🔶افتخار #فردوسی و همه بزرگان #شعر و #ادب #ایران ما به #اسلام و #اولیاءالله به #حضرت_محمد و #حضرت_علی است نه #باستان و #شاهان و ستمگران تاریخ !👆
🍃🌺 منم بنده #اهلبیت نبی .. به به 😊
حتما حفظ کنید.. بعضی اشعار را باید حفظ کرد برای همیشه در سینه ادم بمونه👌🌸
#آریایی #باستانگرا #نژادپرست #عقب_مانده #تاریخ #شاعر #ایرانی #فارسی #ادبیات #غدیر #عید_غدیر #علی (ع) #عیدغدیر
👉 @roshangarii 🌹
🌸﷽🌸
💠آیا با وجود این #حدیث ، مسلمانی می تواند ادعا کند #اسلام #طب ندارد!!!؟
🔆 پيامبر (صلى الله عليه وآله) :
در انسان #پاره_گوشتى است كه اگر آن #سالم و درست باشد، ديگر اعضاى بدنش هم با آن سالم مى شوند و هرگاه آن #بيمار شود، ديگر اعضاى بدنش بيمار و فاسد مى گردند. آن پاره گوشت، #قلب است.
📚خصال ج1، ص 31
╲\╭┓
╭🌺🍂🍃
┗╯\╲
#سبک_زندگی_اسلامی در سبل السلام
╔═••⚬🇮🇷⚬••═╗
@erisonteb
╚═••⚬🌍⚬••═╝
هدایت شده از دایی رضا
#اسلام #تاریخ
🌸 پدر علم رباتیک مسلمان بود
🔹« #بدیع_الزمان_جَزَری »، مهندس مسلمان و پدر علم رباتیک حدود ۸۰۰ سال پیش این بالابر آب رو اختراع کرده بود که بهوسیله توربین آبی دندهای کار میکرد و آب رو تا ۱۴ متر بالا میکشید!
😍💪 اختراعات این مهندس اساس صنعت امروزی رو پایهریزی کرده اما چون هیچوقت معرفی نشده بعضیا فکر میکنن مسلمونا هیچ اختراعی در طول تاریخ نداشتن.
🌸 « #دونالد_هیل » مهندس بریتانیایی:
🔺نادیدهگرفتن کارهای جزری در تاریخ مهندسی غیرممکن است!
🔺وی مجموعه ارزشمندی از دستورالعملها برای طراحی، اجرا و روی هم سوار کردنِ ابزارهای ماشینی فراهم کرده است.
#علم_در_اسلام #انرژی_مثبت
@daeireza
هدایت شده از بسلام آمنين
#یادداشت_۱۹۵
۹ فروردین ۱۴٠۴/سال پنجم
سلام من به توووووووو یار قدییییییییییییمی
منم همون هوااااااااااااااادار قدییییییییییمی!!!!
چقد بلند! از کجا میاد خدایا؟ برگشتمُ دنبال صدا رو گرفتم تا رسیدم به آقا جعفر، شاطر #نونوایی_سنگک محل. بنده خدا ی لحظه پیکان قدیمی شو روشن کردُ ضبطشم باهاش خوند. بعدشم سریع خاموش کردُ برگشت تو نونوایی. رفتم سمتشُ همینکه منو دید، با لبخند همیشگی گفت: سلام حاج آقااا خیلی مخلصیم😊! بعدشم سریع به شاگردش گفت: ازون نون خوبا به حاج آقا بده🥰!
داستان رفاقت ما با آقا جعفر، به #سلاح همیشگی من یعنی #عطر برمیگرده😍. ی روز صبح زود رفته بودم نون داغ بخرم برا صبحونه. طبق معمول اولین نفر بودمُ کسی تو صف نبود! خیلی گرررررم و بلند سلامُ احوالپرسی کردم. بین منُ تنور نونوایی، پنج شیش متر فاصله بود. برا اولین بار دیدم آقاجعفر منو خطاب قرار دادُ گفت: ببخشید حاج آقا این چه عطریه میزنید؟ جالبه با اینکه خیلی وقتا #لباس_طلبگی ندارم، اما همه میفهمن طلبه هستم🤔🤦♂️😅.
منم حُسن سوءاستفاده رو کردمُ ی منبر مفصل درباره جایگاه مهم عطر براش رفتم. اینکه عطر زدن از اخلاق همه انبیای پیشرفته الهی بوده. عطر یکی از بهترین داروها برا سلامت و آرامش #قلبه. اینکه پیامبر عظیم الشأن ما، پولی که برا عطر هزینه میکردن، بیشتر از پول غذاشون بوده. یا اینکه ایشون اووووونقدر معطر و خوشبو بودن که بوی خوبشون، تا دو سه روز از جاهایی که رد میشدن باقی می مونده(مکارم الاخلاق الباب الثانی فی التنظیف و مایتعلق به ص۴۸). البته منظورم عطرای طبیعیه که خداوند مهربان برامون خلق کرده ها، نه #عطرای_فرانسوی_الکلی مضر! عطرایی مثل گل محمدی، گل نرگس، زعفران، مشک، عنبر، عطر شکوفه سنجد، عطر گل یاس، بهارنارنج و...
حرفام که تموم شد، شیشه عطرمو درآوردم و گفتم ببخشید ی خُردشو استفاده کردم. ممنون میشم به عنوان #هدیه ازم قبول کنید! اول که گفت نههههه حاج آقا فقط ی سؤال کردم. گفتم نه دیگه! این مال شماست. خیلی خوشحال شد، عطرُ گرفت و خیلی هم تشکر کرد. ازون به بعد جوری با من رفتار میکنه انگار چه کار بزرگی براش انجام دادم. فکر کنم که این تحقق وعده پیامبر سلام الله علیه باشه که فرمودن: #تَهادَوا_تَحابُّوا، تَهادُوا فإنَّها تَذهَبُ بِالضَّغائنِ: به هم هدیه بدین تا همدیگرو دوست داشته باشین، هدیه بدین چرا که کینه هارو میبره(الکافی ج۵ص۱۴۳)
از آقاجعفر خداحافظی کردمُ رفتم میوه فروشی. سلاااااااام آقا داود عزیز، خوبستیییییین؟؟
الحمدالله خداروشکر....
حاج آقا کی بیام برا #حجامت؟
اتفاقا الان بهترین وقتشه! خبرتون میکنم ان شاءلله. از میوه فروشی اومدم بیرون ولی تو ذهنم، خاطرات تلخ حجامت رو مرور میکردم. بلایی که #وزارت_بهداشت سر این یادگار گرانقدر رسول الله آوُرد(الخصال ج۲ص۶۱۲). حبس شش ماهه حکیم #خیراندیش سر این داستان، حجامت کردن حضرت آقا به وسیله ی ایشون(اینجا). اینکه تا همین اواخر دهه هفتاد، وزارت بهداشت حجامت رو ممنوع کرده بود(اینجا)!!
بعد ی سی ثانیه به خشکبار آقا امیر رسیدم. اساسا مزیت #محله اینه که میتونی نیازهای اساسی زندگی رو به راحتی اونجا تامین کنی. چیزی که تو #کلانشهرهای_عقب_افتاده ای مثل تهران، به دلیل مبنا بودن نظریات #مدیریت_شهری آمریکایی کلا از بین رفته، و صدها مشکل به زندگی مردم تحمیل کرده(مطالعه بیشتر).وارد خشکبار فروشی که شدم، دیدم که بله اینجام بساطی به پاست🤦♂️:
بااااااااااااز ای الااااهه ی ناااااااااااز
سلااااااام آقای امیر😊خوب هستین ان شاءلله؟ به به حاج آقاااااا در خدمتیم.
آقای امیر: #سنجد، گُل ختمی و سدر میخوام. خودِ سدر ها نه شامپو صدر صحت😂
بعد خرید خواستم بیام بیرون که آقا امیر گفتن: حاج آقا پس کی عطر میاری برامون؟ میای اینجا هی دل ما به این عطرا میره😍.
ان شاءلله میارم براتون.
ی ده تایی بیارید حاج آقا!
خواستم ازش خداحافظی کنم گفتم: البته آقای امیر عزیز، میشه به جای این آهنگا #قرآنم بزاریا، خیلی فایدش بیشتره. بازم هرجور که صلاح میدونید! لبخندی زدُ گفت: حق با شماست! واقعا اینا فقط آدمو ناراحت میکنه.
چند وقت قبل که رفتم ماشینو درست کنم، مکانیکه میگفت: حاج آقا اینقدر بوی خوبی میدین، دوست دارم همش پیش شما باشم💐😍
به خودم میگم خدایا: وقتی با یک تکنیک ساده که یادگار #پیامبران_دانشمند الهیه، اینقدر راحت میشه با مردم ارتباط گرفت، اگر عامل به همه چیزایی باشیم که از #سنن_النبی به ما رسیده، یقین دارم که هیچ کدوم از جذابیتها و زرقُ برقای پوشالی دنیای مدرن، نمیتونه جای #اسلام رو تو قلب مردم بگیره(مطالعه بیشتر). به شرطی که اسلام رو فقط تو نماز روزه خلاصه نکنیم!
الانم تو هیئت نوجوانان که ترجیح میدم اونو یک #مدرسه_تمدنی کوچیک خطاب کنم، هرکسی که #سؤال_خوب بپرسه، بهش عطر هدیه میدم. البته الان عطرام تموم شده و باید در اسرع وقت بخرم😅😅
@besalamen_amenin
هدایت شده از یادداشت های یک دهه نودی
یک تجربه خواندنی از بچه های مدرسه تمدنی مدینة العلم شهرستان قوچان😊
#یادداشت_یازدهم
۸ اردیبهشت ۱۴٠۴/ سال اول
سود من از جوراب فروشی: ۳۵ میلیون تومان!!!
از زمانی که ۱۰ یا ۹ ساله بودم، مشغول جوراب فروشی شدم. سه سال پیش یک #طلبه به من گفت که استعداد این کارُ دارم و اینکه #تجارت در اسلام بسیار مهمه و احادیث زیادی در این زمینه داریم. مثلا امام صادق می فرمایند: ترك التجارة ينقص العقل(من لایحضره الفقیه ج۳ص۱۹۲/ تهذیب الاحکام ج۷ص۲). یعنی رها کردن تجارت عقل رو کم میکنه. طبق این گفته امام صادق علیه السلام، تجارت در عقل و حتی #آداب_معاشرت ما تاثیر می گذاره.
جوراب فروشی خیلی چیزها به من یاد داد. مثل انواع مردم، #اخلاق مردم و اینکه با هر کسی باید چه جوری رفتار کنی. تو بعضی از مغازه ها که می رفتم ازم جوراب نمی خریدن و حتی مسخره هم می کردن و کلی بدُ بیراه می گفتن. وقتی از اونجا میومدم بیرون انگیزم رو از دست می دادم. حتی یادمه یک بار گریه هم کردم. ولی برعکس تو بعضی مغازه ها با حرف هایی که میزدن، بهم انگیزه می دادن. می گفتن تو که از الان کارو شروع کردی، بدون که آدم موفقی میشی.
از اون موقع فهمیدم باید حرف مردم برام مهم نباشه و من راه خودم رو برم. خلاصه که از این چند سالی که جوراب فروختم، خاطره های عجیبی دارم. مثلا یک روز که داشتم جوراب می فروختم، دو سه تا پسر بزرگتر از خودم جلوم رو گرفتن و گفتن دیگه اینورا سبز نشو، چرا کارو #کاسبی مارو خراب میکنی، دیگه اینورا نبینیمت. من اون موقع ترسیده بودم ولی بعد که اوضاع آروم شد، منم آروم شدم.
یا مثلا یک بار رفتم داخل مغازه به مرده گفتم: عمو #جوراب نمیخوای؟ اون مرد نه تنها ازم جوراب خرید، بلکه چند تا ساعت خفن و قشنگ جلوم گذاشت و گفت: از اینا هر کدوم رو دوست داری بردار برا خودت. اولش نمی خواستم قبول کنم ولی بعد با اصرار های اون مرد برداشتم.
#پیامبر اکرم می فرمایند: به یکدیگر هدیه دهید، تا محبوب هم شوید، به یکدیگر #هدیه دهید زیرا کینه ها را از بین میبرد(كافي شریف ج۵ ص۱۴۴). من هم از اون مرد به خاطر هدیش خیلی خیلی تشکر کردم و خوشحال شدم.
چند روز پیش نشسته بودم و کل پولی که تو این ۳ سال از جوراب فروشی به دست آوردم رو حساب کردم. چیزی حدود ۳۵ میلیون سود جوراب فروشیم شد. با این پول یک دوچرخه خریدم، بعدش یک گوشی، بعد #سفر_قم رفتم و بعدش هم نصف پول مدرسه ام رو تونستم بدم.
البته من هر وقت وسط سال کار میکنم، ۲ تا ۵ میلیون هم اونجا درآمد دارم. هر وقت دوست داشته باشم #کار می کنم و معمولا شیفت صبح میرم سر کار. از ساعت ۱۱ تا ۱ ظهر، تو این دو ساعت بین ۵۰۰ هزار تا یک میلیونُ پونصد کار می کنم. بیشترین رکوردم تو دو ساعت دو میلیونُ نیم بوده. من این کار رو دوست دارم و از این کار خجالت نمی کشم.
ازینکه همچین توصیه هایی در #اسلام داریم، که تونست اینقدر منو کمک کنه هم خیلی خیلی خوشحالم.
#یادداشتهای_یک_دهه_نودی_قوچانی
#مدارس_تمدنی_کوچک
#الگوی_پیشرفت_اسلامی
#آموزش_پرورش_آینده
#فقط_از_امیرالمؤمنین_بپرس
@dahe90notes