امام زمان سلام الله علیه ✨
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈• 🌹 #داستانهایبحارالانوار 💚 #داستانامروز 💌مرگ در چشم انداز امام حسین علیه ال
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈•
🌹 #داستانهایبحارالانوار
💚 #داستانامروز
💌امام باقر (علیه السلام) نوری درخشان
🌻ابوبصیر میگوید: در محضر امام محمد باقر علیه السلام وارد مسجد شدم، مردم در رفت و آمد بودند. حضرت به من فرمود: از مردم بپرس مرا میبینند؟ من به هرکس که رسیدم پرسیدم: امام باقر علیه السلام را دیده ای؟ می گفت: نه! با اینکه همانجا ایستاده بود. در این وقت ابو هارون مکفوف (نابینا) وارد شد. امام علیه السلام فرمود: اکنون از ابو هارون بپرس که مرا میبیند یا نه؟ من از او پرسیدم: امام باقر را دیده ای؟ پاسخ داد: آری! آنگاه به حضرت اشاره کرد و گفت: مگر نمی بینی امام علیه السلام اینجا ایستاده است. پرسیدم: از کجا فهمیدی؟(تو که نابینا هستی. ) پاسخ داد: چگونه ندانم با اینکه امام علیه السلام نوری درخشان است؟
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈•
امام زمان سلام الله علیه ✨
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈• 🌹 #داستانهایبحارالانوار 💚 #داستانامروز 💌امام باقر (علیه السلام) نوری درخشا
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈•
🌹 #داستانهایبحارالانوار
💚 #داستانامروز
💌مردی از برزخ
🌷ابو عتیبه میگوید: در محضر امام باقر علیه السلام بودم جوانی وارد شد. عرض کرد: من اهل شام هستم دوستار شما بوده و از دشمنانتان بیزارم ولی پدرم دوستان بنی امیه بود و جز من اولادی نداشت. او مایل نبود اموالش به من برسد، بدین جهت همه را در جایی مخفی کرد. پس از فوت او هر چه جستجو کردم، مالش را پیدا نکردم. حضرت فرمود: دوست داری او را ببینی و محل پولها را از خودش بپرسی؟ عرض کردم: بلی! به خدا سوگند! شدیدا فقیر و نیازمندم. امام علیه السلام نامه ای را نوشت و مهر کرد آنگاه فرمود: امشب با این نامه به قبرستان بقیع میروی، وسط قبرستان که رسیدی صدا میزنی یا (درجان! ) یا (درجان! ) شخصی نزد تو خواهد آمد، نامه را به ایشان بده و بگو من از طرف امام محمد باقر علیه السلام آمده ام. او پدرت را میآورد سپس هر چه خواستی از پدرت بپرس! آن مرد نامه را گرفت و شبانه به قبرستان بقیع رفت و دستورات حضرت را انجام داد.
🌷ابو عتیبه میگوید: من اول صبح خدمت امام محمد باقر علیه السلام رسیدم تا ببینم آن مرد شب گذشته چه کرده است. دیدم او در خانه ایستاده و منتظر اجازه ورود است. اجازه دادند من هم با ایشان وارد شدم. به امام علیه السلام عرض کرد: دیشب رفتم هر چه فرموده بودید انجام دادم، درجان را صدا زدم وی آمد به من گفت: همین جا باش تا پدرت را بیاورم. ناگاه مرد سیاه چهره ای را آورد، آتش سوزنده و دود جهنم و عذاب و قهر الهی قیافه اش را دگرگون ساخته بود. درجان گفت: این مرد پدر تو است. از او پرسیدم: تو پدر من هستی؟ پاسخ داد: آری! گفتم: چرا قیافه ات این چنین تغییر یافته؟ جواب داد: فرزندم من دوستدار بنی امیه بودم و آنان را بهتر از اهل بیت میدانستم به این جهت خداوند مرا عذاب کرد و به چنین روزگار سیاهی گرفتار شدم و چون تو از پیروان اهل بیت پیغمبر بودی، از تو بدم میآمد، لذا ثروتم را از تو پنهان کردم. اما امروز از این عقیده پشیمانم. پسرم! به باغی که داشتم برو و زیر درخت زیتون را بکن پولها را درآور که مجموعا صدهزار درهم است. پنجاه هزار دهم آن را به امام محمد باقر علیه السلام تقدیم کن و پنجاه هزار درهم دیگر آن را خودت خرج کن!
📘بحار: ج ۴۷، ص ۲۴۵
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈•
امام زمان سلام الله علیه ✨
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈• 🌹 #داستانهایبحارالانوار 💚 #داستانامروز 💌مردی از برزخ 🌷ابو عتیبه میگوید:
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈•
🌹 #داستانهایبحارالانوار
💚 #داستانامروز
💌امام صادق (علیه السلام) و تجارت منصفانه
💐امام صادق علیه السلام غلامی به نام مصادف داشت هزار دینار به او داد برای تجارت به کشور مصر برود. غلام با آن پول کالای خرید و با بازرگانان دیگر که از همان کالا خریده بودند به سوی مصر حرکت کردند، همین که نزدیک مصر رسیدند با کاروانی که از مصر باز میگشتند، رو به رو شدند و از آنان وضعیت کالای خود را که نیازمندیهای عمومی بود - از لحاظ بازار مصر- پرسیدند. در پاسخ گفتند: کالای شما در مصر کمیاب است و بازار خوبی دارد. غلام و همراهانش از کمبود متاعشان در مصر و نیز نیاز مردم به آن، آگاه گشتند. و با یکدیگر هم قسم شدند و پیمان بستند، که متاع را با سودی کمتر از صد در صد نفروشند. وقتی که وارد مصر شدند، مطابق پیمان خود بازار سیاه به وجود آوردند و کالا را به دو برابر قیمتی که خریده بودند، فروختند.
💐غلام با هزار دینار سود خالص به مدینه بازگشت و دو کیسه که هر کدام هزار دینار داشت به امام صادق علیه السلام تسیلم نمود و عرض کرد: فدایت شوم! یکی از کیسهها اصل سرمایه است که شما به من دادید و دیگری سود خالص تجارت است. امام علیه السلام فرمود: این سود زیادی است، بگو ببینم چگونه این را بدست آوردی؟ مصادف گفت: قضیه از این قرار است که در نزدیک مصر آگاه شدیم که کالای ما در آنجا کمیاب است، هم قسم شدیم و پیمان بستیم که به کمتر از صد در صد سود خالص نفروشیم و همین کار را کردیم. امام علیه السلام گفت: سبحان الله! شما با ایجاد بازار سیاه به زیان گروهی از مسلمانان هم قسم میشوید که کالایتان را به سودی کمتر از صد در صد خالص نفروشید؟ نه! من همچو تجارت و سودی را نمی خواهم. آنگاه یکی از دو کیسه را برداشت و فرمود: این اصل سرمایه من و دیگری را نپذیرفت، فرمود: این سود - که با بی انصافی بدست آمده - نیازی به آن ندارم. سپس فرمود: ای مصادف! با شمشیر جنگیدن، از کسب حلال آسان تر است، به دست آوردن مال از راه حلال بسیار سخت و دشوار است.
📘بحار: ج ۴۷، ص ۵۹
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈•
امام زمان سلام الله علیه ✨
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈• 🌹 #داستانهایبحارالانوار 💚 #داستانامروز 💌امام صادق (علیه السلام) و تجارت من
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈•
🌹 #داستانهایبحارالانوار
💚 #داستانامروز
💌حساس ترین سخن در آخرین لحظه زندگی
🌺ابوبصیر میگوید: پس از وفات امام صادق علیه السلام من به خانه آن حضرت رفتم تا به همسرش (حمیده) تسلیت بگویم، وقتی آن بانو مرا دید گریست من هم گریه کردم. سپس گفت: ای ابوبصیر! اگر در لحظات آخر عمر امام علیه السلام در کنارش بودی قضیه عجیبی را مشاهده میکردی. گفتم: چه قضیه ای؟ گفت: دقایق آخر عمر امام علیه السلام بود که ناگهان چشمان مبارکش را باز کرد و فرمود: همین الان تمام خویشان و نزدیکان مرا حاضر کنید!ما همه را جمع کردیم، به طور که کسی از خویشان و نزدیکان امام علیه السلام باقی نماند. حضرت نگاهی به آنان کرد و فرمود: کسانی که نماز را سبک میشمارند هرگز شفاعت ما به آنان نخواهد رسید (ان شفاعتنا لا تنال مستخفا بالصلاة)
📘بحار: ج ۶، ص ۱۵۴ و ج ۴۴، ص ۲۹۷
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈•
امام زمان سلام الله علیه ✨
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈• 🌹 #داستانهایبحارالانوار 💚 #داستانامروز 💌حساس ترین سخن در آخرین لحظه زندگی
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈•
🌹 #داستانهایبحارالانوار
💚 #داستانامروز
💌نفهم ترین انسان
☘امام صادق علیه السلام میفرماید: اگر شرابخوار به خواستگاری آمد نباید او را پذیرفت، چون صلاحیت ازدواج ندارد، سخنانش را نباید تصدیق نمود، هرگاه برای کسی واسطه شود نباید او را قبول نمود. و نمی توان به او اعتماد کرد، هر کس به شرابخوار امانتی بسپارد چنانچه از بین برود، خداوند به صاحب امانت پاداشی نمی دهد و امانت از دست رفته او را جبران نمی کند. سپس فرمود: مایل بودم شخصی را سرمایه بدهم برای تجارت به کشور یمن برود، خدمت پدرم حضرت امام باقر علیه السلام رسیدم و عرض کردم: می خواهم به فلانی برای تجارت سرمایه بدهم، نظر شما چیست؟ صلاح است یا نه؟ فرمود: مگر نمی دانی او شراب میخورد؟ گفتم: از بعضی از مؤمنین شنیدهام میگویند او شراب میخورد. فرمود: سخنان آنان را تصدیق کن! چون خداوند درباره پیامبر میفرماید: پیغمبر به خدا ایمان دارد و مؤمنین را تصدیق مینماید، بنابراین شما باید مؤمنین را تصدیق کنی. آنگاه فرمود: اگر سرمایه را در اختیار او بگذاری، سرمایه نابود شود و از بین برود خدا تو را نه اجر میدهد و نه امانتت را جبران میکند. گفتم: برای چه؟ فرمود: خداوند میفرماید: (لا تؤتوا السفهأ اموالکم التی جعل الله لکم قیاما) [اموالی را که خداوند آن را مایه زندگیتان قرار داده به نادانان ندهید.] آیا نادانتر و نفهم تر از شرابخوار وجود دارد؟ پس از آن فرمود: بنده تا شراب نخورده همیشه در پناه خدا است و در سایه لطف او اسرارش پرده پوش میشود. هنگامی که شراب خورد سرش را فاش میکند و او را در پناه خود نگه نمی دارد. در این صورت گوش، چشم، دست و پای چنین شخص، هر کدام شیطان است او را به سوی هر زشتی میبرد و از هر خوبی باز میدارد.
📘بحار، ج ۱۰۳، ص ۸۴
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈•
امام زمان سلام الله علیه ✨
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈• 🌹 #داستانهایبحارالانوار 💚 #داستانامروز 💌نفهم ترین انسان ☘امام صادق علیه
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈•
🌹 #داستانهایبحارالانوار
💚 #داستانامروز
💌درجات دهگانه ایمان
💐عبدالعزیز قراطیسی میگوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: ای عبدالعزیز! ایمان ده درجه دارد، مانند نردبان که ده پله دارد و همانند نردبان باید پله پله از آن بالا رفت. کسی که در درجه دوم است، نباید از کسی که در درجه اول میباشد، انتقاد کند و بگوید: تو ایمان نداری. و آدمی که در درجه اول ایمان است، باید به روش خود ادامه دهد تا برسد به آن کس که در درجه دهم است. ای عبدالعزیز! کسی که ایمانش در مرتبه پایین تر از توست او را بی ایمان ندان! تا کسی که ایمانش بالاتر از توست، تو را بی ایمان نداند. وقتی که دیدی کسی پایین تر از توست او را با مهر و محبت به درجه خود برسان و چیزی را که تاب و تحمل آن را ندارد، بر او تحمیل مکن! تا او را بشکنی و این کار خوب نیست. زیرا هر کس دل مؤمنی را بشکند بر او واجب است شکستگی دل او را جبران کند. آنگاه فرمود: مقداد در درجه هشتم و ابوذر در درجه نهم و سلمان در درجه دهم ایمان (که بالاترین درجات ایمان است) قرار داشت.
📘بحار، ج ۲۲، ص ۲۵۰
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈•
امام زمان سلام الله علیه ✨
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈• 🌹 #داستانهایبحارالانوار 💚 #داستانامروز 💌درجات دهگانه ایمان 💐عبدالعزیز قر
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈•
🌹 #داستانهایبحارالانوار
💚 #داستانامروز
💌سخن منطقی
🍁منصور دوانیقی (خلیفه عباسی) به امام صادق علیه السلام نوشت: چرا مانند دیگران نزد ما نمی آیی و با ما نمی نشینی؟ امام علیه السلام در پاسخ نوشت: ما از دنیا چیزی نداریم که برای آن از تو بترسیم و تو نیز از فضایل و امور آخرت چیزی نداری که به خاطر آن به تو امیدوار باشیم، نه تو در نعمتی هستی که بیایم به تو تبریک بگویم و نه خود را در بلا و مصیبت میبینی که بیایم به تو تسلیت دهم. پس چرا نزد تو بیایم؟! منصور نوشت: بیایید ما را نصیحت کنید! امام علیه السلام جواب داد: هر کس اهل دنیا باشد تو را نصیحت نمی کند و هر کس اهل آخرت باشد نزد تو نخواهد آمد.
📘بحار، ج ۴۷، ص ۱۸۴
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈•
امام زمان سلام الله علیه ✨
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈• 🌹 #داستانهایبحارالانوار 💚 #داستانامروز 💌درجات دهگانه ایمان 💐عبدالعزیز قر
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈•
🌹 #داستانهایبحارالانوار
💚 #داستانامروز
💌اسراف ممنوع
🌸ابان پسر تغلب نقل میکند: امام صادق علیه السلام فرمود: ابان! تو گمان میکنی خداوند به کسی که مال و ثروت داده، به خاطر مقام و منزلت او در پیشگاه خدا بوده و او را خداوند دوست میدارد؟ و کسی را که از عطای خود محروم ساخت و زندگیش در تنگنا است، به خاطر این است که او در نزد خدا بی ارزش است و خداوند او را دوست ندارد؟ هرگز چنین نیست. زیرا ثروت و مال از آن خداست، به عنوان امانت در اختیار مردم میگذارد و آنان را آزاد گذاشته که از روی میانه روی بخورند و بیاشامند و لباس تهیه نموده و ازدواج کنند و برای خود وسیله سواری تهیه کرده و زندگی را به طور اقتصادی بگردانند. و هرگاه از مخارج معمولی اضافه آمد، از مستمندان و مؤمنان دستگیری نموده و مشکلات زندگی آنان را برطرف سازند. هر کس در مال خداوند این چنین شرعی و میانه روی رفتار کند، هر اندازه استفاده نماید و هر کاری انجام دهد، بر وی حلال است. هر آنچه میخورد و میآشامد و سواری تهیه میکند و ازدواج مینماید بر او حلال است. و کسی که اسراف نموده و در موارد خلاف خروج میکند برایش حرام خواهد بود. آنگاه فرمود: اسراف نکنید! چون خداوند اسراف کنندگان را دوست ندارد. ای ابان! تو فکر میکنی خداوند از کرم و فضل خود به کسی به عنوان امانت مالی میدهد او میتواند اسبی به ده هزار درهم بخرد در صورتی که اسب بیست درهمی هم او را کفایت میکند و یا کنیزی به هزار دینار بخرد با این که بیست دیناری او را کافی است؟ سپس فرمود: زیاده روی نکنید خداوند اسراف کنندگان را دوست ندارد.
📘بحار، ج ۷۵، ص ۳۰۵ و ج ۷۹، ص ۳۰۴
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈•
امام زمان سلام الله علیه ✨
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈• 🌹 #داستانهایبحارالانوار 💚 #داستانامروز 💌اسراف ممنوع 🌸ابان پسر تغلب نقل م
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈•
🌹 #داستانهایبحارالانوار
💚 #داستانامروز
💌سه توصیه مهم امام صادق علیه السّلام
🌸عبدالاعلی یکی از شیعیان بوده که در کوفه زندگی میکرد، میگوید: بعضی از دوستان و پیروان امام صادق علیه السلام نامه ای به امام علیه السلام نوشتند و در آن نامه چند مسأله که مورد احتیاج بود سؤال کردند و به من نیز گفتند تا درباره حق مسلمان بر برادر مسلمانش شفاها از امام علیه السلام سؤال کنم. وارد مدینه شده، به محضر امام علیه السلام رسیدم. نامه دوستان را به امام علیه السلام تقدیم کردم و نیز این سؤال را نیز مطرح کردم (حق مسلمان بر برادر مسلمانش چیست)؟ حضرت جواب نامه دوستان را داد، ولی به سؤال شفاهی من پاسخ نگفت. هنگامی که خواستم به کوفه برگردم، برای خداحافظی محضر امام علیه السلام رسیدم. عرض کردم: یابن رسول الله! من از شما مطلبی پرسیدم، پاسخم ندادی. حضرت فرمود: من عمدا پاسخ نگفتم. گفت: برای چه؟ حضرت فرمود: زیرا میترسم حقیقت را بگویم و شما عمل نکنید و کافر شوید. سپس امام علیه السلام فرمود: اکنون بدان که از سخت ترین و مهم ترین واجبات خدا بر خلقش سه چیز است: ۱. رعایت عدل و انصاف بین خود و دیگران تا حدی که آنچه برای خود نمی پسندد، برای برادر مؤمنش نپسندد. ۲. دیگر اینکه، مال خود را از برادران مسلمان مضایقه نکند و با آنان همکاری صمیمانه داشته باشد. ۳. یاد کردن خداست در همه حال. اما منظورم از یاد خدا پیوسته گفتن (سبحان الله و الحمدلله) نیست، بلکه مقصودم این است که مسلمان باید چنان باشد که هرگاه با کار حرامی مواجه شد، یاد خدا مانع گردد و او را از ارتکاب گناه باز دارد.
📘بحار: ج ۷۴، ص ۲۴۲
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈•
امام زمان سلام الله علیه ✨
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈• 🌹 #داستانهایبحارالانوار 💚 #داستانامروز 💌سه توصیه مهم امام صادق علیه السّلا
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈•
🌹 #داستانهایبحارالانوار
💚 #داستانامروز
💌کمک به مستمندان
🌸محمد پسر عجلان میگوید: خدمت امام صادق علیه السلام بودم، که یکی از شیعیان وارد شد و سلام کرد، حضرت از او پرسید: برادرانت در چه حالی بودند؟ او در پاسخ، آنان را ستود و گفت: مردمان خوب و شایسته ای هستند. امام علیه السلام فرمود: رفت و آمد ثروتمندانشان با فقرا و احوال پرسی ایشان از همدیگر چگونه بود؟ مرد گفت: ارتباطشان اندک است (روابط گرمی ندارند) و زیاد احوال یکدیگر را جویا نمی شوند. امام علیه السلام پرسید: انفاق و دستگیری ثروتمندان با تهیدستان چگونه بود؟ مرد جواب داد: شما از اخلاق و صفاتی میپرسید که در میان مردم کمیاب است. امام علیه السلام فرمودند: بنابراین آنان چگونه خود را شیعه مینامند! شیعه حقیقی کسی است که در راه کمک و یاری مستمندان گام بردارد و آنان را در مهر و محبت کردن فراموش نکند.
📘بحار: ج ۷۴، ص ۳۵۳
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈•
امام زمان سلام الله علیه ✨
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈• 🌹 #داستانهایبحارالانوار 💚 #داستانامروز 💌کمک به مستمندان 🌸محمد پسر عجلان
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈•
🌹 #داستانهایبحارالانوار
💚 #داستانامروز
💌احسان پیش از سؤال
🍃اسحاق میگوید: در محضر امام صادق علیه السلام بودم و معلی بن خنیس نیز در خدمت امام علیه السلام حضور داشت. در این وقت مردی از اهل خراسان وارد شد، گفت: پسر پیغمبر خدا! پولم کم شده و توان برگشت به خانهام را ندارم مگر اینکه شما مرا یاری نمایید.
امام صادق علیه السلام به چپ و راست نگاه کرد و فرمود: آیا میشنوید برادر دینی تان چه میگوید؟ نیکی آن است که پیش از سؤال کسی انجام داده شود، بخشش بعد از سؤال پاداش آبروریزی او است... پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: سوگند به آن خدایی که دانه را میشکافد و انسانها را میآفریند، مرا حقیقتا پیامبر قرار داده است. آن مقدار که سائل از سؤال کردن، رنج میبرد بیشتر از آنست که تو به او احسان میکنی. سپس پنج هزار درهم جمع کردند و به او دادند.
📘بحار: ۹۶، ص ۱۴۷
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈•
امام زمان سلام الله علیه ✨
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈• 🌹 #داستانهایبحارالانوار 💚 #داستانامروز 💌احسان پیش از سؤال 🍃اسحاق میگوید
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈•
🌹 #داستانهایبحارالانوار
💚 #داستانامروز
💌بار و گناه نابخردان بر دوش آگاهان
💐حارث پسر مغیره گوید: شبی در یکی از راههای مدینه امام صادق علیه السلام با من برخورد کرد و فرمود: ای حارث! گفتم: بلی! فرمود: گناهان سفیهان شما بار آگاهان شما خواهد شد و علما شما حامل بار نابخردان شما خواهند بود. آنگاه رد شد و رفت. حارث میگوید: پس از مدتی محضر امام صادق علیه السلام رسیدم و اجازه خواسته و گفتم: فدایت شوم! چرا فرمودی بار گناهان نابخردان شما را، علما شما حمل خواهند کرد، از این فرمایش شما مطلب مهمی به نظرم میرسد و سخت نگران شدم. فرمود: آری! مطلب همان است که گفتم، گناهان نابخردان شما بار علما شما خواهد شد. علتش این است چرا هنگامی که یکی از شما کار ناپسندی را مرتکب میشود که باعث اذیت ما شده و بر ما عیب و ایراد میکنند، او را نصیحت نکرده و با سخنان زیبا، پند و اندرز نداده و از خواب غفلت بیدارش نمی کنید؟ گفتم: اگر او را نصیحت کنیم نمی پذیرد و از ما اطاعت نمی کند. فرمود: اگر چنین است با او قهر کنید و هرگز با این گونه آدم همنشین و دوست و رفیق نباشید.
📘بحار: ج ۲، ص ۲۲۱
•┈┈••••✾•🍃🌼🍃•✾•••┈┈•