eitaa logo
مسجدآیت‌الله‌املایی/کانون‌فرهنگی–قرآنی‌مسجدقائمیه
297 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
8.1هزار ویدیو
266 فایل
✔ارتباط با مسئول کانال: @ ✔هرگونه کپی‌برداری از کانال کاملاً آزاد و بدون اشکال شرعی می‌باشد. 🔸️ اخبار و مطالب مذهبی 🔹️ اطّلاع‌رسانی مراسمات مذهبی 🔸️ ارائه مطالب (متن و کلیپ‌های کوتاهِ صوتی و تصویری) با موضوعات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
⚘️صلی‌الله‌علیک یا امام محمدباقر⚘️ در خاک امشب عطر فردوس برین است از آسمان هم آسمانی‌تر زمین است امشب ملائک در حرم گرم طوافند در این حرم مهد نگاری نازنین است روی لب بابا به همراه تبسم هر لحظه ذکر شکر رب‌العالمین است تاریکی امشب از جهان کوچیده گویا روشن جهان ازچهره‌ی این مه‌جبین است این نور که شد زینت دامان هستی فرزند بی‌همتای زین‌العابدین است ناز قدم‌هایش که از بابا و مادر از خاندان نورهای بی‌قرین است هم از حسین و هم حسن میراث دارد دنیای انوار امیرالمومنین است او باقر است و می‌شکافد علم‌ها را فیضش برای یک جهان نورآفرین است گفتم از او اما تمام واژه‌هایم درمانده از توصیف این دُرّ ثمین است امشب تمام قلب‌های عاشقانش گرد مزار بی‌چراغش در مدینه است 🆔 @emlaee
نفهمیدم کجا هستم... خدا را شکر قسمت شد که حالا کربلا هستم خدا را شکر از یارانِ نزدیک شما هستم برای آنکه بر جای آورم حق زیارت را از این موکب به آن موکب پی صرف غذا هستم نه دیگر فکر آبِ معدنی،هستم پی رانی به فکر شربتی پر مایه و پر محتوا هستم گرفتم یک غذا اما دوباره رفته ام در صف امام من ببین خیلی زرنگ و ناقلا هستم!! دو باری کرده ام دعوا برایِ صرفِ شاورما امام من ببین در راهِ یاری تا کجا هستم! به هر موکب پیِ نذری،شدم با جان ودل حاضر اماما بنده یک جانبرکفِ خوش اشتها هستم پی یک جای نرم و سرد بهر خواب می گردم به فکر موکبی دنج و بدون سر صدا هستم تشک‌بالش اگر نو باشد و پَر هست مطلوبم پی یک خوابِ خوب و ناز در اوجِ صفا هستم گرفتم چندتایی موز از آن موکب قبلی در این موکب پیِ انگور زیر دست و پا هستم مرا حاجت کبابی بود که امشب فراهم شد نمی آیم حرم دیگر که من حاجت روا هستم نمی گویم تمام آنچه در راه شکم دیدم اماما از عزاداران خیلی بی ریا هستم به پایان آمده وقتِ سفر با درد می گویم: نفهمیدم نفهمیدم نفهمیدم کجا هستم @asharahmadrafiei
اللهم ارزقنا توفیق شهاده فی سبیلک ما راست دلی هرنفس از جام تو جوشان همواره به این جمع از این باده بنوشان مُرداب شود قسمت دریا به سکوتی دریایِ دلِ عاشقِ ما را بخروشان طوفان بشود سیل پس از سیل بیاید دارند مگر درد و غمی خانه به دوشان؟ "ما زنده به آنیم که آرام نگیریم" ما را چه به دنیای پریشانِ خموشان مشتاقِ دمِ "ارجعی "ات در دل میدان هستند همه گوش به آوایِ سروشان برگیر ز ما گَرد گرفتاریِ دنیا ما را کفن از پارچه ی نور بپوشان برگیر ز ما هستی و یک جرعه به ما ده از آنچه خریده ست ز تو نیل فروشان @asharahmadrafiei
فرصت دیدار... نوبت سنوار‌‌... گر به راهِ حق فدا گردد همه جان های مان یک سر سوزن نیفتد شک در ایمانِ های مان مرد میدانی اگر افتاد در میدان چه غم؟ باز هم پر می شود از مرد ،میدان های مان خون سرخ لاله ،باران می شود با بارشش فوج فوج از لاله ها روید درگلستان های مان آری استادِ وفای ما ابالفضل علی(ع) ست تا ابد هستیم با جان پای پیمان های مان قطره ای از اشک‌ما از گونه ها افتد اگر سنگ رمی ظلم خواهد شد به دامان های مان فرصتِ دیدار بود و نوبتِ سنوار بود دردهای ما یکی هستند و درمان هایِ مان بی هنیه یا که نصرالله یا سنوار نیز می شود تکرار در تاریخ،طوفان های مان چون شهادت پر بها،چیزی در این بازار نیست وا شده اصلا پی این سود،دُکان های مان بارها این روضه ها را دیده ام و بارها خیرزان ظلم خورده رویِ دندان های ما خونِ یحیی زنده خواهد کرد هر دل مُرده را بانگ بیداری زند بر نامسلمان های مان! شاعریم و از خدا خواهیم بنویسد ز لطف سرخی فصلِ شهادت را به دیوان های مان @asharahmadrafiei
حرم سوخت... حرامی شعله افکند و حرم سوخت حریمِ خاندانی محترم سوخت نه تنها خانه یِ زهرایِ اطهر(س) تمامِ عالمِ هستی ز غم سوخت علی(ع) با دستهایِ بسته می گفت: اُمیدم، غمگسارم، یاورم سوخت فقیری در میانِ گریه می گفت: خدایا سوختم... بابُ الکرم سوخت به جانِ بیت از غم شعله افتاد بیانم،واژه واژه، دم به دم سوخت نشد بنویسم از این بیش دیگر..‌‌‌. به دفتر آتش افتاد و قلم سوخت @asharahmadrafiei