتی از خاک کربلا 🥀حرثمه میگوید: چون ا
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
🌹 #داستانهایبحارالانوار
💚 #داستانامروز
💌نماز در رزمگاه
💐روز عاشورا هنگام نماز ظهر ابو ثمامه صیداوی به امام حسین علیه السلام عرض کرد: یا ابا عبدالله! جانم فدای تو باد! لشکر به تو نزدیک شده، به خدا شما کشته نخواهی شد تا من در حضورتان کشته شوم. دوست دارم نماز ظهر را با شما بخوانم و آن گاه با آفریدگار خویش ملاقات نمایم. حضرت سر به سوی آسمان بلند کرد و فرمود: به یاد نماز افتادی. خداوند تو را از نمازگزاران قرار دهد. آری! اکنون اول وقت نماز است. از این مردم بخواهید دست از جنگ بردارند تا ما نماز بگذاریم.
💐حصین نمیر چون سخن امام را شنید، گفت: نماز شما قبول درگاه الهی نیست!حبیب بن مظاهر در پاسخ خطاب به او اظهار داشت: ای خبیث! تو گمان میکنی نماز فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله قبول نمی شود و نماز تو قبول میشود؟! سپس زهیر بن قین و سعید بن عبدالله در جلو حضرت ایستادند و امام علیه السلام با نصف یاران خود نماز خواندند. سعید بن عبدالله از هر جا که تیر به سوی امام حسین علیه السلام میآمد خود را نشانه تیر قرار میداد و به اندازه ای تیر بارانش کردند که روی زمین افتاد و گفت: خدایا! این گروه را همانند قوم عاد و ثمود لعنت فرما! خدایا! سلام مرا به محضر پیامبرت برسان و آن حضرت را از درد این همه زخمها که بر من وارد شده آگاه نما. زیرا که هدفم از این کار تنها یاری فرزندان پیامبر تو میباشد. سعید پس از این جریان به شهادت رسید. رحمت و رضوان الهی بر او باد.
📘بحار: ج ۴۵، ص ۲۱
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
امام زمان سلام الله علیه ✨
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ 🌹 #داستانهایبحارالانوار 💚 #داستانامروز 💌نماز در رزمگاه 💐روز عاشورا هنگام نماز ظ
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
🌹 #داستانهایبحارالانوار
💚 #داستانامروز
💌اولین بانوی شهید عاشورا
🌻وهب پسر عبدالله روز عاشورا همراه مادر و همسرش در میان لشکر امام حسین علیه السلام بود. روز عاشورا مادرش به او گفت: فرزند عزیزم! به یاری فرزند رسول خدا قیام کن. وهب در پاسخ گفت: اطاعت میکنم. و کوتاهی نخواهم کرد. سپس به سوی میدان حرکت کرد. در میدان جنگ پس از آنکه رجز خواند و خود را معرفی نمود به دشمن حمله کرد و سخت جنگید. بعد از آنکه عده ای را کشت به جانب مادر و همسرش برگشت.
🌻در مقابل مادر ایستاد و گفت: ای مادر! اکنون از من راضی شدی؟ مادرش گفت: من از تو راضی نمی شوم، مگر اینکه در پیش روی امام حسین علیه السلام کشته شوی. همسر وهب گفت: تو را به خدا سوگند! که مرا در مصیبت خود داغدار منما. مادر وهب گفت: فرزندم! گوش به سخن این زن مده. به سوی میدان حرکت کن و در پیش روی فرزند پیغمبر صلی الله علیه و آله بجنگ تا شهید شوی تا فردای قیامت برای تو شفاعت نماید. وهب به میدان کارزار برگشت و رجز میخواند که مطلع آن چنین است: (انی زعیم لکام وهب بالطعن فیهم تارة و الضرب... ). ۱- ای مادر وهب! من گاهی با نیزه و گاهی با شمشیر زدن در میان اینها تو را نگهداری میکنم. ۲- ضربت جوانی که به پروردگارش ایمان آورده است تا اینکه تلخی جنگ را به این گروه ستمگر بچشاند. ۳- من مردی هستم، قدرتمند و شمشیر زن و در هنگام بلا، سست و ناتوان نخواهد شد. خدای دانا برایم کافی است. و با تمام قدرت میجنگید تا اینکه نوزده نفر سوار و بیست نفر پیاده از لشکر دشمن را به قتل رساند. سپس دستهایش قطع شد. در این وقت همسرش عمود خیمه را گرفت و به سوی وهب شتافت در حالی که میگفت: ای وهب! پدر و مادرم فدای تو باد. تا میتوانی در راه پاکان و خاندان پیامبر بجنگ. وهب خواست که همسرش را به سراپرده زنان بازگرداند. همسرش دامن وهب را گرفت و گفت: من هرگز باز نمی گردم تا اینکه با تو کشته شوم. امام حسین علیه السلام که این منظره را مشاهده کرد، به آن زن فرمود: خداوند جزای خیر به شما دهد و تو را رحمت کند. به سوی زنان برگرد. زن برگشت سپس وهب به جنگ ادامه داد تا شهید شد.( رحمة الله علیه)
🌻همسر وهب پس از شهادت او بی تابانه به میدان دوید و خونهای صورت وهب را پاک میکرد که چشم شمر به آن بانوی باوفا افتاد و به غلام خود دستور داد تا با عمودی که در دست داشت بر او زد و شهیدش نمود. این اولین بانویی بود که در لشکر امام حسین علیه السلام روز عاشورا شهید شد.
📘بحار: ج ۴۵، ص ۱۹
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
امام زمان سلام الله علیه ✨
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ 🌹 #داستانهایبحارالانوار 💚 #داستانامروز 💌اولین بانوی شهید عاشورا 🌻وهب پسر عبدالل
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
🌹 #داستانهایبحارالانوار
💚 #داستانامروز
💌منکر حدیث فضیلت بکاء بر سیدالشهدا علیه السلام
🌿سید علی حسینی که از اصحاب امام رضا علیه السلام است میگوید: من همسایه امام علی بن موسی الرضا علیه السلام بودم. چون روز عاشورا میشد از میان برادران دینی ما یک نفر مقتل امام حسین علیه السلام را میخواند و به این روایت رسید که حضرت باقر علیه السلام فرمود: (هر کس از دیدههای او ولو به قدر بال پشه ای اشک بیرون بیاید. خداوند گناهانش را میآمرزد. اگر چه مانند کف دریاها باشد. ) در آن مجلس شخص نادانی که ادعای علم میکرد. حضور داشت و بر آن بود که این حدیث نباید صحیح باشد. چگونه گریستن به آن اندکی بر حضرت حسین علیه السلام این قدر ثواب میتواند داشته باشد؟ با ایشان مباحثه بسیار کردیم و در آخر هم از گمراهی خود برنگشت و برخاست و رفت.
🌿آن شب گذشت. چون روز شد، نزد ما آمد و از گفته هایش معذرت خواست، اظهار ندامت کرد و گفت: شب گذشته در خواب دیدم قیامت برپا شده است و پل صراط بر روی جهنم کشیده اند و پروندههای اعمال را گشوده اند و آتش جهنم را افروخته اند و بهشت را زینت کرده اند. در آن وقت گرما شدید شد و
عطش سنگین بر من غلبه کرد. چون به جانب راست خود نگاه کردم حوض کوثر را دیدم و بر لب آن دو مرد و یک زن را مشاهده کردم که ایستاده اند و نور جمال ایشان صحرای محشر را روشن کرده است. در حالیکه لباس سیاه پوشیده اند و میگریند. از کسی پرسیدم: اینها کیستند که بر کنار کوثر ایستاده اند؟پاسخ داد: یکی محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و دیگری علی مرتضی و آن زن فاطمه زهرا سلام الله علیها است. گفتم: چرا سیاه به تن دارند، غمگین هستند و میگریند؟ گفت: مگر نمی دانی که امروز عاشوراست؟ گفتم: روز شهادت شهید کربلا امام حسین علیه السلام است. آنان به این جهت غمناک اند. سپس نزدیک حضرت فاطمه سلام الله علیها رفتم و گفتم: ای دختر رسول خدا! تشنه ام. آن حضرت از روی غضب به من نظر کرد و گفت: تو مگر همان شخص نیستی که فضیلت گریستن بر میوه قلبم، نور چشمم، فرزندم حسین را انکار میکردی؟ با اینکه با ظلم و ستم او را شهید کردند. لعنت خدا بر قاتلین و ظالمین و کسانی که ایشان را از آشامیدن آب منع کردند. در این حال از خواب وحشتناک بیدار شدم و از گفته خود پشیمان گشتم. اکنون از شما معذرت میخواهم و باشد که از تقصیر من درگذرید.
📘بحار: ج ۴۴، ص ۲۹۳
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
امام زمان سلام الله علیه ✨
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ 🌹 #داستانهایبحارالانوار 💚 #داستانامروز 💌منکر حدیث فضیلت بکاء بر سیدالشهدا علیه ال
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
🌹 #داستانهایبحارالانوار
💚 #داستانامروز
💌برخورد پسندیده
🌺یکی از خویشان امام زین العابدین علیه السلام در برابر آن حضرت ایستاد و زبان به ناسزاگویی گشود. حضرت در پاسخ او چیزی نگفت. هنگامی که مرد از پیش حضرت رفت. امام به اصحاب خود فرمود: آنچه را که این مرد گفت، شنیدید. اکنون دوست دارم، همراه من بیایید تا نزد او برویم و جواب مرا نیز به او بشنوید. عرض کردند: حاضریم، ما دوست داشتیم شما هم همانجا پاسخ ایشان را بگویید و ما هم آنچه میتوانیم به او بگوییم. سپس امام نعلین خویش را پوشیده، به راه افتاد. در بین راه این آیه را میخواند: (والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین. ) [آنان که خشم خود فرو خورند و از مردم گذشت نمایند و خدا دوست دارد نیکوکاران راه سوره آل عمران آیه ۱۳۴.]
🌺راوی میگوید: ما از خواندن این آیه دانستیم به او چیزی نخواهد گفت. وقتی رسیدیم به خانه آن مرد، او را صدا زد و فرمود: به او بگویید علی بن الحسین با تو کار دارد. همین که متوجه شد امام زین العابدین علیه السلام آمده است در حالیکه آماده مقابله و دفاع بود از منزل بیرون آمد و یقین داشت آن جناب برای تلافی جسارتهایی که از او سر زده آمده است. ولی چشم امام علیه السلام که به او افتاد، فرمود: برادر! چندی پیش نزد من آمدی و آنچه خواستی به من گفتی. اگر آن زشتیها که به من گفتی در من هست، هم اکنون استغفار میکنم و از خداوند میخواهم مرا بیامرزد و اگر آن چه به من گفتی در من نیست، خداوند تو را بیامرزد. راوی میگوید: آن شخص سخن حضرت را که شنید پیش آمد و پیشانی امام علیه السلام را بوسید و عرض کرد: آری! آن چه من گفتم در شما نیست و من به آن چه گفتم سزاوارترم.
📘بحار: ج ۴۹، ص ۵۴
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
امام زمان سلام الله علیه ✨
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ 🌹 #داستانهایبحارالانوار 💚 #داستانامروز 💌برخورد پسندیده 🌺یکی از خویشان امام زین
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
🌹 #داستانهایبحارالانوار
💚 #داستانامروز
💌امام زین العابدین علیه السلام و اهمیت عبادت
💐فاطمه دختر علی علیه السلام روزی امام زین العابدین علیه السلام را دید که وجود نازنین او در اثر کثرت عبادت رنجور و ناتوان گردیده است. بدون درنگ پیش جابر آمد و گفت: جابر! ای صحابه رسول خدا! ما بر گردن شما حقوقی داریم. یکی از آنها این است که اگر ببینی کسی از ما خود را از بسیاری عبادت و پرستش به هلاکت میرساند، او را تذکر دهی تا جان خود را حفظ نماید. اینک علی بن الحسین علیه السلام یادگار برادرم خود را از کثرت عبادت رنجور کرده و پیشانی و زانوهای او پینه بسته است. جابر به خانه امام چهارم علیه السلام رهسپار گشت. در جلوی در کودکی را همراه با پسر بچههایی از بنی هاشم دید. جابر به راه رفتن این کودک با دقت نگاه کرد و با خود گفت. این راه رفتن پیغمبر است. سپس پرسید: پسر جان! اسمت چیست؟ فرمود: (من محمد بن علی بن حسینم). جابر به شدت گریست و گفت: پدرم فدای تو باد! نزدیک من بیا. آن حضرت جلو آمد. جابر دکمههای پیراهن امام باقر علیه السلام را باز کرد. دست بر سینه اش گذاشت و بوسید و در این حال گفت: من از طرف پیغمبر صلی الله علیه و آله به تو سلام میرسانم. حضرت به من دستور داده بود که با تو چنین رفتار کنم.
💐سپس گفت از پدر بزرگوارت اجازه بگیر. حضرت باقر علیه السلام پیش پدر آمد و رفتار پیرمرد و آنچه که گفته بود بر ایشان توضیح داد. امام فرمود: فرزندم! او جابر است. بگو وارد شود. جابر وارد شد. امام زین العابدین علیه السلام را در محراب دید که عبادت پیکرش را در هم شکسته و ناتوان کرده است. امام علیه السلام به احترام جابر برخاست و از جابر احوالپرسی نمود و او را در کنار خود نشاند. جابر عرض کرد: ای پسر پیغمبر! تو که میدانی خداوند بهشت را برای شما و دوستان شما آفریده و جهنم را برای دشمنانتان. پس علت این همه کوشش و زحمت در عبادت چیست؟
امام علیه السلام فرمود: مگر رسول خدا صلی الله علیه و آله را ندیده بودی با آنکه خداوند در قرآن به آن حضرت گفته بود همه گناهان تو را آمرزیده ایم باز جدم که پدر و مادرم فدای او باد آنقدر عبادت کرد تا پا و ساقهای مبارکش ورم
نمود. عرض کردند: شما با این مقام باز هم عبادت میکنید؟ فرمود: (أفلا أکون عبدا شکورا) آیا بنده سپاسگزار خدا نباشم؟ جابر دانست سخنانش در امام علیه السلام اثر ندارد و باعث نمی شود که از روش پرزحمت خود دست بردارد.
عرض کرد فرزند پیغمبر! پس حداقل جان خود را حفظ کن زیرا که شما از خانواده ای هستید که بلا و گرفتاری بواسطه آنان دفع میشود و باران رحمت به برکت وجودشان نازل میگردد. فرمود: جابر! من از روش پدرانم دست برنمی دارم تا به دیدار ایشان نائل گردم. جابر گفت: به خدا سوگند! میان اولاد پیامبران کسی را مانند علی بن الحسین علیه السلام نمی بینم، مگر یوسف پیغمبر. قسم به پروردگار! فرزندان این بزرگوار بهتر از فرزندان حضرت یوسف هستند و از فرزندان او کسی است که زمین را پر از عدل و داد میکند، بعد از آنکه پر از ظلم و ستم شود (اشاره به حضرت حجة بن الحسن ارواحنا له الفدأ).
📘بحار: ج ۴۶، ص ۶۰
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄
امام زمان سلام الله علیه ✨
┄┅═══✼🦋✼═══┅┄ 🌹 #داستانهایبحارالانوار 💚 #داستانامروز 💌امام زین العابدین علیه السلام و اهمیت عبا
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
🌹 #داستانهایبحارالانوار
💚 #داستانامروز
💌چگونه دعا کنیم
🌺شخصی در محضر امام زین العابدین علیه السلام عرض کرد: الهی! مرا به هیچ کدام از مخلوقاتت محتاج منما! امام علیه السلام فرمود: هرگز چنین دعایی مکن! زیرا کسی نیست که محتاج دیگری نباشد و همه به یکدیگر نیازمندند. بلکه همیشه هنگام دعا بگو: خداوندا! مرا به افراد پست فطرت و بد نیازمند مساز!
📘بحار: ج ۷۸، ص ۱۳۵
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
امام زمان سلام الله علیه ✨
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄ 🌹 #داستانهایبحارالانوار 💚 #داستانامروز 💌چگونه دعا کنیم 🌺شخصی در محضر امام زین
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
🌹 #داستانهایبحارالانوار
💚 #داستانامروز
💌نصیحت پدرانه
🌻امام زین العابدین علیه السلام به فرزندش (امام محمد باقر علیه السلام) فرمود: فرزندم! با پنج کس همنشینی و رفاقت مکن! از همنشینی با (دروغگو) پرهیز کن؛ زیرا او مطالب را برخلاف واقع نشان میدهد. دور را نزدیک و نزدیک را به تو دور جلوه میدهد. از همنشینی با (گناهکار و لاابالی) بپرهیز؛زیرا او تو را به بهای یک لقمه یا کمتر از آن (مثلا به یک وعده لقمه) میفروشد.
🌻از همنشینی با (بخیل) پرهیز نما؛ که او از کمک مالی به تو آن گاه که بسیار به او نیازمندی، مضایقه میکند. (در نیازمندترین وقتها، تو را یاری نمی کند. ) از همنشینی با (احمق) (کم عقل) اجتناب کن؛ زیرا او میخواهد به تو سودی برساند ولی (بواسطه حماقتش) به تو زیان میرساند. از همنشینی با (قاطع رحم) (کسی که رشته خویشاوندی را میبرد) بپرهیز؛ که او در سه جای قرآن مورد لعن و نفرین قرار گرفته است.
📘بحار: ج ۷۴، ص ۱۹۶ و ۲۰۸ و جلد ۷۸، ص ۱۳۷ با تفاوت مختصر
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
امام زمان سلام الله علیه ✨
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄ 🌹 #داستانهایبحارالانوار 💚 #داستانامروز 💌نصیحت پدرانه 🌻امام زین العابدین علیه
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄
🌹 #داستانهایبحارالانوار
💚 #داستانامروز
💌امام زین العابدین علیه السلام از عبادت علی علیه السلام میگوید
🌸روزی امام باقر علیه السلام محضر پدر بزرگوارش امام زین العابدین علیه السلام مشرف شد و احساس کرد که حضرت در عبادت کردن به جایی رسیده که هیچ کس به آن مرحله نرسیده است. صورتش از شب زنده داری زرد شده و چشمهایش از گریه سرخ گردیده و پیشانی اش پینه بسته و دو ساق پای او از کثرت ایستادن در نماز ورم کرده است. حضرت باقر علیه السلام میفرماید: چون پدرم را در این حال دیدم دیگر نتوانستم خودداری کنم و به گریه افتادم. پدرم در آن وقت به فکر فرو رفته بود. پس از لحظاتی از ورود من آگاه گشت. دید که من گریه میکنم. روی به من کرد و فرمود: فرزندم! یکی از نوشتهها که عبادت امیر المؤمنین علیه السلام در آن نوشته شده بیاور. من نوشته را تقدیم کردم. کمی از آن خواندند، سپس با حالتی افسرده و ناراحت نوشته را بر زمین گذاشت و فرمود: چه کسی میتواند مانند علی بن ابی طالب علیه السلام عبادت کند.
📘بحار: ج ۴۹، ص ۷۴
┄┄┅┅✿❀🍃🌸🍃❀✿┅┅┄┄