eitaa logo
پرسش و مشاوره دینی
904 دنبال‌کننده
1هزار عکس
567 ویدیو
86 فایل
پاسخ به شبهات، احکام و رسانه در کانال کارشناسان پاسخگویی به سوالات دینی زیر نظر حجت‌الاسلام سیدعباس دیانت آیدی مدیر: @sadianat
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مشاوره دوران عقد زمان عقد [بیشترین کیفیت].mp3
1.32M
🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌺جلسه چهارم : مدت زمان دوران عقد 🌸در محضر استاد محمد علی واعظ موسوی 🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾 مطالب ما را در کانال زیر دنبال کنید👇 ┏━━━🍃🍂━━━┓ https://eitaa.com/eporsesh ┗━━━🍂🍃━━━┛
آثار اخبار زرد 1_ درشت‌نمایی حوادث کم اهمیت. دراخبار زرد مطالب کم ارزش وجزئی بزرگ‌نمایی می‌شود 2_ تأکید برجذاب بودن،هیجان انگیزبودن 3_ ورود به زندگی خصوصی افراد 4_ عدم استفاده از منابع معتبر 5_هدف آن جلب توجه مخاطبان است وصحت مطالب توجه چندانی ندارند 6_ واقعیات حداقلی و حدس و گمانی حداکثری نکته بسیار مهم این است که به عموميت اخبار زرد دقت کنیم! مطالب زرد اختصاصی به موضوعات اجتماعی ندارد. موضوعات دینی، سیاسی و اقتصادی و ورزشی هم میتوانند خبر زرد داشته باشند. پس هرخبری که ویژه‌گی‌های اخبار زرد را داشته باشد زرد است. درشبکه‌های اجتماعی بسیاري از مطالب خرافی و بدون دلیل به نام دین تبلیغ می‌شود این‌ها هم خبر زرد محسوب می-شوند و همان آثار منفی را دارند. الف: رسانه‌های زرد فكرساز نیستند. بنابراین پیش از آنكه بخواهند به «چراها» بپردازند یا اصلا بدون اينكه به چراها بپردازند،‌ به «چگونگی» ‌توجه می‌‌كنند. ب: آن‌ها ذهن فعال و سازنده را به عوامزدگی ‌و بی‌تحرکی ‌می‌کشانند و تفکر جوان و خلاق را که می‌تواند مبتکرانه و هوشمندانه عمل کند با موضوعات سبک و بی‌معنا به بیراهه می‌برند. 🍁🍀🍁🍀🌸🌸🌸🌸 مطالب ما را در کانال زیر دنبال کنید👇 ┏━━━🍃🍂━━━┓ https://eitaa.com/eporsesh ┗━━━🍂🍃━━━┛
♨️کدام حرف را قبول می کنی؟ - آقا. آقا.. پسرتون دزدی کرده. - چی؟ پسر من؟ چطور؟ چی دزدیده؟ 🔻رگ گردنش بیرون زده بود. همان رگی که وقتی می خوابید هم آرامش نداشت و با ضربی قوی، بالا و پایین می پرید. همان که هر وقت سرش را بالا می برد و قهقه سر می داد، برجسته می شد و حتی یک گره هی هم در آن دیده می شد. حالا همان رگ، به جای اینکه از قهقه و آرامش ضرب بزند، از خشم و عصبانیت، ضربان گرفته بود - کجاست این پسره؟ یعنی .. بر سر تو و .. یعنی خدا بگم.. - چی شده آخه؟ چی کارش داری؟ - برو کنار درسی بهش بدم که تا عمر داره فراموش نکنه - ئه خب بگو ببینم چی شده؟ - آقا رفته دزدی. آخه کودن، ی چیپس هم چیزیه که دزدی کنی؟ 🔸دست در جیبش کرد و اسکناس های پنج هزار تومانی و ده هزارتومانی اش را روی زمین پرت کرد و گفت: - گدازاده ای مگه؟ این همه پول.. دزدی چرا؟ 🔸مادر انگشت تعجب به دهان، جلوی ورود پدر را به اتاق پسرشان گرفته بود. پسر، از اتاق بیرون نمی آمد. ساکت بود و چیزی نمی گفت. بعد از ربع ساعتی که پدر هر چه از دهانش در آمد نثارش کرد، گوشه ای نشست و شروع کرد به غر زدن سر همسرش. لیوان آب را همان وسط غرزدن هایش از زنش گرفت و یک نفس خورد. کمی آرام گرفت. زن، به اتاق پسرش رفت و در را پشت سرش بست: - چی شده مجید؟ بابات چی می گه؟ - نمی دونم. من دزدی نکردم. من اصلا چیپس نخوردم. - بچه های محل به بابات گفته اند که شما دزدی کردی. - مامان باور کن من این کار رو نکردم و می زند زیر گریه. 🔹مادر، به چهره معصوم و گریان پسر 13 ساله اش نگاه می کند. تا به حال بی اجازه لب به غذا نزده است. هر وقت چیزی را مادر برای امتحان کردنش جلوی دستش می گذاشت و می گفت به این ها دست نزن، نشده بود که سرک بکشد یا ناخنک بزند. سرش را نوازش کرد و به نرمی گفت: - حتما سر به سرت گذاشته اند. غصه نخور. و از اتاق بیرون رفت. دل پسر با حرف مادر، قرص شد و گریه اش آرام گرفت. مادر از اتاق بیرون رفت و به چهره شوهرش که بیرون از اتاق، منتظر ایستاده بود نگاه کرد. دستش را گرفت و به اتاق دیگر برد: - مطمئنی دزدی کرده؟ این پسر از این کارها نمی کنه ها - مطمئن که نه. بچه های محله گفتند - شاید اونا دروغ گفته باشن. یا خواسته ان سر به سرش بزارن. - نمی دونم - در هر صورت، تا ثابت نشده که نمی شه به این بچه تهمت زد. من حرف بچه خودمو بیشتر قبول دارم تا بچه های محل. این پسر رو من تربیت کردم. پول هم در اختیارش بوده اگه می خواسته چیپس بخوره. 🔸پدر، آرام در اتاق را تقه ای زد و با صدای بفرماییدِ غمگین پسر مواجه شد. در باز شد و پدر در آستانه در، قد کشید. پسر، از جا برخاست و سرش را زیر انداخت. چند دقیقه ای در سکوت، گذشت. پدر آرام و کمی با محبت گفت: - مادرت می گوید کار تو نیست. - باور کنین من دزدی نکردم. نمی دونم چرا بچه ها اون حرف رو زدن. - من بهت ایمان دارم. حرف تو رو قبول می کنم. ببخش عصبانی شدم و حرفهای بدی زدم. ببخش. 🔹دست روی شانه پسرش گذاشت و کمی فشرد. سرش را بوسه ای زد و از اتاق بیرون رفت. مادر دمِ در ایستاده بود و بیرون رفتن پدر را نگاه کرد. به اشاره ای به پسر فهماند که دنبال پدر برود و .. 🔹پسر از اتاق بیرون آمد. نگاه قدرشناسانه ای به مادر کرد و به سمت پدر رفت. دستش را گرفت و بوسید. پدر، شرمگین شد و باز هم بوسه ای، هدیه ی پسرنوجوانش داد و او را در آغوشش، فشرد. 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 مطالب ما را در کانال زیر دنبال کنید👇 ┏━━━🍃🍂━━━┓ https://eitaa.com/eporsesh ┗━━━🍂🍃━━━┛
💥خیرات برای اموات خردسال .. 🔵ارسال سوالات از طریق "اپلیکیشن پاسخگو " cafebazaar.ir/app/ir.pasokhgoo.app ┏━━━🍃🍂━━━┓ https://eitaa.com/eporsesh ┗━━━🍂🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🍃از سفارشاتِ علی بن موسی الرضا علیه السلام: در خواندن سوره حمد استمرار بورزید که جمیع خیر در امور دنیا و آخرت در آن گرد آمده است. 📚   «تحف العقول، صفحه 443» 🌸🌺🌹🌺🌹🌸🌺🌹
آداب2 [بیشترین کیفیت].mp3
1.3M
🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌺جلسه پنجم:آداب اجتماعی 🌸در محضر استاد محمد علی واعظ موسوی 🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾 مطالب ما را در کانال زیر دنبال کنید👇 ┏━━━🍃🍂━━━┓ https://eitaa.com/eporsesh ┗━━━🍂🍃━━━┛
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾 🌸جای خالی رضایت 💥هر چقدر تلاش می کرد، به هیج جا نمی رسید. آن همه درس می خواند اما موقع گرفتن مدرک، کارش گره خورده بود. در شرکتی مصاحبه شده بود و گیرشان آوردن همان مدرک بود. در شرکت دیگری پذیرفته بودندش اما با عوض شدن ریاست شرکت، پذیرش او هم پا در هوا شده بود. به قول معروف، به هر دری می زد، فرجی حاصل نمی شد. همه را هم از چشم این و آن می دید که فلانی کمک نمی کند و فلانی این طور است و جامعه چقدر بد شده و از این دست مقصر پیدا کردن های فرعی برای ماجراهایی که یک عامل بیشتر نداشت. 🔸 تلفنش زنگ خورد. صدای پدر، پشت تلفن آمد که گفت: =چه عجب جواب دادی! نمی گی یک بابایی داری مرده است، زنده است؟ چه خبر؟ چه طوری؟ کجایی این همه وقت خبری ازت نیست؟ - زیر سایه شما. خوابگاهم. خبر خاصی نیست بابا. شما خوبین؟ ببخشید کمی سرم شلوغ بود. شرمنده. مامان چطورن؟ خوبن؟ = مامانت هم نگرانته. ما خوبیم خدا رو شکر. ولی ی زنگی بزن بابا. شاید افتادیم مُردیم لااقل به موقع خبردار بشی - این چه حرفیه. ان شاالله سایه تون سالهای سال بالای سر ما باشه. چشم. ببخشید واقعا. 🔹روحش در صحبت کردن با پدر، باز شده بود و حالش کمی بهتر. لااقل برای مدت کوتاهی که با پدر صحبت می کرد، ناراحتی های مشکلاتش را فراموش کرد و رفت در خاطرات خانه پدری. به پدر قول داد همان شب، به آن ها سر بزند. 🔻 بلیط اتوبوس گرفت. دم دمای غروب بود که بوی وطن را استشمام کرد. دسته گلی گرفت و چند روز کنار پدر و مادر ماند. موقع برگشت، اگر چه هنوز خبر نداشت که استخدامش در شرکت درست شده اما با بودن کنار پدر و مادرش، حالش خیلی بهتر شده بود و انرژی گرفته بود. خدا حافظی کرد و دستشان را بوسید و رفت. صورت پدر، شاد و راضی بود. 🌺الإمامُ الهادي عليه السلام :العُقوقُ يُعقِبُ القِلَّةَ ، و يُؤَدّي إلَى الذِّلَّةِ . بحار الأنوار : 74/84/95. 💥امام هادى عليه السلام : ناراحتی و نافرمانی والدين، تنگدستى مى آورد و به ذلّت مى كشاند. 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 مطالب ما را در کانال زیر دنبال کنید👇 ┏━━━🍃🍂━━━┓ https://eitaa.com/eporsesh ┗━━━🍂🍃━━━┛
🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴 🌺سوال: آیا زن در دوران عقد می تواند بدون اذن همسر از منزل خارج شود؟ 🌺پاسخ: تا زمانی که زن به خانه شوهر نرفته، برای خروج از منزل نیاز به اجازۀ شوهر ندارد.(امام خامنه ای) 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🌴(آدرس ؛ امام خامنه ای : سایت ادمین،  شماره استفتاء: 891849 ) 🍃🌺🍃🌺🍃🌺 مطالب ما را در کانال زیر دنبال کنید👇 ┏━━━🍃🍂━━━┓ https://eitaa.com/eporsesh ┗━━━🍂🍃━━━┛
🌺نیاز مردم به شما نعمت خداست... 🌴🍃🌸🌴🍃🌸🌴🍃 مطالب ما را در کانال زیر دنبال کنید👇 ┏━━━🍃🍂━━━┓ https://eitaa.com/eporsesh ┗━━━🍂🍃━━━┛