⚠️انقلابشان به مهسا امینی #واقعی نیاز دارد...
⭕️مهسا امینی برخلاف روایت های فاسد معاندین به مرگ طبیعی و در اثر عوارض جسمانی و پیش زمینهای خودش مُرد ، اما دشمن بشدت به دنبال ساختن یک مهسا امینی واقعی و کشته شده است تا خون تازه اش را پای درخت نامبارک زن زندگی آزادی بریزد!
🔴قبلا گفته ام ، دوباره هم میگویم ؛ اگر حاکمیت به طریق هوشمندانه و بازدارنده ای در بحث مقابله با بی حجابی ورود نکند ، مردم خودشان به طور هیجانی و بدون ضابطه با بی حجاب های ِ نیمه برهنه برخورد خواهند کرد!
⭕️و این برخوردهای هیجانی ، خوراک خوبی برای معاندین و براندازان است و چه بسا با برنامه ریزی و صحنه سازی های شیطانی و پروژهی «کشته سازی» ، یک مهسا امینی واقعی برای جبههی دشمن خلق شود که دشمن میکوشد به واسطهی آن کشور را دوباره چند ماهی به بحران بکشاند!
🔴مسئولین اگر میخواهند مردم از عکس العمل های هیجانی دور بمانند و بهانه دست دشمن ندهند ، باید برای مقابله با بی حجابی با قدرت ورود کنند و قانونی جامع بنویسند که به ابعاد وسیع این فتنه و اهداف دشمن توجه داشته باشد و از بازدارندگی خوبی برخوردار باشد و ریشهی بی حجابی را بخشکاند!
⚠️این یک هشدار کاملا جدی است ؛ اگر مسئولین چنین قانونی طراحی نکنند یا قانونی طراحی کنند که بازدارنده نباشد و اکثریت مردمِ مخالفِ با برهنگی را «راضی نگه ندارد» و آرامش روانی آنان در جامعه را تامین نکند ، عکس العمل های هیجانی و از روی خشمِ مردم دور از انتظار نیست!
#حجاب
✍ میلاد خورسندی
#عجیب_اما_واقعی
❌ اتفاقی که برای یکی از بچه های همین شهر افتاد!!!!😳
✅ حتماً تا آخر بخونید: 📖
این یه داستان واقعیه 🌟
⬅️ راز یه خواب عجیب، لبخند شهدا و حرفهای نگفته...
🕛 ساعت دوازده و ربع شب بود. همهجا تو سکوت عجیبی فرو رفته بود، ولی ما هنوز مشغول بودیم. 📱 توییت میزدیم، حمایت میکردیم و دست نمیکشیدیم.
همهی لحظهها با یه نیت خاص میگذشت: زنده نگه داشتن یاد شهدا تو فضای مجازی 🌐
برای ما، این کار بیشتر از یه هشتگ یا ترند کردن ساده بود. این کار، احترام به همون شهیدایی بود که شاید اسمشون کمتر شنیده شده، ولی مظلومیتشون کمتر از بزرگترین شهیدای تاریخ نیست. 🕊️
چند روز قبل، به خانوادهی شهدا پیام دادم و ازشون خواستم اگه عکس 📷 یا خاطرهای 📜 از عزیزشون دارن، برامون بفرستن. نمیدونید چقدر خوشحال شدن! 😃 از اینکه ما داشتیم یادشون رو زنده میکردیم.
اون شب، کنار مادرم نشسته بودم. 🛋️ داشت از خاطرههاش با مادر یه شهید میگفت. مادرم تعریف کرد که شبی مادر اون شهید خواب پسرش رو دیده بود؛ شبی که پدرم قرار بود برای خواستگاری مادرم بیاد. تو خواب، شهید به مادرش گفته بود: این وصلت باید سر بگیره💍
اون شب، پویش مجازی ما بالاخره تموم شد.
به همهی بچهها تو گروه خسته نباشید گفتم و هرکسی رفت که استراحت کنه.
ولی برای من، انگار شب تازه شروع شده بود.
🌃 همینطور که گوشی 📱 رو کنار میذاشتم، یه فکری ذهنم رو درگیر کرد:
💭 آیا تونستیم یه لبخند کوچیک روی لبای شهدا بیاریم؟ 🤔
💭 کارمون اثر داشت؟🤔
کاش ما هم لیاقت این رو داشتیم که شهدا تو لحظههای سخت زندگی، راه رو بهمون نشون بدن...
💭 همین فکرها منو برد تو خواب و 💤 خوابی دیدم که وقتی بیدار شدم،
نمیدونستم باید گریه کنم یا بخندم😭😄😳
توی یه باغ بودم. یه باغ بزرگ و بیپایان، پر از نور و زیبایی 🌺
چند نفر جلو روم ایستاده بودن. شناختمشون: شهید حسین توکلی با همون لباس خاکی، شهید غلامرضا سلیمانی، شهید محمود مختاری، شهید علیاری... 👨👨👦
😍 چشماشون مستقیم به من نگاه میکرد. انگار سوالای ذهنم رو میدونستن.
بدون اینکه حرفی بزنن، جواب همهی سوالهام رو از نگاهشون میگرفتم. لبخندهاشون 😊، اون سرتکون دادنهاشون.
بهم میگفتن:
ما دیدیم
ما قدردانیم
✅ اما بین اون همه نور و لبخند، یه نفر بود که نگاهش فرق داشت.
😔 شهید سید سجاد حسینی
اون شهیدی که فراموش کرده بودم دربارهش چیزی بنویسم(اما رفقام براش نوشته بودن)
😭 با نگاهشو سکوتش انگار میگفت: پس برای منم چیزی می نوشتی......
😳 وقتی از خواب بیدار شدم، دیگه شک نداشتم که یاد کردن از شهدا، کمتر از شهادت نیست. هر قدمی که تو این مسیر برمیداریم، یه عهد بزرگه.
⬅️ هر یادآوری، هر کلمه، میتونه اثر عمیقی داشته باشه. بیاید این راه رو با ایمان ادامه بدیم 🙏
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
❌❌ این داستان واقعی بود و برای یکی از فعالان فضای مجازی خودمون اتفاق افتاد.
📱 چند روز پیش، برای گرامیداشت یاد شهدا و همزمان با کنگرهی ملی ۲۴ هزار شهید استان اصفهان، توی فضای مجازی 📱فعالیت میکرد و یاد شهدا رو زنده نگه داشت.
🌹 شهدا زندهان.
اونا ناظر به رفتار ما هستن!
چه تو دنیای #واقعی، چه تو دنیای #مجازی.
بیاید کاری کنیم که همیشه لبخند 😊 به لبشون باشه.
🔸 پ.ن: پاسخ اون افرادی که در خصوص زحمات و تلاشهای خالصانه، جهادی و شبانهروزی بچههای گمنام فضای مجازی، شبهه یا اشکالی وارد میکنن.
#نشر_حداکثری