.
♻️ قاعده ترجیح صالح مقبول بر اصلح، در انتخاب بین رییسی و جلیلی
🔹 قسمت اول
🔰 حمید رسایی: تقریبا از سال ۸۴ و نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بود که موضوع «ترجیح صالح مقبول بر اصلح» روی زبانها افتاد. این قاعده پیش از این همواره و در هر انتخابات، برای کاندیدای خاصی مطرح میشد که این بار اساسا در میدان رقابت نتوانست حاضر شود.
در روزهای اخیر و به مناسبت این دوره از انتخابات ریاست جمهوری اما باز هم موضوع «ترجیح صالح مقبول بر اصلح» محل نزاع موافقان و مخالفان کاندیداها شده است. برخی عمل به این قاعده را کلا منتفی و برخی عمل به آن را در هر شرایطی صحیح دانستهاند و برخی هم حیران بین درستی و نادرستی آن ایستادهاند. در این باره چند نکته قابل تامل است که اگر به آنها توجه شود، این سردرگمی پایان خواهد یافت.
🔶 محل نزاع و بحث اینجاست: در کارزار انتخاباتی با کاندیدهایی مواجه هستیم که #از_نظر_ما یکی از آنها از جمیع شرایط، اصلح و بقیه افراد صالح و حتی برخی از آنها از نگاه ما (نه از نگاه مراجع قانونی و تایید کننده) غیرصالح هستند.
اجازه دهید موضوع را در قالب مثالی مطرح کنم. فرض کنید چهار گزینه داریم که وقتی ویژگیهای آنها را در ابعاد مختلف مورد دقت قرار میدهیم، از امتیازهای ۱۹، ۱۷، ۱۱ و ۹ برخوردارند که طبعا از نگاه ما گزینه اول اصلح، گزینه دوم صالح، گزینه سوم هم به نسبت گزینه مردود، کاندیدایی صالح و گزینه چهارم هم که به دلیل عبور از خط قرمزهای ما اساسا مردود و غیرصالح است.
طبعا اگر در حالتی باشیم که فرد اصلح مقبولیت داشته باشد، تکلیف روشن است. اما مفروض بحث ما این است که از #راه_مطمئن و درستی (نه صرفا ادعای این رسانه و ادعای درگوشی آن چهره سیاسی) به این نتیجه رسیدهایم که به احتمال زیاد، گزینه اصلح مورد نظر ما متاسفانه مقبولیت لازم در صحنه رقابت انتخاباتی را ندارد و در ادامه فرایند انتخاباتی هم به این مقبولیت دست نمییابد اما گزینه دیگری که صالح است، از این مقبولیت برخوردار است و اگر آرا متفرق شود، گزینه اصلح و صالح، هیچکدام انتخاب نمیشوند بلکه ممکن است فرد غیرصالح (با معدل ۹) قدرت را در دست بگیرد. طبعا قدرت یافتن چنین گزینهای، لطمات جبران ناپذیری برای مردم، کشور و آرمانهای انقلاب اسلامی به دنبال خواهد داشت. در این حالت، تکلیف ما چیست؟
به نظرم در این حالت ما با دو #قاعده_اصلی مواجهایم:
اصل اول: از طرفی اصل عقلی و نقلی (روایات معصومین) این است که انتخاب اصلح بر صالح ترجیح دارد. طبعا بهم زدن این قاعده «خلاف اصل» است حتی اگر ترجیح صالح مقبول بر اصلح نامقبول باشد. اگر این «خلاف اصل» دائما تبدیل به «اصل» شود، نتیجه آن به مرور زمان، نزولی و عبور از صلاحیتها خواهد بود. چرا که فرد صالحی که در این دوره مقبول بوده است پس از مدتی با تغییر ذائقهها نسبت به فردی که امتیاز کمتری از او داشته، نامقبول خواهد شد و ...
اصل دوم: اما از طرفی نمیتوان تردید کرد که در فعالیتهای اجتماعی بویژه رقابتهای انتخاباتی (که حصول نتیجه در آن، متوقف بر آرای تک تک افراد جامعه است) باید تلاش کرد و با کار جمعی، آرای بیشتری به دست آورد. بدیهی است در چنین کارزاری اگر شما آرای خود را متفرق کنید، فرد ناصالح امورات کشور را به دست خواهد گرفت.
طبعا کار وقتی به اینجا رسید، پای یک قاعده عقلی به میان میآید و این سئوال مطرح میشود: آیا در چنین مواقعی، برای دفع مفسده بزرگ، انتخاب صالح مقبول بر اصلح ترجیح دارد یا باید همچنان بر انتخاب فردی که #از_نظر_ما اصلح است، اصرار ورزید؟
آنچه نویسنده این سطور میفهمد و درس آن را خدمت استادش پس داده، به این سئوال نمیتوان یک جواب ثابت داد بلکه به فراخور شرایطی، پاسخ تغییر میکند. برای فهم بهتر موضوع، ادامه بحث را با دقت بیشتری دنبال کنید.
توضیح اینکه اگر صحنه انتخابات اینگونه بود که...
ادامه یادداشت در پست بعد: