🔴 ادامه مناظره با طرفداران احمدالحسن
#قسمت_دوم، حتما قسمت اولو تو مطلب قبل بخونید
آقای احمدالحسن اومده میگه من حجت خدا، فرزند و فرستاده امام زمان هستم، همون قائم آل محمدم. میپرسیم ادعای خیلی بزرگی کردید، از کجا مطمئن بشیم، به چندتا از احادیث پیامبر(ص) اشاره میکنن، مثل حدیث وصیت و پرچم که در آخرالزمان سیدیمانی میاد و از این حرفا، میگیم اگر این احادیث رو از لحاظ سندی قبول کنیم که بعضیاش از نظر سندی مشکل داره، از کجا معلوم که منظور پیامبر شمایی؟ یه نشانهای، معجزه ای به ما نشون بدید. میگه دوتا نشانه به شما معرفی میکنم:
۱_ استخاره
۲_خواب😐
تصور کنید، یکی اومده میگه من حجت خدا، فرستاده امام زمانم هستم
شما میگی یهلحظه وایسا یهلحظه یه استخاره کنم، بعد باصدای بلند میگی تبریک میگم تبریک، استخاره خوب اومد. تشویقشون کنید.
خنده دار نیست؟
آقا اصلا استخاره اصول و شرایطی داره، هرجایی استخاره جواب نمیده، استخاره وقتی معنی داره که شما میخوای یه کاری بکنی اول میری تحقیق میکنی، بالا پایین میکنی، عقلت رو به کار میگیری، بعد اگه یه جایی تو دو راهی گیر کردی و نتونستی تشخیص بدی، اونوقت استخاره (طلب خیر ازخدا) میکنی، نه اینکه فرتی اول کار استخاره کنی، اونم برای تشخیص حجت خدا. اصلا اینجا استخاره مسخرهاس، مث اینه که یکی بگه خونهی تو مالِ منه. میگی از کجا میگی این حرفو؟ میگه اگه شک داری استخاره کن. اصلا ادعا غلطه
🔻یا میگن توسل کن، تو خواب بهت میگن که این حجت خداست. این دلیل هم مثل دلیل استخاره سبک و غیرعقلی هست، اصلا بین علمای دین، خواب خودش حجت نیست چه برسه به اینکه حجت خدا رو بخوای با خواب بشناسی
اصلا شما به دستهبیل فکر کنی، شب خوابش رو میبینی، اینایی هم که خواب دیدن احتمالا یکی دو روز با حال خوش و اشک و زاری به ایشون یا امامزمان فکر کردن بعد یه خوابی توهمین موضوع دیدن. البته این افراد به علوم غریبه و طلسم و سحر مسلطن و تو خواب تصرف میکنن که خواب مورد نظر رو ببینی و شما هم فکر میکنی معجزه صورت گرفته. همچنین توسط همین علوم غریبه یه کارایی میکنن استخارهها خوب دربیاد. که شرعاً حرام است این کارا. اینا همین کارو میکنن
✅ اصلا حالا که انقدر هردنبیله منم میخوام برم ادعای مهدویت بکنم، حدیث و تاریخم که بلدم، ممبرامم بالاس. شماها هم رگباری ایمان بیارید و بگید خواب دیدید، یقین پیدا کردید که من فرستاده امام زمانم، خدایی ضایعمون نکنیدا، تو شادیهاتون جبران میکنم. 😃
کتاب آسمانی هم ندارم، جزوه میگم بنویسید😆
🔻اصلا این دوستان اطلاعات زیادی درباره اتفاقات ظهور ندارن. امام زمان وقتی ظهور کنه نه فقط برای شیعیان، برای کل جهان حجت خواهد بود، نشانههایی ارائه میده که اسکیموها هم براشون حجت تموم شه. نه مث این بندهخدا با استخاره و خواب، که شیعیان هم قانع نمیشن. اصلا فرستاده امام زمان انقدر ترسو نیست که خودش بره مخفی بشه و مخفیانه کار بکنه و نوچههاش تو اینستاگرام پیج بزنن براش تبلیغ کنن. اصلا به یکیشون گفتم احمدالحسن شما الان خودش غایب شده، یه نفر باید بیاد مقدمات ظهور اونو فراهم کنه🤣والا دکون باز کردن
🔻آهان اینم یادم رفت بگم، چندتا از کلیپهای احمدالحسن رو دیدم. برداشتن یه افکتهایی به صدای طرف دادن، شبیه صدای جبرئیل شده، خیلی تاثیرگذار، من خودم داشتم ایمان میاوردم😁 با دقت که گوش دادم، خداشاهده دوتا آیه قرآن رو غلط خوند😂. گفتم نکنه من دارم اشتباه میکنم، رفتم دیدم اصلا اعراب گذاری آیات رو چپکی میگفت. احتمالا جلد دوم قرآن بود. ایشون چندتا کتاب هم نوشته، مطالب ضدونقیض و غلط کم نداره، اگه یه سرچی بکنید مطالب زیادی رو تو نت پیدا میکنید از مطالب غلط و ضدونقیض ایشون
خلاصه هیچی دیگه، اون بندهخداها منو از گروهشون ریمو کردن و انداختن بیرون. از هدایت من ناامید شدن. من تو گروه اونا یک فرد شبهه پراکن بودم🤕😁
✍ #حسین_دارابی
#تجربه_من ۴۶۶
#فرزندآوری
#خداخواسته
#سقط_جنین
#قسمت_دوم
وقتی دیدم فایده ای نداره حرف زدن، لباسهام روجمع کردم و رفتم خونه پدرم، تصورش رابکنید دختر بزرگم ۲۱ ساله، پسرم ۲۰ ساله، یکی از دخترام ازدواج کرده، من لباسام رو جمع کنم و برم خونه پدرم، واقعا برام خیلی سخت بود.
از طریق تلفن با همسرم در ارتباط بودم و باهاش حرف میزدم و او همچنان پافشاری میکرد تا اینکه برام پیام فرستاد که اگه بچه ها رو سقط نکنی طلاقت میدم، وقتی پیامک همسرم را دیدم واقعا دلم شکست و خیلی ناراحت شدم و گریه زیادی کردم، گوشیم رو خاموش کردم.
دوباره زیارت عاشورا خوندم و توسل کردم به امام حسین علیه السلام، خونه پدرم روضه داشتن، چون ایام محرم بود به روضه خوان گفتیم روضه حضرت علی اصغر علیه السلام بخونه و به همه گفتیم دعا کنن، دیگه هیچ ارتباطی با همسرم نداشتم فقط بچه هام بهم سر میزدن.
یک هفته گذشت و در کمال ناباوری دیدم که همسرم اومد دنبالم و بهم گفت واقعا نمیدونم چی بگم، من به خاطر خودت گفتم این بچه ها رو سقط کن ۳۹ سالته، بدنت ضعیفه، بارداری آخرت چقدر سخت بود و استراحت مطلق بودی... ولی واقعا نتونستم نظرت رو عوض کنم. بیا خونه ان شاءالله کمکت میکنم.
خدا رو شکر کردم، از امام حسین علیه السلام و حضرت علی اصغرعلیه السلام تشکر کردم و نذر کردم که ان شاءالله هر سال تو خونه مون روضه باشه والحمدلله به خونه برگشتم.
بعد از چند روز درد شکمم و کمرم شروع شد، رفتم دکتر گفت باید استراحت کنی و دارو برام نوشت، تا ۲۷ هفته استراحت مطلق بودم و دارو استفاده میکردم. هفته ۲۸ دردهای زیادی داشتم دقیقا مثل دردهای زایمان، بیمارستان که رفتم، گفتن احتمال زایمان زودرس هستش و بستری شدم.
خدا رو شکر دردها بهتر شد ولی دکتر گفت ما اینجا امکانات نداریم و بچه ها کوچیکن اگه باز درد داشتی باید بیمارستانی بری که nicu داشته باشه، چون شهری که من توش زندگی میکنم شهر کوچیکی هستش و تقریبا دو ساعت فاصله هست تاجایی که بیمارستان و امکانات بستری نوزاد نارس داشته باشه، مجبور شدم برم خونه خواهرم که تو مرکز استان بود و به بیمارستان نزدیک...
تو این مدت که استراحت مطلق بودم، چقدر همسرم و بچه هام کمکم کردند، غذا میپختن کارهای خونه را انجام میدادن، و...
خواهرم هم کوچیکتر از منه، وقتی خونه شون بودم خیلی به من محبت کرد و واقعا با تمام وجودش از من مراقبت کرد. خدا خیرش بده همیشه براش دعا میکنم.
دوباره دردهام شروع شد ولی ایندفعه با تدابیر طب اسلامی، الحمدلله باز هم دردهام قطع شد و تونستم بچه ها رو تا ۳۳ هفته نگه دارم.
خدا رو شکر بچه ها ۲۹ بهمن به دنیا اومدن و در بخش نوزادان دوهفته بستری شدن، و خدا رو شکر بچه هام الان وزن گرفتن و حالشون خوبه و همسرم خیلی خوشحاله و خیلی بچه ها رو دوست داره
درسته که همسرم اولش راضی نبود و میخواست که بچه ها رو سقط کنم ولی بعد که دید من راضی نیستم، خیلی کمک کرد. حواسش به بچه ها بود، به خصوص پسر ۵ سالم که خیلی بهانه گیر شده بود، آشپزی میکرد، ظرف می شست و...
خدا رو شکر وقتی دوقلوها بدنیا اومدن، یه پسر و یه دختر ناز و ریزه میزه، همه خیلی خوشحال شدیم بخصوص همسرم، درطول این دو هفته که بچه ها بستری بودن و من هم پیششون بودم در کنارم بود لحظه ای منو تنها نگذاشت، چقدر به من دلداری میداد، چون خیلی نگران بودم برای دوقلوها، الحمدلله وقتی مرخص شدن و به خونه رفتیم، بچه ها خیلی خوشحال بودن بلاخره مادرشون و دوقلوها بعد از تقریبا دوماه ونیم به خونه برگشتن.
کلا خونه مون حال و هوای دیگه داشت، پسر کوچیکم خیلی خوشحال بود و مرتب بچه ها رو میبوسد، همسرم و بچه ها خیلی کمکم کردند، دوقلوها خیلی کوچیک بودن و احتیاج به مراقبت بیشتری داشتن، خودم هم چون سزارین کرده بودم، زیاد حالم خوب نبود و بدنم خیلی ضعیف شده بود.
الان همسرم اینقدر این بچه ها رو دوست داره و ازشون مراقبت میکنه، من که مادرشون هستم اینقدر حساس نیستم. من و همسرم خدا را هزار مرتبه شکر میکنیم به خاطر نعمت فرزندآوری
درپایان میخواستم بگم هیچوقت به خاطر حرف مردم و یا خرج و مخارج زیاد و یا فشار همسر، بچه تون رو سقط نکنید، امیدوار باشید و با مشکلات بجنگید
الان و در این زمان واقعا فرزندآوری جهاد است، وقتی یه عمریه برای ظهور امام زمان عجل الله فرجه دعا می کنیم خدای بزرگ و مهربان من و همسرم رو امتحان کرد که آیا میتونیم برای ظهور حضرت سرباز آماده کنیم و میتونیم سختی های این مسیر رو تحمل کنیم.
کانال«دوتا کافی نیست.》