♦️ #روایت‌دلتنگی عزتت،شرفت،شجاعتت بر‌تمامی‌نقشه‌‌های‌دشمنان چیره‌می‌شود.‌آنها‌تو‌را‌ڪشتند، اما‌نتوانستند‌بہ‌زانویت‌درآورند چقدر‌این‌قصہ‌آشناست قصہ‌ی‌ڪربلا . . . 💔! #جان_فدا #حاج_قاسم

خداوندا! سـࢪ من، عقݪ من، ݪب من، شامّھ من، گوش من، قڵب من، همھ اعضـا و جواࢪحم؛ دࢪ همین امید بھ سـࢪ مےبࢪند؛ یا اࢪحم الࢪاحمین! مـࢪا بپذیࢪ؛ پاڪیزھ بپذیࢪ؛ آن‌چنان بپذیࢪ ڪھ شـایسـتھ دیداࢪت شـوم. جز دیداࢪِ تو ࢪا نمےخواهم، بھشـت من جواࢪ توسـت، یا اللّٰھ! #حاج_قاسم💔

آن روز کہ باتمام زخم هایمان پلّہ های آخرمسجدالأقصیٰ رامشتاقانہ می دویم؛ همہ دنیایی کہ مارانادیده گرفت؛ماراخواهددیدوهمہ ازماخواهندپرسید: نام شماچیست؟! وفریادخواهیم زد: سربازان #حاج_قاسم ...🌱

「🌼☘️」 "خیال خنده های تو شده آرزوی هرشبم " #حاج_قاسم♥️

🌼☘️ . . قسـٰم‌بہ‌عشـٖق‌ڪہ‌نامش‌همیشہ‌پابرجاست نرفتہ‌قآسم‌مـا،اۅهنوزهم‌اینجاست! #حاج_قاسم 💛

تا اونجایی که من یادمه و می‌رفتم خونه‌شون، یبار دیدم حاجی برای بار سومِ که داشت مبل‌هاشو می‌بُرد برای تعمیر!!!. بچه‌ها بهش میگفتن آخه حاجی مگه یه دست مبل چنده؟ ۴ تومنه دیگه، ما بخریم برات؟ حاجی بهشون می‌گفت مردم ندارن، چی میگید شماها؟ مردم نون ندارن، بعد من برم مبل بخرم؟ نقل از حاجی اهوازیان #حاج_قاسم🥀 #جان_فدا♥️

‌ ‌وسط معرکھ نبرد با داعش ، از عراق زنگ زد و گفت : شنیدم تهران برف اومده . . گفت برو فلان پادگان سپاه ، آهوها از کوه میان پایین بخاطر غذا .. براشون علوفه و آب تهیہ کن ، حیوونا بی‌آب و غذا نمونن ! به شوخی گفتم حاجی! وسط جنگ با داعش بھ آهوها چیکار داری!؟ گفت من به دعایِ آهوها نیاز دارم :)🌱 | #جان_فدا . #حاج_قاسم♥️ |

•|💙🦋|• #شهیدانہ ⸾❁❭ #حاج_قاسم میگقت: حتی‌اگہ‌یـه‌درصداحتمـال‌بِـدی‌ڪہ یـه‌نفر یه‌روزی‌برگـرده‌وتوبہ‌کنـه .. حـق‌نداری‌راجبش‌قضاوت‌ڪنۍ!🗣^^ قضاوت‌فقط‌ڪار‌خداست☝️🏼! فلذا‌حواسمـون‌باشہッ

🌼☘️ . . نرفتہ‌قآسم‌مـا،اۅهنوزهم‌اینجاست! #حاج_قاسم 💛