فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بارالهی؛تو کریمی،تو لطیفی، گره گشایی ، بالطف و کرم خود گره های زندگی همه عزیزان را باز بفرما ( الهی آمین )
بفرست واسه عزیزانت
@energyi_mosbat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرا شنیدنی ملانصرالدین و حلوا
دکتر الهی قمشه ای
@energyi_mosbat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ده پند لقمان❗
نان خود را بر سفره ی دیگران مخور!
در هیچ کاری شتاب مکن!
برای جمع آوری بیش از حد مال و ثروت حرص مخور!
به هنگاه خشم شکیبا باش و سخن سنجیده بگو!
از پیش دیگران غذا و میوه بر مدار!
در راه رفتن از بزرگان پیشی مگیر!
سخن و کلام دیگران را قطع مکن!
به هنگام راه رفتن جز به ضرورت چپ و راست خود را نگاه مکن!
در حضور مهمان بر کسی خشم مگیر!
مهمان را به هیچ کاری دستور مده!
@energyi_mosbat
7.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دنیا را سخت نگیرید برای اینکه...
زمینی که امروز روی آن قدم میزنیم
فردا سقفمان خواهد بود
اینقدر با حسرت و غصه خوردن
زندگی را به کام خودمان تلخ نکنیم...
تا آخر گوش کنین...
حرف های شنیدنی مادربزرگ شیرین زبان
@energyi_mosbat
6.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گاهی در زندگی یک حیوان به انسان درس مهربانی و عشق می دهد و طوری آدم را تکان می دهد که هیچ فیلم و کتابی قدرت آن را ندارد!
@energyi_mosbat
چهار حکایت کوتاه اما تاثیر گذار:
💝حکایت اول:
از کاسبی پرسیدند:
چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟
گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند!! چگونه فرشته روزیش مرا گم میکند!
💝حکایت دوم:
پسری با اخلاق و نیک سیرت، اما فقیر به خواستگاری دختری میرود...
پدر دختر گفت:
تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمیدهم...
پسری پولدار، اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود، پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر میگوید:
انشاءالله خدا او را هدایت میکند...!
دختر گفت:
پدر جان؛ مگر خدایی که هدایت میکند، با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟
💝حکایت سوم:
از حاتم پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟
گفت: آری...
مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛
یکی را شب برایم ذبح کرد... از طعم جگرش تعریف کردم...
صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد...
گفتند: تو چه کردی؟
گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم...
گفتند: پس تو بخشنده تری...
گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد
اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم...
💝حکایت چهارم:
عارفی راگفتند:
خداوند را چگونه میبینی؟
گفت آنگونه که همیشه میتواند مچم را بگیرد،
اما دستم را میگیرد..
@energyi_mosbat
#حکایت
همسر پادشاهی دیوانه ای را دید ، كه با كودكان بازی می كرد و با انگشت بر زمین خط می كشید.
پرسید: چه می كنی؟
گفت: خانه می سازم.
پرسید: این خانه را می فروشی؟
گفت: می فروشم.
پرسید: قیمت آن چقدر است؟
دیوانه مبلغی را گفت!
همسر پادشاه فرمان داد كه آن مبلغ را به او بدهند ،
دیوانه پول را گرفت و میان فقیران قسمت كرد.
هنگام شب پادشاه در خواب دید كه وارد بهشت شده، به خانه ای رسید،
خواست داخل شود اما او را راه ندادند و گفتند:
این خانه برای همسر توست...!!
روز بعد پادشاه ماجرا را از همسرش پرسید:
همسرش قصه ی آن دیوانه را تعریف كرد!
پادشاه نزد دیوانه رفت و او را دید كه با كودكان بازی می كند و خانه می سازد.
گفت: این خانه را می فروشی؟
دیوانه گفت: می فروشم.
پادشاه پرسید: بهایش چه مقدار است؟
دیوانه مبلغی را گفت كه در جهان نبود!
پادشاه گفت: به همسرم به قیمت ناچیزی فروخته ای!
دیوانه خندید و گفت: همسرت نادیده خرید و تو دیده میخری...
میان این دو، فرق بسیار است...!!!
💫ارزش كارهای خوب به این است كه برای رضای خدا باشد نه برای معامله با خدا
@energyi_mosbat
🪐"
✍داستان دو دوست"
دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور میکردند. بین راه سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند.
یکی از آنها از سر خشم؛ بر چهره دیگری سیلی زد. دوستی که سیلی خورده بود؛ سخت آزرده شد ولی بدون آنکه چیزی بگوید، روی شنهای بیابان نوشت “امروز بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد”.
آن دو کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند. تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و کنار برکه آب استراحت کنند. ناگهان شخصی که سیلی خورده بود؛ لغزید و در آب افتاد. نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت و او را نجات داد. بعد از آنکه از غرق شدن نجات یافت؛ بر روی صخره ای سنگی این جمله را حک کرد: “امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد”.
دوستش با تعجب پرسید: بعد از آنکه من با سیلی ترا آزردم؛ تو آن جمله را روی شنهای بیابان نوشتی ولی حالا این جمله را روی تخته سنگ حک میکنی؟ دیگری لبخند زد و گفت:
وقتی کسی ما را آزار میدهد؛ باید روی شنهای صحرا بنویسیم تا بادهای بخشش؛ آن را پاک کنند ولی وقتی کسی محبتی در حق ما میکند باید آن را روی سنگ حک کنیم تا هیچ بادی نتواند آن را از یادها ببرد.
@energyi_mosbat
7.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸نوحه ی معروف یزدی با صدای راغب
.
@energyi_mosbat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه کار کردیم جز زندگی ...
@energyi_mosbat
9.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بفرست واسه رفیق تحصیل کردت😂
@energyi_mosbat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨خداوندا...
🌸دوستانی دارم آیینہ تمام نمای مهر
✨رسمشان معرفت
🌸ڪردارشان جلای روح
✨و یادشان صفای دل
🌸پس آنگاہ ڪہ دست نیاز
✨بہ سوی تو میاورند
🌸پرڪن از آنچہ ڪہ
✨در مرام خدایی توست
شبتون آروم و رویایی🌙
@energyi_mosbat