eitaa logo
انتظار
488 دنبال‌کننده
182 عکس
141 ویدیو
1 فایل
استفاده از مطالب کانال با ذکر یک صلوات مجاز است انتقاد و پیشنهاد و ارتباط با ادمین @zzirani
مشاهده در ایتا
دانلود
خلاصه ۱ از کتاب 🔷مقام رفیع حضرت ابراهیم علیه السلام 🔸خداوند متعال در آیه 67 و 68 سوره آل عمران می‌فرماید: «مَا کَانَ إِبْرَاهِیمُ یَهُودِیّاً وَلَا نَصْرَانِیّاً وَلَکِنْ کَانَ حَنِیفاً مُّسْلِماً وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ* إِنَّ أَوْلَی النَّاسِ بِإِبْرَاهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِیُّ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَاللَّهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ»؛ ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی؛ بلکه موحّدی خالص و مسلمان بود؛ و هرگز از مشرکان نبود. سزاوارترین مردم به ابراهیم، کسانی هستند که از او پیروی کردند، و این پیامبر و کسانی که (به او) ایمان آورده‌اند (از همه سزاوارترند)؛ و خداوند، ولیّ و سرپرست مؤمنان است». 🔹در قرآن مجید نزدیک به هفتاد مرتبه نام ابراهیم تکرار شده، و در بیست و پنج سوره درباره قهرمان بت‌شکن بحث شده است. از آیات 67 و 68 سوره آل عمران، که در بالا آمد، استفاده می‌شود که تمامی ادیان و مذاهب به وجود حضرت ابراهیم علیه السلام افتخار کرده و می‌کنند، بدین جهت هر یک از آنها ابراهیم علیه السلام را به خود نسبت داده، و مدّعی بودند که ابراهیم علیه السلام از آنهاست. 🔸یهودیان مدّعی بودند حضرت ابراهیم از آنهاست! مسیحیان ادّعا می‌کردند ابراهیم پیامبر منتسب به آنهاست! حتّی مشرکان نیز مدّعی بودند حضرت ابراهیم علیه السلام از آنِ آنهاست. خداوند متعال با نازل کردن آیات فوق، تمام این ادّعاها را رد کرده و فرمود: «ابراهیم نه یهودی بود، و نه نصرانی؛ بلکه موحّدی خالص و مسلمان بود؛ و هرگز از مشرکان نبود». 🔹چگونه ابراهیم یهودی و مسیحی بوده، در حالی که قبل از آیین یهود و نصاری زندگی می‌کرده، و تاریخش قبل از تولّد حضرت موسی و عیسی علیهما السلام است؟ و بر چه اساسی منسوب به بت‌پرستان است، در حالی که خود بت‌شکنی بزرگ بوده است؟ این ادّعاهای نادرست از سوی ادیان و مذاهب بزرگ جهان هر چند غیر واقعی و ناصواب است، امّا نشان از عظمت و بزرگی و مقام بس رفیع ابراهیم می‌دهد. 🔸 خداوند متعال در ادامه می‌فرماید: «ولی سزاوارترین مردم به ابراهیم کسانی هستند که از او پیروی کردند، و این پیامبر و کسانی که (به او) ایمان آورده‌اند (از همه سزاوارترند)؛ و خداوند، ولیّ و سرپرست مؤمنان است». 🔹بنابراین پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله که خطّ ابراهیم علیه السلام را ادامه داده، و شکستن بت‌های رنگارنگ مأموریّت مهمّ او بوده، سزاوارترین و شایسته‌ترین مردم نسبت به حضرت ابراهیم است و همچنین کسانی که به حضرت محمّد صلی الله علیه و آله ایمان آورده، و شرک و بت‌پرستی را رها کرده‌اند. آری! کسانی که فقط و فقط به رضای خدا فکر می‌کنند، و اعمال و گفتار و کردار آنها همگی در مسیر رضای الهی است و تنها به قرب الهی می‌اندیشند، آنها تابعان حضرت ابراهیم علیه السلام و سزاوارترین مردم به او هستند. ادامه دارد ...
خلاصه ۲ از کتاب 🔷چرا خداوند متعال در این مقیاس وسیع، ابراهیم علیه السلام را در قرآن مطرح کرده، و به وی اهمیّت داده است؟ 🔸حضرت ابراهیم علیه السلام ویژگی‌هایی داشت که اگر ما هم آن را کسب کنیم، و یا لااقل به مراحلی از آن دست یابیم، مقرّب عند اللَّه خواهیم شد، که به دو مورد آن اشاره می‌شود: 🔺الف) عدم وحشت از تنهایی در مسیر حقّ حضرت ابراهیم علیه السلام از تنهایی در مسیر خدا و راه حق وحشت نداشت. اگر همه مردم شهرش بت‌پرست بودند و فقط او موحّد و یکتاپرست بود، ترسی نداشت. زبان حال ابراهیم علیه السلام این بود: «وقتی راه من صحیح است، و افکار و اعتقاداتم مطابق فطرتم، از هیچ کس واهمه‌ای ندارم». ای جوانان عزیزی که به منظور تحصیل علم و دانش به کشورهای دیگر سفر می‌کنید، تا با کوله بار علم و دانایی به وطن بازگشته و به مردم خود خدمت کنید! ای تاجران محترمی که به منظور تجارت حلال و سالم به دیگر سرزمین‌ها می‌روید، تا در پی معاملات صحیح اسلامی به اقتصاد خود و کشورتان کمک کنید! ای بیماران گرامی که به منظور درمان بیماری و رهایی از درد و رنج، عزم دیار غربت می‌کنید تا سلامتی خود را باز یابید! اگر در محلّ تحصیل یا تجارت یا بیمارستان‌های آنجا هیچ کس جز شما مسلمان نبود، از تنهایی وحشت نکنید و رو به سوی خدا آورید، از پنجره نماز با خدای خود ملاقات و گفتگو کنید که خدا با شما خواهد بود. آفرین بر دختران مسلمان که گوهر ایمان به آنها اجازه نمی‌دهد حجاب اسلامی خود را در کشورهای کفر بردارند، هر چند با انواع محرومیّت‌ها مواجه شده و اکثریّت مردم محل زندگیشان همراه و هم عقیده آنها نیستند. 🔸این جوانان مسلمان به پیامبر خود اقتدا کرده‌اند که به هنگام دعوت مشرکان مکّه به اسلام و سردادن ندای «قولوا لا اله الّا اللَّه تفلحوا» تنهای تنها بود، و به همراه همسر باوفایش حضرت خدیجه کبری علیها السلام و پسر عموی شجاعش، علی بن ابی‌طالب علیه السلام نماز جماعت سه نفری تشکیل دادند، و فارغ از زخم زبان دشمنان و اذیّت و آزار و مزاحمت‌های مشرکان عرب، به راز و نیاز با خدای خویش پرداختند، و کمی نفرات هیچ اثر منفی بر آنان نگذاشت. 🔹مسلمان عزیز! اگر در دل شب برای مناجات و راز و نیاز با معبود خویش، یا خوردن سحری، با رختخواب وداع می‌کنی، امّا چراغ خانه همه همسایه‌هایت خاموش است، از تنهایی وحشت مکن و قدر این توفیقی که خدا به تو داده و دیگران از آن محرومند را بدان. 🔸خداوند متعال در آیه شریفه 120 سوره نحل می‌فرماید: «إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کَانَ أُمَّةً قَانِتاً للَّهِ حَنِیفاً وَلَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ»؛ ابراهیم (به تنهایی) امّتی بود مطیع فرمان خدا؛ خالی از هر گونه انحراف؛ و از مشرکان نبود». 🔹مفسّرین برای واژه «امّت» در این آیه شریفه، تفسیرهای گوناگونی بیان کرده‌اند. از جمله این که: شخصیّت افراد متفاوت است. شخصیّت برخی از افراد معادل یک، و برخی معادل ده، و برخی معادل صد، و برخی معادل هزار نفر می‌باشد. و شخصیّت بعضی از انسان‌ها آنقدر بزرگ و مهم است که مانند یک امّتند. حضرت ابراهیم علیه السلام از جمله این افراد بود. 🔸جوان مسلمانی که ادّعای ایمان دارد، نیز باید همچون یک امّت باشد، اگر خواهر و برادر و پدر و مادر و دیگر اعضای خانواده و فامیل، اهل نماز و روزه و خمس و حج نیستند، در اراده آهنین او اثر نکند، و از تنهایی در عقیده و ایمان وحشت ننماید، و بر خدا توکّل کند و به وظایفش عمل نماید. 🔹نتیجه این که یکی از ویژگی‌های حضرت ابراهیم علیه السلام، که او را ابراهیم کرد، وحشت نداشتن از تنهایی در مسیر توحید و خداپرستی بود. ادامه دارد ...
خلاصه ۳ از کتاب 🔺ب) شجاعت فوق‌العاده 🔹ویژگی دیگر آن حضرت شجاعت فوق‌العاده وی بود. آن حضرت در سنّ شانزده سالگی که حتّی یک نفر هم با او هم‌عقیده نبود، در میان انبوه دشمنان و بت‌پرستان فریاد می‌زد: «به خدای یکتا و یگانه قسم که بت‌های شما را خواهم شکست». 🔸مطابق سوگندی که یاد کرد بت‌ها را شکست، و جان خود را به خطر انداخت، در نتیجه دریایی از آتش را فراهم کردند، وی را در منجنیق قرار دادند تا به سوی آتش سوزان شعله‌ور پرتاب کنند، امّا اثری از ترس و وحشت و اضطراب در چهره‌اش مشاهده نشد. 🔹پیروان فریادگر توحید نیز باید شجاع و نترس باشند، زیرا انسان‌های ترسو به درد هیچ کاری نمی‌خورند. اگر بیدارگر عصرما، امام خمینی قدس سره، شجاع و نترس نبود انقلاب اسلامی ایران بر خلاف انتظار جهانیان پیروز نمی‌شد. اگر رزمندگان دلیر و مخلص ایران اسلامی شجاع نبودند ما در دفاع مقدّس بر خلاف معادلات سیاسی سیاستمداران، فاتح جنگ نمی‌شدیم. اگر حزب اللَّه جنوب لبنان در میان بهت و حیرت جهانیان در جنگ 33 روزه بر اسرائیل تا دندانْ مسلّح، پیروز شد، و افسانه شکست‌ناپذیری اسرائیل را باطل کرد، به خاطر شجاعت و دلاوری اعضای حزب اللَّه و توکّل و توجّه آنها بر خداوند بود. 🔸بنابراین، از تنهایی در مسیر خداوند وحشت نکنیم و در مقابل حوادث و دشمنان مختلف شجاع و دلیر باشیم، و تنها بر خداوند تکیه کنیم، و از غیر او واهمه‌ای نداشته باشیم. ادامه دارد ...
خلاصه ۴ از کتاب 🔺دوران جوانی 🔸بابِل، محلّ تولّد و دوران زندگی کودکی و نوجوانی و جوانی حضرت ابراهیم علیه السلام، یکی از مناطق عراق بود، که سه گروه بت‌پرست در آن می‌زیستند: 1. کسانی که بت‌هایی از سنگ و چوب را می‌پرستیدند. 2. ستاره‌پرستان و ماه‌پرستان و خورشیدپرستان. 3. کسانی که «نمرود بن کنعان» را پرستش می‌کردند. 🔹نمرود نه تنها ادّعای حکومت و سلطنت داشت، بلکه خود را معبود مردم می‌دانست و ادّعای خدایی داشت. البتّه این مطلب اختصاص به وی نداشت و در مورد پادشاهان دیگر، همچون فرعون که خود را «ربّ اعلی» می‌خواند، نیز به چشم می‌خورد. 🔸ابراهیم علیه السلام از سن 16 سالگی مبارزات خویش را با هر سه گروه آغاز کرد. نمرود با ابراهیم پیامبر، درباره پروردگارش گفتگو کرد، چرا که خداوند به نمرود حکومت داده بود، و او بر اثر کمی ظرفیّت از باده غرور سرمست شده بود و هنگامی که ابراهیم علیه السلام فرمود: خدای من آن کسی است که زنده می‌کند و می‌میراند. نمرود گفت: من نیز زنده می‌کنم و می‌میرانم، و برای اثبات این کار و مشتبه ساختن حقیقت بر مردم، دستور داد دو زندانی را حاضر کردند، سپس فرمان آزادی یکی و قتل دیگری را صادر کرد. ابراهیم علیه السلام فرمود: خداوند خورشید را از افق مشرق می‌آورد (و در مغرب غروب می‌کند) اگر راست می‌گویی که حاکم بر جهان هستی، خورشید را از مغرب بیاور! در اینجا نمرودِ کافر، مات و مبهوت شد و در گفتگوی با حضرت ابراهیم علیه السلام شکست خورد. ادامه دارد ...
خلاصه ۵ از کتاب 🔸ابراهیم علیه السلام در چنان محیط شرک آلودی بزرگ شد، تا آنجا که حتّی سرپرست وی آزر، که عمویش بود، نیز بت‌پرست بود، بلکه کارگاه بت‌تراشی داشت. او وزیر و مشاور نمرود نیز بود. ابراهیم علیه السلام در میان آن همه مشرک و بت‌پرست، به تنهایی موحّد و خداپرست بود. 🔹 وی تسلیم محیط فاسد خود نشد و در پشت منطق غلط «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» سنگر نگرفت؛ بلکه با کمک گرفتن از نیروی عقل و اندیشه و در پرتو هدایت‌های الهی، کار هر سه گروه بت‌پرست را باطل و بیهوده دانست، و به عبادت خالق آسمان‌ها و زمین پرداخت. 🔸روزی عمویش آزر به وی گفت: «این بت زیبا را جهت فروش به بازار ببر! حال تکلیف ابراهیم علیه السلام چیست؟ اگر از فرمان عمویش سرپیچی کند مشکلاتی به وجود خواهد آمد؛ و اگر به فرمان او عمل کند با روح خداپرستی‌اش سازگار نیست. تصمیم گرفت بت را گرفته و با تبلیغات منفی به مبارزه با بت‌پرستی بپردازد. 🔹معمولًا بت‌پرستان در چنین مواقعی بت را با احترام بغل کرده، و با تبلیغات فریبنده و احترام فراوان، آن را به بهترین قیمت می‌فروشند. امّا ابراهیمِ بت‌شکن، ریسمانی به پای بت بست و سر دیگر ریسمان را به شانه انداخت، و آن را در میان کوچه و خیابان می‌چرخاند و همزمان فریاد می‌زد: ای مردم! چه کسی بت می‌خواهد؟ بتی که نه می‌بیند، نه می‌شنود، نه می‌بوید، نه حس دارد، نه می‌فهمد، نه سخن می‌گوید و نه کاری از او ساخته است! با این تبلیغات منفی کسی برای خریدن بت اقدام نکرد. ابراهیم علیه السلام خسته و تشنه بر لب جوی آب زلالی نشست تا رفع خستگی و تشنگی کند، بت را به زیر آب برد و در انظار بت پرستان به آن گفت: اگر تشنه شده‌ای آب بخور! 🔸پس از رفع خستگی و یأس از یافتن مشتری، به نزد عمویش آزر بازگشت و خطاب به وی گفت: عموجان! این بت خریدار ندارد! آزر تعجّب کرد که چطور هیچ کس حاضر به خریدن آن بت نشده است. 🔹خوانندگان محترم! چگونگی تبلیغات بسیار مؤثّر و کارساز است. اگر شنیده‌اید که بعضی از کارخانه‌ها تا 60% بودجه خود را صرف تبلیغات می‌کنند و گاه هزینه تبلیغات بیش از هزینه تولید آنهاست، علّت آن آثار شگرف و اعجاب‌آور تبلیغات است. ادامه دارد ...
خلاصه ۶ از کتاب 🔺گفتگو با ستاره‌پرستان، ماه‌پرستان و خورشیدپرستان 🔸قرآن مجید گفتگوی مذکور را در ضمن آیات 75 تا 79 سوره انعام چنین بیان می‌فرماید: «وَکَذَلِکَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَکُوتَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ»؛ و این‌گونه، ملکوت آسمان‌ها و زمین (و حاکمیّت مطلق خداوند بر آنها) را به ابراهیم نشان دادیم». 🔹مطالعه اسرار آسمان‌ها و زمین باید جزء برنامه زندگی ما مسلمان‌ها باشد. و برای این منظور مطالعه کتاب‌هایی که در مورد اسرار و شگفتی‌های آسمان و زمین نوشته شده، و باعث بالا رفتن درجات یقین انسان می‌شود، برای ما لازم و مناسب است. برای روشن شدن اهمیّت این مطلب، به دو نمونه از شگفتی‌های آسمان و زمین توجّه فرمایید: الف) خورشید یک میلیون و دویست هزار برابر کره زمین است. خورشید، جزیی از کهکشان راه شیری محسوب می‌شود، که دارای دویست میلیارد ستاره است، که خورشیدِ ما یک ستاره متوسّط آن است! عجیب این که کهکشان راه شیری با این همه ستاره، که خورشید یک ستاره متوسّط آن است، یک نمونه از میلیاردها کهکشانی است که در آسمان وجود دارد! و عجیب‌تر این که این آسمان با این عظمت، بلکه تمام جهان هستی بر اساس برنامه و نظم و حساب خاصّی در حرکت است! 🔸ب) زمین هم عجایب فراوانی دارد. درختان و گیاهان موجود در دریاها، ده‌ها برابر گیاهان و درختان موجود در جنگل‌ها و خشکی‌های روی زمین است! و میلیون‌ها نوع، پرنده و خزنده و حشره بر روی کره زمین زندگی می‌کنند، که هنوز بشر موفّق بر شناسایی آنها نشده است! 🔸بنابراین، باید مطالعاتمان را در مورد اسرار آسمان‌ها و زمین گسترش دهیم. بر طبق آیه «وَلِیَکُونَ مِنْ الْمُوقِنِینَ»؛ تا (به آن استدلال کند، و) اهل یقین گردد»؛ هدف از ارائه ملکوت آسمان و زمین به حضرت ابراهیم علیه السلام، رسیدن به مقام یقین بود. 🔸سؤال: مگر حضرت ابراهیم اهل یقین نبود؟ پاسخ: یقین مراحلی دارد که ابراهیم پیامبر علیه السلام به برخی از آنها دست یافته بود، و پس از ارائه ملکوت آسمان‌ها و زمین، به مراحل بالاتری نیز دست یافت. 🔹توضیح اینکه: کسی که از فاصله دور دودی را مشاهده می‌کند، یقین دارد که در آنجا آتشی وجود دارد. امّا هنگامی که جلوتر می‌آید و شعله‌های آتش را می‌بیند به مرحله بالاتری از یقین نسبت به وجود آتش دست پیدا می‌کند. و زمانی که فاصله او با آتش آن قدر کم می‌شود که حرارت آن را حس می‌کند، یقین او به آتش بیشتر می‌شود. بنابراین، یقین مراحلی دارد و خداوند متعال با ارائه ملکوت آسمان‌ها و زمین به ابراهیم علیه السلام یقین او را کامل‌تر کرد. ادامه دارد ...
خلاصه ۷ از کتاب ✨«فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَءَا کَوْکَباً قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَاأُحِبُّ الْآفِلِینَ»؛ هنگامی که (تاریکی) شب او را فرا گرفت، ستاره‌ای را مشاهده کرد، گفت: این پروردگار من است؟! امّا هنگامی که غروب کرد، گفت: غروب‌کنندگان را دوست ندارم». سؤال: هنگامی که حضرت ابراهیم علیه السلام ستاره (زهره یا مشتری) را مشاهده کرد، آیا حقیقتاً آن را به عنوان خدای خود پذیرفت، یا برای همراهی با ستاره‌پرستان و قانع کردن آنها، و سپس ابطال عقیده‌شان چنین گفت؟ بدون شک، احتمال دوم صحیح است، و شاهد بر این ادّعا، آیه شریفه «قَالَ یَا قَوْمِ إِنِّی بَرِی‌ءٌ مِّمَّا تُشْرِکُونَ» است، که پس از پایان بحث و مناظره با سه گروه ستاره‌پرستان و ماه‌پرستان و خورشیدپرستان، از شرک و بت‌پرستی بیزاری جست. 🔹ابراهیم علیه السلام ستاره را به عنوان خداوند نپذیرفت، چون ستاره غروب کرد. خدایی می‌خواهد که همه جا و همیشه حضور داشته باشد، و در سایه او زندگی کند، و در همه مشکلات بر او تکیه زند. ستاره‌پرستان را کنار زد و همچنان نظاره‌گر آسمان بود تا ماه طلوع کرد. ✨«فَلَمَّا رَءَا الْقَمَرَ بَازِغاً قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَّمْ یَهْدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّآلِّینَ»؛ و هنگامی که ماه را دید که (سینه افق را) می‌شکافد، گفت: این خدای من است؟! امّا هنگامی که (آن هم) غروب کرد، گفت: اگر پروردگارم مرا راهنمایی نمی‌کرد، به‌طور قطع از گروه گمراهان بودم». 🔹به نظر می‌رسد گفتگوی آن حضرت با ماه‌پرستان در شب شانزدهم و هفدهم ماه بود، که ماه یکی دو ساعت پس از غروب آفتاب در آسمان ظاهر می‌شود. به هر حال، ابراهیم علیه السلام همان سخن را با ماه‌پرستان گفت و با غروب ماه همان استدلال را برای بطلان عقیده آنها ابراز کرد. راستی اگر آنچه به عنوان پروردگار پذیرفته می‌شود، انسان را هدایت نکند و در دو راهی‌ها دست او را نگیرد، به چه درد می‌خورد؟! ✨«فَلَمَّا رَءَا الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّی هَذَا أَکْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ یَا قَوْمِ إِنِّی بَرِی‌ءٌ مِّمَّا تُشْرِکُونَ»؛ و هنگامی که خورشید را دید (که سینه افق را) می‌شکافت، گفت: این پروردگار من است، این (که از همه) بزرگتر است! امّا هنگامی که غروب کرد، گفت: ای قوم من! به یقین من از آنچه همتای خدا قرار می‌دهید، بیزارم». ادامه دارد ...
خلاصه ۸ از کتاب 🔹حضرت ابراهیم علیه السلام پس از اثبات عدم صلاحیّت ستارگان و ماه و خورشید برای پرستش و استدلال قوی و منطقی بر بطلان عقیده ستاره‌پرستان و ماه‌پرستان و خورشید پرستان، خدای شایسته پرستش را این گونه معرفی کرد: «إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِیفاً وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ»؛  من روی خود را به سوی کسی متوجّه کردم که آسمان‌ها و زمین را آفریده، در حالی که ایمان من خالص است و از مشرکان نیستم». 🔸ستاره و ماه و خورشید، که خود مخلوقند و محتاج، شایسته عبادت نیستند، بلکه عبادت و ستایش مخصوص ذات پاکی است که آفریننده ستارگان و ماه و خورشید، بلکه تمام آسمان‌ها و زمین، بلکه تمام جهان هستی است. آری، من خالصانه به پرستش چنین معبودی روی می‌آورم، و هرگز در سلک مشرکین وارد نمی‌شوم، هر چند اکثریّت جامعه باشند و قدرت و حکومت در اختیار آنان باشد. من به چنین خدایی تکیه می‌زنم و بر او توکّل می‌کنم، و از او استعانت می‌جویم، که شب و روز با من است، و هرگز افول و غروب ندارد. 🔹نتیجه این که حضرت ابراهیم علیه السلام با دست گذاشتن روی نقطه ضعف مشترک ماه‌پرستان و ستاره‌پرستان و آفتاب‌پرستان آنها را مقهور منطق قوی و متین خود ساخت، و به آنها ودیگران ثابت کرد که این اجرام آسمانی شایسته پرستش نیستند. 🔸نکته آموزنده حفظ آرامش و اجتناب از عصبانیّت هنگامی که با انسان‌های منحرف و فاسد یا کارهای ناهنجار و نامشروع مواجه می‌شویم، نباید کنترل خود را از دست بدهیم. اگر با شخص کافر، یا مرتد، یا بی اعتنا به مسائل دینی، یا بی‌حجاب، یا بدحجاب، یا روزه‌خوار، یا تارک الصلاة، یا منکر خمس و زکات، و مانند آنها برخورد کردیم، در عین حال که باید در درون وجود خود از انجام گناه ناراحت و منزجر شده و از آن برائت بجوییم، امّا هرگز نباید عصبانی شویم، بلکه با دلیل و منطق و اخلاق و ادب به فریضه نهی از منکر و ارشاد جاهل بپردازیم، چرا که از طریق عواطف و اخلاق، نتایج مطلوب‌تری حاصل می‌گردد و کمتر کسی یافت می‌شود که در مقابل برخورد خوب و اخلاق خوش و منطق صحیح، عکس العمل نامطلوب و ناهنجاری نشان دهد. ادامه دارد ...
خلاصه ۹ از کتاب 🔺گفتگوی ابراهیم علیه السلام با عمویش آزر آزر از سران بت‌پرستان بابِل، و مشاور نمرود بود. او که در دستگاه حکومت نفوذ زیادی داشت، دارای یک کارگاه بت‌تراشی بود که از سنگ‌ها و چوب‌های مخصوص، بت‌های زیبایی می‌تراشید و آنها را به بت‌پرستان می‌فروخت. 🔹هنگامی که حضرت ابراهیم علیه السلام، مبارزه خود را با بت‌پرستان شروع کرد آزر بسیار ناراحت شد؛ چون منافع مادّی و شغل و حرفه‌اش به خطر افتاد. بدین جهت، گفتگوی مهمّی بین حضرت و عمویش صورت گرفت، که خداوند متعال آن را در آیات 41 تا 48 سوره مریم، مطرح کرده است. 🔸 در این آیات هشتگانه، نکات مهمّی برای مردم عصر امروز و زمان ما، به‌خصوص جوانان وجود دارد که در خور دقّت و تأمل است. توجّه فرمایید: 🔹«وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقاً نَّبِیّاً»؛ در این کتاب، ابراهیم را یاد کن، که او پیامبری بسیار راستگو بود». 🔸جالب توجّه این که در این آیه شریفه، اوّل وصف «صدّیق» به معنای بسیار راستگو برای حضرت ابراهیم علیه السلام بیان شده، سپس به پیامبری آن حضرت اشاره شده است. و این، نشانگر اهمیّت فوق العاده صداقت و راستگویی است. مسأله راستگویی در زندگی بشر آن قدر مهم است که تمام پیامبران نسبت به آن توصیه کرده‌اند. در روایتی از امام صادق علیه السلام می‌خوانیم: «انَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ لَمْ یَبْعَثْ نَبِیّاً الَّا بِصِدْقِ الْحَدیثِ وَاداءِ الْامانَةِ الَی الْبَرِّ وَالْفاجِرِ ؛ خداوند متعال تمام پیامبرانش را به راستگویی وادای امانت سفارش کرده است». 🔹راستی اگر مردم به دولت و دولت به مردم، و آحاد مردم به یکدیگر دروغ بگویند، آیا شیرازه زندگی اجتماعی دوام و بقایی خواهد داشت؟ 🔹اگر شوهر به همسرش، و زن به شوهرش، و فرزندان به پدر و مادر دروغ بگویند و دست از راستی و صداقت بکشند، آیا اثری از صفا و صمیمیّت باقی خواهد ماند؟ تأثیر صداقت در ایمان به قدری زیاد است که استحکام ایمان بدون کنترل زبان امکان‌پذیر نیست. 🔸حضرت علی علیه السلام طبق آنچه در خطبه 176 نهج‌البلاغه آمده می‌فرماید: «لا یَسْتَقیمُ ایمانُ عَبْدٍ حَتَّی یَستَقِیمَ قَلْبُهُ، وَلا یَسْتَقیمُ قَلْبُهُ حَتَّی یَسْتَقیمَ لِسانُهُ؛ ایمان انسان، محکم و صاف نمی‌شود مگر زمانی که قلبش درست شود، و قلبش درست نمی‌شود مگر زمانی که زبانش اصلاح گردد». 🔹طبق این حدیث نورانی، اصلاح زبان مقدّمه اصلاح قلب، و اصلاح قلب مقدّمه استقامت در ایمان است. 🔸حدود سی گناه کبیره با زبان صورت می‌پذیرد. کسانی که علاقمند به سیر و سلوک و تهذیب ‌نفس هستند، عزیزانی که آرزوی دیدار آقا امام زمان علیه السلام آنها را بی‌قرار کرده است، کسانی که خواهان عاقبت به خیری هستند و می‌خواهند به هنگام سفر به جهان آخرت با ایمان بمیرند، باید زبان خویش را کنترل و اصلاح کنند. سخن اضافه نگویند، غیبت نکنند، به دیگران تهمت نزنند، شایعه‌سازی نکنند، به پخش شایعات کمک ننمایند، چیزی را بیشتر یا کمتر از آنچه که هست منعکس نکنند، سخن‌چینی نکنند و خلاصه از تمام گناهان زبان اجتناب ورزند. چرا که زبان، آتش بپا می‌کند، همان‌گونه که می‌تواند آتش را خاموش کند. زبان ممکن است مقدّمات طلاق و جدایی را فراهم آورد، و کانون خانواده‌ای را ویران سازد، و مانع جدایی زوجین گردد. 🔹خلاصه این که زبان در سعادت و شقاوت انسان نقش بسیار بزرگی دارد. اگر زبان، عادت بر صداقت و راستگویی کند انسان را سعادتمند می‌نماید. بدین جهت، خداوند صفت «صداقت» حضرت ابراهیم علیه السلام را قبل از ویژگی نبوّت آن حضرت مطرح کرده است. ادامه دارد ...
خلاصه ۱۰ از کتاب ✨«إِذْ قَالَ لِابِیهِ یَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَایَسْمَعُ وَلَا یُبْصِرُ وَلَا یُغْنِی عَنْکَ شَیْئاً»؛ هنگامی که به پدرش گفت: ای پدر! چرا چیزی را می‌پرستی که نه می‌شنود، و نه می‌بیند، و نه هیچ نیازی را از تو برطرف می‌سازد؟!». 🔹حضرت ابراهیم علیه السلام برای ابطال آیین بت‌پرستی و به امید هدایت عموی بت‌پرستش، چهار دلیل منطقی و دندان‌شکن ارائه کرد: 🔸دلیل اوّل: چرا موجودی را عبادت می‌کنی که نه بنده‌اش را می‌بیند، و نه سخنان او را می‌شنود، و نه قادر بر حلّ مشکلات اوست؟ آیا عقل به انسان اجازه می‌دهد که قطعه چوب یا سنگی را با دستان خود بتراشد و در مقابل آن عبادت و راز و نیاز کند؟ آیین بت‌پرستی مخالف عقل انسان است و آیینی که مخالف عقل باشد باطل است. 🔹دلیل دوم: رجوع جاهل به عالم سپس می‌فرماید: «یَا أَبَتِ إِنّی قَدْ جَاءَنِی مِنَ‌الْعِلْمِ مَا لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ صِرَاطاً سَوِیّاً»؛ ای پدر! دانشی برای من آمده که برای تو نیامده است؛ بنابراین از من پیروی کن، تا تو را به راه راست هدایت کنم». 🔸حضرت ابراهیم علیه السلام در دومین گام، مسأله مهمّ پیروی جاهل از عالم و رجوع به متخصّص را مطرح می‌کند. لذا می‌فرماید: عموجان! تو خود می‌دانی که من در این مسأله از تو عالم‌تر و آگاهترم، هر چند از نظر سنّ و سال از تو کوچکترم. بنابراین، در این موضوع تو باید از من پیروی کنی؛ زیرا من متخصّص این امور هستم و منِ متخصّص می‌گویم که آیین بت‌پرستی بر خلاف عقل و منطق است. 🔹تقلید ممدوح و مذموم! وجود یک عالم در جامعه نعمت است، زیرا آنها که نمی‌دانند از علم او استفاده می‌کنند. شخص آگاه به خیابان‌های شهر سر چهار راهی ایستاده است، من به آنجا می‌رسم، راه صحیح که مرا به مقصد برساند را نمی‌دانم، اگر از آن شخص آگاه نپرسم گمراه می‌شوم. عقل حکم می‌کند که از علم و آگاهی وی استفاده کنم، و با سؤال از او زودتر و راحت‌تر به مقصد برسم. این همان چیزی است که به آن تقلید و پیروی ناآگاه از آگاه گفته می‌شود. 🔸متأسّفانه برخی از دشمنان و مغرضان با برداشت ناصحیح از تقلید، از آن سوء استفاده می‌کنند. چون تقلید در فارسی امروز یک بار منفی دارد، و گاه به پیروی چشم و گوش بسته تفسیر می‌شود. در حالی که تقلید مطرح در فقه اسلامی و معارف دینی بدین معنا نیست، بلکه پیروی شخص ناآگاه و بی‌اطّلاع از انسان عالم نسبت به آن موضوع است. و این نوع تقلید در زندگی همه انسان‌ها، حتّی کسانی که تقلید را به سخریّه گرفته‌اند وجود دارد. اگر انسان کسالتی پیدا کند و بیمار شود، به نزد طبیب می‌رود تا او را درمان کند و در حقیقت در معالجه خود ازاوکه متخصّص دراین فن است تقلید می‌کند. اگر شخصی قصدساختن ساختمانی داشته باشد از مهندس و معمار ساختمان کمک می‌گیرد تا بنایش را بسازد، و در واقع از او که متخصّص این فن است تقلید و پیروی می‌نماید. اگر شما قصد خرید جنسی را داشته باشید به سراغ فرد آگاه به خصوصیّات و قیمت آن جنس رفته، و با او مشورت کرده، و مطابق نظر وی عمل می‌کنید. 🔹 بنابراین، تقلید به معنای پیروی از فرد متخصّص و آگاه به موضوع مورد نیاز، هیچ اشکالی ندارد و همه انسان‌ها در کارهای روزانه خود مطابق آن عمل می‌کنند. حتّی خود مراجع تقلید- کثّر اللَّه امثالهم- در مسائلی که تخصّص ندارند به متخصّص مراجعه می‌کنند، همان‌گونه که متخصّصین علوم دیگر، که در تخصّص خود سرآمدند، در مسائلی که تخصّص ندارند به متخصّص آن علم رجوع می‌کنند. 🔸نتیجه این که: تقلید به معنای پیروی کورکورانه جاهل از جاهل امری ناپسند و زشت و خلاف حکم عقل است. امّا تقلید به معنای رجوع غیر متخصّص به متخصّص و پیروی جاهل از عالم نه تنها کار ناپسندی نیست، بلکه مطابق حکم عقل و سیره و روش تمام عقلای جهان است. 🔹برخی می‌گویند: «ما نمی‌خواهیم تقلید نماییم، بلکه دوست داریم خودمان به‌صورت مستقیم و بدون واسطه از قرآن و روایات برداشت نموده، و مطابق احکام آن عمل کنیم». آیا این کار اشکالی دارد؟ در پاسخ می‌گوییم: اگر توانایی فرا گرفتن علوم مقدّماتی استنباط احکام دینی، که حدود 14 علم است، را دارید، و به خوبی آنها را فرا گرفته‌اید، هیچ اشکالی ندارد که طبق استنباط خودتان عمل کنید، بلکه تقلید بر شما حرام است. 🔸امّا تا زمانی که به این مرحله نرسیده‌اید، نمی‌توانید مطابق برداشت‌های خود عمل نمایید. همان‌گونه که کسی که اصلًا دانشکده پزشکی را ندیده، نمی‌تواند تیغ جرّاحی را بردارد و قلب خود را عمل کند. ادامه دارد ...
خلاصه ۱۱ از کتاب 🔸آخرین دلیل حضرت ابراهیم علیه السلام به شرح زیر است: «یَا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ أَنْ یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمَنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیّاً»؛ ای پدر! من از این می‌ترسم که از سوی خداوند رحمان عذابی به تو رسد، در نتیجه از دوستان شیطان باشی!». 🔹دفع ضرر احتمالی، طبق حکم عقل واجب است؛ در نتیجه اگر قصد سفر داشته باشیم و شخص غیر موثّقی بگوید: «وضعیّت راه‌ها رضایت بخش نیست، و احتمال حمله شبانه سارقان و راهزنان وجود دارد»، به حکم عقل، که دفع ضرر احتمالی را واجب می‌داند، از سفر صرف نظر می‌کنیم. 🔸124 هزار پیامبر از سوی خدا آمده و همه می‌گویند بت‌پرستی بد است و انتهای آن جهنّم، آیا به حکم عقل و برای دفع ضرر احتمالی، نباید از آن اجتناب کنیم؟! حضرت ابراهیم علیه السلام به منظور دور کردن عمویش از بت‌پرستی، به همین دلیل استدلال کرد. 🔹پس از آن که استدلال‌های متین و منطقی حضرت ابراهیم علیه السلام به پایان رسید، و خطّ بطلانی بر بت‌پرستی کشیده شد، و آزر پاسخ منطقی برای گفتن نداشت، به لجاجت و خیره‌سری پرداخت. آزر در پاسخ برادرزاده‌اش گفت: «قَالَ أَرَاغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِی یَا إِبْراهِیمُ لَئِنْ لَّمْ تَنتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ وَاهْجُرْنِی مَلِیّاً»؛ گفت: ای ابراهیم! آیا تو از معبودهای من روی گردانی؟! اگر (از این کار) دست برنداری، تو را سنگسار می‌کنم. و برای مدّتی طولانی از من دور شو!». 🔸حضرت ابراهیم علیه السلام با این تهدید آرامش خود را از دست نداد. بلکه با تسلّط بر اعصاب و حفظ آرامش، خطاب به عموی لجوج و بی‌منطق خود فرمود: «سَلَامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیّاً* وَأَعْتَزِلُکُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُواْ رَبِّی عَسَی أَلَّا أَکُونَ بِدُعَاءِ رَبِّی شَقِیّاً»؛ سلام بر تو! من به زودی از پروردگارم برای تو آمرزش می‌طلبم؛ چرا که او همواره نسبت به من مهربان بوده است. و از شما، و آنچه غیر خدا می‌خوانید، کناره‌گیری می‌کنم؛ و پروردگارم را می‌خوانم؛ و امیدوارم در خواندن پروردگارم محروم و بی‌پاسخ نمانم!». 🔹معنای آیه شریفه این است که آزر با این سخنان گستاخانه و به دور از عقل و منطق، مرتکب خطای بزرگی شد. و در نتیجه حضرت ابراهیم علیه السلام به وی وعده استغفار داد. ابراهیم علیه السلام در مقابل بدی عمویش مقابله به مثل نمی‌کند، بلکه بدی را با خوبی پاسخ می‌دهد؛ امّا در عین حال ذرّه‌ای از عقیده خویش عقب‌نشینی نمی‌کند، و لذا به عمویش می‌فرماید: «طبق خواسته تو از شما کناره‌گیری کرده، و دور می‌شوم، و تنها پروردگارم را می‌خوانم و امید به اجابت خواسته‌هایم دارم». ادامه دارد ...
خلاصه ۱۲ از کتاب 🔺درس‌های چهارگانه 1. حفظ آرامش در مقابل انسان‌های لجوج در مقابل انسان‌های نادان و لجوج نباید عصبانی شد. اگر آنها بد می‌گویند، تهدید می‌کنند، خشونت به خرج می‌دهند، ما نباید مقابله به مثل کنیم، بلکه باید آرامش خود را حفظ کرده، و بر اعصاب خود مسلّط بوده، و برخوردی حسابگرانه داشته باشیم؛ چرا که تسلّط بر اعصاب در مقابل درشتی‌ها و خشونت‌ها نشانه ایمان است. 🔹اگر زن یا شوهر خشونت و درشتی کرد، و طرف مقابل با حفظ آرامش و تسلّط بر اعصاب و با زبان خوش پاسخ او را داد، مشکل به پایان می رسد. 🔸 هنگامی که زوج‌های جوان از ما تقاضای نصیحت می‌کنند سه چیز را به آنها سفارش می‌کنیم: 1. صداقت و راستی در زندگی مشترک، و این‌که هرگز به‌یکدیگر دروغ نگویند. 2. همدیگر را تحمّل کرده، و در مقابل بدی‌ها و درشتی‌های یکدیگر، گذشت داشته باشند. 3. به یکدیگر کمک کرده، و منتظر خدمت طرف مقابل نباشند. 2. نهراسیدن از تهدیدهای دشمن ابراهیم علیه السلام علی‌رغم برخورد مؤدّبانه‌ای که با عمویش آزر داشت و درشتی‌های او را با بدی پاسخ نداد، امّا قدمی از توحید و یکتاپرستی عقب‌نشینی نکرد. ما نیز باید با تأسّی از قهرمان توحید، هم با برخوردهای متین و مهربانانه با دشمن لجوج و عنود، سلاح اتّهام خشونت و تندی اسلام و مسلمانان را از آنها بگیریم، و هم ذرّه‌ای از اصول و عقاید و معارف دینی خود عقب ننشینیم، که دشمنان لجوج و عنود هرگز به یک گام و دو گام عقب‌نشینی ما راضی نمی‌شوند، مگر زمانی که به‌طور کامل دست از اسلام بشوییم. پس رضای خدا را با رضای دشمن معاوضه نکنیم. ۳. ادیان الهی منادی رحمتند مشرکان عرب و بت‌پرستان مکّه، به شکل‌های مختلف پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و مسلمانان را تحت فشار و آزار و اذیّت قرار می‌دادند، تا شاید دست از توحید و یکتاپرستی بردارند. 🔸امّا هنگامی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مکّه را فتح می‌کند، و تمام دشمنان اسلام، از جمله عاملین آزار و اذیّت‌ و شکنجه مسلمانان را سر بزیر در مقابل خویش می‌بیند، دست در حلقه کعبه کرده و خطاب به آنها می‌فرماید: «ماذا تَقُولُونَ؟ ماذا تَظُنُّونَ؟ ؛ نظرتان در مورد برخورد من با خودتان چیست؟ گمان می‌کنید که با شما چه خواهم کرد؟» 🔹آنها که از رحمت و رأفت اسلامی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مطّلع بودند پاسخ دادند: «نَظُنُّ خَیْراً، وَنَقُولُ خَیْراً اخٌ کَریمٌ وَابْنُ اخٍ کَریم؛ تو برای ما برادری کریم و بزرگوار از خانواده‌ای کریم و بزرگواری، و از تو جز خیر و خوبی انتظار نداریم». 🔸حضرت رسول صلی الله علیه و آله که گویا تمام شرارت‌ها و خشونت‌ها و درشتی‌ها و کینه و عناد آنها را به فراموشی سپرده بود، فرمان عفو عمومی آن جنایتکاران که در میان آنها عاملان مرگ حضرت ابوطالب و خدیجه علیهما السلام و قاتلان شهدای اسلام و رزمندگان مسلمان، مانند حضرت حمزه علیه السلام و دیگران بودند را صادر کرد و فرمود: «فاذْهَبُوا فَانْتُمُ الطُّلَقَاء» 🔹آری! بر خلاف آنچه دشمنان تبلیغ می‌کنند ادیان الهی پیام‌آوران رحمت و رأفت الهی هستند. ادامه دارد ...