eitaa logo
کانون انتظار
168 دنبال‌کننده
591 عکس
255 ویدیو
10 فایل
🍃🌸بـِسْمِ رَبِّ المَهدے(عج)🌸🍃 . ❤اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَميدَةَ صفحات مجازی کانون انتظار📲 در ایتا | تلگرام | روبیکا | آپارات | اینستاگرام : 🆔 @entezar_farabi 💠کانون مهدویت دانشکدگان فارابی دانشگاه تهران
مشاهده در ایتا
دانلود
اهميت زيارت عاشورا پرسش علت اهميت زيارت عاشورا چيست؟ فوايد آن چيست؟ درباره زيارت حضرت سيدالشهدا روايات فراوانى وجود دارد (1) و در خصوص زيارت عاشوراى معروف، احاديث متعددى از امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام نقل شده است. (2) امام باقر علیه السلام اين زيارت را به يكى از اصحابش به نام «علقمة بن محمد حضرى» آموزش داده است. از آن جا كه زيارت نوعى اعلام موضع و مشخص كردن خط فكرى است و آثار سازنده عجيبى دارد، آنچه به عنوان متن زيارتى خوانده مى شود، از نظر محتوا و جهت دهى، از حساسيتى ويژه برخوردار است. به همين جهت ائمه علیهم السلام با آموختن نحوه زيارت به ياران خود، به اين عمل سازنده جهت و غناى بيشترى بخشيده اند؛ به گونه اى كه زيارتنامه هاى رسيده از معصومان علیهم السلام - مانند زيارت جامعه كبيره، عاشورا، آل ياسين و ناحيه مقدسه - گنجينه اى از تعاليم و آموزش هاى عالى آنان است. زيارت عاشورا - كه از تعاليم امام باقر علیه السلام است - به سبب آثار سازنده فردى و اجتماعى و بيان مواضع فكرى و عقيدتى شيعه و نشانه گرفتن خط انحراف، اهميت ويژه دارد. شمارى از دستاوردهاى اين زيارت عبارت است از: 1. ايجاد پيوند معنوى با خاندان عصمت و تشديد علاقه و محبت به آنان اين محبت موجب مى شود، زائر آن بزرگان را الگوى خويش سازد و در جهت همسويى فكرى و عملى با آنان بكوشد؛ همچنان كه در قسمتى از زيارت، از خدا  مى خواهد زندگى و مرگش را يكسره همانند آنان قرار دهد: «اللهم اجعل محياى محيا محمد و آل محمد و مماتى ممات محمد و آل محمد». از آنجا كه اين محبت به خاطر خداوند است - و خاندان عصمت از آن جهت كه الهى و منسوب به اويند، محبوب واقع شده اند - مايه تقّرب به خداوند است. در قسمتى از زيارت چنين مى خوانيم: «اللهم انى اتقرب اليك بالموالاة لنبيك و ال نبيك». 2. پيدايش روحيه ظلم ستيزى در زائر تكرار لعن و نفرين بر ستمگران در اين زيارت، موجب پيدايش روحيه ظلم ستيزى در زائر مى شود. او با اعلام برائت و نفرت از ستمگران و ابراز محبت به پيروان حق و دوستان خاندان عصمت، پايه هاى ايمان دينى خود را مستحكم مى كند. مگر ايمان چيزى جز حب و بغض در راه خدا است: «هل الايمان الا الحب و البغض»؟ مؤمن واقعى در برابر ستم بى موضع نيست. از ستمگر نفرت و انزجار آشكارى دارد و با مظلوم و جبهه حق اعلام همراهى مى كند: «يا اباعبدالله انى سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم». 3. دورى جستن از خط انحراف در اين زيارت، ريشه هاى ظلم هدف قرار مى گيرد: «فلعن الله امةً اسست اساس الظلم و الجور عليكم اهل البيت و لعن الله امة دفعتكم عن مقامكم و ازالتكم عن مراتبكم التى رتبكم الله فيها». ستمى كه در عاشورا تحقق يافت، در قلب تاريخ ستم ريشه دارد. اين ظلم يك حلقه از حلقه هاى ستمى است كه باانحراف مسير اصيل خلافت آغاز شد. 4. الهام گرفتن، درس آموختن و الگو قرار دادن اسوه هاى هدايت در اين زيارت آمده است: «فاسئل الله الذى اكرمنى بمعرفتكم و معرفة اوليائكم ورزقنى البرائة من اعدائكم، ان يجعلنى معكم فى الدنيا و الآخرة و ان يثبت لى عندكم قدم صدق فى الدنيا و الاخرة». زائر پس از آنكه به حق معرفت پيدا كرد و ستم و ستمگر را شناخت و از آنان دورى جست، با ثبات قدم در مكتب خاندان عصمت و پيروى عملى از آنان، خود را در مسير سعادت دنيا و آخرت قرار مى دهد؛ يعنى، اسوه ها و الگوهاى هدايت را - كه از سوى خداوند منصوب شده اند - سرمشق خود قرار مى دهد و همگامى با آنان را مى طلبد. 5. ترويج روحيه شهادت طلبى و ايثار و فداكارى در راه خدا 6. احياى مكتب و راه و هدف خاندان عصمت (1). كامل الزيارات، ص180. (2). بحارالانوار، ج101، ص290؛ اقبال الاعمال، ص38؛ شيخ طوسى، مصباح المتهجد، صص 538 و542 و 547. @entezar_farabi
پرسش. چرا امام حسین علیه السلام قبل از این كه نامه مسلم به امام برسد از مكه حركت كردند؟ چرا زمانی كه امام در منطقه ثعلبیه متوجه شهادت حضرت مسلم و هانی شدند باز هم به راه خود به سمت كوفه ادامه دادند؟ امام حسین علیه السلام بعد از مرگ معاویه مواجه شد با حكومتی كه از او بیعت می خواست، با توجه به شناختی كه از یزید داشت، از بیعت امتناع و دست به حركت عملی مخالفت با حكومت زد. و از آنجا كه شیعیان و دوستداران اهل بیت در كوفه هم از حضرت خواسته بودند كه به سمت ایشان برود، حضرت ابتداء عمو زاده خود، مسلم بن عقیل را برای ارزیابی اوضاع كوفه و عراق به سمت ایشان فرستاد، حضرت مسلم هم بعد از ابلاغ پیام امام حسین علیه السلام به جمع آوری نیرو و سلاح پرداخت و طی نامه ای اوضاع كوفه را به امام حسین علیه السلام گزارش داد و نوشت كه هیجده هزار نفر برای طرفداری از شما با من بیعت كرده اند. و این گزارش را 27 روز قبل از شهادتش نوشت. و به همین جهت بود كه موقع شهادت به عمر بن سعد وصیت كرد و یكی از وصیت هایش این بود كه: چون من به حسین علیه السلام نامه نوشتم به كوفه بیاید شما كسی را بفرستید كه از این سفر صرف نظر كند. بنابراین روشن است كه مسلم به وظیفه خود عمل كرده و طبق بررسی هایی كه انجام داده بود وضعیت كوفه را برای رفتن امام حسین علیه السلام به آن شهر مناسب دانسته و نتیجه این بررسی ها را به امام علیه السلام گزارش داده بود. اما مردم بخاطر ترس از جوّ به وجود آمده توسط ابن زیاد از نظر خود برگشتند. اما این یك طرف قضیه است كه امام برای بررسی اوضاع كوفه و نیز جهت جواب به نامه های رسیده از كوفه چنین اقدامی نمودند. ولی اگر از كوفه هم نامه هایی نمی رسید امام سكوت نمی كردند بلكه در برابر فجایع و منكرات حكومت ساكت نبود چنانكه می فرمایند: من از روی خود پسندی و گردنكشی (برای تشكیل حكومت) و فساد و بیدادگری، قیام نكرده ام، بلكه برای اصلاح امت جدم و شیعه پدرم علی ابن ابی طالب حركت كردم و نیز برای امر به معروف و نهی از منكر قیام نمودم و به سیره و روش جدم و پدرم علی علیه السلام عمل می كنم لذا با وجود اینكه امام حسین علیه السلام بعد از شهادت حضرت مسلم از وضع كوفه مطلع شدند، برنگشتند. برخی بر این عقیده اند كه چون امام حسین علیه السلام برای بیعت گرفتن از مردم و تأسیس حكومت اسلامی در كوفه حركت نكرده بودند و هدف اساسی امام تأسیس حكومت نبود تا با شنیدن شهادت مسلم و بیعت شكنی در كوفه برگردد. هدف اساسی آن حضرت امر به معروف و نهی از منكر و قیام علیه حكومت جبار یزید بود كه آشكارا به فسق و فجور می پرداخت و در عین حال مدّعی جانشینی رسول خدا صلّی الله علیه و آله بود. امام حسین علیه السلام حركت كرده بود تا به دنیا بفهماند كه یزید و امثال او لیاقت و شایستگی خلافت را ندارند. امام برخود واجب می دانست علیه چنین حكومتی قیام كند، هر چند قیام منتهی به شهادت آن حضرت شود. از طرف دیگر ما می بینیم كه وقتی آن حضرت خبر شهادت حضرت مسلم را در بین راه مكه به كوفه می شنوند آن را از اصحاب و یاران خود مخفی نمی دارند با وجود اینكه اصولا در چنین مواقعی رهبر یك حركت انقلابی سعی می كند پیروانش را همیشه با روحیه و شاداب نگه دارد ولی امام حسین علیه السلام چنین خبری را پوشیده نمی دارند. زیرا آن حضرت می خواهند كسانی در اطرافش باقی بمانند كه به حقیقت ماجرا پی برده باشند. لذا حضرت این آیه را تلاوت می نمایند: «من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا؛ از مومنان مردانی هستند كه به آن چه با خدا بستند صادقانه وفا كردند، پس برخی از آنها پیمان خود را به انجام رساندند و برخی شان در انتظار و هرگز پیمان خود را تغییر ندادند.» امام نمی گویند، پس چون كوفه را گرفتند، مسلم و هانی كشته شدند، ما كارمان تمام شد. ما شكست خوردیم، از همین جا بر گردیم، جمله ای كه حضرت بیان داشتند فهماند كه مطلب چیز دیگری است. یعنی مسلم به وظیفه خود عمل كرد حالا نوبت ماست. از طرف دیگر حتی اگر امام حسین علیه السلام از مسیر كوفه باز می گشت یزید از آنچه از امام حسین علیه السلام می خواست یعنی بیعت، دست بردار نبود. چنانچه امام در بین راه مكه به عراق به منزلی می رسند كه با فردی سخن از رفتن به سوی كوفه به میان می آید، آن فرد دیدگاه خود را از رفتن به كوفه بیان می كند و امام را از این كار منع می نماید. حضرت می فرمایند: ای بنده خدا كار صحیح بر من مخفی نیست و امر الهی تغییر نمی كند. به خدا سوگند: اینان تا خون دل مرا بیرون نیاورند از من دست نخواهند كشید. و شبیه همین جواب را به برادرش محمد حنفیه فرمود كه «اگر به هر سوراخی برویم آنها از ما دست بر نخواهند داشت.لذا اگر امام از مسیر كوفه هم بر می گشتند در جای دیگر می بایست با حكومت به مبارزه بر می خواست. از این رو بهترین مكان را كه از قبل
تربت امام حسین علیه السلام چرا خاصیت شفادهی دارد؟ و چه گونه جسم روحانی امام علیه السلام بر خاك اثرگذاشته است؟ پاسخ: خداوند متعال به میمنت و بركت وجود مقدس امام حسین علیه السلام و یارانش در سرزمین كربلا، و به خاطر این كه آن حضرت و یارانش جان های عزیزشان را در راه خدا فدا كردند خصوصیات و بركاتی را در سرزمین كربلا و تربت امام حسین علیه السلام قرار داده كه از جمله آن ها این است كه تربت او شفای هر دردی است و خصوصیتی دارد كه در هیچ خاك دیگری یافت نمی شود. محمد بن مسلم از امام باقر و امام صادق ـ علیهما السّلام ـ روایت می كندكه فرمودند: خداوند تبارك و تعالی به عوض شهادت امام حسین علیه السلام امامت را د ر نسلش و شفاء را در تربتش، و اجابت دعا را در نزد قبرش قرار داد. از این روایت نتیجه می گیریم كه خداوند در برابر این همه جان فشانی و جانبازی بزرگ و ایثار هستی (و شهادت خود حضرت و یاران باوفای او) مواهبی به امام حسین علیه السلام مرحمت فرموده كه از جمله آن ها شفا قرار دادن تربت طیب و طاهر آن حضرت است. امام صادق علیه السلام فرمودند: تربت قبر حضرت امام حسین علیه السلام شفاء هر دردی است و آن داروی بزرگ است. البته خاصیت شفادهی هنگامی است كه انسان به آن اعتقاد داشته باشد و این اعمال را با آداب آن انجام دهد كه به بعضی از آداب خوردن تربت در كتب روایی وادعیه اشاره شده است كه می توان به كتب ادعیه از جمله مفاتیح الجنان رجوع كرد. این ویژگی كه پیامبر صلّی الله علیه و آله و ائمه طاهرین علیهم السّلام فرموده اند به وقوع پیوسته و چه بسیار افرادی كه به بركت این تربت شفاء گرفته اند. اما در مورد اثر گذاری جسم روحانی امام حسین علیه السلام بر خاك كربلا می توان گفت: هم چنان كه روایات فوق وده ها روایت دیگر د لالت دارد این خداوند است كه به بركت امام حسین علیه السلام آثاری را در خاك كربلای او قرارداده است وبرای خداوند سهل است كه به خاطر عظمت واحترام بندگان ویژه اش خاك را كیمیا و یا كیمیا را خاك كند چون مؤثر مستقل و حقیقی او است و لذا ابراهیم خلیل علیه السلام سیراب شدن وسیرشدن و شفای خویش را مستقیما به خدا نسبت می دهد نه به آب و غذا و دارو. حال اگر همین خدای قادر و توانا، اثر سیركردن را از غذا و اثر سیراب نمودن را از آب بگیرد و یا آتش را برحضرت ابراهیم خلیل علیه السلام گلستان كند و یا تربت سیدالشهدا را دارو برای مرض های صعب العلاج قرار دهد، آیا به نظر بعید می رسد؟ خیر اگر هم بعید به نظر آید به خاطر آن است كه خدا را درست نه شناخته و توحید افعالی را درست درك نكرده ایم و هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ما است. و به راستی آیا بعید به ذهن می آید؟! كه خداوند در برابر آن همه جان فشانی و جانبازی و ایثار امام حسین علیه السلام مواهبی به امام حسین علیه السلام مرحمت فرماید كه از جمله مواهب شفاء در تربت طیب و طاهر آن حضرت باشد. و خوردن تربت او را باعث شفای بیماران و دوای دردها قرار دهد. بنابراین با قاطعیت می توان گفت اماكن و بُقاع و اشیاء و سرزمین ها و نیز خا ك كربلا، به خاطر منسوب بودن به خدا و اولیاء خدا و اشخاص دارای ارزش شده و مؤثر و مورد احترام واقع می شوند» و به خاطر منسوب بودن تربت كربلا به برترین عزیز خدا و محبوب و میوه دل رسول الله صلّی الله علیه و آله یعنی امام حسین علیه السلام با ارزش ترین خاك ها ومؤثرترین داروها می باشد و در حقیقت فیض خدا وامام حسین علیه السلام است كه از طریق خاك كربلای امام حسین علیه السلام به ما می رسد و او سبب شده كه خداوند آن را مؤثر قرار دهد. @entezar_farabi
فلسفه عزادارى پرسش : فلسفه و حكمت عزادارى بر امام حسين علیه السلام چيست؟ مسأله انسان سازى، جامعه سازى و انتقال فرهنگ شيعى به نسل بعد در مجالس امام حسين علیه السلام، قوى تر نيز مى باشد؛ زيرا ماهيت قيام امام حسين علیه السلام و نيز آموزه هاى تربيتى، سياسى، فرهنگى و اجتماعى عاشورا، در تعالى و بالندگى انسان و جامعه چشم گير بوده و عناصر رويداد كربلا، مؤلفه هاى اساسى و اصلى را در ترسيم فرهنگ شيعى رقم زده است كه توسط مراسم سوگوارى به نسل بعد منتقل مى شود. با توجّه به بيانات، سخنان و شعارهاى عاشورا، مى توان عناصر انسان ساز، جامعه ساز و فرهنگ ساز را ملاحظه كرد؛ مواردى چون: عبادت، ايثار، شجاعت، توكل، صبر، امر به معروف و نهى از منكر، نابودى اسلام در شرايط سلطه يزيديان، حرمت بيعت با كسى چون يزيد، شرافت مرگ سرخ بر زندگى ذلّت بار، اندك بودن انسان هاى راستين در صحنه امتحان، لزوم شهادت طلبى در عصر حاكميت باطل، زينت بودن شهادت براى انسان، تكليف مبارزه با سلطه جور و طغيان، اوصاف پيشواى حق، تسليم و رضا در برابر خواسته خدا، همراهى شهادت طلبان در مبارزات حق جويانه، حرمت ذلّت پذيرى براى آزادگان و فرزانگان مؤمن، پل بودن مرگ براى عبور به بهشت برين، آزادگى و جوانمردى، يارى خواهى از همه و هميشه در راه احقاق حق. در عين حال موارد ذيل علاوه بر موارد پيش گفته، مى توانند حكمت عزادارى بر امام حسين علیه السلام را تبيين كنند: 1. نوعى اعتراض به ظالمان زمان و حمايت از مظلومان جهان؛ 2. عامل تقويت حس عدالت خواهى و انتقام جويى از ستمگران؛ 3. زمينه ساز اجتماع شيعيان جهت پيروى و دفاع از حق. @entezar_farabi
پرسش. چرا اگر امام حسین علیه السلام قیام نمی كرد اسلام از بین می رفت، با این كه مردم نماز و روزه خود را می خواندند، حج می رفتند و ظاهرشان خوب بود. بعد از قیام امام حسین و مرگ یزید نیز افراد ستمگر دیگری به قدرت رسیدند كه ائمه ما را به شهادت رساندند پس تفاوت اوضاع در چه بود؟ همه ی مردم بویژه حاكمان و افراد با نفوذ جامعه باید در فكر جامعه و نجات مظلومان باشند، ولی در اثر رفاه طلبی و گرایش به فرار از سختی ها و علاقه به زندگی دنیوی و لذایذ مادی و سطحی نگری وظیفه ی خطیر خود را فراموش كرده و در كژراهه گام بر می داشتند. فرازی از سخنان حضرت در این مورد: «شما ای گروه حاضر! ای گروهی كه به علم و دانش شهرت دارید و از شما به نیكی یاد می شود و به خیرخواهی و اندرزگویی و به راهنمایی در جامعه معروف شده اید و به خاطر خدا در دل مردم راه پیدا كرده اید به طوری كه مردمان مقتدر از شما بیم دارند و ناتوان به تكریم شما برمی خیزد... آیا بر همه این احترامات و قدرت های معنوی از این جهت نایل نگشته اید كه به شما امید می رود تا به اجرای قانون خدا كمر ببندید گرچه در مورد بیشتر قوانین خدا كوتاهی كرده اید! بیشتر حقوق الهی را كه به عهده دارید فرو گذاشته اید مثلاً حق ملت را خوار و خفیف كرده اید و حق افراد ناتوان را ضایع كرده اید من از این بیمناكم كه نكبت خشم خدا بر شما فرود آید...» و «نیز از آن جهت بر شما بیمناكم كه به چشم خود می بینید تعهدات در برابر خداوند گسسته و زیر پا نهاده شده است، اما نگران نمی شوید در حالی كه به خاطر پاره ای از تعهدات پدرانتان آشفته می شوید اینك تعهداتی كه در برابر پیامبر صلّی الله علیه و آله انجام گرفته مورد بی اعتنایی است». چنانكه در فرازی از خطبه آمده است، پس از رحلت نبی اكرم چون به وصیت حضرت درباره جانشینی عمل نشد، كم كم دیگر سنن و روش آن حضرت نیز متروك شد. به قدرت رسیدن معاویه در شام توسط خلفاء و تمرد او از حكومت علوی باعث به وجود آمدن بسیاری از بدعت ها و دوری شدید جامعه از اسلام اصیل شده بود و جایگزینی یزیدی كه حتی ظواهر التزام به اسلام را رعیت نمی كرد به عنوان خلیفه از سوی معاویه در صورت تثبیت و عدم اعتراض از سوی ملتزمان به اسلام واقعی دیگر نشانی از تعلیمات پیامبر صلّی الله علیه و آله باقی نمی ماند. با این روند امام قیام خونین خویش را در چنین جامعه ای ضروری می دید چنانچه ایشان در خطبه های خویش بارها تكرار نموده كه من برای اصلاح در دین جدم كه از سوی بنی امیه منحرف شده و اخلاق مردم را نیز به فساد كشیده است قیام می كنم. اصولا در مورد هر حادثه ای كه رخ می دهد دو نكته باید مورد توجه قرار بگیرد: 1. علت پیدایش و بوجود آمدن آن، مثلاً علل پیدایش انقلاب ها. 2. پی آمد و نتایج وقوع آن حادثه. درباره علل انقلاب امام حسین علیه السلام با استناد به سخنان گهربار آن حضرت به طور گذرا صحبت كردیم. پس از این مرحله باید به پیامد و آثار بوجود آمده از این قیام توجه كنیم. در ابتدا لازم است متذكر شویم كه دین اسلام تنها در انجام فرائضی چون نماز و حج و روزه خلاصه نمی شود و كسی كه مسلمانی را منحصر در این فرائض بداند از دیدگاه روایات اسلامی و پیشوایان دینی نمی تواند ادعای مسلمانی كند، مسلمانی یعنی عمل به محتوای كامل دین. نماز و روزه ای كه نتواند در انسان تحول درونی و غیرت دینی و شجاعت ایجاد كند نه به درد دنیا می خورد و نه به درد آخرت. اسوه و الگوی ما در اسلام واقعی و ایمان واقعی پیامبر اكرم و امیرمؤمنان و سایر ائمه هستند، مگر پیامبر اكرم فقط نماز می خواند و روزه می گرفت و حج به جای آورد، در سیره آن حضرت اسلام منحصر در اعمال خشك و بی روح نیست و نمازی كه اسلام از مؤمن می خواهد نماز واقعی است و آن نماز براساس قران این گونه است: إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ نماز باید انسان را از ارتكاب تمام بدی ها و منكرات باز دارد و اگر كسی مدعی نماز خواندن است و پس از نماز مرتكب جرم و معاصی و انواع گناهان می شود در حقیقت نماز نخوانده است. نماز و حجی كه زندگی انسان و رفتار انسان را تحت تأثیر قرار ندهد، اعمال ظاهری است، خوارج مگر نماز نمی خواندند كه علی علیه السلام آنها را از دم تیغ عدالت گذراند، منافقین زمان پیامبر كه قرآن درباره آنها در سوره منافقین سخن گفته در نماز جماعت پیامبر حاضر می شدند اما نماز آنها نتیجه كاربردی نداشت لذا قرآن به صراحت آنها را طرد می كند. نتایج و پیامدها و آثار مستمر قیام امام حسین علیه السلام: 1. رسوا نمودن حكومتگران و روشنگری مردم و شناساندن چهره ی واقعی بنی امیه؛ چنانكه برخی از مورخان نوشته اند كه پس از نهضت عاشورا عموم مردم یزید را مورد لعن و ناسزا قرار دادند و به او عیب گرفته و از او روی گرداندند. بنابراین مشروعیت مردمی حكومت بنی امیه نیز به زیر سؤال رفت لذا یزید پس از وقوف از خطر
پرسش: چرا به امام حسین علیه السلام ثارالله می گویند و چه كسی این لقب را به ایشان داده است؟ «ثار» در لغت هم به معنی «خون» آمده است، و هم به معنی «طلب و انتقام گرفتن از خون كسی كه به دست دیگران كشته شده است.» ثارالله از دو واژه ی «ثار» و «الله» تشكیل یافته و یكی از القاب امام حسین علیه السلام می باشد كه در زیارت عاشورا آن حضرت را با این لقب مورد خطاب قرار می دهیم. ثارالله یعنی: طَلَبَ دَمَهُ اللهُ؛ كسی كه طالب خون او خداست و انتقام از قاتلین او را خداوند خواهد گرفت. ثارالله به كسی كه خود و خویشانش در راه خدا كشته شوند نیز گفته می شود. مرحوم مجلسی در شرح جمله «الوتر الموتور» چنین نوشته است:«وتر الله ای الفرد المتفرد فی الكمال من نوع البشر فی عصره الشریف او المراد ثار الله ای الذی الله تعالی طالبُ دَمِه و المَوتور قتیلُ له، قتیلُ فلم یدرك بدمهِ: یعنی فردی كه از لحاظ رسیدن به كمال در دوران خویش یگانه و بی همتاست، و یا مراد از آن همان ثار الله است كه به معنی كسی است كه طالب خون او خداوند است، و مَوتُور به معنای كشته شدن در راه خداوند و كشته شده ای است كه انتقام خونش را نگرفته باشند.» و احتمال دارد معنای ثارالله چنین باشد: خونی كه صاحب آن خداوند است و ولی دم او خداوند است. چون خون حسین در راه خدا و برای حفظ قرآن و تمامیت اسلام ریخته شده، این خون و این شهیدان خدائی هستند. بنابراین انتقام آن نیز باید از طرف خداوند باشد، یا اینكه چون امام حسین علیه السلام حجت خداوند بر زمین و ولی مطلق حق بود و مردم او را كشتند و زمین را از حجت حق خالی كردند بنابراین خداوند انتقام حجتش را از قاتلین او خواهد گرفت. امّا درباره اینكه این لقب را چه كسی به امام حسین علیه السلام داده است باید عرض شود كه چون سند زیارت عاشورا قدسی است، یعنی زیارت عاشورا كه زیارت امام حسین علیه السلام است از طرف خداوند به ائمه رسیده است و آن را پیامبر اكرم از جبرئیل گرفته و جبرئیل آن را از خداوند یاد گرفته است و از طریق معصومین به ما آموخته اند تا آن حضرت را زیارت كنیم، بر این اساس این لقب را خداوند به امام حسین علیه السلام داده است و چه لقب زیبایی است. @entezar_farabi
پرسش: چرا برای بعض اعمال آسان ثواب های اعمال سخت و پرارزش قرارداده شده است، (مثلاً ثواب زیارت حضرت عبدالعظیم معادل زیارت امام حسین علیه السلام قرار داده شده) و چگونه ثواب های زیاد برای اعمال آسان با حدیث افضل الاعمال احمزها، جمع می شود؟ نخست: در مورد علل زیاد بودن ثواب بعض اعمال، احتمالات متعددی متصور است كه به آن ها اشاره می شود: الف: در روایات ائمه علیهم السلام بعضی از اعمال به عنوان معیار و میزان ارزش قلمداد شده است. مانند زیارت خانه ی خدا و زیارت امام حسین علیه السلام و در بعض موارد اعمال به عنوان معادل آنها حساب شده است و چون در میان مردم فضیلت زیارت خانه ی خدا و زیارت امام حسین علیه السلام مسلّم بوده آن را به عنوان معیار قرار داده و بقیّه ی اعمال را به آن ها مقایسه نموده اند. در واقع زیارت امام حسین علیه السلام ثواب مخصوص به خود را دارد و زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السلام مثلاً ثواب مخصوص به خود را. و ائمه اهل بیت علیهم السلام برای زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السلام ارزش گذاری كرده و آن را همانند زیارت امام حسین علیه السلام قرار داده اند. در حدیثی از امام هادی علیه السلام وارد شده است: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فِی ثَوَابِ الْأَعْمَالِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ حَمْزَهَ بْنِ الْقَاسِمِ الْعَلَوِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَمَّنْ دَخَلَ عَلَی أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْهَادِی علیه السلام مِنْ أَهْلِ الرَّیِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَی أَبِی الْحَسَنِ الْعَسْكَرِیِّ علیه السلام فَقَالَ لِی أَیْنَ كُنْتَ فَقُلْتُ زُرْتُ الْحُسَیْنَ علیه السلام فَقَالَ أَمَا إِنَّكَ لَوْ زُرْتَ قَبْرَ عَبْدِ الْعَظِیمِ عِنْدَكُمْ لَكُنْتَ كَمَنْ زَارَ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ علیه السلام. شخصی از اهل ری بر امام هادی وارد شد و امام فرمود كجا بود؟ عرض كرد: امام حسین علیه السلام را زیارت كردم. فرمود: اگر شما قبر حضرت عبدالعظیم علیه السلام را كه در نزدیكی شماست زیارت كنید همانند كسی هستید كه حضرت امام حسین علیه السلام را زیارت كرده است.» امام هادی علیه السلام در واقع ثواب زیارت حضرت عبدالعظیم علیه السلام را همانند زیارت امام حسین علیه السلام قرار داد نه عین زیارت امام حسین علیه السلام مانند این كه در مثال گویند: فلان مرد مانند شیر است یعنی در صفت شجاعت مانند شیر است نه این كه عین شیر باشد. ب: خداوند متعال برای هدایت بندگان خویش بعضی از اعمال را معرّفی نموده است و برای آن اعمال ثواب زیادی قرار داده است تا به نوعی فضل و رحمت خود را شامل حال بندگان خود كرده تا ره چند ساله را در مدّت كم و مشقّت كمتری بپیمایند علاوه بر این كه از معدن فضل خدای چیزی كاسته نمی شود. ج: ممكن است عملی در نزد ما كوچك و سهل بیاید، ولی در واقع ارزش زیادی داشته باشد. زیرا میزان خداوند بر اساس عقول بشری محاسبه نمی شود. مثل این كه عملی كوچك كه در انسان نقش سازندگی دارد از عملی كه بسیار سخت و با مشقّت باشد، نزد خداوند ارزش بیشتری دارد. مانند اشكی كه در مقام خضوع و خشوع و ترس از خداوند باشد كه آن اشك در نزد خداوند بسیار ارزشمند است. یا فردی كه از دید بشری كوچك حساب آید ولی ممكن است در نزد خدا مقام والایی داشته باشد چنانچه امام خمینی رحمة الله علیه به این مطلب اشاره دارد كه می فرماید: «شخصی همچون رسول اكرم صلّی الله علیه و آله همانند ما یك انسان است ولی در نزد خداوند از چنان مقامی برخوردار است كه در تصوّر عقل نمی گنجد.» لذا عملی كه در نزد ما كوچك است نزد خداوند ارزش و فضیلت فراوانی دارد. بخش دوّم: در این بخش به سند روایت نبوی «افضل الاعمال احمزها» رسیدگی می شود. در مجامع اهل سنت این روایت ذكر نشده است. فقط ابن اثیر در نهایه و در مجمع البحرین این روایت از ابن عباس از رسول اكرم صلّی الله علیه و آله نقل شده است.علاوه بر این كه این روایت مرسل بوده یعنی سلسله سند آن حذف شده است. در مجامع شیعی نیز این روایت نیامده است اگر چه علامه ی مجلسی رحمة الله علیه این روایت را به عنوان روایت مشهور معرفی كرده است.فقط با مضمون این روایت از حضرت امیرمؤمنان علیه السلام روایتی نقل شده كه در یكی از خطبه ها فرمودند: «كلّما كانت البلوی و الاختبار اعظم كانت المثوبه و الجزاء اجزل؛ هر چه بلا و امتحان بزرگتر باشد ثواب و جزای آن گرانبهاتر خواهد بود.» فرض قبول سند روایت به فقه الحدیث آن پرداخته می شود. كه در آن چند احتمال قابل تصوّر است. الف: در نزد خداوند متعال آنچه اهمیّت دارد سعادت بشر است. لذا هر چه باعث رسیدن سریع تر به این هدف باشد از اهمیّت ویژه ای برخوردار است و به همین دلیل در ذیل آیه شریفه «و ما خلقت الجنّ و الانس الاّ لیعبدون» آمده است كه «ای لیعرفوه» یعنی جن و انس را خلق نكردم مگر مرا عبادت كنند تا مرا بشناسند.
پرسش. نتایج و پیامدهای قیام امام حسین علیه السلام چه بود؟ در بررسی اجمالی پیامدهای عاشورا به این نكته پی خواهیم برد كه برخی از آثار و دستاوردهای قیام عاشورا در همان دوران به عرصه ظهور نشست و برخی دیگر به مرور زمان و این كه ثمرات و پیامدهایی داشته كه تا جهان باقی است آن ها هم وجود دارد. از جمله ثمرات و پیامدهای عاشورا می توان به نكات زیر اشاره كرد: 1. احیای اسلام و آیین حقّ: پس از رحلت رسول اكرم صلّی الله علیه و آله در ارزش های دین اسلام شكاف هایی بوجود آمد كه اوج این انحرافات و بدعت ها در زمان حكومت معاویه به وقوع پیوست، چون او با ظاهرسازی و عوام فریبی كه به اعمال خود توانست وجهه شرعی درست كند و همه انحرافات را پوشیده نگه دارد و آن ها را در نظر عوام مردم توجیه كند. شهادت امام حسین علیه السلام و یاران پاكبازش، به احیای آیین محمدّی صلّی الله علیه و آله منجر شده و خون پاك اباعبدالله الحسین علیه السلام درخت اسلام را آبیاری نمود و به رشد و بالندگی امّت اسلامی و بیداری مسلمانان انجامید. امام صادق علیه السلام می فرماید: «پس از شهادت امام حسین علیه السلام هنگامی كه ابراهیم بن طلحه (در مدینه) با امام علی بن حسین علیه السلام رو برو شد (از روی طعنه) گفت: ای علی بن حسین در این نبرد چه كسی پیروز شد؟ امام چهارم علیه السلام فرمود: «اگر می خواهی بدانی پیروزی و غلبه با چه كسی بود به هنگام فرا رسیدن وقت نماز، اذان و اقامه بگو». امام علیه السلام با این پاسخ به او فهماند كه هدف یزید محو اسلام و نام رسول خدا صلّی الله علیه و آله بود، ولی همچنان طنین لااله الاّ الله و محمد رسول الله بر مأذنه ها می پیچید و مسلمانان در همه جا، حتّی در شام و پایتخت سلطنت یزید، به یگانگی خدا و رسالت محمّد صلّی الله علیه و آله گواهی می دهند. «چون یزید بارها به عدم وجود خدا و رسالت پیامبر صلّی الله علیه و آله اشاره كرده و آن ها را نفی كرده بود.» موسیو ماربین آلمانی می گوید: «حسین با قربانی كردن، عزیزترین افراد خود با اثبات مظلومیت و حقانیت خود به دنیا درس فداكاری و جانبازی آموخت و نام اسلام و اسلامیان را در تاریخ ثبت و در عالم بلند آوازه ساخت و اگر چنین حادثه ای پیش نیامده بود قطعاً اسلام به حالت كنونی باقی نمی ماند و ممكن بود یكباره اسلام و اسلامیان محو و نابود گردند». به صراحت می توان گفت قیام امام حسین علیه السلام نه تنها آیین پیامبر بزرگ اسلام صلّی الله علیه و آله را نجات داد، بلكه از محو اهداف رسالت سایر انبیاء نیز جلوگیری كرد، چرا كه رسول خدا صلّی الله علیه و آله كامل كننده رسالت پیامبران گذشته و خاتم رسولان و دین او خاتم ادیان بود. و در این هنگام است كه معنای حدیث نبوی «الحسین منّی و أنا من حسین» فهمیده می شود. 2. الگوسازی برای آزادگان: هر چند به ظاهر در عاشورای سال 61 هجری پیروزی از آن یزیدیان بود و نبرد نابرابر كربلا به نفع جبهه باطل به پایان رسید. ولی در نگاه عمیق، پیروزی حقیقی متعلّق به امام حسین علیه السلام و یاران او بود. چرا كه آن حضرت در آن حادثه و قیام، راه و رسمی ماندگار به یادگار گذاشت و با خون سرخش مكتبی را برای مسلمانان بلكه همه آزادگان جهان بنا نهاد كه تا همیشه تاریخ باقی است و سرمشق حق طلبان عالم است. قیام امام علیه السلام به جهانیان آموخت كه باید در برابر ظلم و ظالم ساكت نماند و تا آخرین قطره وجود با آن ها مبارزه كرد كه در این جا ما برای روشن تر شدن مطلب نمونه هایی از قیام های مردمی را كه با الهام گرفتن از قیام عاشورا به وقوع پیوسته اند را می آوریم: - قیام مردم هند در مقابل استعمارگران انگلیس: مهاتما گاندی رهبر استقلال طلب كشور هندوستان در گفتار تاریخی خود چنین می گوید: «من برای مردم هند چیز تازه ای نیاورده ام، فقط نتیجه ای را كه از مطالعات و تحقیقاتم درباره تاریخ زندگی قهرمانان كربلا بدست آورده ام ارمغان ملّت هند كردم. اگر بخواهیم هند را نجات دهیم، واجب است همان راهی را بپیماییم كه حسین بن علی پیمود». - پیروزی مردم ایران در بر چیدن بساط ظلم و بیداد گر نظام استبدادی 2500 ساله و حماسه غرور آفرین هشت سال دفاع مقدّس. - مجاهدت های جوانان جان بر كف و رشید حزب الله لبنان در مقابل رژیم سفّاك و تا به دندان مسلح صهیونیستی، و ده ها نمونه دیگر كه در تاریخ كشورها موجود می باشد كه همه آن ها به خاطر تأسی و الگو پذیری از نهضت امام حسین علیه السلام به وقوع پیوسته اند. 3. قیام های خونین پس از حادثه عاشورا: انتشار اخبار كربلا تأثیر عجیبی در میان مسلمانان گذاشت. از یك سو اوج مظلومیت امام حسین علیه السلام و یارانش و نهایت قساوتی كه در شهادت آنان و اسارت خاندان پاكش آشكار گردید سبب نفرت
پرسش: با توجه به اینكه زمانی كه وارد مراسم حج تمتع می شویم به هیج وجه حق خروج از مناسك حج را نداریم، پس چرا حضرت امام حسین(ع) مراسم حج خود را نیمه كاره رها كرد؟ آنچه معروف است كه امام حج خود را نیمه تمام رها كرده درست نیست. وقتی در مدینه از امام برای یزید بیعت خواستند، آن حضرت تعلل نمود. مروان بارها اصرار كرد حضرت با یزید بیعت كند و به والی مدینه گفت از حسین علیه السلام بیعت بگیر، اگر از او غفلت كنی دیگر به او دست نخواهی یافت. امام در پاسخ گستاخی مروان به صراحت اظهار كرد من با مردی چون یزید هرگز بیعت نمی كنم. از جمله افرادی كه تشنه قدرت بود و برای رسیدن به حكومت به انواع حیله ها دست می زد، مروان بود... از این جهت به حاكم مدینه دستوری داد كه حسین علیه السلام را گردن بزن، مروان همین اندیشه را به شام انتقال داد و خطر حسین بن علی علیه السلام را برای حكومت، بزرگ جلوه داد و یزید را به قتل و ترور حسین علیه السلام شدیداً تحریك می نمود تا بدینوسیله هیچ مانعی برای به حكومت رسیدن خودش و فرزندانش در آینده وجود نداشته باشد، چون در هر صورت او می دانست پس از یزید جز او فردی از بنی امیه نمی تواند ادعای خلافت داشته باشد و حمایت بنی امیه را به خود جلب نماید، او برای رسیدن به این آرزوی دور و دراز ـ كه سرانجام به آن نایل شد ـ طرح نقشه ترور امام حسین علیه السلام را در مكه به یزید ارائه نمود لذا به نظر می رسد پشت سناریوی قتل عثمان و دیگر جریانات تا حوادث سال 61 و پس از آن، دست نامرئی مروان دیده می شود تا تمام حوادث را به سود خود هدایت كند. امام حسین علیه السلام نیز با شناختی كه از بنی امیه داشت، می دانست كه مروان به دنبال توطئه چینی به سود خود می باشد لذا در كاخ والی مدینه جواب دندان شكنی به او داد و او را ساكت نمود و پیش از آن كه نقشه مروان در مدینه عملی شود به سوی مكه مهاجرت نمود و مدتی در مكه اقامت داشت. ماموران یزید در تعقیب امام به مكه رفتند و بهترین فرصت برای از میان برداشتن امام را در اجتماع حجاج می دانستند كه پس از قتل امام آن را به دیگران نسبت دهند و به این جریان خاتمه دهند، فردی كه مامور اجرای این طرح شده بود عمر بن سعید بن العاص بود. امام علیه السلام از تمامی این نقشه ها آگاهی داشت لذا قبل از این كه این ها به اجرای طرح ترور در كعبه موفق شوند از ابتدا، نیت عمره نموده و طواف و سعی بین صفا و مروه را بجا آورد و روز هشتم ذی الحجه، روز ترویه، پس از ایراد خطبه ای در اجتماع برخی از یاران از مكه خارج شده و راهی كوفه گردید. شیخ مفید و برخی دیگر از علمای بزرگ به نقشه ترور امام یا دستگیری آن حضرت توسط ماموران یزید تصریح كرده اند: «و لما اراد الحسین علیه السلام التوجه الی العراق طاف باالبیت و سعی بین الصفا و المروه و احل من احرامه و جعلها عمرهً لانه لم یتمكن من تمام الحج فخافه ان یقبض علیه بمكه فینفذالی یزید بن معاویه فخرج علیه السلام...؛ وقتی امام حسین علیه السلام خواست به سوی عراق روان شود [حركت كند] خانه خدا را طواف كرد و سعی بین صفا و مروه را انجام داد و از احرام خارج شد و حج عمره انجام داد چون آن حضرت نمی توانست حج تمتع انجام دهد و بیم آن داشت كه او را دستگیر نمایند و به پیش یزید ببرند. بنابراین از مكه خارج شد...» پس نمی شود گفت حج خود را به عمره تبدیل كرده بلكه از اول نیتش همین بوده. و چون روز هشتم از مكه خارج شد و از طرفی اولین حج امام نبود تا نتواند حج را ترك كند از این رو امام قبل از روز نهم از مكه حركت كرد، و هیچ منع شرعی ندارد كه كسی قبل از شروع اعمال حج، حج عمره انجام دهد و از مكه خارج شود، بلكه با توجه به این كه امام از توطئه ی بنی امیه و از مسائل سیاسی روز به خوبی آگاه بود، لذا عمره بجا آورد و به نحوی برنامه ریزی كرد كه حرمت خانه ی خدا شكسته نشود و هیچ تنشی درآن ایجاد نشود. و پایبندی به سیره ی نبوی اقتضا می كرد در آن شرایط از مكه بیرون رفته به سوی كوفه حركت كند. چنانكه فرزدق نیز كه در مسیر راه با امام دیدار نمود، علت تعجیل امام را پرسید؟ حضرت فرمود: «اگر عجله نمی كردم گرفتار می شدم.» هنگام خروج، والی مكه و فرستاده یزید خواستند مانع از خروج امام شوند ولی امام اعتنا نكرد و به سرعت از مكه دور شده، شتابان به سوی عراق روانه گردید. از طرفی امام از تمامی پیشامدها آگاهی داشت و محل شهادت را نیز می دانست، آن حضرت نمی خواست در شهر مكه و حرم امن الهی درگیری ایجاد شود و حرمت كعبه به بهانه درگیری با او شكسته شود. لذا كاملا مراقب بود كوچكترین تنش و درگیری ایجاد نشود. به همین علت وقتی فرزند زبیر - كه در مكه بود و طمع حكومت در سر داشت و از حضور آن حضرت ناخرسند و از خروجش خوشحال شد - به عنوان تعارف به امام حسین علیه السلام عرض كرد: در مكه بمان ما با تو بیعت می كنیم، حضرتش در جواب او فرمود: