eitaa logo
اِنقِطٰاعْ
14 دنبال‌کننده
201 عکس
17 ویدیو
3 فایل
دارم از بیم گسستن روز و شب پاس نفس دستباف عنکبوتان است پود و تار من اینجا حرفات رو میشنوم:) https://daigo.ir/secret/8810090500
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام بهتون ! خوش‌ اومدین به کنجِ قلبِ من حرفی اگر هست من به جان می‌شنوم: https://daigo.ir/secret/8810090500
باران ! تو که از پیش خدا می‌آیی توضیح بده عاقل و دیوانه یکیست ؛
ـــ جا خوردی ؟ + نه ، نه ، اصلاً! اصلاً! برعکس!درست برعکس...اما..اما شما چطور توانستید تمام مدت این نقش را بازی کنید؟ ـــ چه نقشی؟ + خب ، همین نقش را... نقش پیر خرفت را. ـــ پیر خرفت که هستم ، کلوئه! پیر خرفتم. تمام این‌ها را گفتم که بفهمی من یک پیر خرفتم! + اصلا این‌طور نیست! اتفاقا اگر دقت کنید ، اصلا هم پیر خرفت نیستید ، چون اگر بودید ، خودتان متوجه نمی‌شدید! ـــ نه ، ساده نباش‌...این هم یکی دیگر از کلک‌های من است تا گلیمم را آبرومندانه از آب بیرون بکشم. من آدم زرنگی هستم... [ دوستش داشتم]
زندگی لیلی است ؛ مجنونانه باید زیستن!)
ـــ دیگر از سگ‌دو زدن خسته شده‌ام و به این نتیجه رسیده‌ام که زندگی با تو زیباست. گفته بودم که سعی می‌کنم بی تو زندگی کنم...سعی کردم ، سعی کردم ، اما زورم نرسید. دائم به تو فکر می‌کنم. حالا و شاید برای آخرین بار از تو می‌پرسم: خیال داری با من چه کنی؟ + دوستت داشته باشم. [ دوستش داشتم]
این امتحانم خوب بدم ، سختش تموم میشه! بعدش یه حالی به خودم میدم.
جِرِمی عزیزم سلام! امیدوارم مرا ببخشی که جواب آخرین نامه‌ات را ندادم. چند روزی می‌شود که به آن سوال فکر می‌کنم. مطمئنم می‌دانی که کدام سوال را می‌گویم. همان روز که در حیاط خانه دوشیزه آتکینسون کنار استخر نشسته بودیم و کیک‌های پنبه‌ای‌اش را می‌خوردیم. همان موقع که مادی آمد و آن سوال را پرسید. یادت آمد؟ مدتی‌است که به آن سوال فکر می‌کنم. به تک تک کلماتش که کنار هم قرار گرفته‌اند. به ماهیت سوال. حتی به آهنگِ صدای مادی موقع پرسیدن! اما باور کن جرات اینکه به جواب آن فکر کنم را نداشتم. هرچند ، حالا به نظرم سوال بیهوده‌ای می‌آید ؛ تو اینطور فکر نمی‌کنی؟ دوستت دارم ؟ خب معلوم است! مگر می‌شود تو را دوست نداشت؟ بگذار بهتر بگویم ؛ مگر می‌شود ساعت‌ها وقتت را با کسی بگذرانی و دوستش نداشته باشی؟ زیر باران نمایشنامه مکبث را با او اجرا کنی و در تابستان زیر نورِ گرم خورشید ، تمام خیابان‌ها را تا رسیدن به کتابفروشی آقای ریموند با او قدم بزنی ، کتاب‌هایت را به او قرض بدهی و در مورد آهنگِ جدید گروه مورد علاقه‌ات با او صحبت کنی و دوستش نداشته باشی؟ از نظر من که نمی‌شود تمام این‌کار‌ها را با کسی که دوستش نداری انجام دهی! اما دوست داشتنِ تو ، آنی نیست که مادی با سوالش دنبالش بود! می‌دانم که می‌دانی چه می‌گویم! تو بهترین و ـــ‌امیدوارم‌ـــ ماندگارترین دوست من هستی... برایم بنویس جِرِمی! کمک کن از این افکار بیهوده نجات پیدا کنم. منتظرِ نامه‌ات هستم. ـــ دوستدارِ تو ؛ جِین لوییز