#تلنگر
🌼🍃درویشی تنگدست به در خانه توانگری رفت و گفت:
شنیده ام مالی در راه خدا نذر کرده ای که به درویشان دهی، من نیز درویشم🌼🍃
👈 خواجه گفت: من نذر کوران کرده ام تو کور نیستی.
پس درویش تاملی کرد وگفت: ای خواجه کور حقیقی منم که درگاه خدای کریم را گذاشته به در خانه چون تو گدائی آمده ام
👈 این را بگفت و روانه شد🌼🍃
❤️کانال عرفان ❤️
@erfan1212
#تلنگر❗️
کسی آمد محضر آیت الله میلانی در مشهد.
در اطراف حرم امام رضا علیه السلام مغازه داشت.
عرض کرد: مغازه دارم در اطراف حرم، در ایامی که شهر شلوغ است و زائر زیاد، قیمت اجناس را مقداری بالا میبرم و بیشتر از نرخ متعارف میفروشم. حکم این کار من چیست؟
آیت الله میلانی فرمود: این کار "بی انصافی" است.
مغازه دار خوشحال از این پاسخ و اینکه آقا نفرمود حرام است، کفشهایش را زیر بغل گذاشت و دست بر سینه عقب عقب خارج میشد.
آقای میلانی با دست اشاره کرد به او که برگرد!
برگشت!
آقا دهانش را گذاشت کنار گوش مغازه دار و گفت: داستان کربلا را شنیده ای؟
گفت:بله!
گفت: میدانی سیدالشهدا علیه السلام تشنه بود و تقاضای آب کرد و عمر سعد آب را از او دریغ کرد؟
گفت: بله آقا، شنیده ام.
آقای میلانی فرمود: آن کار عمر سعد هم "بی انصافی" بود!
👌این روزها #باانصاف باشیم
🌺کانال عرفان🌺
http://eitaa.com/joinchat/2136997888Cc9e7f3d280
🌼🍃 #تلنگر
گویند عبید در زمان پیرى با اینکه چهار پسر داشت تنها بود و فرزندانش هزینه زندگى او را تامین نمیکردند، لذا او چاره اى اندیشید و هر یک از پسران را جداگانه فراخوانده و به او میگفت:
من علاقه خاصی به تو دارم و فقط به تو میگویم حاصل یک عمر تلاش من ثروتی است که در خمره ای گذاشته و در جائی دفن کرده ام. پس از مرگم از فلان دوست مکان آن را پرسیده و آن ثروت را براى خود بردار
این وصیت جداگانه باعث شد که پسرها به پدر رسیدگى و محبت کنند و عبید نیز آخر عمرش با آسایش زندگی کرد تا از دنیا رفت.
پسرانش بعد از دفن پدر نشانی دفینه را از دوست وی گرفته آنجا را حفر کردند تا سر و کله خمره پیدا شد🌼🍃
اما وقتى خمره را باز کردند، داخلش را از سکه های طلا خالی و تنها ورقی یافتند که بیت شعری در آن نوشته بود:
خداى داند و من دانم و تو هم دانى
که یک فُلوس ندارد عبید زاکانى🌼🍃
🌺کانال عرفان🌺
http://eitaa.com/joinchat/2136997888Cc9e7f3d280
#تلنگر
جای خدا نباشیم!
روزی در نماز جماعت موبایل یه نفر زنگ خورد...
زنگ موبایل آن مرد آهنگی بود...
بعد از نماز همه او را سرزنش کردند
و او دیگر آنجا به نماز نرفت...
همان مرد به کافه ای رفت و ناگهان قلیان از دستش افتاد و شکست. مرد کافه چی با خوشرویی گفت اشکال نداره، فدای سرت...
او از آن روز مشتری دائمی آن کافه شد
حکایت ماست:
جای خدا مجازات میکنیم،
جای خدا میبخشیم،
جای خدا...
اون خدایی که من میشناسم اگه بنده اش اشتباهی بکنه، اینجوری باهاش برخورد نمیکنه....
شما جای خدا نیستی اینو هیچوقت یادت نره...!!!!
🌺کانال عرفان🌺
http://eitaa.com/joinchat/2136997888Cc9e7f3d280
#تلنگر
جای خدا نباشیم!
روزی در نماز جماعت موبایل یه نفر زنگ خورد...
زنگ موبایل آن مرد آهنگی بود...
بعد از نماز همه او را سرزنش کردند
و او دیگر آنجا به نماز نرفت...
همان مرد به کافه ای رفت و ناگهان قلیان از دستش افتاد و شکست. مرد کافه چی با خوشرویی گفت اشکال نداره، فدای سرت...
او از آن روز مشتری دائمی آن کافه شد
حکایت ماست:
جای خدا مجازات میکنیم،
جای خدا میبخشیم،
جای خدا...
اون خدایی که من میشناسم اگه بنده اش اشتباهی بکنه، اینجوری باهاش برخورد نمیکنه....
شما جای خدا نیستی اینو هیچوقت یادت نره...!!!!
با برخورد بدمون باعث نشیم کسی از دین و خدا جدا بشه .
((قولوا للناس حسنا))
خدا می فرماید : با مردم خوب برخورد کنید.
🌺کانال عرفان 👇
http://eitaa.com/joinchat/2136997888Cc9e7f3d280
#تلنگر
🌼🍃درویشی تنگدست به در خانه توانگری رفت و گفت:
شنیده ام مالی در راه خدا نذر کرده ای که به درویشان دهی، من نیز درویشم🌼🍃
👈 خواجه گفت: من نذر کوران کرده ام تو کور نیستی.
پس درویش تاملی کرد وگفت: ای خواجه کور حقیقی منم که درگاه خدای کریم را گذاشته به در خانه چون تو گدائی آمده ام
👈 این را بگفت و روانه شد🌼🍃
🌺کانال عرفان 👇
http://eitaa.com/joinchat/2136997888Cc9e7f3d280
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تلنگر
🎥سخنرانی حاج آقا انصاریان
💠موضوع: پاداش نماز جماعت
🌺کانال عرفان 👇
http://eitaa.com/joinchat/2136997888Cc9e7f3d280