مزهای داشت! هرگز خرما یا هیچ غذای دیگری با آن طعم و مزه نخورده بودم مزه آن خرماها هنوز هم زیر دندانهایم هست.
- خوب نیست در مواردی که خطر تو را تهدید میکند،تنها به اینجا بیایی بهتر است بیشتر احتیاط کن. متأسفانه این چند نفر شیعه هم که در سُرَّ مَن رأی هستند ملاحظه غربت عسکریین را نمیکنند. خوب است آنها حداقل روزی دوبار به حرم عسکریین مشرف شوند این باعث میشود که شیعیانی که برای زیارت و دعا به اینجا میآیند احساس امنیت بیشتری بکنند.
این حرفها را همان آقای عرب مهربان زد. بعدش هم حرف کتاب "ریاض العلماء" میرزا عبدالله افندی را پیش کشید و گفت:
- ای کاش این کتاب پیدا شود و در اختیار اهل علم و مردم دیگر قرار بگیرد. این کتاب خیلی – خیلی ارزشمند است...
حرفهایش به اینجا که رسید، یک لحظه، در فکر رفتم که:
- این مرد عرب بادیه نشین از کجا میرزا عبدالله افندی و کتابش را میشناسد؟! اصلا او از کجا در یک چشم بر هم زدن، پیدایش شد؟! از همه مهمتر، مرا از کجا میشناخت و نام مرا از کجا میدانست؟!
چگونه با یک نهیب او، این مرد قوی هیکل عرب، بیهوش شد؟! و...
هنوز در این افکار غوطه ور بودم که ناگهان متوجه شدم که از آن مرد مهربان خبری نیست. تازه فهمیدم که خرماهایی که به من داده بودند هسته نداشتند محکم با دو دست زدم بر سرم و نالیدم که:
ای وای! خاک عالم بر سرم، سرم در دامان آقا، مولا و مقتدایم حضرت حجة بن الحسن المهدی(علیه السلام) بوده و ساعاتی نیز با او حرف زدهام و او را نشناختهام.
غم عالم بر دلم نشست، با دیدهای اشکبار، مثل دیوانهها از سرداب به قصد حرم عسکریین خارج میشدم تا بلکه یار را در آنجا بجویم، هنوز مرد غول پیکر مهاجم عرب، بیهوش در کف سرداب افتاده بود...
🆔@enghelabbii
🌺ظهـــور ڪن!
ڪه به تنگ آمدیم از تزویر.....
زِ دستِ منتظرانت خلاص ڪن ما را
ڪه از روی ریا و تزویر مولا مولا نڪنن دگر😞
#اللهم عجل لولیڪ الفــرج
#در این لحظات ملڪـوتی
#التمـــــاس دعــــاۍ فـرج
🕊️🤲🏻🍃
🆔@enghelabbii
سلام_امام_زمانم 🌸✋🏻
عـاقبت نــور تـو پهنـــای جهـــان میگیرد
جسم بـی جـان زمین از تو توان میگیرد
ســالهــا قلب مـن از دوریتـان مـرده ولی
خبــــری از تــو بیــایـد ضــربـان میگیرد
🕊️🍃
🆔@enghelabbii
#آبادکردنِ_دنیا یعنی چه؟
♦️یعنی از استعدادهای فراوان و غیرقابل شمارشی که خدای متعال در این طبیعت قرار داده، این استعدادها را استخراج کند و از آنها برای پیشرفت زندگی بشر استفاده کند. در این زمین و پیرامون زمین استعدادهایی هست که خدای متعال اینها را گذاشته است و بشر باید اینها را پیدا کند. یک روزی بشر آتش را هم نمیشناخت، اما آتش بود؛ الکتریسیته را نمیشناخت، امّا در طبیعت بود؛ قوهی جاذبه را نمیشناخت، قوهی بخار را نمیشناخت، امّا اینها در طبیعت بود. امروز هم استعدادها و قوای بیشمار فراوانی از این قبیل در این طبیعت هست؛ بشر بایستی سعی کند اینها را بشناسد. این مسئولیّت بشر است؛ چون خلیفه است و یکی از لوازم خلیفه بودنِ انسان، این است.
۱۳۸۶/۲/۲۵
🆔@enghelabbii
زاده۲۳ خرداد ۱۳۲۳
درگز، استان خراسان، ایران
شهادت:
۲۱ فروردین ۱۳۷۸ (۵۴ سال)
تهران، ایران
مزار:
قطعه ۲۹، بهشت زهرا، تهران
وفاداری:
ایران
شاخه نظامی:
ارتش شاهنشاهی ایران (۱۳۵۷–۱۳۴۳)
ارتش جمهوری اسلامی ایران (۱۳۶۸–۱۳۵۷)
ستاد کل نیروهای مسلح (۱۳۷۸–۱۳۶۸)
سالهای خدمت:۱۳۷۸–۱۳۴۳
درجه:سرلشکر[الف]
فرماندهی:
نیروی زمینی ارتش
جنگها و عملیاتها:
شورش ۱۳۵۷ کردها
جنگ ایران و عراق
• عملیات فتحالمبین
• عملیات بیتالمقدس
• عملیات ظفر ۷
• عملیات نصر ۴
• عملیات مرصاد
نشانها:
فهرست کامل
آلما ماتر:
دانشکده افسری
#ویکی _پدیا
#شـــهــیدانه
#شهید صیاد شیرازی
🆔@enghelabbii
تحصیلات و ازدواج
علی صیاد شیرازی، در سال ۱۳۴۰ برای ادامه تحصیل به تهران آمد[۹] و سال ششم متوسطه را در تهران گذراند و در سال ۱۳۴۲ موفق به اخذ دیپلم گردید.[۴] در سال ۱۳۴۳ در کنکور دانشکده افسری شرکت کرد و پذیرفته شد و سرانجام در مهرماه ۱۳۴۶ در رسته توپخانه دانشآموخته شد و با درجه ستوان دومی وارد ارتش گردید.[۴][۶] پس از طی دوره آموزشی در شیراز و اصفهان به لشکر تبریز و سپس لشکر زرهی کرمانشاه منتقل شد.[۴]
او در سال ۱۳۵۰ برای گذراندن دوره آموزش زبان انگلیسی به تهران منتقل شد و پس از پایان کلاس به موجب تسلط بالایی که به دست آورده بود، از استادان زبان انگلیسی ارتش شد. وی زمانی که تصمیم داشت با دختر دایی خود، عفت شجاع، ازدواج کند، با مخالفت ارتش حکومت پهلوی روبرو شد. حکومت پهلوی دلیل مخالفتش را سابقه مبارزاتی پدر عفت شجاع با حکومت مطرح کرد. اما سرانجام در اثر اصرار ستوان شیرازی، ارتش حکومت پهلوی با این ازدواج موافقت کرد.[۱۰]
او در انجمن حجتیه فعالیت می کرد و از افراد ارزنده ی آن ها بود.[۱۱]
وی در سال ۱۳۵۲ برای تکمیل تخصصهای توپخانه از طرف ارتش به آمریکا اعزام شد[۱۲] تا دوره هواسنجی بالستیک را بگذراند. او این دوره آموزشی را در شهر فورت سیل در ایالت اوکلاهما، در منطقهای نظامی، با موفقیت طی کرد و پس از گذراندن دوره، با تخصصی جدید به ایران مراجعت کرد.[۴][۹]
ارتش برای استفاده از دانش نظامی ستوان، او را در سال ۱۳۵۳ به اصفهان (مرکز توپخانه) منتقل کرد.[۴][۵]