eitaa logo
نحوه آشنایےو عنایات شهیدهمت
625 دنبال‌کننده
69 عکس
1 ویدیو
0 فایل
خادم‌الشهــدا👈 @shahidhematt کانال نحوه آشنایے و عنایات شهیدهمت👇 @enayate_shahidhemat کانال اولمون👇 از ابراهیم‌همت تاخدا😍✌ @kheiybar
مشاهده در ایتا
دانلود
نحوه آشنایےو عنایات شهیدهمت
دیشب ساعت ۲۳:۴۵ از همه مهمتر اینه که این بزرگوار فقط یک‌ساعت‌ونیم با مزار حاجی فاصله دارن و دیشب به جمع ما همسنگریا پیوستن👇👇 شاید این پیام پایین رو هیچ کس نخونه اما من معتقدم رفیقای رفیقم رفیق منم هستن... والسلام ختم کلام... یهو دلم گرفت... یعنی یهو که دلم نگرفت... دلم خیلی وقت بود گرفته‌بود... یهویی دلم از شاکی شد... نگاه کردم به پوستری که رو در کمدم بود و طرح زینت‌بخشش بود... پوستره رو دو ماه پیش که با داداشم دوتایی دلمون واسش تنگ شد و رفتیم شهرضا زیارتش از فروشگاهی که اونجا بود خریدم... بگذریم... نگاه کردم به چشماش و گفتم: جان... الهی قربون این چشمای آسمونیت برم من... از هفدهم اسفند که باهات عهد و پیمون بستم خودت شاهدی که... صلوات‌هام شد به نظر تو... دعای قنوتم شد رسیدن به تو... خریدم شد چیزایی که روش بود عکس تو... همه‌ی نقاشی‌هام و طراحی‌هام آخرش شد چهره‌ی تو... رفیقم شدی... شفیقم شدی.. حقا که آرامش گرفتم از توسل بهت... اما ... بگو تو هم هستی... بگو گناهام ناامیدت نکرده... بگو به یادمی... بعدم اشکامو پاک کردم و دوباره شروع کردم به دیوونه‌بازی جلوی عکسش... از رو عکس گونه‌شو ماچ کردمو بعد مثل این خاله زنک‌ها نچ‌نچ کردمو گفتم : اسسستغفرالله ... یادم نبود شهدا هم نامحرمند... حالا شما سرخ و سفید نشو جان... گناهش گردن خودم... بعدم بیخیال دنیا اومدم تو ایتا که دیدم یکی از کانال‌هایی که داخلشم یه پست تبلیغاتی گذاشته واسه کانال ... پروفایلای ادمین کانالو که دیدم اشکام درومد... زل زده‌بود تو چشمام میگفت حالا یه کم کردی فکر کردی خبریه؟!؟ اگه تو از هشت تا پروفایلت یکیش منم رفیقایی دارم که هر ۵۰ و خورده‌ای پروفایلشون عکس منه... از من خاطره میگن... یادمو زنده میکنن... اما ببین... با وجود اونا حواسم به تو هم هست... اینم از نشونه‌ای که خواسته‌بودی ازم نرگس خاتون... @enayate_shahidhemat
👇👇☺️ دیروز رفتم شهدای گمنام پارکمون خیلی وقته که آوردنشون ولی چون راهم دوره خیلی نمیتونم برم دیروز طلبیدنم ورفتم 3تاهستن یهو نگام افتاد به وسطی دیدم نوشته معراج:جزیره ی مجنون عملیات:خیبر هیچکی اونجا نبود فقط من بودم ودوستم یاد افتادم یه پیکسل از تو کیفم بود گذاشتم روقبر به دوستم گفتم هم توعملیات خیبروجزیره ی مجنون شهید شده یه خورده اشک ریختم بعدش دوستم داشت درمورد همون شهید واسم میگفت آخه وقتی که شهدارو میاوردن من اصلا تو این فازا نبودم دوستم هم از هیچی نمیدونه یدفعه بهم گفت تازه وقتی این شهیدو میاوردن بدون سر بوده نمیدونی چقدر گریم گرفته بود آخه هم بدون سر بوده خیلییییی خوشحال شدم خیلییییی الآن یه دارم تو شهرمون که ان شاالله هروقت بطلبن ودلم گرفته باشه هرجورشده میخوام برم @enayate_shahidhemat
👇 سلام علیکم نحوه رفیق شدن من با اینجوری بود که از چند سال همش یه حسی نسبت بهشون پیدا کرده بودم کلا عکس وضو گرفتنشون همه جا بود و من با دیدنش قلبم به تپش می افتاد...😊 رفیق شهیدم کسه دیگری بود اما تقریبا یک سال پیش بود که واسه قبول شدن در یک جا رفتم که امتحان بدم عکس کنارم بود و همش نگاهم به ایشون.. بعد از اینکه از اونجا اومدم بیرون نگاهشون توی ذهنم مرور میشد و منو درگیر خودش کرده بود...☺️ نگاهش به مزه عسلینی میداد شیرین بود هنوزم همون مزه رو میده و من خیلی مزه نگاهشو دوست دارم🌸 حتی یک بار بهش گفتم بهم ثابت کن که رفیقمی و بعدش یهو عکسش جلوم ظاهر شد😍 @enayate_shahidhemat