eitaa logo
⚘️ڪانال ارتبـاط بـا خـدا،درمـان،شـرعـۍ⚘️
20.3هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
262 ویدیو
23 فایل
💕﷽💕 🌀🔻منتشرڪردن پیامها↯با لینک↯درثواب آنها شریڪ شوید🔻 ★ڪانال ارتباط با خدا💟👇دربرنامـه ایتـا(بدون نیاز ب فیلترشکن)👇💟 https://eitaa.com/joinchat/4184932569C41a2f7ffc7 🔍آرشیو=گروه2️⃣نفره درست کن برای ذخیره ادعیها♠️
مشاهده در ایتا
دانلود
السَّلَامُ عَلَى الْقَاسِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ (علیهم السلام) ..... سلام بر قاسم، فرزند حسن بن علی، ای ضربت خورده بر سرش؛ و ای زره اش کنده  شده ......    https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
«قاسم بن حسن بن علی بن ابی طالب» فرزند گرامی امام حسن علیه السلام است.  چهره او چون پاره ماه بود. به گزارش خوارزمى، وى هنگام شهادت، به سنّ بلوغ نرسیده بود [1] ولى مؤلّف لباب الأنساب، او را شانزده ساله مى داند. [2] «قاسم» وقتی تنهایی عموی خود را مشاهده کرد، اذن به میدان رفتن خواست. امام او را به سبب کوچکی‌اش، اجازه نمی‌فرمود. او پیوسته اصرار می‌کرد تا این که اذن جهاد گرفت.[3] شهید مطهری (ره) می فرماید : قاسم خدمت اباعبدالله رسید و عرض کرد: عمو جان! نوبت من است، اجازه بدهید به میدان بروم. (در روز عاشورا هیچ کس بدون اجازه اباعبدالله به میدان نمى‏ رفت. هرکس وقتى مى‏ آمد، اول سلامى عرض مى‏ کرد: السّلام علیک یا اباعبداللَّه، به من اجازه بدهید.) اباعبدالله به این زودی‌ها به او اجازه نداد. او شروع کرد به گریه کردن. قاسم و عمو در آغوش هم شروع کردند به گریه کردن. نوشته‏ اند: «فَجَعَلَ یُقَبِّلُ یَدَیْهِ وَ رِجْلَیْهِ» یعنى قاسم شروع کرد دستها و پاهاى اباعبداللَّه را بوسیدن ، او اصرار مى‌‏کند و اباعبدالله انکار ، بالاخره اباعبدالله با لفظ به او اجازه نداد، بلکه دستها را گشود و گفت: بیا فرزند برادر، مى‏ خواهم با تو خداحافظى کنم. قاسم دست به گردن اباعبدالله انداخت و سپس فوراً سوار بر اسب خودش شد. [4] حمید بن مسلم گوید: «خرج الینا غلامٌ کانّ وجهه شقّة قمرٍ و فی یده السّیف و علیه قمیصٌ و ازارٌ؛ نوجوانی چون پاره ماه به ناگاه در وسط میدان کربلا برای مبارزه طلوع کرد. او لباس رزم به تن و شمشیری به دست داشت.» او پیش می‌رفت و شجاعانه شمشیر می‌زد.[5] و با وجود كمىِ سنّش ، ۳۵ مرد را كُشت. [6] راوی می گوید : «عمرو بن سعد بن نفیل الازدی» به من گفت: «به خدا سوگند بر او سخت خواهم گرفت.» و به قاسم بن الحسن (علیهماالسلام) حمله‌ور شد و ضربه‌ای به فرق مبارکش زد، «قاسم» از این ضربه با صورت به زمین خورد و فریاد برآورد: «یا عمّاه! عموجان!»، ناگاه امام حسین (علیه السلام) همانگونه که باز شکاری به ناگاه آشکار می‌شود، به سمت او آمد. او چون شیری خشمگین که بسیار سختی نشان می‌داد، با شمشیر چنان به «عمرو» حمله‌ور شد که سرنگونش ساخت و او را به هلاکت رساند[7] زمان اندکی گذشت و گرد و غبار فرو نشست. (دیدم) حسین علیه السلام بر بالین نوجوان ایستاده است. قاسم پاهایش را به زمین می‌سایید و در حال پر کشیدن به ملکوت اعلی بود. امام حسین فرمود: «بعداً لقومٍ قتلوک، خصمهم فیک یوم القیمة جدّک؛ (از رحمت خدا) دور باشند قومی که تو را کشتند، در حالی که دشمن آنها در قیامت جد تو باشد.» سپس فرمود: «عزّ علی عمّک ان تدعوه لا یجیبک او یجیبک ثمّ لا تنفعک، کثُر واتره و قلَّ ناصره؛ بر عمویت سخت است که تو او را بخوانی و او را پاسخ نگوید، یا او تو را پاسخ دهد، اما آن پاسخ، تو را نفعی نرساند. آری، صدایی که به خدا قسم تنهایی‌اش زیاد و یاورش کم است.» [8] پی نوشت : [1] . دانش نامه امام حسین (ع) ج 7 ص 121 [2]. مقتل الحسین (ع) للخوارزمی :ج 2 ص 27 [3]. بحار الانوار، ج 45، ص 34. [4]. مجموعه آثار استاد مطهری ج 17 ص376 [5]. تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص 447 [6]. مقتل الحسین (ع) للخوارزمی :ج 2 ص 27 [7]. تاریخ الامم والملوک، ج 5، ص 447 [8]. مقاتل الطالبین، ص 92     https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
✳ قاسم‌ بن الحسن علیهماالسلام *وقتی عمو اجازه نداد، نشست رو خاك‌ها غم همه‌ی دلش رو گرفته بود، زانوی غم بغل گرفته بود، یادش افتاد، باباش امام حسن علیه‌السلام، یه تعویذی رو بازوش بسته گفت:* *هر موقع همه غم‌های عالم رو دلت نشست، این رو باز كن بخون، دید دست خط باباش امام حسنه، قاسمم كربلا من نیستم، داداش غریبم رو یاری كنم، نكنه از قافله‌ی شهدا جا بمونی* *قاسم، دوید اومد خدمت ابی‌عبدالله، عمو جان بگیر بخون دست خط بابامه!* *روایت نوشته ابی‌عبدالله تا نگاه كرد دستخط امام حسن‌رو، اینقدر بلند بلند گریه كرد، ناله زد، بُكاءً شدیدا.* *ابی عبدالله نفسش به شماره افتاد، دستخط برادر مظلومش رو بوسه زد، اینجا بود كه دست گردن هم انداختند، پشت خیمه‌ها همه زن و بچه‌ها دارن نگاه می‌كنند، حتی غشی علیهما، هر دو روی خاك افتادند،* می‌خواد سوار بر اسب بشه عمو جان كمكش كرد، قدش نمی‌رسه پاهاش به ركاب نمی‌رسه، اما طفل این خانواده‌ام برا جنگیدن به همه‌ی اینها درس می‌ده، مشق می‌كنه جنگیدن رو، خیلی‌ها رو قاسم بن الحسن به درك واصل كرد، می‌گن اومد روبروی عمرسعد ملعون ایستاد، گفت: ای از خدا بی خبر، دم از اسلام می‌زنی، ببین اهل بیت پیغمبر‌، تو خیمه‌ها صدای العطش‌شون به آسمانه، رجز خوند، عمر سعد می‌شناسه، آشناس با این خانواده، یه نانجیبی بود به نام ازرق شامی، تاریخ نوشه این با هزار نفرتو دلاوری برابری می‌كرد، عمر سعد گفت: برو تو باید بری با این بجنگی، بهش برخورد، گفت: من برم، می‌خوای منو جلو همه ضایع كنی، آبروم رو ببری، این بچه است، عمر سعد گفت: تو كه نمی‌شناسی این كیه، این پسر حسن بن علی ‌هستش، نوه‌ی حیدره، گفت: غصه نخور، من یكی از بچه‌هام رو می‌فرستم سرشو برات بیاره، چهار تا بچه داره، تو كربلا كنار بابا حاضرند‌، فرزند اول رو فرستاد، قاسم بن الحسن به درك واصل كرد، فرزند دوم به درك واصل شد، چهار پسرش رو خاك افتادند، خودش غضب ناك اومد، می‌گن وقتی اومد به جنگ قاسم ابی عبدالله زن و بچه رو جمع كرد، فرمود كه دست به دعا بشید برای قاسم، خدا كمكش كنه🤲🏻 اینجام قاسم بن الحسن، با ترفند جنگی گفت: به جنگ من اومدی، هنوز زین اسبت بازه، برگشت پشتش رو نگاه كنه، شیر بچه‌ی امام حسن علیه‌السلام با شمشیر دو نیمش كرد، صدای الله اكبر از خیام حسین بلند شد، قصد برچم‌دار كفار رو كرد، به دل دشمن زد، گفتن محاصره‌اش كنید، دیدن به تنهایی حریفش نمی‌شن، محمد بن حنفیه رو امیرالمؤمنین علیه‌السلام صدا زد، گفت: میری ناقه‌ی نفاق‌رو پی كن بیا، وقتی عایشه‌ی جنگ جمل سوار ناقه بود، محمد حنفیه فرزند امیرالمؤمنین علیه‌السلام دلاوره رفت، به دل دشمن زد، اما از مردهای جنگی كه دور و برش بودند نتونست، برگشت، امیرالمؤمنین یه نگاه به امام حسن علیه‌السلام كرد، فرمود: پسرم كار خودته، مثل شیر ژیان امام مجتبی رفت، به یه چشم به هم زدن دستای ناقه رو زد، ناقه رو زمین خورد، منافقا همه فرار كردن، این بچه ، بچه‌ی این امام حسنه، می‌گن وقتی برگشت محمد بن حنفیه ، از خجالت سر پایین انداخت، امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: نه خجالت نكش، این پسر فاطمه است، پسر پیغمبره، تو پسر علی هستی، این از اون شجره‌ی طیبه است، می‌دونن حریفش نمیشن، گفتن باید محاصره‌اش كنیم، یه عده نیزه می‌زنن، یه عده سنگ می‌زنن، ای وای، یه نانجیبی كمین كرد، شمشیر به فرق نازنینش زد، تا از اسب داشت زمین می‌افتاد ،صدا زد عمو جان به دادم برس😭 قاسم رو زمین افتاد، این نانجیب قاتل اومد بالا سرش گفت: فرصت خوبیه، بهتر از این فرصت پیدا نمی‌كنم، موی قاسم رو در دست گرفته، می‌خواد سر از بدنش جدا كنه، ابی‌عبدالله با عجله اومد، شمشیر كشید دست این نانجیب قطع شد، صدای این ملعون بلند شد، از قومش كمك خواست، اینها همه با اسب اومدند، این نانجیب رو نجات بدن، گرد و خاكی به پا شد، یه وقت حسین علیه‌السلام تو اون معركه، دید یه صدای نحیفی می‌آد، عمو جان استخون‌های بدنم رو شكستند، گفت: این همون قاسمه كه پاهاش به ركاب نمی‌رسید، ابی‌عبدالله وقتی از خاك بلندش كرد، می‌گن: حسین سینه قاسم رو به سینه چسبانید، ابی‌عبدالله رشیده، سینه‌ی قاسم رو به سینه گذاشت، نگاه كردن دیدن پاهای قاسم، رو خاك داره كشیده میشه، 😭 حسین... *پا بر زمین مکوب عمو در کنار توست* *این سرو قد خمیده که دار و ندار توست* *ای ماه سیزده شبه‌ی دشت کربلا* *ماه شب چهاردهم بی‌قرار توست* *دل بردن از امام و سراپا عسل شدن* *این کار کار بی‌هنران نیست، کار توست* *من فکر می‌کنم که خدا از در بهشت* *هرچه کلید ساخته در اختیار توست* *دارد زره به قامت تو گریه می‌کند* *حتی کلاه‌خود تو هم داغدار توست* *حتی به بند کفش تو باید دخیل بست* *این بندِ باز مانده گره یادگار توست* *قاسم شدی که روی زمین قسمتت کنند* *این تکه‌های تن سند افتخار توست* *در کربلا ضریح برایت نساختند* *در سینه‌های مردم عاشق مزار توست* التماس دعا
چہ رزمے! حیـدرے و ناب و عالے جَمَل بر پا شده در ایـن حوالے دلم پر مےڪشد سوے مدینہ برادر جان حسـن(ع) جاے تو خالے! https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
شعر علی برای حضرت (ع) اى عمو فتح نمایان کردم دشمنان را همه حیران کردم اى عمو در بر تو گویم فاش آمدم تا که بگیرم پاداش تن بى‌تاب مرا تاب بده مزد پیروزى من آب بده تو که جاى پدر من بودى تو که چون تاج سر من بودى بشتاب و تن من پیدا کن حکم سربازى من امضا کن باغبان سوى میدان رو کن گل پرپر شده‌ات را بو کن بین چگونه به تو قربان شده‏‌ام پایمال سم اسبان شده‌ام اى گل پرپر بدست کیستى بوى تو مى‏آید و خود نیستى گشته از زخم فزون بانگ تو کم یا عسل چسبانده لبهایت بهم من نگویم با عمو کن گفتگو لب گشا یکبار و یک عمو بگو     https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
🏴 شب ششم محرم: حضرت (ع) شب نوجوانان عاشورایی، شب روضه قاسم بن الحسن(ع) . وقتی امام حسین(ع) سخن از شهادت یارانش به میان آورد، نوجوان سیزده ساله کربلا از عمو پرسید: عموجان ایا من نیز به فیض شهادت نائل می شوم؟ امام او را به سینه چسباند و فرمود: فرزندم مرگ را چگونه می بینی؟ قاسم پاسخ داد: از عسل شیرین تر! شهادت طلبی قاسم(ع) و پا فشاری او برای رسیدن به مقصود، زیباترین الگو را برای رهروان خط سرخ شهادت رقم زد.       https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
🌸به مناسبت ششم روز توسل به حضرت قاسم (ع)/شهادت از عسل براي من شيرين‌تر است🌻 🌷حضرت قاسم (ع) در شعبان‌المعظم، ماهي كه چند تن از ستارگان ولايت بر زمين فرود ‌آمدند تا زمين را آسماني كنند در منزل امام حسن مجتبي (ع) به دنيا آمد. قاسم ابن الحسن (ع) در برابر حوادث روزگار كودكي‌‌اش از جمله شهادت پدر بزرگوار، در كوره غم گداخته شد و در فقدان پدر در دامان پرمهر عموي بزرگوارش امام حسين (ع) تربيت شد و رشد يافت؛ ايشان در سنين نوجواني يكي از رويين‌تنان كربلاي حسيني (ع) شد تا سخت‌ترين مشكلات حيات و ضربه‌هاي تاريخ را عاشقانه و عارفانه تحمل كند. روز عاشورا كه 13 تا 14 سال از عمر پربركت قاسم ابن الحسن (ع) نگذشته بود، با ريخته شدن خونش غنچه‌اي شكفته شد كه نسيم عشق، عرفان و فداكاري از آن چشمه گرفت. مردان امام حسين (ع) يكي پس از ديگري وارد ميدان كارزار مي‌شدند تا آنكه عده‌اي از آنها به دست لشكر ابن سعد به شهادت رسيدند. در اين هنگام امام حسين (ع) فرياد زد: «شكيبا باشيد اي عموزادگان و اهل بيت من! زيرا به خدا سوگند از اين پس هرگز خوار و ذليل نخواهيد شد.» راوي در خصوص شهادت حضرت قاسم (ع) مي‌گويد: جواني از سوي خيمه‌هاي حسين (ع) به ميدان جنگ آمد كه صورتي همانند ماه داشت. او مشغول جنگ شد كه «ابن فضيل آزادي» چنان با شمشير بر سر مبارك او زد كه سرش شكافته شد. او با صورت روي زمين افتاد و فرياد برآورد: «عموجان! به فريادم برس». امام حسين (ع) با شنيدن ناله فرزند برادر، مانند باز شكاري خود را به ميدان رساند و چون شير خشمگيني به لشكر ابن سعد حمله كردند و سپس شمشيري را حواله «ابن فضيل» كرد، او دست خود را سپر قرار داد، دستش از آرنج جدا شد. فرياد بلندي كشيد كه تمام کانال ارتباط با خدالشكر صداي او را شنيدند و كوفيان براي نجات جانش هجوم آوردند. در نتيجه اين هجوم، بدن او در زير سم اسبان پايمال شده و به شهادت رسيد. راوي مي‌گويد: هنگامي كه گرد و خاك ميدان جنگ فرو نشست، حسين (ع) را ديدم كه بالاي سر آن جوان ايستاده بود و او از شدت درد پاي خود را بر زمين مي‌ساييد. امام (ع) با ديدن اين منظره فرمود: «از رحمت الهي دور شوند مردمي كه تو را كشتند! روز قيامت، جد و پدر تو از آنان بازخواست خواهند كرد.» سپس فرمود: «به خدا سوگند، چه اندازه دشوار است بر عمويت، اينكه تو او را بخواني و او تو را اجابت نكند، يا اينكه اجابت كند، اما ديگر فايده‌اي نداشته باشد. به خدا سوگند، امروز، روزي است كه دشمنان عمويت بسيار و ياورانش اندك‌اند.» امام حسين (ع) پس از اين گفتار، كشته پسر برادر را در آغوش گرفت و او را به سوي خيام آورده و در ميان ديگر كشتگان نهاد. * بشارت شهادت حضرت قاسم (ع) از ابوحمزه ثمالي نقل شده است: شب عاشورا حضرت سيدالشهدا (ع) اصحاب و نزديكانش را جمع كرد و فرمود: «اي قوم! من فردا كشته خواهم شد و هريك از شما كه با من باشد، كشته خواهد شد و احدي از شما باقي نخواهد ماند». جناب قاسم بن الحسن (ع) عرض كرد: «عمو جان! من هم كشته خواهم شد؟» حضرت فرمودند: «اي پسرم! مرگ نزد تو چگونه است؟» عرض كرد: «از عسل شيرين‌تر». امام حسين (ع) فرمود: «بله شما هم شهيد خواهي شد». *داستان ازدواج حضرت قاسم (ع) در تاريخ تحريف شده است در خصوص تحريف‌هاي لفظي در برخي از نوحه‌ها و كتاب‌ها به داماد شدن کانال ارتباط باخداحضرت قاسم ابن الحسن (ع) اشاره شده است كه بسياري از مراجع و علما اين ادعا را رد كرده‌اند. شهيد مطهري نيز در كتاب «حماسه حسيني» به اين نكته اشاره كرده و بيان داشته‌ است: داستان ليلي و حضرت علي‌ اكبر (ع)، داستان عروسي حضرت قاسم (ع)، داستان آب آوردن حضرت ابا‌الفضل (ع) در كودكي براي امام حسين (ع)، آمدن زينب‏ (س) در حين احتضار به بالين اباعبدالله (ع)، عبور اسرا در اربعين از كربلا، عدد مقتولين، هاشم بن عتبه با نيزه ‌18 ذرعي، روز عاشورا 72 ساعت‏ بود، بي‌خبر بودن امام سجاد (ع) از وقايع، افسانه اسب آوردن زينب (س) براي اباعبدالله (ع)، بيهوش شدن امام سجاد (ع) و امام صادق (ع) از جمله تحريف‌هاي لفظي در واقعه كربلا محسوب مي‌شود. استاد مطهري در بخش ديگري از كتاب حماسه حسيني اظهار داشته است: «مردم عوام به جاي اينكه به مبارزه تحريفات برخيزند از آنها حمايت‏ مي‏كنند. مثلاً مي‏گويند «چه مانعي دارد كه عروسي حضرت قاسم (ع) هم راست باشد؟ مي‏گوييم: «اولاً كه هيچ عقلي قبول نمي‌كند و ثانياً اين چنين چيزي در يك‏ مدرك معتبر يا نيمه معتبر قديم كه مدارك اصلي هستند، نقل شود، آن وقت‏ بحث بشود كه آيا مانعي دارد يا مانعي ندارد. فرض اين است كه در هيچ جا نقل نشده است. داستان عروسي قاسم، ظاهراً مستحدث است و از زمان قاجاريه‏ تجاوز نمي‌كند و از زمان ملاحسين كاشفي بوده است.»💐      https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴زیارت نامه حضرت قاسم علیه السلام 🌴 ‍ قاسم بن الحسن (علیهما السلام) در زیارت ناحیه مقدسه منبع: إقبال الأعمال، سید بن طاووس، ج‏2، ص 574-575 در زیارت ناحیه مقدسه درباره قاسم بن الحسن علیهما السلام چنین آمده است: السَّلَامُ عَلَى الْقَاسِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْمَضْرُوبِ‏ عَلَى‏ هَامَتِهِ‏ الْمَسْلُوبِ لَامَتُهُ حِينَ نَادَى الْحُسَيْنَ عَمَّهُ فَجَلَا عَلَيْهِ عَمُّهُ كَالصَّقْرِ وَ هُوَ يَفْحَصُ‏ بِرِجْلَيْهِ التُّرَابَ وَ الْحُسَيْنُ يَقُولُ بُعْداً لِقَوْمٍ قَتَلُوكَ وَ مَنْ خَصْمُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ جَدُّكَ وَ أَبُوكَ ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ اللَّهِ عَلَى عَمِّكَ أَنْ تَدْعُوَهُ فَلَا يُجِيبَكَ أَوْ أَنْ يُجِيبَكَ وَ أَنْتَ قَتِيلٌ جَدِيلٌ فَلَا يَنْفَعَكَ هَذَا وَ اللَّهِ يَوْمٌ كَثُرَ وَاتِرُهُ وَ قَلَّ نَاصِرُهُ جَعَلَنِيَ اللَّهُ مَعَكُمَا يَوْمَ جَمَعَكُمَا وَ بَوَّأَنِي مُبَوَّأَكُمَا وَ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَكَ عُمَرَ بْنَ سَعْدِ بْنِ عُرْوَةَ بْنِ نُفَيْلٍ الْأَزْدِيَّ وَ أَصْلَاهُ جَحِيماً وَ أَعَدَّ لَهُ عَذَاباً أَلِيماً. ترجمه: سلام بر قاسم، فرزند حسن بن علی؛ ضربت خورده بر سرش؛ و زرهش ڪنده شده؛ هنگامے ڪه عمویش حسین را صدا زد! پس عمویش خود را مانند بازے شڪارے بر بالاے سرش رساند و او پاهایش را به خاک مے سایید؛ و حسین علیه السلام مے فرمود: [از رحمت خدا دور باشند] قاتلان تو؛ ڪسانے ڪه روز قیامت، دشمنشان جدّ تو و پدر تو هستند! سپس فرمود: به خدا سوگند بر عمویت گران است ڪه او را بخوانے و پاسخت را ندهد یا پاسخت را بدهد ولے تو ڪشته شده بر خاک افتاده باشے و سودے برایت نداشته باشد. به خدا سوگند امروز روزے است ڪه ڪشندگان او (عمویت) فراوان و یاورانش اندک اند! خداوند مرا در روز قیامت با شما دو نفر (قاسم و امام حسین علیه السلام) قرار دهد و در جایگاه شما جاے دهد. خداوند قاتلت عمر بن سعد بن عروة بن نفیل ازدے را لعنت ڪند و او را به دوزخ برساند و عذابے دردناک برایش آماده سازد!       https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⬛️ قاسم بن حسن(ع)       قاسم پسر حسن پسر علی پسر ابی‌طالب از یاران عمویش حسین بن علی در واقعه عاشورا بود که در سن سیزده سالگی پس از نبردی توسط عمر بن سعد کشته شد.[۱] قاسم پسر حسن مجتبی و کنیزی به نام «نرگس» بوده‌است. در عاشورا، نوجوانی[۲] ۱۳ یا ۱۶[۳] ساله بود. دستوری گرفتن از حسین بن علی (ع) وی پس از عون بن عبدالله جعفر (پسر زینب بنت علی یا پسر همسرش) پیش حسین بن علی رفت و از او دستوری خواست؛ ولی حسین بن علی به او دستوری نداد.[۴] وی پس از اصرار فراوان توانست از او اجازه گیرد. نیز در حدیثی از سجاد بن حسین امام چهارم شیعیان آمده‌است که وی پس از علی اکبر به میدان رفت.[۵] آورده‌اند که او با حسین بن علی بسی گریست تا از هوش رفت. نیز گفته‌اند که بازوبند یا نشانی از پدرش داشت که به سفارش مادرش پس از آن که حسین بن علی به او دستوری نداد، بازش کرد و خواندش. دست‌خط حسن بن علی بود که از حسین بن علی خواسته‌بود به او اجازه میدان دهند و او را داماد کند حسین بن علی نیز در پیرو این امر وی راعازم میدان کرد. پیکار در میدان ویرایش طبق رسم اعراب که رجز می‌خوانند از او رجزی به نظم نقل کرده‌اند که این است: إن تُنکِرونی فَأَنَا فَرعُ الحَسَن  سِبطُ النَّبِیِّ المُصطَفی وَالمُؤتَمَن هذا حُسَینٌ کَالأَسیرِ المُرتَهَن  بَینَ اُناسٍ لا سُقوا صَوبَ المُزَن نشناسیدم اگر شاخ درخت حسن ام ها  پور پیغمبر بگزیدهٔ زنهاربدارا این حسین است گروگان اسیری است میان  مردمانی که ز باران ننوشاند خدایا بدنی کوچک داشت ۳۵ تن از ارتش یزید کشت.[۲] عمرو سعد نفَیل ازْذی سوگند خورد که بکشدش، سپس بدو حمله برد و با تیغ آخته به سرش زد. قاسم از فراز اسب به رو زمین‌خورد. از حسین بن علی کمک خواست. حسین بن علی به نفیل حمله کرد و دستش را برید. سواران برای رهاندنش آمدند ولی او زیر دست و پای اسبان له شد و کشته شد.[۶] او که از درد پا به زمین می‌سود، حسین بن علی نزدش آمد و گفت «دور بواند از بخشایش خدا گروهی که کشتندت و رستاخیز طرفشان نیایت [محمد] است. به خدا گران است که عمویت را بخوانیش و پاسخت نگوید، یا گوید سودی برایت نداشته‌باشد، صدای که بسی دشمن و کمی یاور دارد» پس از کشتن حسین بن علی او را سینه بر سینه‌اش نهاد و کنار کشتگان هاشمیان گذاشت.[۷] 📓 منابع ۱.↑ "شهادت جناب قاسم بن الحسن بن علی بن ابی‌طالب علیه السلام" (in فارسی). Retrieved 2010-12-16. ۲.↑ ۲٫۰ ۲٫۱ مقتل خوارزمی ۳.↑ لباب الأنساب ۴.↑ برخی آورده‌اند که عبدالله برادرش (که احتمالاً یازده سالش بود) آن هنگام به میدان رفت. ۵.↑ آمالی صدوق، ص ۲۲۶ ۶.↑ تاریخ تبری و منبع‌های مشهور. البته برخی منبع‌های اخیرتر آورده‌اند که قاسم زیر دست‌وپایشان شهید شد. ۷.↑ السَّلامُ عَلَی القاسِمِ بنِ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ، المَضروبِ عَلی هامَتِهِ، المَسلوبِ لامَتُهُ، حینَ نادَی الحُسَینَ عَمَّهُ، فَجَلا عَلَیهِ عَمُّهُ کَالصَّقرِ، وهُوَ یَفحَصُ بِرِجلَیهِ التُّرابَ وَ الحُسَینُ یَقولُ: «بُعداً لِقَومٍ قَتَلوکَ! و مَن خَصمُهُم یَومَ القِیامَةِ جَدُّکَ و أبوکَ؛ زیارت ناحیهٔ مقدسه.       https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
🏴وقایع روز ششم سال 61هجری🚩 ♨️در این روز عبیداللّه‏ بن زیاد نامه ‏ای برای عمر بن سعد فرستاد كه: من از نظر نیروی نظامی اعم از سواره و پیاده تو را تجهیز كرده ‏ام. توجه داشته باش كه هر روز و هر شب گزارش كار تو را برای من مي‏فرستند. 🌹در این روز "حبیب بن مظاهر اسدی" به امام حسین علیه‏ السلام عرض كرد: 🌼 یابن رسول اللّه‏! در این نزدیكی طائفه ‏ای از بنی اسد سكونت دارند كه اگر اجازه دهی من به نزد آنها بروم و آنها را به سوی شما دعوت میکنم امام علیه ‏السلام اجازه دادند و حبیب بن مظاهر شبانگاه بیرون آمد و نزد آنها رفت و به آنان گفت: بهترین ارمغان را برایتان آورده ‏ام، شما را به یاری پسر رسول خدا دعوت مي‏كنم. ✨او یارانی دارد كه هر یك از آنها بهتر از هزار مرد جنگی است و هرگز او را تنها نخواهند گذاشت و به دشمن تسلیم نخواهند نمود. 🔥 عمر بن سعد او را با لشكری انبوه محاصره كرده است، چون شما قوم و عشیره من هستید، شما را به این راه خیر دعوت مي‏نمایم... . ♻️در این هنگام مردی از بني ‏اسد كه او را "عبداللّه‏ بن بشیر" مي‏ نامیدند برخاست و گفت: من اولین كسی هستم كه این دعوت را اجابت مي‏كنم. 💠سپس مردان قبیله كه تعدادشان به 90 نفر مي‏رسید برخاستند و برای یاری امام حسین علیه‏ السلام حركت كردند. 🔻 در این میان مردی مخفیانه عمر بن سعد را آگاه كرد و او مردی بنام "ازْرَق" را با 400 سوار به سویشان فرستاد. آنان در میان راه با یكدیگر درگیر شدند، در حالی كه فاصله چندانی با امام حسین علیه ‏السلام نداشتند. 🔰هنگامی كه یاران بني ‏اسد دانستند تاب مقاومت ندارند، در تاریكی شب پراكنده شدند و به قبیله خود بازگشتند و شبانه از محل خود كوچ كردند كه مبادا عمر بن سعد بر آنان بتازد. 🌷حبیب بن مظاهر به خدمت امام علیه‏ السلام آمد و جریان را بازگو كرد. امام علیه‏ السلام فرمودند: لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه‏ِ. 📙بحارالانوار،ج44،ص386 📔 در کربلا چه گذشت،تالیف شیخ عباس قمی         https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
◾️عظمت بر علیه‌السلام🌻 حکایتی از آیت‌الله بهجت در مورد توجه اهل‌بیت علیه‌السلام به گریه‌کن‌های امام حسین علیه‌السلام ✍آیت‌الله بهجت (ره) : در نزدیكی نجف اشرف، در محل تلاقی دو رودخانۀ فرات و دجله، آبادی‌ای است به نام «مصیب»، كه مردی شیعه برای زیارت مولای متقیان امیرالمؤمنین علیه‌السلام از آنجا عبور می‌كرد. مردی كه در سر راه مرد شیعه خانه داشت، چون می‌دانست او همواره به زیارت حضرت علی علیه‌السلام می‌رود، او را مسخره می‌كرد. حتی یک‌بار به امیرالمؤمنین علیه‌السلام جسارت كرد و همچنین گفت: به او (امام علی علیه‌السلام) بگو من را از بین ببرد، وگرنه در بازگشت، تو را خواهم کشت! مرد شیعه خیلی ناراحت شد. چون به زیارت مشرف شد، بسیار بی‌تابی كرد و عرض کرد: شما که می‌دانی این مخالف چه می‌كند؛ چرا پاسخش را نمی‌دهید؟! آن شب آن حضرت را در خواب دید و به ایشان شكایت كرد. حضرت امیر علیه‌السلام فرمودند: او بر ما حقی دارد كه نمی‌توانیم در دنیا او را كیفر دهیم. مرد شیعه می‌گوید: آری، لابد به‌خاطر آن جسارت‌هایی كه او می‌كند، بر شما حق پیدا كرده است؟! حضرت فرمودند: روزی او در محل تلاقی آب فرات و دجله نشسته بود و به فرات نگاه می‌كرد، ناگهان ماجرای كربلا و منع سیدالشهدا علیه‌السلام از نوشیدن آب، به خاطرش آمد و پیش خود گفت: عمربن‌سعد كار خوبی نكرد كه این‌ها را تشنه كشت، و ناراحت شد و یک قطره اشک از چشم او ریخت؛ از این جهت بر ما حقی پیدا كرد كه نمی‌توانیم او را در این دنیا مجازات کنیم. 💥آن مرد شیعه می‌گوید: از خواب بیدار شدم و به سمت منزل خود رفتم. در سر راه با آن سنی ملاقات کردم. با تمسخر گفت: امامت را دیدی و از طرف ما پیام رساندی؟! مرد شیعه گفت: آری، پیام تو را رساندم و پیامی دارم. او خندید و گفت: بگو چیست؟ مرد شیعه جریان را تا آخر تعریف كرد. مرد سنی با شنیدن این ماجرا سر به زیر افكند و كمی به فكر فرو رفت و گفت: خدایا، در آن زمان هیچ‌كس در آنجا نبود و من این را به كسی نگفته بودم، علی علیه‌السلام از كجا فهمید؟! بلافاصله شیعه شد. 📚  رحمت واسعه، ص٢٧٢ ‌‌       https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
‼️ 🔹امام حسین(ع) در واقعه کربلا 57 سال سن داشت و حضرت ابوالفضل 34 ساله بودند! 🔹شمر  و مادر حضرت ابوالفضل از یک قبیله بودند و بنا بر رسم اعراب، افراد هم قیبله را فامیل میدانستند. شمر قبل از حمله به سپاه امام حسین(ع) رو به سپاه امام کرد و فریاد زد" خواهرزادگانم در امان هستند"(منظور حضرت عباس و برادرانش بود! ). حضرت عباس در جواب گفتند تو اگر دایی ما هستی چطور به ما امان میدهی اما به فرزند رسول خدا نه؟؟! 🔹شهر‌بانو شاهزاده ایرانی دختر یزدگرد سوم، پادشاه ایران، مادر امام سجاد(ع) بود .عده ای معتقدند شهربانو شاهزاده ایرانی، پس ازتولد امام سجاد با فاصله اندکی از دنیا رفت! 🔹شمر 16 بار پای پیاده به حج رفته بود و در جنگ صفین از فرماندهان سپاه حضرت علی بود و در آن جنگ جانباز شد و تا مرز شهادت پیشرفت. مناجات های شمر را اگر کسی بخواند و نداند مناجات شمر است اشک شما را در خواهد آورد. 🔹آیا میدانید امام حسین (ع)، نسبتا ثروتمند بودند و لباسهای زیبا بر تن میکردند. چنان که وقتی دعای عرفه ی معروفشان را میخواندند و میگریستند، مردم محلّی فکر میکردند یک فرد گناهکار و همه کاره متموّل، در حال توبه است؟(برخلاف باور عموم که اکثرا امامان را فقیر و با لباسهای مندرس تصوّر میکنند) 🔹امام سجاد در واقعه کربلا به روایتی 24 سال سن داشت و فرزند او امام محمد باقر هم در واقعه کربلا حضور داشت و در آن زمان 3یا 4ساله بود! 🔹 بعد از شهادت امام حسین (ع)، دشمن دست از مظلوم کشی برنمیدارد و  33 زخم نیزه و 34 ضربه شمشیر غیر از زخمهای تیر به بدن آن حضرت میزند! 🔹رنگ موی شمر قرمز بود و در روایت های تاریخی آمده وقتی شمر به دستور مختار دستگیر شد، مختار سر از بدن «شمر» را جدا کرد و او را در دیگ سوزان انداخت  و برخی میگویند بدن شمر تکه تکه شد و خوراک سگها گردید. اما در افسانه ها آمده سگی قرمز از دیگی که شمر را در آن انداختند بیرون آمد و گریخت! که تلفیقی از دو اتفاق ذکر شده و نفرت مردم از شمر است! 🔹در بحارالنوار نقل شده مدت بارداری امام حسین، حضرت عیسی و حضرت یحیی 6 ماه بود. یعنی این سه بزرگوار 6 ماهه به دنیا آمدند!       https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
❤ امام حسین(ع) و ‼"امام را برای حاجت گرفتن می خواهند" ▪ظهر عاشورا، شقی ترین انسانها بزرگترین را مرتکب شدند، اما  جنایتی به مراتب بزرگتر پس از قیام اباعبدالله رخ داد که به آن توجه نمی شود. ⁉اما آن چیست؟ بدون شک، هر نوع هدف امام‌حسین(ع) از قیام ظلم بزرگتری است که باید در مقابل آنها به روشنگری پرداخت. ▪عده ای امام‌حسین(ع) را، امامی شجاع، مظلوم، مهربان و دوست داشتنی میدانند در حدی که روا کند! ▪هیات، عزاداری و کربلا را نماد عشق و علاقه خود می دانند و در نهایت محبت و علاقه به اباعبدالله می گویند: عزای محرم و امام حسین(ع) را وارد نکنید! ⁉اساسا، علت تحمل این همه چه بود؟ چرا حضرت شهر مدینه را رها کرده و در معرض قرار گرفتند؟ چرا حضرت با وجود  علم به اینکه ۷۲ نفر توان مقابله با ۳۰ هزار نفر را ندارند باز ادامه دادند؟ حضرت علیه کدام و قیام کردند؟ ▪ماهیت حرکت و قیام امام حسین(ع) علیه حکومت بنی امیه و سیاست یزیدی بود. بعد چگونه میتوان امام حسین(ع) را صرفا در و سینه زنی و زیارت خلاصه نمود؟ ⁉آیا کسانی که از قرائت و برداشتی غیر سیاسی دارند و فقط توصیه به عزاداری دارند میتوانند علت بریده شدن سرمبارک اباعبدالله توسط حاکم ظالم را بدون در نظر گرفتن حرکت سیاسی ایشان کنند؟ ▪خطبه های صریح حضرت در مورد علت قیام علیه ظلم و اقامه دین گویاتر از آن است که بخواهیم نهضت حسینی را از عینک لیبرال مسلکان خنثی و بی بخار مشاهده کنیم. ▪جنایتِ معرفی حسین(ع) غیرسیاسی به نسل امروز از جنایت شمر و سنان هم بزرگتر است.       https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
🕯اولین جمعه محرم از راه رسید 🥀دوستان و عزیزانی را که 🕯سال‌های قبل در مراسم عزاداری 🥀بودن و امروز دستشان کوتاه است 🕯چه کسی می‌داند مسافر بعدی کیست؟! 🥀شکر خدا که توفیق داریم امسال 🕯هم برای اباعبدالله سوگواری کنیم🙏                                                                     🥀به یاد همه عزاداران 🖤 🕯خفته در خاک 🥀فاتحه و صلوات 🙏 🌱اللہم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا