میگه یه لحظه دیدم اطرافم پر سگه😰 میگفت خیلے ترسیدم از این همه سگ!
یهو یه آقایے با لباس خوش رنگ خاکے اومد و گفت:
نترس من هواسم بهت هست تا دوستات و همراهات بیان🌿♥°
میگه چند دقیقه بیشتر طول نکشید همه اومدن گفتن:
اینجا چیکار می کنی با این همه سگ؟؟؟؟
نترسیدی؟؟!!
گفت نترسیدم!
یکی اومد
یه سرباز بود اومد اینجا مواظبم بود پرسیدن چه شکلی بود؟
گفت نمی دونم مثل شهدا بود...