قاسم بن حسن(ع)
قاسم پسر حسن پسر علی پسر ابیطالب از یاران عمویش حسین بن علی در واقعه عاشورا بود که در سن سیزده سالگی پس از نبردی توسط عمر بن سعد کشته شد.[۱] قاسم پسر حسن مجتبی و کنیزی به نام «نرگس» بودهاست. در عاشورا، نوجوانی[۲] ۱۳ یا ۱۶[۳] ساله بود.
دستوری گرفتن از حسین بن علی (ع)
وی پس از عون بن عبدالله جعفر (پسر زینب بنت علی یا پسر همسرش) پیش حسین بن علی رفت و از او دستوری خواست؛ ولی حسین بن علی به او دستوری نداد.[۴] وی پس از اصرار فراوان توانست از او اجازه گیرد. نیز در حدیثی از سجاد بن حسین امام چهارم شیعیان آمدهاست که وی پس از علی اکبر به میدان رفت.[۵]
آوردهاند که او با حسین بن علی بسی گریست تا از هوش رفت. نیز گفتهاند که بازوبند یا نشانی از پدرش داشت که به سفارش مادرش پس از آن که حسین بن علی به او دستوری نداد، بازش کرد و خواندش. دستخط حسن بن علی بود که از حسین بن علی خواستهبود به او اجازه میدان دهند و او را داماد کند حسین بن علی نیز در پیرو این امر وی راعازم میدان کرد.
پیکار در میدان ویرایش
طبق رسم اعراب که رجز میخوانند از او رجزی به نظم نقل کردهاند که این است:
إن تُنکِرونی فَأَنَا فَرعُ الحَسَن سِبطُ النَّبِیِّ المُصطَفی وَالمُؤتَمَن
هذا حُسَینٌ کَالأَسیرِ المُرتَهَن بَینَ اُناسٍ لا سُقوا صَوبَ المُزَن
نشناسیدم اگر شاخ درخت حسن ام ها پور پیغمبر بگزیدهٔ زنهاربدارا
این حسین است گروگان اسیری است میان مردمانی که ز باران ننوشاند خدایا
بدنی کوچک داشت ۳۵ تن از ارتش یزید کشت.[۲]
عمرو سعد نفَیل ازْذی سوگند خورد که بکشدش، سپس بدو حمله برد و با تیغ آخته به سرش زد. قاسم از فراز اسب به رو زمینخورد.
از حسین بن علی کمک خواست. حسین بن علی به نفیل حمله کرد و دستش را برید. سواران برای رهاندنش آمدند ولی او زیر دست و پای اسبان له شد و کشته شد.[۶]
او که از درد پا به زمین میسود، حسین بن علی نزدش آمد و گفت «دور بواند از بخشایش خدا گروهی که کشتندت و رستاخیز طرفشان نیایت [محمد] است. به خدا گران است که عمویت را بخوانیش و پاسخت نگوید، یا گوید سودی برایت نداشتهباشد، صدای که بسی دشمن و کمی یاور دارد»
پس از کشتن حسین بن علی او را سینه بر سینهاش نهاد و کنار کشتگان هاشمیان گذاشت.[۷]
📓 منابع
۱.↑ "شهادت جناب قاسم بن الحسن بن علی بن ابیطالب علیه السلام" (in فارسی). Retrieved 2010-12-16.
۲.↑ ۲٫۰ ۲٫۱ مقتل خوارزمی
۳.↑ لباب الأنساب
۴.↑ برخی آوردهاند که عبدالله برادرش (که احتمالاً یازده سالش بود) آن هنگام به میدان رفت.
۵.↑ آمالی صدوق، ص ۲۲۶
۶.↑ تاریخ تبری و منبعهای مشهور. البته برخی منبعهای اخیرتر آوردهاند که قاسم زیر دستوپایشان شهید شد.
۷.↑ السَّلامُ عَلَی القاسِمِ بنِ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ، المَضروبِ عَلی هامَتِهِ، المَسلوبِ لامَتُهُ، حینَ نادَی الحُسَینَ عَمَّهُ، فَجَلا عَلَیهِ عَمُّهُ کَالصَّقرِ، وهُوَ یَفحَصُ بِرِجلَیهِ التُّرابَ وَ الحُسَینُ یَقولُ: «بُعداً لِقَومٍ قَتَلوکَ! و مَن خَصمُهُم یَومَ القِیامَةِ جَدُّکَ و أبوکَ؛ زیارت ناحیهٔ مقدسه.
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
🔲🕌💧🔲🕌💧🔲🕌💧🔲🕌💧🔲
🏴 روز ششم : قاسم بن الحسن عليه السلام
روز عاشورا حضرت قاسم علیه السلام خود را آماده جنگ كرد، به حضور امام حسين عليه السلام براى اجازه گرفتن آمد، امام او را در آغوش گرفت و مدتى با هم گريه كردند، سپس قاسم اجازه طلبيد، امام به او اجازه نمی داد، قاسم آنقدر پابپا نمود و مكرر طلب اجازه كرد، امام عليه السلام به او اجازه داد، او در حالى كه اشك از چشمانش سرازير بود به ميدان تاخت و چنين رجز مىخواند:
ان تنكرونى فانا بن الحسن سبط النبى المصطفى المؤتمن هذا حسين كالاسير المرتهن بين اناس لا سقوا صوب المزن
«اگر مرا نمىشناسيد من پسر حسن سبط پيامبر برگزيده و امين خدا هستم اين حسين عليه السلام است كه همچون اسير گروگان شده در بين مردم قرار گرفته، خدا آن مردم را از باران رحمتش سيراب نسازد».
حمله سخت بر دشمن كرد و با آن سن كم سه نفر يا بيشتر از دشمن را كشت.
حميد بن مسلم كه از سربازان عمر سعد بود نقل مىكند: از خيام حسين عليه السلام نوجوانى به سوى ميدان بيرون آمد كه چهرهاش مانند نيمه قرص ماه می درخشيد، شمشيرى بدست داشت و پيراهن بلندى پوشيده بود و وارد جنگ گرديد.
عمرو بن سعد ازدى (لعنة الله علیه) گفت: سوگند به خدا آنچنان سخت بر اين نوجوان حمله كنم، گفتم: عجبا! تو به اين نوجوان چه كار دارى سوگند به خدا اگر او مرا بزند به طرف او دست دراز نمی كنم، بگذار همانها كه او را احاطه كرده و با او می جنگند كار او را تمام كنند.
عمرو بن سعد گفت: سوگند به خدا من بايد بر او يورش برم، و جهان را بر او سخت گيرم، آن حضرت كه مشغول جنگ بود، عمرو بن سعد در كمين او قرار گرفت و چنان شمشير بر سر مبارك قاسم زد كه سر او شكافته شد و قاسم به صورت بر روى زمين افتاد و فرياد زد: «يا عماه!» (عمو جان به دادم برس).
وقتى كه صداى قاسم به گوش امام رسيد، آن حضرت مانند عقابى كه از بالا به زير آيد، صفها را شكافت و مانند شير خشمگين بر دشمن حمله كرد تا عمر بن سعد ازدى رسيد، شمشير به سوى او وارد كرد، او دستش را به پيش آورد و از آرنج قطع گرديد، آن ملعون نعره كشيد، دشمن براى نجات او حمله كردند، در همين ميان پيكر نازنين قاسم زير سم ستوران قرار گرفت، وقتى كه گرد و غبار فرو نشست ديدند امام حسين علیه السلام در بالين قاسم است و آن نوجوان در حال جان كندن است. و پاى خود را بر زمين می سايد و روحش آماده پرواز به سوى بهشت است.
امام فرمود:
«عز و الله على عمك ان تدعوه فلا يجيبك او يجيبك فلا ينفعك».
«سوگند به خدا بر عمويت سخت است كه او را بخوانى، به تو جواب ندهد، يا اگر جواب دهد به حال تو سودى نداشته باشد».
ا▪️▪️🔲▪️▪️ا
ناگهان بر سر قتل تو چه دعوا شده است
بند بند بدنت آه زهم وا شده است
چه بلایی به سر صورتت آمد قاسم
وای این نیزه چه سان در دهنت جا شده است؟!
زانوانت چه شده حرف بزن قاسم جان
ساق پاهای تو برعکس چرا تا شده است ؟!!
سر انگشت تو را هم به غنیمت بردند
چه قدر روی تنت حادثه امضا شده است...!
مهره های کمرت دور و برت می ریزد
اینچنین ریختنت آه معما شده است...
الا لعنة الله على القوم الظالمين
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
✨تشرفات ملاقات با امام زمان عج✨
✳️یکی از دانشمندان، آرزوی زیارت امام زمان را داشت. مدتها ریاضت کشید و کوشید ولی نشد. سپس به علوم غریبه و اسرار حروف رو آورد، اما نتیجه نگرفت.
✨روزی در یکی از این حالات معنوی به او گفته شد: «دیدن امام زمان برای تو ممکن نیست، مگر آنکه به فلان شهر بروی».
👈🏻او نیز رفت و در آنجا چلّه گرفت و به ریاضت مشغول شد. روزهای آخر بود که به او گفتند: «الان امام زمان، در بازار آهنگران، در مغازه پیرمرد قفل سازی نشسته اند».
سریعا به آنجا رفت.
‼️ وقتی رسید دید امام زمان نشسته اند و با پیرمرد گرم گرفته اند و سخنان محبت آمیز میگویند. سلام کرد، حضرت پاسخ دادند و اشاره به سکوت کردند.
🔓دید پیرزنی قد خمیده با عصا آمد و قفلی را داد و گفت: اگر ممکنه برای رضای خدا این قفل را از من سه شاهی بخرید که به سه شاهی پول محتاجم.
👴🏾پیرمرد قفل را دید سالم است و گفت: این قفل هشت شاهی ارزش دارد... من کلید این قفل را میسازم و ده شاهی، قیمتش خواهد بود! پیرزن گفت: نه، نیازی ندارم.
✨پیرمرد با سادگی گفت: تو مسلمانی، من هم مسلمانم، چرا مال مسلمان را ارزان بخرم و حقت را ضایع کنم؟ این قفل اکنون هشت شاهی ارزش دارد، من اگر بخواهم سود ببرم، به هفت شاهی میخرم، زیرا بیش از یک شاهی منفعت بردن، بی انصافیست. باز تکرار میکنم: قیمت واقعی آن هشت شاهی است، چون من کاسبم و باید سود ببرم، یک شاهی ارزانتر میخرم! پیرزن باورش نمیشد. پیرمرد هفت شاهی به او داد و قفل را خرید.
🌹همین که پیرزن رفت، امام به من فرمودند: «این منظره را تماشا کردی؟! اینطور شوید تا ما به سراغ شما بیاییم.
🔴❌چله نشینی لازم نیست، به جِفر متوسل شدن سودی ندارد. عمل سالم داشته باشید و مسلمان باشید تا من بتوانم با شما همکاری کنم! از همه این شهر، من این پیرمرد را انتخاب کرده ام، زیرا این مرد، دیندار است و خدا را می شناسد، این هم امتحانی که داد. از اول بازار... همه میخواستند که ارزان بخرند و هیچ کس حتی سه شاهی نیز خریداری نکرد و این پیرمرد به هفت شاهی خرید. هفته ای بر او نمیگذرد، مگر آنکه من به سراغ او می آیم و از او دلجوئی و احوالپرسی میکنم.»
📚 ملاقات با امام عصر
📚حکایتهای معنوی
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
💐بسم الله
💠در حادثه کربلا با سه نمونه شخصیت روبرو میشویم.
🔹اول: حسین (ع)
حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور شود.
تا آخر میایستد.
خودش و فرزندانش شهید میشوند.
هزینه انتخابش را میدهد
و به چیزی که نمیخواهد تن نمیدهد.
از آب میگذرد، از آبرو نه...
🔹دوم: یزید
همه را تسلیم میخواهد.
مخالف را تحمل نمیکند.
سرِ حرفش میایستد.
نوه پیغمبر را سر میٔبرد.
بی آبرویی را به جان میخرد
تا به چیزی که میخواهد برسد
🔹سوم: عمرِ سعد
به روایتِ تاریخ تا روز ٨ محرّم در تردید است.
هم خدا را میخواهد هم خرما را،
هم دنیا را میخواهد هم آخرت را.
هم میخواهد حسین (ع) را راضی کند هم یزید را.
هم عمارتِ ری را میخواهد، هم احترامِ مردم را.
نه حاضر است از قدرت بگذرد، نه از خوشنامی.
هم آب میخواهد هم آبرو.
دستِ آخر اما عمرِ سعد تنها کسی است
که به هیچکدام از چیزهایی که میخواهد نمیرسد.
نه سهمی از قدرت میبرد نه از خوشنامی
ما آدمهایِ معمولی راستش نه جرات و ارادهِ حسین (ع) شدن را داریم،
نه قدرت و ابزارِ یزید شدن را
اما در درونِ همه ما یک عمرِ سعد هست!
⚡️بیش از همه از عمر سعد شدن باید ترسید...
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
السَّلامُ عَلى عَبدِ اللّهِ بنِ الحُسَینِ (علیهم السلام) الطِّفلِ الرَّضیعِ، المَرمِیِّ الصَّریعِ ...
سلام بر عبدالله بن الحسین (علی اصغر) کودک شیرخواره تیر خورده و به خون تیپده
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
⚘️ڪانال ارتبـاط بـا خـدا،درمـان،شـرعـۍ⚘️
السَّلامُ عَلى عَبدِ اللّهِ بنِ الحُسَینِ (علیهم السلام) الطِّفلِ الرَّضیعِ، المَرمِیِّ الصَّریعِ ..
«عبدالله بن الحسين» طفل شيرخوار امام حسين(عليه السلام) مشهور به «علي اصغر» بود. نام مادرش «رباب» دختر «امرء القيس بن عدي بن اوس بن جابر بن کعب بن عليم بن جناب بن کلب» و مادر رباب «هند الهنود» نام داشت.[1]
وقتى حسین علیه السلام دید كه آنها بر كُشتن او پافشارى مى كنند، قرآنى را گرفت و آن را باز كرد و بر سرش نهاد و ندا داد : «كتاب خدا و نیز جدّم محمّد ، فرستاده خدا ، میان من و شما [داورى كند] . اى مردم ! براى چه خونم را حلال مى شمرید ؟!» سپس به سوی خیمه ها برای وداع رفت که امّ کلثوم خدمت امام رسید و فرمود : «برادرجان! این طفل به مدّت سه روز است که جرعه آبى ننوشیده است، از این گروه کمى آب بطلب!». امام(علیه السلام) با شنیدن این سخن، طفلش را گرفت و به سوى دشمن روانه شد و فرمود: اى مردم! شما برادر و فرزندان و یارانم را کشتید و کسى جز این طفل که بى هیچ گناهى از تشنگى مى سوزد، نمانده است، او را با جرعه آبى سیراب کنید. [2]
امام به علي اصغر مينگريست که ناگاه «حرمله بن کاهل اسدي» با تيري علي را نشانه گرفت و او در دست امام ذبح شد. آن حضرت دست خود را زير گلوي او گرفت، دستش پر از خون شد و آن را به جانب آسمان پاشيد.[3] و سر پاشیدن خون به آسمان این بود که مراتب عبودیت و فناء حسینی را همه اهل آسمان و زمین ببینند و همت عالیه او معلوم شود که در راه حق حتی طفل شیرخوار خود را فدای خداوند و دین جدش رسول خدا نمود و تسلیم رضای خداوند است. آنگاه عرضه داشت:« پروردگارا! خیر ما را در این خون قرار ده و انتقاممان را از این ستمگران بگیر.» .[4]
امام باقر(عليه السلام) فرمودند: هرگز قطرهاي از آن خون به زمين نريخت (توسط فرشتگان به آسمان برده شد).».[5] چرا که ملائکه آسمان میخواستند خون را به سوی جنت ببرند چنانچه این مطلب در زیارت چهارم تحفه الزائر وارد شده است.[6]
سپس امام حسين (عليه السلام) فرمود:«هوّن بي، ما نزل بي انّه بعين الله پروردگارا هر چه بر سر من ميآيد، در برابر چشمان توست؛ از اين رو (همگي) بر من آسان است.» [7] سپس ادامه دادند: «پروردگارا اگر ياريات از آسمان را از ما دريغ داشتي پس آن (نصر و ياري) را براي کسي (مهدي) که از ما بهتر است قرار ده، و انتقام ما را از اين ستمکاران بگير. و آنچه بر ما ميگذرد ذخيره آخرتمان قرار ده.».[8]
پس از آن امام، علي را از اسب پايين آورد بر او نماز گزارد. و براي او با شمشير، قبري حفر فرمود و بدن کوچکش را که غرق در خون شده بود دفن نمود.[9]
پی نوشت :
[1] . مقاتل الطالبيين، ص 89
[2] . معالى السبطين، ج 1، ص 418.
[3] . مقتل الحسين خوارزمي، ج2، ص 32
[4] . ارشاد مفید، ج 2، ص 108
[5] . اللهوف، ص 59
[6] . وقایع الایام ص 515.
[7] . الملهوف علي قتلي الطفوف، ص 169 .
[8] . تاريخ الامم و الملوک، ج5، ص448 .
[9] . مقتل الحسين خوارزمي، ج2، ص 32
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
طفل چون نامش علی شد
اصغرش هم اکبــــر است
در شجــاعت حیدر است
گرچه بـاشد شیـرخواره
شیــرمـرد ِلشگر اسـت
در شجاعت حیدراست
یاباب الحوائج علی اصغر(ع)
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
#توسل_به_حضرت_علی_اصغر بالاترین توسلی است که انسان می کند
🌹✨مرحوم آیت الحق آیت الله حق شناس در عالم رؤیا امام حسین علیه السلام را دیده بود.
🌹✨امام حسین علیه السلام به ایشان فرموده بودند : "حق شناس چرا به علی اصغر ما متوسل نمی شوی؟ مگه شما علی اصغر ندارید؟ آقای حق شناس هم در خواب عرض کرده بود که آقا صبر کنید روضه خوان صدا کنم. امام (ع) فرمودند نمیخواد به روضه خوان بگی، خودت روضه علی اصغر را بخوان."
🌹✨لازم نیست که خیلی مفصل روضه خوانی شود. همین که با توجه به این باب الحوائج شش ماهه بگویید:
🔹السلام علیک یا علی الاصغر السلام علیک و رحمة الله و برکاته🔹
یا
🔹اَلسلام علیک یا علی بن الحسین الاصغر علیه السلام ، بِاَبی اَنْتَ و اُمّی و نفسی ...🔹
💐آیت الله حق شناس برای یکی از حاجت های شرعیه خود چهل روز زیارت عاشورا را با صد سلام و لعن خوانند و روز چهلم به حضور حضرت امام زمان مشرف شدند. حضرت به ایشان می گوید: حق شناس! چرا اینقدر زیارت عاشورا خواندی؟ گفت: آقا جان برای حل فلان مشکل. حضرت به آیت الله حق شناس گفت: برای گرفتن حاجتت لازم نبود این همه زیارت عاشورا بخوانی، یک بار روضه عموی ما حضرت علی اصغر کافی بود.
🌟✨🌟✨🌟✨🌟✨🌟
#طریقه_دیگر توسل به حضرت علیـــ اصغر ،نذر صلوات به عدد اسم ایشان یعنی ۱۴۰۱ می باشد ...
❇️ آیت الله شاه آبادی بسیار توصیه به روضه حضرت علی اصغر (ع) داشتندو خودشان هم در شب های جمعه که در مسجد دعای کمیل می خواندند به حضرت علی اصغر (ع) متوسل می شدند.
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
⚫️مصیبت #شش_ماهه را کامل نگویید!
یکی از مصیبتهای بسیار عظیم سیدالشهدا علیه السلام،شهادت علی اصغر علیه السلام بوده...
✳️در روایات آمده که شهادت علی اصغر علیه السلام به حدی دل امام حسین را سوزاند که خدا بخاطر این مصیبت به او تسلیت گفت و ندا آمد:
🌸حسین...علی را به ما واگذار که در بهشت دایه ای برای شیردادن به او آماده است
🔆در محضر آیت الله فاطمی نیا:
✅آهای مردم!مصائبی که به اهل بیت وارد شده را ما باید به مردم بگوییم،
اما به شرطی هیچ کس هیچ مصیبتی را نشنیده بود،
ما دل را به دریا می زدیم همه مصیبت ها را بی پرده می گفتیم،ولی معمولا مردم مصیبت ها را می دانند.
⛔️بنا بر این مصیبت بی پرده خواندن درست نیست...
🌿هنگام مصیبت خواندن یک قدری پرده پوشی داشته باشید. همه چیز را نگویید.
🔰من استادی داشتم، می گفت بعضی روضه ها را در تمام عمرم فقط یک بار خوانده ام آن هم در روز عاشورا!
🔴نمی گویم مصیبت نگو اما یک قدری پرده برداری کن.
مصیبت شش ماهه را حتما کامل نگویید!
💥مواظب باشید!
▪️یک وقتی در نجف یک روضه خونی بوده، می گویند این روضه حضرت علی اکبر سلام الله علیه را خیلی تند خوانده بود،
💥بعد یکی از بزرگان با خبر شده بود که وجود نازنین حضرت زهراء سلام الله علیها ناراحت هستند و فرموده بودن: بگو انقدر دل ما را نسوزان!
☀️ باید توجه داشت که اهل بیت علیهم السلام به همه جا اشراف دارند و درضمن بسیار با محبت هستند و خواندن مصیبتهای مکشوف و بی پرده موجب رنجش و غمگینی آنها میشود.
پس به این مسئله توجه کنید.
📙از بیانات استاد اخلاق،آیت الله فاطمی نیا
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
☑️ زیارت منسوب به ناحیه مقدسه
در زیارت ناحیه مقدسه تنها عبارت «أَلسَّلامُ عَلَی الرَّضیعِ الصَّغیرِ»[۱] به معنی «سلام بر آن شیر خوارِ کوچک» آمده؛ ولی در کتاب المزار[۲] محمد بن مشهدی و کتاب اقبال[۳] سید بن طاووس در زیارت منسوب به ناحیه مقدسه به سال ۲۵۲ ه.ق. چنین آمدهاست:
السلام علی عبدالله بن الحسین الطفل الرضیع، المرمی الصریع، المتشحط دما، المصعد دمه فی السماء، المذبوح بالسهم فی حجر أبیه، لعن الله رامیه حرملة بن کاهل الاسدی وذویة
یعنی:
سلام بر عبدالله پسر حسین، کودک شیرخوار تیر خوردهٔ به زمین افتادهٔ به خون غلتیده که خونش به آسمان بالا رفت و در آغوش پدرش به وسیلهٔ تیر ذبح شد. خداوند تیرانداز و پژمرده کنندهاش «حرملة بن کاهل اسدی» را لعنت کند.
سوگواری: «محرالمذبوح بالسهم فی حجر أبیه، لعن الله رامیه حرملة بن کاهل الاسدی وذویة» یعنی:
سلام بر عبدالله پسر حسین، کودک شیرخوار تیر خوردهٔ به زمین افتادهٔ به خون غلتیده که خونش به آسمان بالا رفت و در آغوش پدرش به وسیلهٔ تیر ذبح شد. خداوند تیرانداز و پژمرده کنندهاش «حرملة بن کاهل اسدی» را لعنت کند.
♦️ آرامگاه
در محل دفن علی اصغر دو مکان بیان شدهاست اولین قول بر سینهٔ حسین بن علی و دومین قول در کنار کشتهشدگان کربلا در نزدیکی ضریح حسین بن علی
📓 پانویس مربوط به پست های بالا
۱.↑ متن زیارت ناحیه مقدسه؛ تبیان
۲.↑ الکتاب : المزار- محمد بن المشهدی
۳.↑ أنصار الحسین ؛ محمد مهدی شمس الدین؛ الزیارة المنسوبة إلی الناحیة المقدسة ص ۱۴۷
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
⚘️ڪانال ارتبـاط بـا خـدا،درمـان،شـرعـۍ⚘️
☑️ زیارت منسوب به ناحیه مقدسه در زیارت ناحیه مقدسه تنها عبارت «أَلسَّلامُ عَلَی الرَّضیعِ الصَّغیرِ
*💟 چرا به حضرت علیاصغر* علیهالسلام
*🌹باب الحوائج🌹 میگویيم؟*
*معنای باب الحوائج تقريبا همان معنای لغوی آن میباشد. يعنی درب و راه و مسير حاجات و یا درگاه نیازها است و البته خاصيتش دو طرفه است، يعنی دقيقا مانند درب خانه كه هم از آن داخل میشوند و هم خارج میشوند.*
*باب الحوائج* نيز، هم برای طلب حاجات است و هم برای دادن حاجت. از آنجا كه برخی از بزرگان و اوليای دين وسيله و عامل مشكلزدائی در پيشگاه خدا میباشند و از مقربان درگاه الهی هستند به آنان باب الحوائج گفته میشود. زيرا وسيله ارتباطی با خدا و واسطه فيض الهی هستند در قرآن كريم آمده است
*« كيست آن كه جز به اذن او در محضرش وساطت و شفاعت كند »*.(۱)
پس باب الحوائج بودن به اذن خداست.
عنوان باب الحوائج اختصاص به حضرت علیاصغر يا حضرت عباس يا حضرت موسی بن جعفر ندارد، همان طور كه مثلا صفت « باقر العلوم يا كاظم » مختص به امام پنجم يا هفتم نيست و دلالت ندارد بر اين كه مثلا حضرت علی ـ عليهالسلام ـ اين گونه نبوده است، بلكه به خاطر شرايط زمانی خاص، آن بزرگواران به اين صفات معروف شدهاند.
در مورد باب الجوائج بودن هم همه اولياء خدا و معصومين ـ عليهم السلام ـ اين صفت را دارند، هر چند كه اين سه بزرگوار به اين صفت معروفند.
در بحارالأنوار (۲) بابی به عنوان « همانا دعای انبياء با توسل و طلب شفاعت از ايشان مستجاب میشود » وجود دارد كه در آن حدود ۱۶ روايت بدين مضمون نقل شده كه میتوانيم خدا را به حق اين بزرگواران قسم دهيم.
امّا اين كه بر سر زبانها افتاده كه حضرت عباس و حضرت علیاصغر و امام موسی كاظم ـ عليه السلام ـ باب الحوائج هستند، در روايات، چيزی در اين باره نيامده و فقط چيزی است كه ميان عرف مردم رایج شده است.
درست مثل يك قصر كه ممكن است دربهای فراوانی داشته باشد، ولی مردم به دلايل مختلف، برای ورودشان بعضی از اين راههای خاص را انتخاب میكنند، ولی اين بدين معنا نيست كه دربهای ديگر به قصر باز نمیشوند.
امّا ممكن است بعد از مدتی به دليل رفت و آمد زياد از يك درب، آن درب از بقيه دربها معروفتر و مشهورتر شود.
باب حاجات نيز دقيقا همينگونه است كه ممكن است مردم به جهت رابطه عاطفی خاصی كه با بعضی از اوليای دين برقرار میكنند و از طريق آنها زودتر به نتيجه میرسند، باعث شود كه بعضی از اين بزرگواران بيشتر از بقيه مورد توجه قرار بگيرند و در نتيجه مثل *حضرت علیاصغر* ـ عليهالسلام ـ *به بابالحوائج معروف شوند*.
۱- بقره ۲۵۵
۲- بحارالانوار، مجلسی، ج۲۶، ص۳۱۹.
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
🌻یکی از دوستان تعریف میکرد🌸
میگفت وسط بیابون بنزین تموم کردیم
خانوادم تو ماشین بودند
هوا خیلی گرم بود تقریباً نزدیک ظهر
گالن چهار لیتری رو برداشتم اومدم کنار ماشین وایسادم شروع کردم به دست بالا کردن واسه ماشینهائی که به سرعت از کنارم رد میشدند
ساعتی گذشت و کسی نایستاد
کلافه شده بودم
از من بدتر زن و بچههام تو ماشین
خیلی از این وضعیت شاکی بودند
بازم سعی خودم رو کردم ولی بازم فایده نداشت
یک دفعه فکری به ذهنم رسید
سرم رو از شیشه داخل ماشین کردم
و به خانومم گفتم بچه شیرخوارم رو بده
پرسید میخوای چیکار کنی
گفتم مگه نمیبینی کسی نگه نمیداره بهمون بنزین بده شاید به خاطر بچه نگه دارند
به محض اینکه بچه رو بغل گرفتم دیدم یه ماشین هجده چرخ منو که دید به سرعت نگه داشت و به سرعت پایین پرید و با یه کلمن آب به سمت ما دوید، نفس زنان گفت چی شده؟ بچه تشنشه؟
گفتم نه دو ساعتی هستش اینجا ایستادیم برای بنزین، دیدم کسی نگه نمیداره بچه رو بغل کردم
دوستم میگفت دیدم اشک تو چشمهای راننده حلقه زده، گفت مرد حسابی تو که میدونی ما شیعه ها به اینجور صحنه ها حساسیم چرا با دل ما بازی میکنی و نشست کنار ماشین
من و خانوادم دیگه حالمون رو نفهمیدیم
و شروع به گریه کردیم
نمیدونم چند تا ماشین نگه داشتند
تا ببینند چه اتفاقی افتاده
ولی همینو میدونم هیچ وقت، هیچ وقت دیگه اون لحظه روضه رو یادم نمیره
لحظهای که امام نگاه کرد
دید گوش تا گوش اصغرش بریده شده 😭😭
یا علی اصغر حسین علیهالسلام
یا باب الحوائج🖤
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
🏴وقایع روز هفتم ماه محرّم الحرام🏴
1⃣ملاقات امام حسین علیه السلام با ابن سعد:
🌠در شب هفتم #محرم امام حسین علیه السلام ملاقات وگفتگو کردند. خولی بن یزید اصبحی چون عداوت شدیدی با امام حسین علیه السلام داشت ماجرا را به عمر سعد گزارش داد و آن ملعون نامه ای برای عمر سعد نوشت و او را از این ملاقات ها بر حذر داشت و دستور منع آب را صادر کرد.(۱)
2⃣منع آب از امام حسین علیه السلام:
💧در این روز آب را بر اهل بیت سید الشهداء علیه السلام بستند، چه اینکه نامه ابن زیاد بدین مضمون رسید که نگذارید حتی یک قطره آب هم به آنها برسد.
🔴عمرو بن حجاج زبیدی با جهار هزار تیرانداز مآمور منع آب فرات شدند،که به هیچ وجه آبی به خیمه گاه پسر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم برده نشود.(۲)
📚 منابع:
۱- قلائد النحور، ج محرم وصفر،ص۶۳؛ معالی السبطین، ج۱ ص۳۱۵.
۲- الوقایع و الحوادث، ج۲ ص۱۵۳؛ فیض العلام ص ۱۴۶.
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
زيارت نامه علی اصغر سلام الله علیها
🖤✨السَّلامُ عَلى عَبدِ اللّهِ بنِ الحُسَینِ الطِّفلِ الرَّضیعِ، المَرمِیِّ الصَّریعِ ، المُتَشَحِّطِ دَما ، المُصَعَّدِ دَمُهُ فِی السَّماءِ ، المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیهِ ، لَعَنَ اللّه ُ رامِیَهُ حَرمَلَةَ بنَ كاهِلٍ الأَسَدِیَّ وذَویهِ .🖤✨
ترجمه:
سلام بر عبد الله پسر حسین، کودک شیر خوار تیر خوردهی به زمین افتادهی به خون غلتیده که خونش به آسمان بالا رفت و در آغوش پدرش به وسیلهی تیر ذبح شد. خداوند تیرانداز و پژمرده کنندهاش «حرملة بن کاهل اسدی» را لعنت کند.
و هدیه می نماييم بر جمال دلربای مهدی فاطمه عجل الله تعالی و محضر آقا علي اصغر عليه السلام
هر كس با حاجت دل خود سلام و ارادتي داشته باشد به شش ماه ارباب بي كفن...
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
🖤دستمالی که شاه اسماعیل از سر حُر بن یزید باز کرد.
در كتاب «تنقيح المَقال» مامَقاني نقل مي كند از حائري از سيّد نعمة الله جزائري در كتاب «أنوار نعمانيّه» كه او مي گويد: جماعتي از مردمان معتمد و موثّق براي من نقل كردند كه چون شاه إسماعيل بغداد را به تصرّف خود درآورد براي زيارت قبر حضرت سيّد الشهداء عليه السّلام به كربلا آمد و چون از بعضي از مردم شنيده بود كه به حرّبن يزيد رياحي طعن مي زنند، به سمت قبر حرّ آمد و دستور داد قبر حرّ را نبش كنند.
چون قبر حرّ را نبش كردند، ديدند كه به همان هيئت و كيفيّتي كه كشته شده است خوابيده است، و بر سر او دستمالي ديدند كه با آن سر حرّ بسته شده بود.
شاه اسماعيل در كتب تاريخي خوانده بود كه در واقعه كربلا كه سر حرّ مورد اصابت قرار گرفت و حضرت سيد الشهدا عليه السلام دستمال خود را بر سر حرّ بستند و حرّ با همان دستمال دفن شده است، براي باز كردن و برداشتن دستمال تصميم گرفت. چون آن دستمال را باز كردند خون از سر حرّ جاري شد بطوريكه از آن خون قبر پُر شد و چون دستمال را بستند خون باز ايستاد و چون دوباره باز كردند خون جاري شد. و هر چه كردند كه بتوانند آن خون را به غير از همان دستمال بندبياورند و از جريانش جلوگيري كنند ميسّر نشد. و از اينجا دانستند كه اين قضيّه موهبت الهي است كه نصيب حرّ شده است. شاه إسمعيل دستور داد قبّهاي بر مزار او بنا كردند و خادمي را بر آن گماشت تا آن بقعه را خدمت كند.
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
⚘️ڪانال ارتبـاط بـا خـدا،درمـان،شـرعـۍ⚘️
🖤دستمالی که شاه اسماعیل از سر حُر بن یزید باز کرد. در كتاب «تنقيح المَقال» مامَقاني نقل مي كند
▪️⚫️چهار نفرینى كه در روز عاشورا مستجاب شد!
♨️مردى كه دو پا و دو دست او قطع شده بود و هر دو چشمش نیز كور بود، فریاد مى زد: خدایا مرا از آتش🔥 نجات بده!
✳️به او گفتند:از براى تو که مجازاتى باقى نمانده، باز مى گویى خدایا مرا از آتش نجات بده؟!
🔴گفت: من در كربلا با افرادى بودم، كه امام حسین (علیه السلام) را كشتند، وقتى امام شهید شد، مردم لباسهاى او را به تاراج بردند.
💠شلوار و بند شلوار گران قیمتى در تن آن حضرت دیدم، دنیاپرستى مرا به آن داشت تا آن بند قیمتى را از شلوار درآورم.
🔘به طرف پیكر حسین (علیه السلام) نزدیك شدم.
💥همین كه خواستم آن بند را باز كنم، ناگاه دیدم آن حضرت دست راستش را بلند كرد و روى آن بند نهاد!
من نتوانستم دست آن مظلوم را كنار بزنم، لذا دستش را قطع كردم!
♨️ همین كه خواستم آن بند را بیرون آورم، دیدم حضرت دست چپ خود را بلند كرد و روى آن بند نهاد!
🔥 هر چه كردم نتوانستم دستش را از روى بند بردارم، بدین جهت دست چپش را نیز بریدم!
⛔️باز تصمیم گرفتم آن بند را بیرون آورم، صداى وحشتناك زلزله اى را شنیدم!
🔷 ترسیدم و كنار رفتم و شب در همان جا كنار بدن هاى پاره پاره شهدا خوابیدم.
♻️ناگاه،در عالم خواب، دیدم كه گویا محمّد(صلی الله علیه و آله و سلم) همراه على (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) آمد، حسین علیه السلام را بوسید و سپس فرمود:
پسرم تو را كشتند، خدا كسانى را كه با تو چنین كردند بكشد!
🌸شنیدم امام حسین (علیه السلام) در پاسخ فرمود:
شمر مرا كشت و این شخص كه در اینجا خوابیده، دست هایم را قطع كرد.
🌷فاطمه (سلام الله علیها) به من روى كرد و فرمود:
خداوند دست ها و پاهایت را قطع و چشم هایت را كور نماید و تو را داخل آتش🔥 نماید!
⚡️از خواب بیدار شدم. دریافتم كه كور شده ام و دست ها و پاهایم قطع شده.
✳️ سه دعاى فاطمه (سلام الله علیها) به استجابت رسیده و هنوز چهارمى آن یعنى ورود در آتش باقى مانده، این است كه مى گویم: خدایا! مرا از آتش نجات بده...
🔥لعنت الله علی قوم الظالمین...
📙بحارالانوار، ج 1 ص 723 ح 5 3
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
🏴آیا میدانستید.
✅امام حسین(ع) در واقعه کربلا 57 سال سن داشت و حضرت ابوالفضل 34 ساله بودند!
✅شمر و مادر حضرت ابوالفضل از یک قبیله بودند و بنا بر رسم اعراب، افراد هم قیبله را فامیل میدانستند. شمر قبل از حمله به سپاه امام حسین(ع) رو به سپاه امام کرد و فریاد زد" خواهرزادگانم در امان هستند"(منظور حضرت عباس و برادرانش بود! ). حضرت عباس در جواب گفتند تو اگر دایی ما هستی چطور به ما امان میدهی اما به فرزند رسول خدا نه؟؟!
✅شهربانو شاهزاده ایرانی دختر یزدگرد سوم، پادشاه ایران، مادر امام سجاد(ع) بود .عده ای معتقدند شهربانو شاهزاده ایرانی، پس ازتولد امام سجاد با فاصله اندکی از دنیا رفت!
✅شمر 16 بار پای پیاده به حج رفته بود و در جنگ صفین از فرماندهان سپاه حضرت علی بود و در آن جنگ جانباز شد و تا مرز شهادت پیشرفت. مناجات های شمر را اگر کسی بخواند و نداند مناجات شمر است اشک شما را در خواهد آورد.
✅ آیا میدانید امام حسین (ع)، نسبتا ثروتمند بودند و لباسهای زیبا بر تن میکردند. چنان که وقتی دعای عرفه ی معروفشان را میخواندند و میگریستند، مردم محلّی فکر میکردند یک فرد گناهکار و همه کاره متموّل، در حال توبه است؟(برخلاف باور عموم که اکثرا امامان را فقیر و با لباسهای مندرس تصوّر میکنند)
✅امام سجاد در واقعه کربلا به روایتی 24 سال سن داشت و فرزند او امام محمد باقر هم در واقعه کربلا حضور داشت و در آن زمان 3یا 4ساله بود!
✅ بعد ازشهادت امام حسین (ع)، دشمن دست از مظلوم کشی برنمیدارد و 33 زخم نیزه و 34 ضربه شمشیر غیر از زخمهای تیر به بدن آن حضرت میزند!
✅رنگ موی شمر قرمز بود و در روایت های تاریخی آمده وقتی شمر به دستور مختار دستگیر شد، مختار سر از بدن «شمر» را جدا کرد و او را در دیگ سوزان انداخت و برخی میگویند بدن شمر تکه تکه شد و خوراک سگها گردید. اما در افسانه ها آمده سگی قرمز از دیگی که شمر را در آن انداختند بیرون آمد و گریخت! که تلفیقی از دو اتفاق ذکر شده و نفرت مردم از شمر است!
✅در بحارالنوار نقل شده مدت بارداری امام حسین، حضرت عیسی و حضرت یحیی 6 ماه بود. یعنی این سه بزرگوار 6 ماهه به دنیا آمدند!
◾️عظمت اشک بر سیدالشهداء علیهالسلام
حکایتی از آیتالله بهجت در مورد توجه اهلبیت علیهالسلام به گریهکنهای امام حسین علیهالسلام
✍آیتالله بهجت (ره) : در نزدیكی نجف اشرف، در محل تلاقی دو رودخانۀ فرات و دجله، آبادیای است به نام «مصیب»، كه مردی شیعه برای زیارت مولای متقیان امیرالمؤمنین علیهالسلام از آنجا عبور میكرد. مردی كه در سر راه مرد شیعه خانه داشت، چون میدانست او همواره به زیارت حضرت علی علیهالسلام میرود، او را مسخره میكرد. حتی یکبار به امیرالمؤمنین علیهالسلام جسارت كرد و همچنین گفت: به او (امام علی علیهالسلام) بگو من را از بین ببرد، وگرنه در بازگشت، تو را خواهم کشت! مرد شیعه خیلی ناراحت شد. چون به زیارت مشرف شد، بسیار بیتابی كرد و عرض کرد: شما که میدانی این مخالف چه میكند؛ چرا پاسخش را نمیدهید؟! آن شب آن حضرت را در خواب دید و به ایشان شكایت كرد. حضرت امیر علیهالسلام فرمودند: او بر ما حقی دارد كه نمیتوانیم در دنیا او را كیفر دهیم. مرد شیعه میگوید: آری، لابد بهخاطر آن جسارتهایی كه او میكند، بر شما حق پیدا كرده است؟! حضرت فرمودند: روزی او در محل تلاقی آب فرات و دجله نشسته بود و به فرات نگاه میكرد، ناگهان ماجرای كربلا و منع سیدالشهدا علیهالسلام از نوشیدن آب، به خاطرش آمد و پیش خود گفت: عمربنسعد كار خوبی نكرد كه اینها را تشنه كشت، و ناراحت شد و یک قطره اشک از چشم او ریخت؛ از این جهت بر ما حقی پیدا كرد كه نمیتوانیم او را در این دنیا مجازات کنیم.
💥آن مرد شیعه میگوید: از خواب بیدار شدم و به سمت منزل خود رفتم. در سر راه با آن سنی ملاقات کردم. با تمسخر گفت: امامت را دیدی و از طرف ما پیام رساندی؟! مرد شیعه گفت: آری، پیام تو را رساندم و پیامی دارم. او خندید و گفت: بگو چیست؟ مرد شیعه جریان را تا آخر تعریف كرد. مرد سنی با شنیدن این ماجرا سر به زیر افكند و كمی به فكر فرو رفت و گفت: خدایا، در آن زمان هیچكس در آنجا نبود و من این را به كسی نگفته بودم، علی علیهالسلام از كجا فهمید؟! بلافاصله شیعه شد.
📚 رحمت واسعه، ص٢٧٢
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
🌺 ثواب گریه بر امام حسین(ع) 🌺
-امام رضا(ع) فرمودند:
🌻هر مؤمنی که به خاطر شهادت امام حسین(ع) گریه کند تا اشکش بر گونههایش جاری گردد، خداوند منان غرفهای در بهشت به او دهد که مدتها در آن ساکن گردد.
🌷و هر مؤمنی به خاطر آزاری که از دشمنان ما در دنیا به ما رسیده گریه کند تا اشکش بر گونههایش جاری شود، خداوند متعال در بهشت به او جایگاه شایستهای دهد
.
🌸و هر مؤمنی در راه ما اذیت و ازاری به او رسد پس بگرید تا اشکش بر گونههایش جاری گردد، خداوند متعال آزار و ناراحتی را از او بگرداند و در روز قیامت از غضب و آتش دوزخ در امانش قرار دهد
📚کامل الزیارات/صفحه ۳۲۲
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401
⚫️راز کشته نشدن عده ای از دشمنان امام حسین علیه السلام در روز عاشورا!
🌺 امام سجاد (علیه السلام) مي گويد : در روز عاشورا پدرم را ديدم كه به دشمن حمله مي كرد و آنها را مي كشت.
☑️ولي در آن درگيري بعضي از افراد دشمن را با اينكه زير شمشير او قرار مي گرفتند ، پدرم رد مي كرد و آن ها را نمي كشت با اينكه مي توانست آنها را بكشد..
❗️راز اين موضوع را نمي دانستم.
🌹تا هنگامي كه به مقام امامت رسيدم فهميدم آن كساني را كه پدرم نمي كشت در نسل آنها شخصي كه ما اهل بيت را دوست بدارد وجود داشت..
🌻پدرم با نگاه کردن به دشمن میفهمید از نسل او،گریه کن برای این مصیبت به وجود می آید،بهمین خاطر براي حفظ آن دوست ما در صلب پدرش،پدر را نمي كشت...
📔 معالي السبطين،ج 2، 31
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله_الحسین
https://eitaa.com/ertebatbakhoda1401