eitaa logo
اِنقِطٰاعْ
14 دنبال‌کننده
201 عکس
17 ویدیو
3 فایل
دارم از بیم گسستن روز و شب پاس نفس دستباف عنکبوتان است پود و تار من اینجا حرفات رو میشنوم:) https://daigo.ir/secret/8810090500
مشاهده در ایتا
دانلود
[فروردین ماهِ سالِ چهار]
با شایلیِ عزیزم تلفنی صحبت کردم. در راه فرودگاه بود. در یک ماهِ گذشته ، از همان روزی که خبرِ رفتنش را داد ، احساساتِ خالص و تکرارنشدنی‌ای که در طولِ این دوستیِ بی‌نهایت دلنشین ، ذره ذره شکل گرفته بودند ، ناگهان طغیان کرد ؛ مانندِ اشک‌های محکومِ معصومی که پشت پلک‌هایت جمع شده‌اند ، دیدگانت را تار کرده‌اند ، زور میزنی جلویشان را بگیری اما با اولین پلک زدن ، افسار گسیخته از قفسِ چشمانت بیرون می‌زنند. یا مثل خنده‌ای که سرِ جدی‌ترین کلاس در گلویت مانده و تو خطر توبیخ شدن را به جان می‌خری و می‌خندی. روزِ اول همه گریه کردیم. آن روز همه‌چیز برایم متفاوت بود. انگار همه‌چیز داشت با من خداحافظی می‌کرد. دو روزِ بعدش حالِ خوشی نداشتم. مادر آن‌شب دمِ گوشم گفت:[ باید یاد بگیری دل بکنی.] هفته‌های بعدش بهتر گذشت. دیگر همه پذیرفته بودیم که باید خداحافظی کنیم و تصمیم گرفته بودیم تا می‌توانیم خاطره بسازیم. دیشب شایلی موقع خداحافظی گفت [ می‌بینمت!] و انگار که صدایش از گوشم گذشت و به قلبم رسید. دانه‌ای شد و لابه‌لای خاکِ تازه‌‌ شدهٔ احساساتم پنهان شد. و من لبخند زدم و حس کردم دانه جوانه زد. امید بود شاید. امیدِ در آغوش گرفتن ِ دوبارهٔ دوستی قدیمی. ــ ۰۴/۱/۴
بارون امروز محشر بود.
واژه‌ها در ذهنم آرام و قرار ندارند. هر عکسی که میگیرم ، کلمات پشت سر‌هم ردیف می‌شوند و داستانی رقم می‌زنند. هیچوقت اینقدر بی‌قرارِ نوشتن نبوده‌ام. اگر ننویسم چه ؟ اگر واژه‌ها مرا برای همیشه تنها بگذارند چه؟ کجا را دنبالشان بگردم؟ دلم می‌خواهد به اندازهٔ تمام عکس‌های بی‌داستان ــ همان‌هایی که هنوز کسی نمی‌شناسدشان ــ وقت داشتم تا بنویسم. آن‌وقت شاید آرام می‌گرفتم.
اِنقِطٰاعْ
این آهنگیه که علیرضا قربانی برای سالگرد فوتِ همسرش خونده! جدای از متن و آهنگِ قشنگش ، عاشق اسمش شدم: [ یازده ماه و بیست‌ونه‌ روز و چند‌هزار ساعت]