eitaa logo
انتشارات صریر
141 دنبال‌کننده
654 عکس
103 ویدیو
2 فایل
ناشر تخصصی دفاع مقدس فروشگاه : تهران-خیابان انقلاب-بین دوازده فروردین و فخر رازی پلاک۱۲۶۶ تلفن ۰۲۱۶۶۹۵۴۱۰۸ خرید کتاب اینترنتی sarirpub.ir فروشگاه : @shop_sarir ارتباط با ما‌ @defaae_moghaddas
مشاهده در ایتا
دانلود
از رادیو کابین هواپیمای شکاری عباس هنوز صدای محمود، خلبان شماره‌ی ۲، می‌آمد که مدام فریاد می‌زد: عباس... موقعیتت را اعلام کن! کجایی؟ گمت کردم... کجایی ؟ موقعیتت را اعلام کن! سعی کن خودت را به سمت مرز برسانی ... نگران نباش، الان به بچه‌ها خبر می‌دهم به کمکت بیایند! عباس با خود زمزمه می کرد "نه،هیچ چیز نمی‌تواند وضعیت را تغییر بدهد." آنگاه آهسته و آرام با خود گفت: آدم‌ها فقط به خاطر چیزی می‌میرند که می‌توانند با آن زنده بمانند بمانند. من ایمان دارم که تنها به خاطر عشق به خداست که انسان‌ها خود را مسئول یکدیگر می‌دانند و امید برای آنان فضیلت و برتری است . عشق به یگانه خالق هستی، جوهر وجودی تمام آدمیان است. در مکتب یک‌رنگی انسان جلوه‌ی خداست و خدا در وجود انسان حرمت دارد. بنی آدم در وجود خدا برابرند. صدای رادیوی محمود همچنان از کابین عباس شنیده می‌شد که فریاد می‌زد: تکرار کن...صدا مفهوم نیست... تکرار کن! عباس با خود اندیشید: دیگر صدای من را نخواهی شنید. من راه خود را بازیافته‌ام و سرنوشت من با نام پیوند خواهد خورد... ✂️برشی از کتاب بمبی در کابین ✍️نوشته‌ی سید حکمت قاضی میرسعید 📚انتشارات صریر 🌐 خرید اینترنتی کتاب بمبی در کابین👇 https://sarirpub.ir/product/بمبی-در-کابین @entesharat_sarir
مــن بــه ادعــای مامــورم اطمینــان دارم. شــما شــاطری را از حــالا تمــام شــده فــرض کنیــد. شــائول در حالی کــه متفکــر بــه نقطــه ای خیــره مانــده بــود، ســر تــکان داد و گفــت: آه ببیــن بــه چــه مصیبتــی گرفتار شــدیم. ایــن مــردک، در بیــروت، پرچــم دشــمن مون را در چنــد قدمــی مــرز اورشــلیم بــالا بــرده و دیــوار بــه دیوار اســرائیل پــارک ســاخته و اســمش رو هــم گذاشــته . و با خشم غرید: در عوض، ما چه کردیم؟! دســت هایش را میــان هــوا بــر هــم کوبیــد و ادامــه داد: هیــچ غلطــی نتونســتیم بکنیــم... هیــچ غلطــی، تمــام مــدت تماشــا کردیــم و دم فــرو بســتیم... جــورج ایــن یعنــی تحقیــر مــا، یعنــی تحقیــر اســرائیل، می فهمــی!! و بــا حالتــی عصبــی ادامــه داد: دشــمن مون ماشــین قدرتــش رو آورده درســت لــب خــط مــرزی، بیــخ گوش مــون پــارک کــرده و پرچمــش رو هــم بــالا بــرده... جــورج می فهمــی ایــن چــه معنــی ای داره؟! جــورج لــی گفــت: بلــه قربــان متوجــه ام. مــا را خیلــی زودتــر از اینهــا بایــد از میــان برمی داشــتیم. مطمئنــم شــاطری آمــده بــود ، تــا همــان برنامه هــای مشــابه را در ایــن نقطــه از مــرز مــا هــم پیــاده کنــه. شــائول گفــت: شــک نکــن کــه بــرای همیــن آمــده بــود، ایــن مــردک مامــور چزانــدن مــا توســط حکومــت بــوده. @entesharat_sarir