eitaa logo
عرفان و حکمت در پرتوی قرآن و عترت
1.8هزار دنبال‌کننده
100 عکس
62 ویدیو
29 فایل
ارسال سوالات به @erfanvahekmatcom
مشاهده در ایتا
دانلود
📆 پیشینه مخالفت با فلسفه و عرفان در حوزۀ خراسان از دير باز مشهد مهد مبارزه با فلسفه و عرفان بوده و بسياري از فضلای شهر تحت تأثیر رسوبات أخباری‌گری از عصر مرحوم «شیخ حرّ عاملی» بوده‌اند. مشهد مقدّس يكي از شهرهائي است كه در قرن يازدهم و آغاز نهضت مبارزه با فلسفه و عرفان، يكي از پايگاه‌هاي مبارزه شمرده مي‌شده است و شاهد درگيري‌هائي بين مخالفين و موافقين بوده است [۱] و اين گرايش‌هاي اخباري‌ منجرّ به ضعف هرچه شديدتر علوم عقلي و عرفان در حوزة خراسان – خصوصاً پس از عصر صفويّه – شد. لذا در ميان عالمان شهر مشهد در چند قرن اخير فيلسوف نامداري را نمي‌يابيم و اندك مدرسان فلسفه نيز مهجور و منزوي بوده‌اند! 📢علامه مشكان طبسي از فضاي علمي حوزه خراسان، در دهه‌هاي مياني قرن سيزدهم، چنین گزارش مي‌دهد: «مدارس مشهد در عصر رونق مکتب اصفهان با حضور ملاّ علی نوری؛ ملاّ محمد کاشی و میرزا جهانگیرخان قشقائی، اقبالی به علوم عقلی نداشتند و وقت خود را بیشتر صرف علوم دینی و ادبی می‌کردند و غلبه با مشتی مردم ریاکار بود و کسی که متهم به داشتن فلسفه می‌شد، اگر می‌توانست جان خود را حفظ کند، کار بزرگی کرده بود. بودند کسانی‌که بر ناموس خود غیرتی نشان نمی‌دادند، لیکن بر دین خدای به قدری غیور بودند که از دیدن یک فلسفه خوان، از حال طبیعی خارج شده مانند مصروع کف بر لب می‌آوردند. به‌خصوص اگر سخنی برهانی گفته یا با آنها معارضه کرده بودند.» [۲] شاهد ديگر اين وضعيت نابسامان مرحوم آقا نجفی قوچاني است كه به شهادت سياحت شرق در حدود سال۱۲۷۰ ه.ق در مشهد مخفیانه شرح مطالع و شرح تجريد قوشجي [۳] می‌خوانده‌است: «کتب معقول را مطلقاً کتب ضلال می‌دانستند و اگر کتاب مثنوی را در حجره کسی می‌دیدند، با او رفت و آمد نمی‌کردند، که کافر است و خودِ کتابها را نجس می‌دانستند و با دست مَسّ به جلد او نمی‌کردند ولو خشک بود که از جلد سگ و خوک نجس‌تر می‌دانستند. چون آنها خود نخوانده بودند و نمی‌دانستند، و از طرف دیگر خود را أعلم نمایش می‌دادند. لابد بودند كه عذري براي ندانستن خود بتراشند و بهتر از اين نبود كه آنها را كتب ضلال دانند!! اگركسي از معاني و مسئله‌اي از مسائل، آنها را سؤال مي‌كرد، قبل از اينكه چيزي در جواب بگويد مي‌گفت: «از اين كفريات و ضلالت خود را مصون داريد! چون گفتگو در اين مسايلِ حرام، بالاخره به كفر منجر مي‌شود!!» واز اين جهت از جواب آسوده مي‌شدند. يعني جوابِ "نمي‌دانست" و "نمي‌دانم" دربارة آنها غلط و چون كوه ابوقبيس سنگين بود. اين بود كه فراراً، اين افتراآت را اشاعه مي‌دادند كه الناس اعداء ما جهلوا و حال آنكه لبّ لباب معقول، توحید ذات و صفات و افعال حقّ است و این اصل دیانت است. فرموده‌اند أوّل الدین معرفة الله، و اگر این کفر باشد دین کدام است.» [۴] ___________ پانویس ۱. سياست و فرهنگ روزگار صفوي، ص۷۶۴-۷۶۹؛ صدرای زمان، مقالة رویکرد خراسان به فلسفه و نقش آشتیانی، ص ۱۲۸ ۲. صدرای زمان، مقالة رویکرد خراسان به فلسفه و نقش آشتیانی ، صص ۱۲۹ و ۱۳۰ ۳. دقت كنيد كه اين موضوع اين دو كتاب منطق و كلام است نه مباحث دقيق و سطح بالاي فلسفي!! ۴. سياحت شرق و غرب؛ انتشارات لوح محفوظ چاپ دوم ۱۳۷۹ ص ۵۱ ✅ «عرفان و حکمت، در پرتو قرآن و عترت» @erfanvahekmat_com
🎥 جلسه (سوم) 💠گفتگوی پیرامون تبیین آراء سیاسی حضرت علامه حسینی طهرانی (با محوریت موضوع ولایت فقیه) 📆پنجشنبه ۱۴ شعبان ۱۴۴۳| ۲۶ اسفند لینک آپارات👇 https://www.aparat.com/v/JphHw ✅ «عرفان و حکمت، در پرتو قرآن و عترت» @erfanvahekmat_com
Munazira 3 upload.mp3
50.39M
فایل صوتی جلسه👆 ✅ «عرفان و حکمت، در پرتو قرآن و عترت» @erfanvahekmat_com
🚨تصویر صوت ذیل؛منتشر شده در کانال دروس جناب آقای سیدان @erfanvahekmat_com
4_5877261590335587793.mp3
4.54M
📣باتوجه به درخواست همراهان عزیز‌ جهت انتشار صوت سخنرانی جناب آقای سیدان و اصرار ایشان بر اینکه فقهای بزرگ چون آیت الله خوئی اهل توحید را کافر می دانند به گونه ای که می گویند ازدواج با ایشان جایز نیست و ارث نمی برند و … 🔊این صوت که از سوی کانال انتشار دروس ایشان با هشتک کفر و عنوان تکفیر منتشر شده است بدین وسیله بازنشر میگردد تا اهل نظر قضاوت کنند بی اخلاقان واقعی و براندازان نرم چه کسانی هستند 🌀ضمنا یادآور می شود نسبت مزبور به آیت الله خوئی کاملا خلاف واقع است و آقای سیدان همانطور که کلام عرفا را اشتباه متوجه می شوند کلام آیت الله خوئی را نیز اشتباه فهمیده اند 💡آیت الله خوئی خودشان از شاگردان سلوکی مرحوم حضرت آیت الله قاضی قدس سره بوده اند که در توضیحات بعدی خواهد آمد @erfanvahekmat_com
عرفان و حکمت در پرتوی قرآن و عترت
📣باتوجه به درخواست همراهان عزیز‌ جهت انتشار صوت سخنرانی جناب آقای سیدان و اصرار ایشان بر اینکه فقهای
💡توضیحی پیرامون محتوای این صوت: ابتدا جناب آقای سیدان عباراتی را از کتاب شریف ممدالهمم از حضرت علامه حسن زاده آملی درباب توحید قرآنی قرائت میکنند و قضاوت میکند که توحید قرآنی انکار ضروریات دین اسلام است و سپس با قرائت عباراتی از تقریرات مرحوم آیت الله خوئی رضوان الله علیه و برداشت اشتباه از آن ادعا میکنند که آیت الله خوئی نیز توحید قرآنی را کفر دانسته و معتقدان به آن را (محیی الدین عربی،مولوی تا آیت الله قاضی، امام خمینی،علامه طباطبائی،علامه طهرانی،علامه حسن زاده و…)کافر می شمارند که از حق ارث و نکاح و دیگر حقوق مسلمانان محروم می باشند امید است برادران عزیز بجای این سخنان تفرقه افکنانه و اهانتهای زشت به بزرگان دین هم از اظهار نظر بدون تخصص اجتناب کنند و هم آراء علمی خود را بدون حاشیه و با رعایت ادب بیان نمایند @erfanvahekmat_com
4_5879748801601735909.mp3
19.62M
🎧بشنوید 💌پیشنهاد ویژه ادمین ۱_عرفان یعنی چی؟ ۲_تفاوت اخلاق با عرفان چیست؟ ۳_ تفاوت عرفان با تصوف؟ ۴_ ویژگی های اندیشه عرفانی ۵_ نظر بزرگان دینی پیرامون عرفان اسلامی چیست؟ ۶_ نظر رهبر معظم انقلاب پیرامون عرفان چیست؟ ۷_ آیا مرحوم آیت الله شیخ مجتبی قزوینی از مرحوم علامه قاضی در اندیشه رهبری عظمت بیشتری دارند؟ ۸_نظریه عقل بیّن و غیر بیّن جناب آقای سیدان @erfanvahekmat_com
☑️نظر مرحوم آیة الله خوئی درباره مرحوم حضرت آیة الله قاضی قدس سره(۱): مرحوم علامه آقا سید عبدالعزیز طباطبائی یزدی نقل نمود که از استادم مرحوم آیت الله العظمی خویی شنیدم که فرمود: در ایّام وفات استاد اخلاق آقا میرزا علی آقا قاضی تبریزی تناثر نجوم رخ داد و این به جهت رفعت مقام آن مرحوم بود. مرحوم طباطبائی یزدی نقل کرد که ما گفتیم: این اصلاً مُحال است که ستاره‌ها به خاطر وفات کسی ریزش کنند و سقوط نمایند ولی استادمان آقای خویی تاکید نمود، شما انکار کنید من که خودم این واقعه شگفت‌انگیز را با چشمان خود دیدم و نمی‌توانم چیزی را که در پیش من یقینی است، انکار نمایم کتاب اسوه عارفان، ص ۱۶۷ @erfanvahekmat_com
💡نظر مرحوم آیة الله خوئی درباره نسبت خالق و مخلوق: «نسبت خداوند با مخلوقات نسبت احاطه قیومیه است و مخلوقات اضافه اشراقیه نسبت به او هستند مانند نسبت تصورات ذهنی ما به نفس ما » این توضیح از نسبت خالق و مخلوق دقیقاً همان مطلب عرفای بالله است و مثال نسبت نفس با تصورات ذهنی از مثالهای عرفا در تبیین وحدت شخصیه وجود است زیرا معلوم است که صور نفسی چیزی زائد بر نفس نیست و نفس را از وحدت حقیقی بیرون نمی‌آورد. أن الملكية لها أربع مراتب: 1- الملكية الحقيقية، و هي السلطنة التامة، بحيث يكون اختيار المملوك تحت سلطنة المالك حدوثا و بقاء، و هي مخصوصة باللّه تعالى، لأنه سبحانه مالك لجميع الموجودات- بالإضافة الإشراقية- ملكية تامة، و محيط بها إحاطة قيوميّة. و هذه المرتبة من الملكية هي عليا مراتب الملكية و لأجل ذلك لا تدخل تحت مقولة من المقولات. و نظير ذلك في الممكنات إحاطة النفس بصورها. بداهة أن النفس مالكة لصورها- بالإضافة الإشراقية- ملكية حقيقية. 📖مصباح الفقاهة ج2 ص20 @erfanvahekmat_con
✔️دیدگاه کامل و بدون تحریف آیة الله خوئی درباره وحدت وجود:
خلاصه نظر مرحوم آیة الله خوئی درباره وحدت وجود: وحدت وجود چهار تفسیر دارد: 1. تفسیر اول وحدت حقیقت وجود و کثرت افراد وجود و موجود است (وحدت تشکیکی) که سخن حقی است و مستلزم کفر نیست و قرآن و روایات بر آن دلالت دارد. 2. وحدت وجود و موجود و نفی هر کثرتی مگر به اعتبار و لحاظ، این سخن کفر است ولی همانطور که ملاصدرا فرموده از میان بزرگان قائلی ندارد و قرائن هم کلام ملاصدرا را تأیید می‌کند چون ممکن نیست که عاقلی خالق و مخلوق را متحد بداند 3. وحدت وجود و کثرت موجود بنا بر اصالة ماهیت؛ ا این نظر نظر مرحوم آیة الله سید احمد کربلائی است که در نوشتجات خود بر آن اصرار ورزیده است. این نظر مسلماً کفر نیست ولی خطاست چون مبتنی بر اصالت ماهیت است و حق اصالت وجود است . 4. وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت؛ این نظر را ملاصدرا به عرفای بزرگ نسبت داده است ولی من علی رغم اینکه مدتی با برخی از عرفا درباره این دیدگاه گفتگو کردم برای منظور از ان تا به حال روشن نشده است. و به ظاهرش تناقض است گرچه در هر صورت کفر نیست. ✍همانطور که آشکار است مرحوم آیة الله خوئی دیدگاه عرفا را مطلقاً کفر نمی‌دانند و اعتقاد دارند تنها یک تفسیر از چهار تفسیر کفر است که کسی به ان قائل نیست مگر افرادی ناشناس از صوفیان جاهل و آنچه بزرگان عرفا گفته‌اند از نسبت کفر مبراست @erfanvahekmat_com
القائل بوحدة الوجود ان أراد ان الوجود حقيقة واحدة و لا تعدد في حقيقته و انه كما يطلق على الواجب كذلك يطلق على الممكن فهما موجودان و حقيقة الوجود فيهما واحدة و الاختلاف انما هو بحسب المرتبة لأن الوجود الواجبي في أعلى مراتب القوة و التمام، و الوجود الممكني في انزل مراتب الضعف و النقصان و ان كان كلاهما موجودا حقيقة و أحدهما خالق للآخر و موجد له فهذا في الحقيقة قول بكثرة الوجود و الموجود معا نعم حقيقة الوجود واحدة فهو مما لا يستلزم الكفر و النجاسة بوجه بل هو مذهب أكثر الفلاسفة بل مما اعتقده المسلمون و أهل الكتاب و مطابق لظواهر الآيات و الأدعية فترى انه- ع- يقول أنت الخالق و أنا المخلوق و أنت الرب و انا المربوب «1» و غير ذلك من التعابير الدالة على ان هناك موجودين متعددين أحدهما موجد و خالق للآخر و يعبّر عن ذلك في الاصطلاح بالتوحيد العامي. و ان أراد من وحدة الوجود ما يقابل الأول و هو أن يقول بوحدة الوجود و الموجود حقيقة و انه ليس هناك في الحقيقة إلا موجود واحد و لكن له تطورات متكثرة و اعتبارات مختلفة لأنه في الخالق خالق و في المخلوق مخلوق كما انه في السماء سماء و في الأرض أرض و هكذا و هذا هو الذي يقال له توحيد خاص الخاص و هذا القول نسبه صدر المتألهين الى بعض الجهلة من المتصوفين- و حكي عن بعضهم انه قال: ليس في جبتي سوى اللّٰه- و أنكر نسبته إلى أكابر الصوفية و رؤسائهم، و إنكاره هذا هو الذي يساعده الاعتبار فان العاقل كيف يصدر منه هذا الكلام و كيف‌ يلتزم بوحدة الخالق و مخلوقة و يدعي اختلافهما بحسب الاعتبار؟! و كيف كان فلا إشكال في ان الالتزام بذلك كفر صريح و زندقة ظاهرة لأنه إنكار للواجب و النبي- ص- حيث لا امتياز للخالق عن المخلوق حينئذ إلا بالاعتبار و كذا النبي- ص- و أبو جهل- مثلا- متحدان في الحقيقة على هذا الأساس و انما يختلفان بحسب الاعتبار و أما إذا أراد القائل بوحدة الوجود ان الوجود واحد حقيقة و لا كثرة فيه من جهة و انما الموجود متعدد و لكنه فرق بيّن بين موجودية الوجود و بين موجودية غيره من الماهيات الممكنة لأن إطلاق الموجود على الوجود من جهة أنه نفس مبدأ الاشتقاق. و اما إطلاقه على الماهيات الممكنة فإنما هو من جهة كونها منتسبة إلى الموجود الحقيقي الذي هو الوجود لا من أجل أنها نفس مبدأ الاشتقاق و لا من جهة قيام الوجود بها، حيث ان للمشتق إطلاقات فقد يحمل على الذات من جهة قيام المبدء به كما في زيد عالم أو ضارب لأنه بمعنى من قام به العلم أو الضرب. و أخرى يحمل عليه لأنه نفس مبدأ الاشتقاق كما عرفته في الوجود و الموجود. و ثالثة من جهة إضافته إلى المبدء نحو اضافة و هذا كما في اللابن و التامر لضرورة عدم قيام اللبن و التمر ببايعهما إلا ان البائع لما كان مسندا و مضافا إليهما نحو اضافة- و هو كونه بايعا لهما- صح إطلاق اللابن و التامر على بايع التمر و اللبن، و إطلاق الموجود على الماهيات الممكنة من هذا القبيل، لأنه بمعنى أنها منتسبة و مضافة الى اللّٰه سبحانه بإضافة يعبر عنها بالإضافة الإشراقية فالموجود بالوجود الانتسابي متعدد و الموجود الاستقلالي الذي هو الوجود واحد. و هذا القول منسوب الى أذواق المتألهين فكأن القائل به بلغ أعلى مراتب التأله حيث حصر الوجود بالواجب سبحانه و يسمى هذا توحيدا خاصيا. و لقد اختار ذلك بعض الأكابر ممن عاصرناهم و أصر عليه غاية الإصرار مستشهدا بجملة وافرة من الآيات و الاخبار حيث‌ انه تعالى قد أطلق عليه الموجود في بعض الأدعية «1» و هذا المدعى و ان كان أمرا باطلا في نفسه لابتنائه على أصالة الماهية- على ما تحقق في محله- و هي فاسدة لأن الأصيل هو الوجود إلا انه غير مستتبع لشي‌ء من الكفر و النجاسة و الفسق. بقي هناك احتمال آخر و هو ما إذا أراد القائل بوحدة الوجود وحدة الوجود و الموجود في عين كثرتهما فيلتزم بوحدة الوجود و الموجود و انه الواجب سبحانه إلا ان الكثرات ظهورات نوره و شئونات ذاته و كل منها نعت من نعوته و لمعة من لمعات صفاته و يسمى ذلك عند الاصطلاح بتوحيد أخص الخواص و هذا هو الذي حققه صدر المتألهين و نسبه الى الأولياء و العرفاء من عظماء أهل الكشف و اليقين قائلا: بأن الآن حصحص الحق و اضمحلت الكثرة الوهمية و ارتفعت أغاليط الأوهام. إلا انه لم يظهر لنا- الى الآن- حقيقة ما يريدونه من هذا الكلام. و كيف كان فالقائل بوحدة الوجود- بهذا المعنى الأخير- أيضا غير محكوم بكفره و لا بنجاسته ما دام لم يلتزم بتوال فاسدة من إنكار الواجب أو الرسالة أو المعاد. 📚التنقیح ، کتاب الطهارة، ص81 تا 83 @erfanvahekmat_com