همیشه شیفتهٔ جزئیات بودهام. جزئیاتِ گاهاً بیاهمیتی که قطعهٔ پراهمیتی از وجودم به آنها اختصاص دارد.
خندههای امشب ، حسِ خوبی که سراسرِ امروز جاری بود ، یکی از خاطراتیه که وقتِ ناامیدی میتونم بهش چنگ بزنم.
ـــ شبی که ماه کامل بود.( روزِ پدر ـــ زمستانِ سالِ سه)
اِنقِطٰاعْ
پادکست [ چنین شد] ـــ اپیزود ۴
یکی از قشنگترین چیزایی بود که شنیدم. واقعا دوران جالبی بوده. حتی فکر کردن بهش هم جالبه. فکر کن صادق هدایت مهمونِ عروسیت باشه و نیما یوشیج ، همسایهٔ دیوار به دیوارت!
عشق را گفتم چرا بر من نبستی راه؟ گفت
راه بر گمراه بستن نیست در آیین ما
[فاضل جانِ نظری]
یکی از کارهایی که انجام دادنش رو دوست دارم ، برف بازی با دوستامه. اینو امروز فهمیدم.انگار که دونه های برف صمیمیت رو زیاد میکنن. انگار که صدای خندهها زیر برف بلندتره!
[ ۳۰ دیماهِ سالِ سه ـــ بعد از امتحان نگارش]