هدایت شده از مسجد حیدریه قوچان
بسم الله الرحمن الرحیم
#سنگر🕋🕌/ یادداشت دوم/ ۲۳مهر۱۴٠۳
#عسل_غزل_نازنین! 📚📝📚
به لطف خدا از روز شنبه همین هفته کار را شروع کردم و برای #اقامه نماز رفتم. همه چیز الحمدالله خوب بود اما مسجد آرام و ساکت. با خود گفتم: ان شاءلله خدا توفیق دهد و #رزق من باشد، با برنامه هایی که در ذهن دارم، به مرور این مسجد، پر از نغمه های پاک و معصومانه ی #کودکان خواهد شد.
نماز که تمام شد و می خواستم از #مسجد خارج شوم، به ناگاه دیدم پرده بین نمازگزاران خانم و آقا کنار رفت. یک چهره متبسم معصوم نمایان شد و در کسری از ثانیه پنهان😍. یک #دخترخانم_چادری حدودا شش هفت ساله بود. همین طور دو دختر دیگر در همان سن و سال. وقتی خوشحالی مرا دیدند، به طرفم آمدند و سلام کردند. به گرمی جواب دادم و تشویق شان کردم. دو خواهر بودند به نامهای #عسل_و_غزل و دیگری هم #نازنین😍. دیشب برایشان یک #هدیه ساده بردم که خیلی خیلی خوشحالشان کرد: برای هرکدام یک خط کش چوبی با طرح حجاب و یک گیره روسری...
📚#مسجد_و_اداره_جامعه
📚#روزنوشتهای_مسجد_حیدریه_قوچان🕌
@m_heydarieh_ghuchan